جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامانتشارات انصار امام مهدی (ع)
گردآوری و تنظیم: هیأت علمی انصار امام مهدی
مقدمه
پرسش ۲۵: معنی حدیث «دنیا زندان مؤمن است»
پرسش ۲۶: آیا این سخن حق تعالی ﴿وَاتَّقُواْ يَوْماً لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ....﴾ شفاعت را نفی میکند؟
پرسش ۲۷: معنی سخن امام حسین(ع) : «خداوندا مرا از خواری نفسم بیرون آور و از شک و شرکم پاک فرما»
پرسش ۲۸: حجابهای نور و ظلمت و تفاوت میان آنها.
پرسش ۲۹: اگر زمین خالی از حجّت باشد، اهلش را در خود فرو میبرد.
پرسش ۳۰: چرا میّت را در حالیکه بر سمت راست خوابیده است رو به قبله میکنند؟
پرسش ۳۱: علت کفن کردن میّت و فایدهای آن.
پرسش ۳۲: چرا خداوند ذکر را به تعداد فَرد قرار داده است؟
پرسش ۳۳: چرا تکبیر، شروع نماز است؟
پرسش ۳۴: معنای تکبیرة الاحرام در نماز
پرسش ۳۵: معنای سبحان ربی العظیم و بحمده.
پرسش ۳۶: بین ذکر رکوع و ذکر سجود در نماز چه تفاوتی وجود دارد؟
پرسش ۳۷: معنای ﴿اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى﴾ (نام پروردگار بزرگ تو)
پرسش ۳۹: سنگسار شدن سپاه ابرهه با سنگهای سِجّیل.
پرسش ۴۰: دلیل حج و هدف از آن.
پرسش ۴۱: معنای سخن موسی (ع) در سورهی شعرا: ﴿فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ﴾.
پرسش ۴۲: القا کردن شیطان در آرزوی پیامبر و معنای آن.
پرسش ۴۳: استعاذهی مریم (ع) در آیهی: ﴿ از تو به خدای رحمان پناه میبرم ﴾
پرسش ۴۴: علت دفن کردن میّت اگر نیمهای از او یافت شود که سینه در آن باشد!
پرسش ۴۵: معنای آیات ﴿الم * ذَلِكَ الْكِتَابُ.... وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾.
پرسش ۴۶: معنای گفتار امیر المؤمنین (ع): (و کمال اخلاص برای او، نفی صفات از او است).
پرسش ۴۷: معنای آیات ﴿فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا.... قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ﴾.
پرسش ۴۸: معنای آیهی ﴿ مردی از دوردست شهر دوان دوان آمد و... ﴾.
پرسش ۴۹: معنای آیهی ﴿ خداوند نور آسمانها و زمين است... هر بامداد و شبانگاه تسبيحش گويند ﴾
پرسش ۵۰: آیا قائم با اصول فقه بر اهل علم احتجاج میکند؟
پرسش ۵۱: ملائکه از کجا دانستند انسان خونها میریزد؟
پرسش ۵۲: معنای آیهی ﴿ اما ستمکاران آن سخن را به گونهای ديگر کردند و.... ﴾
پرسش ۵۳: معنای آیهی ﴿ و گمراهان از پیِ شاعران میروند ﴾
پرسش ۵۴: معنای آیهی ﴿ در آن روز چهرههايی هست زيبا و درخشان ﴾
پرسش ۵۵: معنای آیهی ﴿ چون موسی به ميعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت،....﴾
پرسش ۵۶: نسبت دادن مکر و استهزا به خداوند سبحان.
پرسش ۵۷: معنای «و خوشنودی خود را در این بامداد به من عطا فرما»
پرسش ۵۸: شرافت توحید و یگانهپرستی
پرسش ۵۹: آیا هر چیز که دل به آن تعلّق پیدا کند شرک میباشد؟
پرسش ۶۰: شرک پنهان
پرسش ۶۱: معنای آیهی ﴿إِنَّ اللهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا....﴾
پرسش ۶۲: عرش و کرسی
پرسش ۶۳: عالَم ذر در آیهی ﴿ و آنگاه که پروردگار تو از بنی آدم ....﴾
پرسش ۶۴: معنای «مسوّمین» در آیهی ﴿ از فرشتگان نشاندار﴾
پرسش ۶۵: معنای آیهی ﴿ تا آنکس که زنده است را بيم دهد....﴾
پرسش ۶۶: معنای آیهی ﴿ و هر چيز زندهای را از آب پديد آورديم؟ ﴾
پرسش ۶۷: معنای آیهی ﴿ و عرش او بر آب بود ﴾
پرسش ۶۸: توصیف عبادت آزادگان و حدود آن.
مقدمه
سپاس خدایی را که خلق را بیافرید و فرستادگانی را برایشان فرستاد و معرفت به کتب آسمانی را، دلیلی برای شناخت آنها توسط کسی که نیت خالص داشته باشد و برای معرفت حق کمر بسته باشد، قرار داد.
سپاس خدایی را که علم به کتاب را، مختص کسانی قرار داد که هر گونه ناپاکی را از آنها دور کرده و آنها را پاک و مطهر نموده است و هر کس را که خواهان گماشتن خویش در جایگاه آنها باشد در جهنم قرار میدهد.
سپاس خدایی را که محمد و آل محمد (ع) را وسیله برای رضای خود قرار داد و راه نجات را، در غیر آنها قرار نداد. سپاس خدایی را که ولایت آنها را حسنهای قرار داد که هیچ گناهی، ضرری نرساند و منکر شدن آنها را گناهی قرار داد که هیچ حسنهای بدون آن سودی ندارد.
سپاس خدایی که آنها را ترجمان کتاب قرار داد و آن را برای غیر از آنها درب قفل شدهای گذاشت. به درستیکه آنها همسنگ و ترجمان قرآنند. خلفای رسول الله (ص) و گوشهای او هستند. پناهگاه مردمان، خورشید تاریکیها، و شیران معرکه هستند هرکس از آنها رویگردانی کند میزان اعمالش سبک خواهد شد.
بارخدایا! بر آنها صلوات بفرست آنگاه که خورشید طلوع و غروب کرد و باد وزید و آرام گرفت. بار خدایا! به اندازه شنزارهای اقیانوسها و قطرات باران و تعداد برگهای درختان و هرچه بَر و بَحر در خود دارد، درود بفرست.
بارخدایا! به تعداد خلائق، ناطق و غیر ناطق بر آنها درودی دائم و همیشگی و پاک که اول آن بالا رَود و آخر آن پایان نپذیرد بفرست، و آنها را ذخیرهای برای ما به هنگام قیامت قرار ده. روزی که مال و فرزندان سودی نبخشند، مگر با ولایت آنها وکفر به ولایت غیر از آنها به سوی تو آید.
بارخدایا! اول از همه درودت را بر جد آنها حضرت مصطفی (ص) و بعد بر آنها بفرست و بین ما و آنها هرگز جدایی مینداز. برحمتک یا ارحم الراحمین.
خداوند میفرماید: ﴿اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پارهاى از آن آيات محكم [صريح و روشن] است آنها اساس كتابند و [پارهاى] ديگر متشابهاتند [كه تاويل پذيرند] اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنهجويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مىكنند با آنكه تاويلش را جز خدا و ريشهداران در دانش كسى نمىداند [آنان كه] مىگويند ما بدان ايمان آورديم همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمىشود﴾([2]) .
حضرت رسول الله (ص) و اهل بیت ایشان (ع) فرمودند: کسی به متشابه قرآن جز رسول خدا (ص) و ائمه از فرزندانش (ع) آگاهی و معرفت ندارد و معرفت به آنها بجز از طریق اهل بیت (ع) مقدور نیست.
امام باقر (ع) میفرمایند: (به درستیکه ما راسخون در علم هستیم و تأویل آن را میدانیم).([4])
امام صادق (ع) میفرمایند: (راسخون در علم؛ امیر مؤمنان و ائمه از فرزندان ایشان است).([6])
از امام باقر (ع) در تفسیر این آیه که میفرماید: ﴿ و اگر آن را به پيامبر و اولياى امر خود ارجاع كنند قطعا از ميان آنان كسانى اند كه [مى توانند درست و نادرست] آن را دريابند﴾([9]) روایت شده که فرمودند: (ائمه به طور خاص می باشند).([10])
احادیث زیادی در این باب وجود دارد و از خلال آنها روشن میشود که تفسیر یا تأویل متشابه قرآن، علمی است مختص به ائمهی اطهار که اوصیای رسول الله (ص) تا روز قیامت میباشند و نزد غیر از آنها هرگز یافت نمیشود مگر اینکه از اهل بیت (ع) گرفته شده باشد.
بلکه قرآن همه، نزد ائمه محکم است و متشابهای نزد آنها وجود ندارد چون متشابه امری است که بر صاحب آن مشتبه شده است و اهل بیت (ع) قرآن بر آنها مشتبه نمیشود چون ترجمان آن بعد از رسول خدا(ص) هستند.
هرول بن حمزه از امام صادق (ع) روایت میکند که شنیدم فرمود: ﴿ بلكه [قرآن] آياتى روشن در سينههاى كسانى است كه علم [الهى] يافتهاند ﴾([13])، فرمود آنان به طور خاص ائمه هستند.
برید بن معاویه از امام باقر (ع) نقل میکند به امام (ع) عرض کردم: ﴿بلكه [قرآن] آياتى روشن در سينههاى كسانى است كه علم [الهى] يافتهاند و جز ستمگران منكر آيات ما نمىشوند﴾([15]) ، آیا منظور شما هستید؟ فرمود: بجز ما چه کسی میتواند باشد؟([16])
بنابراین، همهی قرآن آیاتی آشکار نزد ائمه است که هیچ متشابهی بر آنان وجود ندارد. به همین دلیل تفسیر قرآن تنها نزد ائمه (ع) منحصر شده است چون به غیر از آنها کسی معرفت به آنچه را که از قرآن متشابه شده است ندارد، و تأویل آن را درک نمیکند. و دستی که تهی است عطا نمیکند. اهل بیت (ع) چندین جا در روایات خود به این امر اشاره داشتهاند و از تفسیر به رأی قرآن مردم را برحذر داشتند. و همچنین هشدار دادهاند که کلام خداوند شباهتی به کلام بشر ندارد و نمیتوان با آن قیاسکرد. برای این موضوع به سخن اهل بیت (ع) نگاهی میاندازیم تا مسئله روشن شود.
امام صادق (ع) فرمودند: (خداوند حضرت محمد (ص) را مبعوث کرد و نبوت را بوسیله او ختم نمود و پیامبری بعد از او نیست. کتابی بر او نازل فرمود و کتابی پس از آن نیست... پیامبر آن را علمی نزد اوصیای خود قرار داد و مردم آنها را ترک گفتند در حالیکه که شاهدان بر مردم هر عصری هستند، تا جاییکه با هرکس که ولایت والیان امر را اظهار کرد و علم آنها را خواست دشمنی کردند بدینگونه که قرآن را در یکدیگر آمیختند و با منسوخ احتجاج کردند و گمان بردند که ناسخ است و با خاص احتجاج کردند و تصور کردند عام است و با اول آیه احتجاج کردند و تأویل آن بوسیله سنت را رها کردند و به اینکه کلام برای چه آغاز شده و به چه چیزی ختم میشود ننگریستند و موارد و مصادر آن را نمیدانند اگر از اهل آن بر نگیرند. لذا گمراه شدند و گمراه کردند).
سپس سخنی طولانی در مورد تقسیم قرآن به اقسام و فنون و وجوه، ایراد فرمودند که بالغ بر صد و ده مورد میباشد. تا آنجایی که فرمود: (و این امر دلیل واضحی است بر اینکه سخن پروردگار به مانند سخن بشر نیست همانگونه که فعل او همانند فعل آنها نیست و بدین علت و مانند آن هیچ کس به کنه حقیقت تفسیر محکمی از قرآن بجز پیامبر و اوصیایش نمیرسد... سپس گفت: از امام درباره تفسیر محکم قرآن پرسیدند فرمود: (اما محکم که هیچ چیز آن را نسخ نمیکند این آیه است: «هُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ» ([19]) (اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پارهاى از آن آيات محكم [=صريح و روشن] است آنها اساس كتابند و [پارهاى] ديگر متشابهاتند) مردم بدین دلیل در متشابه به هلاکت رسیدند چون معنای آن را در نمییابند و حقیقت آن را نمیدانند و از نزد خود آن را تأویل کردند و بدین شکل از اوصیاء بینیاز شدند و سخن رسول خدا را پشت گوش انداختند...).([20])
جابر بن یزید میگوید از امام باقر(ع) درباره گزیدهای از تفسیر پرسیدم و به من پاسخ دادند سپس سوال دیگری پرسیدم و جواب دیگری به من دادند. عرض کردم: درباره این مسئله بهغیر از این جواب به من داده بودید، فرمودند: (ای جابر، قرآن باطنی دارد (و هر باطنی، باطنی دارد) و ظاهر و برای ظاهر آن، ظاهری. ای جابر چیزی دورتر از قرآن نسبت به عقول نیست و و اول آیه، در مورد، در مورد امری است و آخر آن در مورد دیگری است و کلامی متصل و دارای وجوه متعددی است).([22])
از معلی بن خنیس روایت شده است که میگوید امام صادق(ع) در نامه خود مینویسد: (اما آنچه درباره قرآن پرسیدی این هم از تصورات متفاوت و مختلف توست. چون قرآن بدانگونه که ذکر کردی نیست و هر آنچه شنیدی معنای آن برای خلاف آن چیزی است که تو دریافتی. بلکه قرآن مثالی برای قومی است که بدان آگاهی دارند و برای قومی که حق تلاوت آن را ادا میکنند اینان کسانی هستند که بدان ایمان و آگاهی دارند. اما غیر از آنها برایشان چقدر مورد اشکال است و از راههای قلوب آنها به دور. و به همین خاطر رسول خدا (ص) فرمودند: چیزی به مانند تفسیر قرآن از قلوب مردم دور نیست و در این امر همه خلائق در حیرت ماندند بجز کسانی که خدا اراده فرمود. خداوند پوشیده ماندن آن بدین شکل را بدان سبب اراده فرمود تا به درب و صراط او بیابند و او را بپرستند و در سخن او به طاعت قائمین به کتابش و ناطقین امرش منتهی شوند. و آنچه را که خواهان آن هستند از آنها استنباط کنند نه از غیر آنها. سپس فرمود: «وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ» (و اگر آن را به پيامبر و اولياى امر خود ارجاع كنند قطعا از ميان آنان كسانى اند كه [مى توانند درست و نادرست] آن را دريابند)، اما از غیر از آنها هرگز کسی علم ندارد و نه کسی پیدا میشود. و میدانی که همگی نمیتوانند والیان امر باشند چون کسی را نمییابند که او را فرمان دهند و امر و نهی خدا را به او رسانند. لذا خداوند والیان را خاص قرار داد که از آنها پیروی شود. به امید خدا این را دریاب. برحذر باش از اینکه قرآن را به رأی خویش بخوانی. مردم در علم به آن مانند اشتراک در دیگر امور مشترک نیستند و توانایی تأویل آن را ندارند مگر کسی که تعیین شده و درب او که خداوند برای وی قرار داده است و امر را از نزد صاحبانش درخواست کن که ان شاءالله آن را خواهی یافت).([24])
ائمه(ع) تکلیف امت در قبال قرآن و آنچه که بر آنها و علیه آنهاست را روشن کردند:
سعد بن طریف از امام باقر (ع) مباحثهای که با عمرو بن عبید انجام دادهاند را نقل میکند که فرمودند: (اما در مورد قول خداوند سبحان ﴿ و هر كس خشم من بر او فرود آيد قطعا در [ورطه] هلاكت افتاده است﴾ بر مردم واجب است که قرآن را همانگونه که نازل شده بخوانند و اگر به تفسیر آن احتیاج پیدا کردند بوسیله ما و به سوی ما هدایت میشوند ای عمرو).([27])
علی (ع) فرمود: تقوا پیشه کنید و به آنچه نمیدانید فتوا ندهید...؛ گفتند: پس با آنچه در مصحف خبر آن آمده چه کنیم؟ فرمود: دربارهی آن از عالم آل محمد (ع) سؤال میشود. [29]
ابی بصیر از امام صادق(ع) نقل میکند که فرمودند: (هرکس قرآن را به رأی خویش تفسیر کند اگر درست باشد اجری نمیگیرد و اگر به خطا رفته باشد گویی دورتر از آسمان سقوط کرده باشد).([31])
موسی بن عقبه میگوید که معاویه از امام حسین (ع) خواست که به بالای منبر برود و خطابه بخواند. حمد و سپاس خدای را بر جای آورد و سپس فرمود: ما حزب الله غالب هستیم و عترت نزدیک پیامبر او هستیم. یکی از ثقلینی هستیم که رسول خدا ما را همراه کتاب خدا قرار داد که تفصیل همه چیز در آن است و هیچ باطلی به آن راه ندارد و در تفسیر قرآن خود مورد رجوع واقع می شود و تأویل آن را از روی ظن نمیآوریم بلکه حقایق آن را دنبال میکنیم. طاعت ما واجب است هنگامی که با طاعت خدا و رسولش مقرون باشد. خداوند میفرماید: ﴿ از خدا و رسول خدا و اولی الامر از میان خودتان اطاعت کنید و اگر در مورد امر تنازع کردید آن را به خدا و رسول خدا ارجاع دهید﴾([34]) . و فرمود: ﴿ و اگر آن را به پيامبر و اولياى امر خود ارجاع كنند قطعاً از ميان آنان كسانىاند كه [مىتوانند درست و نادرست] آن را دريابند ﴾ ([35])).([36])
همچنین ملاحظه میکنیم که چگونه پیامبران برخی از کسانی که فتوا و تفسیر قرآن را به رأی خود انجام میدادند امثال ابو حنیفه، را منع کردند:
شعیب بن انس از برخی از اصحاب امام صادق(ع) نقل میکند که: (نزد امام بودم و مردی از کنده بر او وارد شد و درباره مسئلهای پرسید و امام (ع) جواب داد. آن جوان و مسئله را شناختم و به کوفه رفتم و بر ابوحنیفه وارد شدم که همان جوان را دیدم که همان مسئله را میپرسید و ابوحنیفه بر خلاف حکم امام (ع) حکم داد. من برخاستم و گفتم: ای ابا حنیفه وای بر تو. من سال گذشته به حج رفتم و به نزد امام صادق (ع) شرفیاب شدم سلام کردم و نشستم و این جوان را دیدم که همین مسئله را از امام (ع) پرسید و برخلاف حکم تو امام (ع) حکم دادند. او پاسخ داد که جعفر بن محمد (ع) چه میداند من اعلمتر از او هستم من با اساتید نشست و برخاست داشتم و از زبان آنها شنیدم و جعفر بن محمد (ع) صحفی است. با خود گفتم سال آینده حتی اگر شده سینه خیز به حج میروم. گفت: بدنبال کاری بودم و موسم حج رسید و حج بجای آوردم و به نزد امام (ع) رفتم و قصه را برای او نقل کردم امام (ع) لبخند زد و سپس فرمود: لعنت خدا بر او باد اما اینکه میگوید: من مردی صحفی هستم راست گفت. چرا که صحف ابراهیم و موسی را خواندم. عرض کردم: چه کسی مانند این صحف را نزد خود دارد؟
گفت: چیزی نگذشت که در زده شد و نزد امام برخی اصحاب بودند. امام به غلام خویش فرمود: ببین چه کسی پشت در است. غلام برگشت و عرض کرد ابوحنیفه است. امام (ع) فرمود: بگذار داخل بیاید. سلام کرد و امام پاسخ داد. سپس فرمود اجازه میفرمایید بنشینم؟ امام (ع) در این لحظه روی به اصحاب خود کرد و با آنان سخن میگفت و به او توجه نکردند. ابو حنیفه برای بار دوم و سوم گفت و امام توجهی به او نکرد. ابو حنیفه بدون اجازه امام نشست. امام (ع) وقتی دید او نشست به او نگاه کرد و فرمود: ابو حنیفه کجاست؟ گفت: اینجا هستم. امام فرمود: آیا تو فقیه اهل عراقی؟ گفت: بلی. امام (ع) فرمود: چگونه فتوا میدهی؟ گفت: با توجه به قرآن و سنت پیامبر(ص). امام فرمود: ای اباحنیفه کتاب خدا را بدرستی میدانی و ناسخ و منسوخ آن را در مییابی؟ گفت: بلی. امام فرمود: ای اباحنیفه وای بر تو. علمی را ادعا کردی که خداوند آن را بجز نزد اهل کتاب که بر آنها نازل شده قرار نداده است. وای بر تو. علم آن نزد خواصی از فرزندان پیامبر(ص) است و خداوند حرفی از قرآن را نزد کسی نسپرده است. و اگر آنچه را که ادعا میکنی باشی-که اینگونه نیست- تفسیر این آیه چیست﴿ در اين [راه]ها شبان و روزان آسوده خاطر بگرديد﴾ ([40]) ، صحبت از کدام مکان میکند؟ گفت: گمان میکنم بین مکه و مدینه باشد. امام رو به جمع کردند و فرمود: آیا میدانید بین مدینه و مکه اموال مردم ربوده میشود و امنیتی بر جان خود ندارند. گفتند: بله. ابوحنیفه ساکت شد. سپس فرمودند: ای اباحنیفه این آیه حکایت از کدام مکان دارد؟ ﴿ و هر كه در آن درآيد در امان است ﴾ ([41]) . گفت: کعبه. امام فرمودند: نمیدانی که حجاج بن یوسف کعبه را که ابن زبیر در آن تحصن کرده بود به منجنیق بست و در آن امنیت نداشت؟ ابوحنیفه ساکت شد. سپس امام فرمودند: ای اباحنیفه اگر مسئلهای باشد که بیان آن در قرآن نیست و سنت هم درباره آن سخن به میان نیاورده است چه انجام میدهی؟ عرض کرد: قیاس میکنم و به رأی خود عمل مینمایم. امام فرمودند: ای ابا حنیفه اولین کسی که قیاس کرد ابلیس لعین بود. در برابر خدای تبارک و تعالی قیاس کرد و گفت: من از او برترم من از آتش خلق شدهام و او از گل. ابو حنیفه سکوت اختیار کرد. امام پرسید کدام یک ناپاکتر است بول یا جنابت؟ ابوحنیفه گفت: بول. امام فرمودند: مردم در موقع جنابت غسل میکنند نه به هنگام بول. اباحنیفه سکوت کرد. امام فرمود: کدام یک افضلتر است نماز یا روزه؟ گفت: نماز. امام فرمودند: چرا زن حائض روزه خود را قضا میکند ولی نمازش را نه؟ ابو حنیفه سکوت اختیار کرد...).([42])
زید الشحام میگوید: قتاده بن دعامه بر امام باقر (ع) وارد شد و امام(ع) فرمودند: (ای قتاده تو فقیه اهل بصره هستی؟ عرض کرد: اینگونه میگویند. امام فرمودند: به من خبر رسیده که قرآن را تفسیر میکنی؟ قتاده پاسخ داد: بلی اینگونه است. امام(ع) فرمودند: اگر به علم تفسیر میکنی لذا تو همانی که هستی و من از تو میپرسم....تا اینکه امام (ع) فرمودند: وای بر تو ای قتاده اگر از نزد خود تفسیر کردی به هلاکت رسیدی و به هلاکت رساندی. اگر از دیگران نقل میکنی بازهم به هلاکت رسیدی و رساندی. بدرستیکه قرآن را بجز کسی که بدان مورد خطاب قرار گرفته شده نمیداند).([44])
عبدالرحمن الاسلمی میگوید امام علی(ع) به یک قاضی رسید و پرسیدند: (ناسخ و منسوخ قرآن را میدانی؟ پاسخ داد: خیر. امام فرمودند: هلاک شدی و به هلاکت رساندی. تأویل هر حرف قرآن دارای وجوه متعددی است).([46])
ابی صلت هروی از امام رضا (ع) نقل میکند که خطاب به ابن الجهم فرمودند: (تقوای الهی پیشه کن و قرآن را به رای خویش تأویل مکن. خداوند میفرماید: ﴿ تاويلش را جز خدا و ريشه داران در دانش كسى نمى داند﴾). ([48])
از این حکایات و قبل از آن روایات، به یقین میتوان نتیجه گرفت که هیچ کس نمیتواند بین مردم فتوا دهد یا به رأی خویش قرآن را تفسیر کند اگر از جمله کسانی نباشد که محکم قرآن را از متشابه میداند و ناسخ را از منسوخ باز میشناسد. و این علم مخصوص ذریه معصوم است که خلفای رسول خدا (ص)؛ ائمه و مهدیین (ع) تا روز قیامت هستند.
از حکمت اختصاص علم متشابه قرآن به حجج معصومین شناخت معصوم و نیاز به اطاعت او به دلیل عدم وجود دربی برای شناخت قرآن و غیره میباشد تا کسی از هر طرفی نیاید و ادعای امامت کند چون اگر کسی چنین کند خود را درگیر امواج متلاطمی خواهد یافت و تناقض و سردرگمی او در تفسیر قرآن مانند روز روشن برای کسانی که تعقل میکنند آشکار می شود.
در احتجاجی که میان امام علی (ع) و زندیق انجام شد از متشابهات قرآن از امام پرسید و امام(ع) پاسخ دادند که بدینجا رسید فرمودند: (خداوند برای علم شایستگانی قرار داد و اطاعت از آنها را با این قول بر مردم واجب فرمود: ﴿ خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد﴾ و فرمود: ﴿ و اگر آن را به پيامبر و اولياى امر خود ارجاع كنند قطعاً از ميان آنان كسانىاند كه [مىتوانند درست و نادرست] آن را دريابند ﴾ و فرمود: ﴿ اى كسانى كه ايمان آوردهايد از خدا پروا كنيد و با راستان باشيد ﴾ ([52]) . و فرمود: ﴿ تاويلش را جز خدا و ريشه داران در دانش كسى نمى داند ﴾ . و فرمود: ﴿ و به خانهها از در [ورودى] آنها درآييد ﴾ ([53]) . و دربها همان دربهای علمی است که به انبیا سپرده شده است و دربهای آن اوصیا هستند. هر عملی از اعمال خیری که بدست کسانی غیر از اوصیا و عهود و حدود وشرایع و سنن و ویژگیهای دین آنها انجام گیرد مردود و غیر قابل قبول خواهد بود. و اهل آن در مرحله کفر هستند هرچند صفت ایمان شامل حال آنها شود. سپس خداوند کلام خود را به سه بخش تقسیم فرمودند: بخشی از آن را عالم و جاهل میداند و بخشی را تنها کسی میداند که ذهن خود را پاک و حس خود را لطیف و تمایز دادنش صحیح باشد خداوند سینه او را برای اسلام فراخی داده است و بخشی که بجز خدواند و ملائکه و راسخون در علم کسی نسبت به آن معرفت ندارد. بدین دلیل این کار را انجام داده تا اینکه اهل باطلی که بر میراث علم از کتاب پیامبر چنگ طمع انداختند ادعایی نکنند و نیاز، آنها را به پیروی از کسی که ولایت امر بدو سپرده شده هدایت کرد ولی از اطاعت از او سرباز زدند...).([54])
بلکه روایت شده که در هر زمانی تأویلی وجود دارد و تنها امام حجت برگزیده شده از سوی خداوند از تأویل آن خبر دارد.
اسحاق بن عمار میگوید از امام صادق (ع) شنیدم که میفرمود: (قرآن تأویلی دارد. برخی از این تأویل واقع شده و برخی هنوز وقت آن نرسیده است. اگر تأویل آن در زمان امامی از ائمه واقع گردد امام آن زمان تأویل را در مییابد). ([56])
بدین گونه واضح میشود که تأویل قرآن و معرفت محکم و متشابه مختص امام معصوم از اوصیای رسولالله حضرت محمد (ص) میباشد و کسی به غیر از آنها هیچ معرفتی به آن ندارد.
نیز از روایت قبلی روشن شد که کسی در عصر ظهور به جز امام مهدی (ع) یا کسی که بطور مستقیم با ایشان در ارتباط باشد و این علم را تحمل کرده است به تأویل قرآن معرفت ندارد. و بدین شکل خواهیم دانست که امام مهدی (ع) یا کسی که با او در ارتباط است از راه به زانو در آوردن جمیع علما نسبت به علم متشابه قرآن و احکام آن، قابل شناخت است. همانگونه که پدران وی امامت خویش را از طریق همان علمی که خاص آنهاست ثابت کردند.
لذا بر کسانی که متصدی امور دینی هستند و ادعای مرجعیت میکنند در این علم مقدس با سید احمدالحسن مناقشه کنند. اگر در این راه عاجز ماندند و پاسخ ندادند حقانیت سید احمدالحسن ثابت میشود که وی وصی و فرستاده امام مهدی (ع) است چون این علم همانگونه که روایات تصریح میکنند نزد کسی به جز اوصیای رسول الله (ص) نمیباشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمد لله رب العالمین.
و لا حول و لا قوّة الا بالله العلی العظیم؛ کلمهای که از شرّ دشمنانم از انس و جن به آن پناه میجویم، تا روز قیامت با آن نیرو میگیرم و علیه تمامی معاندان و کفّار از اِنس و جن از آن کمک میگیرم!
خداوند متعال میفرماید: ﴿ جن و انس را مگر برای پرستش خود نيافريدهام ﴾([59]) و نفرموده است «مگر برای خوردن!» یا «مگر برای عمل کردن!»، و اگر گریزی از عمل کردن و خوردن و نوشیدن وجود ندارد در این صورت عبادت، نصیبی عظیمتر، بیشتر و بزرگتر باید داشته باشد. خداوند شما را بیامرزد! در خواستن، اعتدال داشته باشید و دنیا مُنتهای همّ و غمتان و نهایت علمتان نباشد. خداوند را آن گونه که شایسته است عبادت کنید تا آخرت از آنِ شما باشد؛ که بازگشت به سوی آن و محل فرود آوردن توشه، در آن است و همچنین قرارگاه پس از پایان عمر. پس زندگی فریبتان ندهد و نسبت به خداوند مغرور نگردید که خداوند سبحان و متعال شما را مخاطب قرار میدهد و میفرماید: «ای فرزند آدم! چرا انصاف به خرج نمیدهی؛ من به وسیلهی نعمتهای خود، محبوب تو میشوم و تو به وسیلهی گناهان در نزد من مبغوض! خیر و رحمت من به سوی تو نازل میگردد و شرّ تو به سوی من بالا میآید و پیوسته فرشتهای بزرگوار در هر شب و روز عمل قبیحی از تو به من گزارش میدهد! ای فرزند آدم! اگر وصف خود را از دیگری بشنوی و ندانی آن شخص مورد نظر، خودت میباشی، هر آینه نسبت به چنین فردی خشمگین خواهی شد».([60])
امام صادق (ع) میفرماید: «هنگامی که رسول خدا (ص) مکه را فتح نمود روی کوه صفا ایستاد و فرمود: ای بنی هاشم! ای فرزندان عبد المطلب! من رسول خدا به سوی شما هستم و بر شما دلسوز و مهربان. نگویید محمد از ما است؛ به خدا سوگند هیچ یک از شما یا غیر شما اولیای من نمیباشند مگر باتقوایان. آگاه باشید، اگر روز قیامت، دنیا بر دوش بکشید در حالی که مردم، آخرت را با خود حمل میکنند و به سویم بیایید، شما را نخواهم شناخت. آگاه باشید که من عذری بین خودم و شما باقی نگذاشتم و همچنین عذری بین خداوند عزّوجل و شما. اعمال من برای من و اعمال شما برای شما خواهد بود».([62])
ای مؤمنان، شکیبایی کنید و صبور باشید و بر کارها مواظبت داشته باشید و امیدوار به خداوند سبحان و متعال باشید. رضای شما برای خدا و خشمتان برای خداوند باشد. به خاطر خداوند دوست داشته باشید و به خاطر او دشمن بدارید. بر کفّار سخت و گران و با یکدیگر مهربان باشید و در راه خداوند، سرزنش سرزنشگر ناامیدتان نکند. به خداوند پناه جویید که اگر هر یک از شما هزار نفر باشد، و کوهها متلاشی گردد، از فرمان خداوند سبحان و متعال و جهاد در راه او دست نخواهد کشید. خداوند یار و یاور شما است و شیطان لعنه الله یار و یاور دشمنانتان؛ و هنگامی که دو گروه را ببیند، به عقب باز خواهد گشت و جمعیتشان پراکنده خواهد شد و به عقب خواهند گریخت؛ انشاءالله و به نیرو و قوت خداوند واحد قهار. انتهای صبرتان جَزَع و اندوه نباشد و نهایت امیدواری به یأس و ناامیدی نرسد که در دنیا و آخرت زیانکار خواهید شد؛ همانا این زیانی آشکار (خسران مبین) است.
خداوند کسی که آل محمد (ع) را با جسمش یاری دهد، بیامرزد، و اگر نتوانست با زبانش و اگر نتوانست با قلبش که پایینترین حدّ ایمان است.
﴿من کیش و آیین مردمی را که به خدای يکتا ايمان ندارند و به روز قيامت کافرند، ترک کردهام * من پيرو کيش پدرانم، ابراهيم و اسحاق و يعقوب هستم و ما را نَسِزد که هيچ چيز را شريک خدا قرار دهيم. اين فضيلتی است که خدا بر ما و بر مردم ديگر ارزانی داشته است ولی بيشتر مردم ناسپاساند﴾([64]) .
والحمد لله وحده.
حمد و ستایش مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است؛ کسی که مالک سلطنت، روانکنندهی کشتی (وجود)، مُسخّر کنندهی بادها، شکافندهی سپیدهی صبح، حکمفرمای روز جزا و پروردگار جهانیان است.
سپاس مخصوص خدایی است که از ترس و خشیّت او، آسمان و ساکنانش میغرند و زمین و آبادکنندگانش میلرزند و دریاها و هر آن که در اعماقش غوطهور است موج میزنند.
بار خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست؛ کشتی روان در اقیانوسهای ژرف؛ هر که بر آن سوار شود، ایمنی یابد و هر که آن را رها کند غرق شود. کسی که از آنها پیش افتد، از دین خارج است و کسی که از آنها عقب بماند، نابود است؛ و همراه با آنها، ملحق به آنها است.
******
[1]- آل عمران : 7.
[2] - آل عمران:7
[3]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص198.
[4]- وسائل الشیعه (آل البیت): ج27ص198
[5]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص179.
[6] - وسائل الشيعة (آل البيت): ج 27ص179
[7]- النساء : 83.
[8]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص200.
[9] - النساء: 83.
[10] - وسائل الشيعة (آل البيت): ج 27ص 200
[11]- العنكبوت : 49.
[12]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص180.
[13] - عنکبوت: 49.
[14]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص198.
[15] - عنکبوت: 49.
[16] - وسائل الشيعة (آل البيت): ج 27ص198
[17]- آل عمران : 7.
[18]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص200.
[19] - آل عمران:7
[20] - وسائل الشيعة (آل البيت) : ج 27ص200.
[21]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص192.
[22] - وسائل الشيعة (آل البيت) : ج 27ص192.
[23]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص190.
[24] - وسائل الشيعة (آل البيت) : ج 27ص190.
[25]- طه : 83.
[26]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص202.
[27] - طه: 83
[28]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص186.
[29]. وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص186.
[30]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج18 ص149.
[31] - وسائل الشيعة (آل البيت) : ج 27ص202.
[32]- النساء : 59.
[33]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص195.
[34] -النساء: 59.
[35] - وسائل الشيعة (آل البيت) : ج 27ص195.
[36] - وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص195.
[37]- سبأ : 18.
[38]- آل عمران : 97.
[39]- بحار الأنوار : ج2 ص292.
[40] - سبا :18.
[41] -آل عمران :97.
[42] -بحار الأنوار : ج 2ص292.
[43]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص185.
[44] - وسائل الشيعة (آل البيت): ج 27ص185.
[45]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص202.
[46] - وسائل الشيعة (آل البيت): ج 27ص202.
[47]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص187.
[48] - وسائل الشيعة (آل البيت): ج 27ص187.
[49]- التوبة : 119.
[50]- البقرة : 189.
[51]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص194.
[52] -التوبه: 119.
[53] -البقره: 189.
[54] - وسائل الشيعة (آل البيت): ج 27ص194
[55]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص196.
[56] - وسائل الشيعة (آل البيت): ج 27ص196
[57]- الذاريات : 56.
[58]- مستدرك الوسائل : ج11 ص335.
[59]- ذاریات: 56.
[60]- مستدرک الوسایل: ج 11 ص 335.
[61]- بحار الأنوار : ج8 ص359.
[62]- بحار الانوار: ج 8 ص 359.
[63]- يوسف : 37 – 38.
[64]- یوسف: 37 و 38.