جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
سبب پنجم: لعان[47]
و آن سبب میشود که زن بر مرد لعان کننده حرام ابدی شود. هچنین اگر مرد، زنِ کر و لالِ خود را به آنچه موجب لعان میشود (مانند زنا) متهم کند، و او اینچنین نباشد (حرام ابدی میشوند).
سبب ششم: کفر
که بررسی آن نیازمند به بیان چند مطلب است:
مطلب اول: مرد مؤمن میتواند با هر زنی که از نظر ظاهر حکم به پاکی او داده میشود ازدواج دایم یا موقت نماید و یا او را به ملکیت خود درآورد،([48]) اما مرد مؤمن مجاز نیست با زنی که حکم به پاکی و طهارتش داده نمیشود مانند منکر وجود خدا (و موضع بیتفاوتی ندارد) و زن ناصبی که کینه و دشمنی یکی از ائمه یا مهدیین یا شیعیانشان را ـبه دلیل شیعه بودن آنهاـ در دل دارد، ازدواج کند.
اگر یکی از زوجین (زن یا شوهر) قبل از نزدیکی به وضعیتی که به آن شرایط عقد صحیح نیست مرتد شود، در همان زمان عقد ازدواج فسخ میشود، و اگر زن کافر شده باشد مهریهای به او داده نمیشود، و اگر این ارتداد از سوی مرد باشد نیمی از مهریۀ زن را باید بپردازد؛ اما اگر این واقعه بعد از انجام نزدیکی واقع شود (از سوی هرکدام که باشد) بعد از سپری شدن عدّه ازدواج فسخ میشود و مرد باید تمام مهریه را بپردازد، چون پرداخت مهریه با انجام عمل نزدیکی بر مرد واجب شده است.
اگر همسرِ زنِ اهل کتاب یا هر زن دیگری که ازدواج با آنها جایز است، مسلمان شود، زن همچنان همسر او باقی میماند، چه مسلمان شدنش بعد از نزدیکی باشد و چه قبل از آن، و اگر زن قبل از نزدیکی مسلمان شود (بلافاصله) عقد باطل میشود و مهریهای هم ندارد، و اگر بعد از نزدیکی مسلمان شود، پس از سپری شدن عدّه، عقد باطل میشود.
اما اگر زوجین از زمرۀ کسانی باشند که ازدواجشان صحیح نیست ـمانند منکران وجود خداـ مسلمان شدن هر یک از آن دو باعث باطل شدن عقد میشود، اگر نزدیکی نکرده باشند در همان لحظه عقد باطل میشود و اگر نزدیکی کرده باشند بعد از اتمام عدّه عقد فسخ میشود.
اگر مرد اهل کتاب مسلمان شود، در حالی که بیش از چهار زن در عقد دائم داشته باشد، چهار زن آزاد، یا دو زن آزاد و دو کنیز را نگه میدارد، و اگر غلام باشد دو زن آزاد، یا چهار کنیز، یا دو کنیز و یک زن آزاد را نگه میدارد، و بقیه را رها میکند؛ ولی اگر تعداد زنهایش بیش از مقدار مجاز نباشد، عقد آنها پابرجا میماند.
بر مرد مسلمان جایز نیست که زن اهل کتاب خود را مجبور به غسل کند، چون بهره بردن از او بدون آن نیز ممکن است؛ ولی اگر زن ویژگی خاصی داشته باشد که مانع بهره بردن از او میشود ـمانند بوی خیلی بد و بلند بودن ناخنها به شکلی که نفرتآور باشدـ میتواند او را وادار کند که آن را برطرف نماید. مرد میتواند او را از بیرون رفتن از خانه منع کند، میتواند اجازه ندهد که به کنیسه یا کلیسا و یا برای خرید بیرون برود. بر مرد واجب است که او را از خوردن شراب، گوشت خوک و استعمال نجاسات منع کند.
مطلب دوم: چگونگی انتخاب و نگه داشتن برخی از همسران (و رها کردن بقیه):
الف: با گفتهای که نشاندهندۀ این کار باشد، مانند اینکه بگوید: تو را اختیار کردم یا تو را نگه داشتم و یا مانند اینها. اگر همسرانی که برگزیده است را به ترتیب نام ببرد، عقد چهار نفر اول استوار میشود و عقد سایر زنها باطل است، و اگر به سایر زنانش (که بیش از چهار نفر هستند) بگوید: (اخترتُ فراقکُنّ) (جدایی از شما را برگزیدم) از آنها جدا میشود، و عقد ازدواج بقیه پابرجا خواهد بود، و اگر به یکی از آنها بگوید تو را طلاق دادم، عقد ازدواج او صحیح و طلاق داده میشود([49]) و از جملۀ چهار زن محسوب میشود و اگر چهار نفر را طلاق دهد عقد سایر زنها باطل است (یعنی دیگر هیچ زنی ندارد) و عقد زنانی که طلاق داده است استوار میشود و سپس با طلاق آنها از او جدا میشوند؛ چون طلاق تنها برای رویارو شدن با همسر صورت میپذیرد، چرا که موضوعیت آن از بین بردن قید ازدواج میباشد.
ظهار([50]) و ایلاء([51]) دلیلی بر برگزیدن زن نیست؛ چون گاهی ممکن است شخص با زنی غیر از همسرش نیز چنین اعمالی انجام دهد (و مانند طلاق نیست که برای از بین بردن زوجیت باشد).
ب: عملی که نشاندهندۀ برگزیدن همسرش باشد؛ مانند اینکه با او نزدیکی کند که ظاهرش این است که او را برگزیده است. اگر با چهار نفر از آنها نزدیکی کند، عقد آنها ثابت و عقد بقیه باطل میشود، و اگر ببوسد، یا با شهوت لمس کند نیز همین حکم را دارد؛ همانطور که این موارد در زنی که طلاق رجعی داده شده است رجوع محسوب میشود.
مطلب سوم: مسایلی که به اختلاف دین مربوط می شود:
اول: اگر مردی با زنی و دخترش ازدواج کرده باشد و با هر دو و یا فقط با مادر، نزدیکی کرده باشد، سپس مسلمان شود، هر دو بر او حرام میشوند؛ اما اگر با هیچ کدام نزدیکی نکرده باشد، عقد مادر باطل است نه دختر، و حق انتخاب ندارد.
اگر مرد در حالی مسلمان شود که با کنیزی و دخترش ازدواج کرده باشد، اگر با هر دو نزدیکی کرده باشد هر دو بر او حرام میشوند، اما اگر با یکی از آنها نزدیکی کرده باشد، دیگری بر او حرام میشود و اگر با هیچ کدام نزدیکی نکرده باشد، هر کدام را که بخواهد انتخاب میکند.
اگر مرد در حالی مسلمان شود که با دو خواهر ازدواج کرده است، هر کدام را که بخواهد نگه میدارد، حتی اگر با هر دو نزدیکی کرده باشد.
اگر یک زن و عمه یا خالهاش همزمان همسران او باشند، عقد آن زن در صورتی صحیح است که عمه یا خالۀ او اجازه بدهد، وگرنه عقد او باطل میشود، اما اگر اجازه دهند، عقد صحیح است.
اگر یک زن آزاد و کنیز داشته باشد نیز وضعیت به همین صورت است (اجازۀ زن آزاد برای ثابت ماندن عقد کنیز لازم است).([52])
دوم: اگر مرد غیر مسلمان در حالی مسلمان شود که یک زن آزاد و سه کنیز همسرانش باشند، و آنها نیز همراه او مسلمان شوند، مرد با رضایت زنِ آزاد میتواند دو کنیز از آنها را برگزیند. اگر مرد آزادی مسلمان شود در حالی که چهار کنیز در عقد او هستند دو تا از آنها را برمیگزیند، و اگر آزاد باشند عقد همۀ آنها ثابت خواهد بود. همچنین اگر زنانش (که به دلیل کافر بودن عقدشان باطل شده است) پیش از اتمام عدّه مسلمان شوند عقد آنها ثابت میماند. اگر بیش از چهار زن داشته باشد و بعضی از آنها مسلمان شوند، میتواند آنها را (به همسری) برگزیند یا صبر کند،([53]) پس اگر بقیۀ زنان یا بعضی از آنها به او ملحق شدند و تعدادشان بیش از چهار نفر نبود عقد آنها ثابت میباشد، اما اگر بیش از چهار نفر بودند، چهار زن را برمیگزیند؛ اما اگر چهار زنی که زودتر اسلام آوردند را برگزید (و صبر نکرد) در مورد سایر زنها دیگر اختیاری ندارد حتی اگر آنها نیز پیش از پایان عدّه به او بپیوندند (مسلمان شوند).
سوم: عوض کردن دین (از اسلام خارج شدن) باعث باطل شدن عقد میشود نه طلاق؛ پس اگر زن پیش از نزدیکی دینش را عوض کند مهریهاش ساقط میشود، و اگر مرد دینش را تغییر دهد نصف مهریه ساقط میگردد و اگر بعد از نزدیکی باشد مهریه واجب شده است و وجوب آن از بین نمیرود. اگر مهریه (از نظر دین اسلام) باطل باشد و مرد دینش را عوض کند، با وجود انجام عمل نزدیکی بر مرد پرداخت تمام مهر المثل،([54]) و بدون نزدیکی پرداخت نصف آن واجب میشود، و اگر مهریهای قرار نداده بودند و عقد فسخ شود، مانند طلاق لازم است که مرد متعه([55]) بپردازد. اگر زن اهل کتاب مهریه را شراب قرار دهد، و بعد از نزدیکی مسلمان شود و آن را پرداخت نکرده باشد، باید قیمتش را از نظر کسی که آن را حلال میداند بپردازد.
چهارم: اگر مرد مسلمان بعد از نزدیکی مرتدّ شود بر او حرام است که با زن مسلمانش نزدیکی کند، و زن بعد از گذراندن عدّه میتواند ازدواج کند.
پنجم: اگر مرد در حالی مسلمان شود که چهار زن خداناباور (خدا را انکار میکنند) داشته باشد که با آنها نزدیکی کرده است، بعد از اینکه عدۀ آنها در حالی تمام شود که هنوز کافر هستند، میتواند با زن دیگری یا خواهر یکی از همسرانش ازدواج کند. اگر زن کافر مسلمان شود و عدّهاش را در حالی که شوهر همچنان کافر است به پایان برساند و مرد قبل از مسلمان شدنش با خواهر او ازدواج کرده باشد، عقد دوم صحیح است و اگر مرد قبل از به پایان رسیدن عدۀ اولی([56]) مسلمان شود (درحالی که در عدۀ اولی و قبل از مسلمان شدن، خواهر او را عقد کرده بوده)، مرد بین انتخاب یکی از دو خواهر که همسرانش هستند حق انتخاب دارد، همان طور که اگر در زمان کافر بودن زن اول (نه در عده) با خواهرش ازدواج میکرد بعد از اسلام میتوانست یکی از آن ها را انتخاب کند.
ششم: اگر مرد کافر مسلمان شود سپس مرتدّ شود و عدۀ زن در حالی تمام شود که مرد کافر است، زن از او جدا میشود، و اگر زن قبل از اتمام عدّه مسلمان شود و مرد نیز به اسلام بازگردد، او به زن اولویت دارد، و اگر عدّه در حالی که مرد کافر است به پایان رسد، مرد هیچ حقی در او ندارد.
هفتم: اگر یکی از زنهایش بعد از اینکه مسلمان شدند و قبل از اینکه آنها را برگزیند بمیرد، حق برگزیدن او از سوی مرد باطل نمیشود، پس اگر او را برگزیند از او ارث میبرد، و به همین ترتیب اگر همۀ آنها بمیرند باز هم حق انتخاب آنها را دارد. پس اگر چهار نفر را برگزیند از آنها ارث میبرد؛ چون برگزیدن همسرانش عقد جدیدی نیست، بلکه تایید همان عقد صحیح قبلی است. اگر مرد و زنانش قبل از برگزیدن آنها بمیرند، زنانش (برای ارث) همسران او محسوب میشوند، و اگر مرد قبل از آنها بمیرد، بر تمام آنها واجب است که به دورترین مدت عده نگه دارند، چون عده نگه داشتن بر بعضی از آنها واجب است و چون مشخص نیست که کدام یک از آنها زن او است و هرکدام از آنها ممکن است که زن او باشد و یا نباشد باید به دورترین زمان عدّه نگه دارند، پس زن حامله به عدۀ وفات و وضع حمل عدّه نگه میدارد، و غیرحامله به دورترین زمان بین عدۀ طلاق و وفات عدّه نگه میدارد.
هشتم: هنگامی که مرد و زنانش همه مسلمان شوند تا زمانی که چهار نفر از آنان را برگزیند باید نفقۀ همۀ آنان را بدهد چون آنان در حکم زنان او هستند و بعد از آن (برگزیدن چهار زن) لازم نیست نفقۀ بقیۀ زنان را بدهد. همچنین اگر همه یا بعضی از زنانش مسلمان شوند در حالی که او کافر است باید نفقۀ آنان را بدهد و اگر نفقه را نپردازد آنها میتوانند نفقۀ اکنون و گذشته را مطالبه کنند، چه مرد مسلمان شود و چه کافر باقی بماند، و اگر مرد مسلمان شود ولی زنهایش مسلمان نشوند چون نمیتواند از آنها بهره ببرد لازم نیست نفقه را بپردازد، و اگر زن و مرد در اینکه کدام یک زودتر مسلمان شدهاند به اختلاف خوردند و دلیلی بر اثبات هیچ کدام نبود حکم به همزمان بودن اسلام آنها میشود، و مرد اگر قبل از برگزیدن زنانش بمیرد همۀ آنها از او ارث میبرند و اگر قبل از مسلمان شدنِ زنانش بمیرد، به آنان ارث داده نمی شود؛ چون کافر از مسلمان ارث نمیبرد.
[47]- لعان در اصطلاح شرعی به نوعی مباهلۀ بین زن و شوهر گفته میشود و این در مواردی است که مرد همسرش را متهم به زنا کند ولی شاهدی نداشته باشد، و یا اینکه مرد ادعا کند فرزندی را که زن به او نسبت میدهد، از او نیست، که در این حالت با اجرای لعان زن و مرد از هم جدا و بر هم حرام ابدی میگردند و فرزند نیز به مرد نسبت داده نمیشود و از یکدیگر ارث نمیبرند. کیفیت لعان در آیۀ 6 سورۀ نور بیان شده است. (مترجم)
[48]- کنیز را به همسری گرفتن. (مترجم)
[49]- زیرا زمانی که میگوید تو را طلاق دادم به این معنی است که ابتدا عقد ازدواج با او را پذیرفته و سپس می خواهد او را طلاق دهد. (مترجم)
[50]- (ظهار) یعنی اینکه مرد به زنش بگوید: پشت تو مانند مادر من است یا امثال اینها و نزدیکی بر او را بر خود حرام کند ... برای توضيح بيشتر به كتاب ظهار رجوع شود. (در ادامۀ همین کتاب خواهد آمد)
[51]- (ایلاء) به معنای این است که مرد قسم بخورد که نزدیکی با همسرش را ترک کند... برای توضیح بیشتر به کتاب ایلاء رجوع شود. (در ادامۀ همین کتاب خواهد آمد)
[52]- چون برای ازدواج کردن با کنیز اجازۀ زن آزاد و برای ازدواج با خواهرزاده یا برادر زادۀ زن، اجازه او لازم است. (مترجم)
[53]- تا بقیۀ زنانش نیز ایمان بیاوند و بعد از آن چهار نفر را برگزیند. (مترجم)
[54]- مهريهای است كه به طور معمول به مانند این زن تعلق میگیرد. (مترجم)
[55]- مبلغی است که مرد باید در مواقعی که مهریه بر او واجب نیست بپردازد و مقدار آن نیز مشخص نیست بلکه به وضعیت مالی مرد بستگی دارد. (ادامۀ همین کتاب خواهد آمد)
[56]- که زن به دلیل مسلمان شدن از شوهرش جدا شد. (مترجم)