جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام«همان كسی كه هر چیزی را كه آفرید، نیكو آفرید و آفرینش انسان را از گل آغاز كرد»([761]).
گِل آدم از زمین به آسمان اول،([763]) در عالم ذر بالا برده شد. سپس روح ایمان در او دمیده شد و نفس انسانیِ اول در آن به وجود آمد. سپس روحالقدس در او دمیده شد و به فرشتگان دستور داده شد که به او سجده کنند. «پس وقتی آن را درست كردم و از روح خود در آن دمیدم، پیش او به سجده درافتید»([764]).
به این ترتیب نفس اول انسانی از گِل بالابرده شده و روحی که در آن دمیده شد، به وجود آمد. سپس نفسهای دیگر از این نفس اول انسانی گرفته شد و به قدرت خداوند سبحان جدا شد. و این نفس دوم انسانی یا نفس حوا(س)، همسر آدم(ع) است. خداوند متعال فرمود: «ای مردم از پروردگارتان كه شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را [نیز] از او آفرید و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراكنده كرد، پروا دارید. و از خدایی كه به [نام] او از همدیگر درخواست میكنید، پروا نمایید و زنهار از خویشاوندان مبرید، كه خدا همواره بر شما نگهبان است»([766]).([767])
خداوند متعال فرمود: «اوست آن كس كه شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را از وی پدید آورد تا به آن آرام گیرد. پس چون [آدم] با او [حوا] درآمیخت، باردار شد، باری سبك. و [چندی] با آن [بار سبك] گذرانید و چون سنگینبار شد، خدا پروردگار خود را خواندند كه اگر به ما [فرزندی] شایسته عطا كنی قطعاً از سپاسگزاران خواهیم بود»([768]).
سپس نفسهای بنیآدم از نفسهای آدم و فرزندانش بیرون آمدند و خداوند آنان را در آن عالم، مورد امتحان قرار داد. آن همان امتحان اول بود که پیش از امتحان در این عالم جسمانی بوده است: «و هنگامی كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریهی آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت، كه آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی دادیم. تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم»([769]).
در نتیجه همه نفسهای بنیآدم، از گِل مرفوع و بالابرده شده و تجلّی روحالایمان و روحالقدس تشکیل شده است، که میتوانیم به آن صورت روحالایمان و روحالقدس بگوییم. به همین خاطر هر انسانی به صورت فطری میتواند به بالاترین جایگاهها برسد و با عالم اعلی همراه باشد. انسان به صورت فطری برای شناخت خداوند آفریده شده است. او حتی ابزاری دارد که میتواند با آن، ارتقاء پیدا کند؛ که همان صورت روح ایمان و روحالقدس میباشد. قابل پیشبینی است که با استفاده از صورتی که در او به امانت گذاشته شده است، میتواند حقیقت خودش را بشناسند و به سوی آن برود. ولی متأسفانه برخی از مردم به جای اینکه از این تصویر مُنعکس شده در آینهی خود سود ببرند، اقدام به از بین بردن آن میکنند و خودشان را کوچک میشمارند، تا اینکه فقط در آن، حیوانیت جسم میماند که در آن با حیوانات و میمونها و خوکها مشترک است. خداوند متعال فرمود: «یا گمان داری كه بیشترشان میشنوند یا میاندیشند؟ آنان جز مانند ستوران نیستند، بلكه گمراهترند»([770]).
خداوند متعال فرمود: «بگو: آیا شما را به بدتر از [صاحبان] این كیفر در پیشگاه خدا خبر دهم؟ همانان كه خدا لعنتشان كرده، بر آنان خشم گرفته، از آنان بوزینگان و خوكان پدید آورده است. و آنانكه طاغوت را پرستش كردهاند. اینانند كه از نظر منزلت بدتر و از راه راست گمراهترند»([771]).
******
[761]. قرآن کریم، سورهی سجده، آیهی ۷.
[762]. الرفع: هو العودة خطوة أو أكثر باتجاه المبدأ أو المصدر، وهذا يعني لو صورنا الإنسان - وكذلك بقية الخلق أيضاً - على أنه تجلي اللاهوت في العدم القابل للوجود، فسيكون لدينا مرتبة معينة كلما ابتعدنا (معرفياً) عن مصدر التجلي، وستكون هذه المرتبة المعينة أقل نوراً وأكثر ظلمة (العدم الذي يتخللها). ولنفرض أن عالم المادة الذي فيه أجسامنا مكوّن من نسبة نور قدرها ونسبة ظلمة (عدم) قدرها وأن كل خطوة يتقدمها النور باتجاه الظلمة المطلقة (العدم المطلق - انعدام المعرفة والإدراك) تمثل رقماً واحداً صحيحاً، فيكون الرفع خطوة واحدة لجسم مادي "كطينة آدم (عليه السلام)" هو عبارة عن نقله إلى العالم الموازي الذي نسبة النور فيه ونسبة الظلمة (العدم) فيه أي العالم الذي سبقه.
والعوالم لابد أن تقسم تقسيماً مثالياً؛ لأن موجدها مطلق فلابد أن تكون أقرب ما يمكن للمطلق؛ لأنها تمثل الصادر الأول منه (محمد = كل العوالم). وهذا يعني رياضياً (لتقريب الفهم) أن شريحة التقسيم هي أصغر ما يمكن تخيله يعني يمكنك أن تتخيل أنه يوجد رقم هو أقرب رقم للصفر، ولكن لا يمكنك معرفة هذا الرقم العشري، فمثلاً لو قلت إنه ( ) فإن ( ) أصغر منه وهكذا سيستمر الأمر إلى رقم يمكن الجزم بأنه موجود ومعرفة بعض صفاته ولكن لا يمكن معرفته أبداً، وهذا الرقم لو وضعته في مقام أي قسمة فسيكون ناتج القسمة هو أقرب ما يكون إلى ما لا نهاية له؛ لأن المقام في القسمة هو أقرب ما يمكن للصفر، وهذا يعني أننا لو قدر لنا أن نرى شخصاً يُرفع أمام أعيننا فيمكن أن نراه يختفي تدريجياً أي نرى جسماً ثم شبحاً ثم يختفي، وهو في الحقيقة لم يختفي أبداً بل كل ما هناك انتقل إلى عالم موازي لعالمنا وأرقى منه مرتبة باتجاه النور، أو يمكن أن نقول: إنه عاد باتجاه المبدأ أو المصدر خطوة أو خطوات بحسب حالة الرفع لذلك الجسم المادي، وفي كل الأحوال فإن مجموع النور والظلمة أو الوجود وعدم الوجود خارج مصدر النور أو الوجود يساوي صفراً أي لا يوجد شيء على نحو حقيقي خارج المصدر.
مثال: لنتصور مصدراً للضوء، والضوء يتحرك منه باتجاه معين، وكلما تقدم الضوء خطوة للأمام تكثف بعضه مكوناً غشاءً مادياً ويرشح من هذا الغشاء بعض الضوء، وهكذا أصبح أمام مصدر الضوء عدداً من الأغشية التي كونها الضوء نفسه، ويرشح منها بعض الضوء، وعدد الأغشية هو أقرب ما يمكن إلى ما لا نهاية له، وبين الأغشية فراغ مليء بجسيمات مضادة (عدم المادة) يساوي مجموع مادة الأغشية وطاقة الضوء، أي أن مجموع المادة والطاقة خارج مصدر الضوء يساوي صفراً أي يمكننا أن نقول: إنه لا يوجد شيء على نحو الحقيقة خارج مصدر الضوء.
[763]. رفع و بالا رفتن: برگشت به سمت مبدأ یا منبع چیزی به اندازهی یک گام یا بیشتر است. به این معنا که اگر فرض کنیم انسان (یا دیگر مخلوقات) تجلی لاهوت در عدم و پذیرندهی وجود است، در این صورت از مرتبه و درجهی معینی برخوردار خواهد بود که هر چه از مصدر تجلی، به لحاظ معرفتی، دورتر شویم، این مرتبهی معین (به میزان عدمی که در آن نفوذ کرده) کمنورتر و ظلمانیتر خواهد بود.
فرض کنیم که عالم مادی که جسم ما در آن قرار دارد، از ۱۰ درصد نور و ۹۰ درصد ظلمت (عدم) تشکیل شده است و هر گامی که نور به سمت ظلمت مطلق (نیستی مطلق، فقدان معرفت و ادراک) میپیماید، با یک عدد صحیح نشان داده شود. یک گام برداشتن توسط جسم مادی (مانند گل آدم (ع)) عبارت است از حرکت وی به سمت یک عالم موازی که نسبت نور در آن ۱۱ درصد است و نسبت ظلمت (عدم) آن ۸۹ درصد یعنی عالمی که از عالم اول جلوتر است.
عوالم را باید بر اساس میزان کامل بودنشان (نزدیکی به مبدأ) تقسیم کرد. از آنجا که پدیدآورندهی عوالم مطلق است، باید این پدیدآورنده تا جایی که ممکن است، به مطلق نزدیک باشد؛ چرا که نشاندهندهی اولین چیزی است که از آن صادر شده است (محمد = همهی عوالم). برای نزدیک شدن به معنا، از دیدگاه ریاضیات کمک میگیریم. یک اِلِمان یا قطعهی دیفرانسیل، از هر آنچه که بتوان تصور کرد، کوچکتر است، یعنی میتوان آن را نزدیکترین عدد به صفر به شمار آورد، ولی نمیتوان آن را به صورت یک عدد دهدهی (یا دسیمال) مشخص کرد. مثلاً اگر کسی بگوید این عدد ۰۰۰۱/۰ است، در واقع ۰۰۰۰۱/۰ از آن کوچکتر است و این موضوع تا جایی ادامه پیدا میکند که دیگر مطمئن شویم چنین عددی وجود دارد و میتوانیم برخی ویژگیهای آن را بشناسیم ولی از شناخت خود آن مطلقاً عاجزیم. اگر این عدد به جای مقسوم علیه، در هر تقسیمی قرار گیرد، نتیجهی تقسیم نزدیک به بینهایت خواهد شد زیرا مقسوم علیه، نزدیکترین عدد به صفر است. مفهوم این سخن آن است که اگر ما شخصی را ببینیم که جلوی دیدگان ما رفع و به بالا برده میشود، مشاهده میکنیم که وی به تدریج ناپیدا میشود، یعنی ابتدا جسمش را میبینیم، سپس شبحی از آن را و در انتها پنهان میگردد. در واقع او اصلاً پنهان نشده است، بلکه همهی ماجرا این است که او به عالم دیگری که با عالم ما موازی است و در جهت نور از عالم ما برتر است، منتقل شده است. یا میتوانیم بگوییم او یک یا چند گام به سمت مبدأ یا منبع بازگشته است (بر اساس حالت بالا رفتن آن جسم مادی) و در هر حال در خارج از منبع نور یا وجود، مجموع نور و ظلمت یا مجموع وجود و عدم وجود (نیستی) برابر با صفر است؛ به عبارت دیگر، در خارج از مصدر، هیچ چیز حقیقی وجود ندارد.
مثال: منبع نوری را تصور کنید که نور از آن در جهت معینی منتشر میشود. هر گامی که نور به جلو میرود، بعضی از پرتوهای آن به صورت یک جبههی مادی تمرکز پیدا میکند و از این جبهه بعضی از پرتوها منتشر میگردد. به این ترتیب در مقابل منبع نور جبهههایی ساخته میشود که از جنس نور هستند و نور از آنها منتشر میگردد. این جبهههای نور به قدری به هم نزدیک هستند که تعداد آنها قابل شمارش نیست. بین این جبهههای نور، فضایی است که پر از ضد ذرات است و برابر است با مجموع محتوای جبههها و شدت نور؛ به عبارت دیگر مجموع ماده و شدت نور در خارج از منبع نور برابر صفر است. پس میتوانیم بگوییم در خارج از منبع نور هیچ چیز حقیقیای وجود ندارد. (به نقل از کتاب «توهم الحاد»)
[764]. قرآن کریم، سورهی حجر، آیهی ۲۹ و سورهی ص، آیهی ۷۲.
[765]. في مرتبة أعلى تكون هي الروح الأولى روح محمد (صلى الله عليه وآله) ومنها خلقت مرتبة الروح التي دونها وهي روح علي وفاطمة (عليهما السلام).
[766]. قرآن کریم، سورهی نساء، آیهی ۱.
[767]. در بالاترین مرتبه روح اول، روح محمد ص است و از اوست که روحهای پایینتر آفریده شده است که همان روح علی و فاطمه (س) میباشد.
[768]. قرآن کریم، سورهی اعراف، آیهی ۱۸۹.
[769]. قرآن کریم، سورهی اعراف، آیهی ۱۷۲.
[770]. قرآن کریم، سورهی فرقان، آیهی ۴۴.
[771]. قرآن کریم، سورهی مائده، آیهی ۶۰.