انتشارات انصار امام مهدی (ع)
گردآوری و تنظیم
هیأت علمی انصار امام مهدی (خداوند در زمین تمکینش دهد)
جهت کسب اطلاعات بیشتر در خصوص دعوت مبارک
سید احمد الحسن(ع) به تارنماهای زیر مراجعه نمایید.
www.almahdyoon.co
www.almahdyoon.co/ir
فهرست
الإهـــــداء
تقدیم
تقديــم
پیشگفتار
[سؤال/جواب۱: شناخت خدا با خدا؟]
[سؤال/جواب۲: چرا ابراهیم (ع) فقط ستاره و ماه و خورشید را دید؟]
[سؤال/جواب3: چگونگی اغواگری شیطان و ورود او به بهشت]
[سؤال/جواب۴: شبههی تجلّی داشتن خداوند متعال در نجاستها!]
[سؤال/جواب۵: تفاوت بسمله سورهی فاتحه با بسملهی سایر سورهها]
[سؤال/جواب۶: معنی اینکه تمام قرآن در «باء» و آن «باء» همان امیرالمؤمنین است]
[سؤال/جواب۷: چگونه ابراهیم میگوید ستاره، ماه و خورشید پروردگار من است؟]
[سؤال/جواب۸: معنی حدیث قدسی ای احمد! اگر تو نبودی آسمانها را خلق نمیکردم]
[سؤال/جواب۹: معنای سخن جبرئیل: «به خدا سوگند ارکان هدایت منهدم شد»]
[سؤال/جواب۱۰: معنی گفتار امیرالمؤمنین(ع) : «اگر پرده از برابرم برداشته شود....»]
[سؤال/جواب۱۱: حروف مقطعه در قرآن]
[سؤال/جواب۱۲: اسمهایی که خداوند سبحان به آدم (ع) آموخت]
[سؤال/جواب۱۳: معنی حدیث قدسی «روزه برای من است و من خودم پاداش آن هستم]
[سؤال/جواب۱۴: معنی سخن امام حسین (ع): «هرکس به من ملحق شود شهید میشود»]
[سؤال/جواب۱۵: رشد میوهها با خاکی که بقایای اجساد در زمین میباشد!]
[سؤال/جواب۱۶: ابلیس از ملائکه است یا از جنّیان؟]
[سؤال/جواب۱۷: علت برگزیده شدن انبیا، فرستادگان و ائمه (ع) و عصمت آنها]
[سؤال/جواب۱۸: منظور از قلب و رگ گردن در آیهی۱۹ انفال و ۱۶ ص]
[سؤال/جواب۱۹: معنای محکم و متشابه]
[سؤال/جواب۲۰: معنی سخن حق تعالی: ﴿پس وای بر نمازگزاران ﴾]
[سؤال/جواب۲۱: بوسیدن دست علمای دین!]
[سؤال/جواب۲۲: : به قتل رسیدن قِبْطی به دست موسی (ع) در سورهی قصص:۱۴ و ۱۹]
[سؤال/جواب۲۳: معنای کلمهی اسرائیل و ستارهی ششپَر]
[سؤال/جواب۲۴: معنی سبع مثانی]
تقدیم
تقدیم به پدرم و آقایم و مولایم امیرالمؤمنین علی (ع)
تقدیم به تو ای عزیز...
تقدیم به تو ای مظلومی که حقش غصب شد...
تقدیم به تو ای آن که حاملانی برای علمت نیافتی...
تقدیم به تو ای آن که گفتی بدین سان علم با مرگ اهلش میمیرد...
تقدیم به تو ای آن که گفتی: به خدا سوگند اگر کرسی برایم فراهم شود، بر آن تکیه میزنم
و اهل انجیل را با انجیلشان....
و اهل تورات را با توراتشان...
و اهل فرقان را با فرقانشان...
پاسخ میگویم.
این سرمایه و بضاعت اندک را به شما هدیه میکنم...
پس پیمانه ما را کامل کن و بر ما تصدقی فرما...
که تو صدقهدهندگان را دوست میداری.
پیشگفتار
حمد و سپاس خداوند یکتای بیهمتا و بینیاز از همه چیز، خداوندی که نه میزاید و نه زاده شده و نه کسی لیاقت همتایی با او را دارد.
حمد و سپاس خداوندی که خلق را آفرید و برای آنها پیامبرانی فرستاد و علم را در کتابهای آسمانی به عنوان دلیلی بر آنان قرار داد. پس کسانی که نیت پاک و زلال داشتند و همت و تلاش خود را برای شناسایی حق گماشتند آنان را شناخت.
حمد و سپاس خداوندی که علم کتاب را مخصوص کسانی قرار داد که آنان را از هر کژی مبرا ساخت و پاک و پاکیزه نمود. و برای کسانی که به ناحق جای آنان بنشینند آتش دوزخ را قرارگاه او نهاد، تا در آن نکوهیده بماند.
سپاس خدایی را که محمد و آل محمد (ع) را وسیلهای برای کسب رضایتش قرار داد و در غیر از آنها راه نجاتی قرار نداد. سپاس خدایی را که ولایت آنها را همان کار نیکی قرار داده است که با داشتن آن، گناه، زیانی نمیرساند و انکارِ آنها را همان گناهی قرار داده است که با وجود آن، کار نیک، سودی نمیبخشد.
سپاس خدایی را که آنها را ترجمانِ کتاب (قرآن) قرار داد و قرآن را بدون آنان دروازهای بسته معرفی کرد پس آنها عِدل و ترجمان قرآن هستند، جانشینان پیامبر و دعوتکنندگان به سویش، پناهگاه بندگان، روشنایی تاریکیها و مردان کارزارها؛ هر کس از آنها فاصله گیرد، ترازوی اعمالش سبک خواهد شد.
پروردگارا! بر آنها درود فرست تا هر زمان که آفتاب طلوع و غروب کند، و هر جا که باد بوزد و ساکن گردد. بار پروردگارا! بر آنها درود فرست به شمارِ شنزارهای خشکی و قطرات باران و به عددِ برگهای درختان و هر آنچه خشکی و دریا در بر گرفته است.
پروردگارا! به تعداد جانهای خلایق، چه ناطق و چه غیرناطق، بر آنها درود فرست؛ درودی دائمی و فزاینده که آغازش، ادامهدار باشد و انجامش، پایان نپذیرد، و آن را ذخیرهای برای ما قرار ده، در آن روز که تو را ملاقات میکنیم؛ روزی که نه مال سودی میدهد و نه فرزندان، مگر کسی که با ولایت آنها و کفر به ولایت غیر آنها نزد تو بیاید. پروردگارا! تمام درود خود را بر جدشان محمد مصطفی (ص) و بر جانشینان به حق او بفرست و بین ما و آنها هرگز و هیچ زمان حد فاصلی قرار نده به مهربانیت ای مهربانترین مهربانان!
خدای عزّوجل میفرماید: (او همان کسی است که اين کتاب را بر تو نازل کرد بعضی از آيههایش محکماتند، اين آيهها ام الکتاب میباشند، و بعضی آيهها، متشابهاتند. آنها که در دلشان ميل به باطل است، به سبب فتنهجويی و ميل به تأويل، از متشابهات پيروی میکنند، در حالی که تأويل آن را جز خداوند نمیداند، و آنان که قدم در دانش استوار کردهاند میگويند: ما به آن ايمان آورديم، همه از جانب پروردگار ما است، و جز خردمندان پند نمیگيرند) ([2]).
همچنین حضرت محمد مصطفی (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) فرمودند کسی جز پیامبر اکرم (ص) و امامان از خاندان ایشان (ع) به متشابهات قرآن آگاه نیست؛ و کسی قرآن را نمیداند مگر از راه و دروازه آنها.
از حضرت امام باقر (ع) نقل شده که میفرمایند: «ما راسخان در علم هستیم و ما تأویل آن را میدانیم.»([4])
از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: «راسخان در علم، امیر المؤمنین (ع) و ائمه از فرزندان ایشان (ع) میباشند.»([6])
از امام باقر (ع) نقل شده که در مورد این سخن خداوند متعال (و حال آنکه اگر در آن به پيامبر و اولیای امر خود رجوع میکردند، حقيقت امر را از آنان درمیيافتند) ([9]) فرمود: «آنها، ائمهی معصوم (ع) میباشند.»([10])
احادیث فراوانی در این باره وجود دارد. و از آنها روشن میشود که تفسیر یا تأویل متشابهِ قرآن، علمی است که به ائمه از اوصیای پیامبر(ص) تا روز قیامت اختصاص داده شده است و به هیچ وجه نزد غیر آنها پیدا نخواهد شد؛ مگر اینکه از آنها (ع) گرفته شده باشد.
قرآن در نظر ائمه (ع) به طور کامل، محکم است و برای آنها متشابهی وجود ندارد؛ چرا که متشابه، چیزی است که برای صاحبش مشتبه میشود و حال آنکه قرآن بر اهلبیت (ع) مشتبه نیست؛ چرا که اینان (ع)، ترجمان قرآن پس از حضرت محمد (ص) میباشند.
از هرولة بن حمزه از امام صادق (ع) روایت شده است: شنیدم میفرماید: (بلکه قرآن، آياتی است روشن که در سينهی اهل دانش جای دارد و آيات ما را جز ستمکاران انکار نمیکنند) ([13]) و فرمود: «آنها، به طور خاص، ائمه میباشند.»([14])
برید بن معاویه از امام باقر (ع) روایت میکند: به حضرت عرض کردم: در خصوص این سخن خداوند: ﴿بلکه قرآن، آياتی است روشن که در سينهی اهل دانش جای دارد و آيات ما را جز ستمکاران انکار نمیکنند) ([16]) ، آیا شما، آنها هستید؟ فرمود: «چه کسی غیر از ما میتواند باشد؟!»([17])
بنابراین برای ائمه (ع) قرآن به طور کامل آیاتِ بیّنات است و در آن، متشابه یافت نمیشود و از همین رو تفسیر قرآن، به ائمه(ع) منحصر و محدود شده است؛ چرا که غیرِ آنها متشابه قرآن را نمیشناسد و تأویلش را درک نمیکند و «فاقد چیزی نمیتواند دهندهی آن باشد.» ائمه (ع) بارها از این حقیقت در روایاتشان پرده برداشتهاند و از تفسیر قرآن به رأی و نظرِ شخصی برحذر داشته و بیان فرمودهاند که کلام خداوند متعال به کلام بشر شبیه نیست و نمیتوان برای فهم آن از قیاس استفاده نمود. برای روشن شدن بیشتر مسئله در این خصوص به برخی از کلام آل محمد (ع) مراجعه مینماییم:
از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: « همانا خداوند متعال حضرت محمد مصطفی (ص) را به پیامبری مبعوث کرد و نبوت را با او خاتمه داد و بعد از او هیچ پیامبری نخواهد بود و کتابی را بر ایشان نازل کرد و کتابهای آسمانی را با آن خاتمه داد و بعد از او هیچ کتابی نخواهد آمد ... تا این که فرمودند: پیامبر اکرم (ص) قرآن کریم را به وسیلهی جانشینان خود پرچمی برافراشته قرار داد. پس آنان را برای آدمیان منصوب کرد و آنان را بر اهل هر زمانی شاهد تعیین نمودند. لیکن مردم آنها را ترک کردند. و عدهای که خود را برای ولایت مردم معرفی کردند در برابر آنها ایستادند و علم خود را در این باره درخواست کردند. و آن مدعیان، آیات قرآن کریم را بر ضد هم تفسیر کردند. و با منسوخ احتجاج نمودند در حالی که گمان میکردند آن ناسخ قرآن است و با خاص احتجاج کردند در حالی که گمان میکردند آن عام قرآن کریم است. با اول آیه احتجاج میکردند و سنت پیامبر اکرم (ص) در تأویل آن را ترک مینمودند. و به آنچه که صحبت را شروع یا ختم مینماید نگاه نمیکردند. و موارد و مصادر آن را نمیدانستند. زیرا آن را از غیر اهلش برداشتند. پس خود را گمراه کردند و غیر خود را به هلاکت رساندند».
سپس ایشان (ع) سخنی طولانی در تقسیمبندی قرآن به تقسیمات و فنون و وجوه مختلف بیان فرمود که بالغ بر یکصد و ده نکته میشود؛ تا اینکه فرمودند: «و این دلیل آشکاری است بر اینکه کلام باریتعالی شبیه کلام مخلوقات نیست همانطور که کارهای خداوند شبیه اعمال بندگان نیست. به همین دلیل و دلایل مشابه آن است که جوهر و معنی حقیقی تفسیر کلامِ خداوند را کسی نمیداند مگر پیامبرش و اوصیای او(ع)،...» تا اینکه میگوید: از ایشان(ع) از تفسیر محکم کتاب خداوند سوال کردند. فرمود: «اما محکم، چیزی است که هیچ چیز دیگری آن را نسخ نمیکند، مصداق این سخن خداوند عزّوجل که: (او همان کسی است که اين کتاب را بر تو نازل کرد. بعضی از آيههایش محکماتند، اين آيهها امّ الکتاب میباشند، و بعضی آيهها، متشابهاتند) ([20]). مردم فقط در متشابه هلاک شدند؛ چرا که بر معنای آن توقف ننمودند و حقیقتش را درک نکردند، پس بر اساس نظر شخصیشان، تأویلی برایش قرار دادند و به این ترتیب از سؤال نمودن از جانشینان پیامبر، خود را بینیاز دیدند و سخن پیامبرشان را پشت سر افکندند.... تا انتهای حدیث».([21])
جابر بن یزید میگوید: از امام باقر (ع) درباره چیزی از تفسیر قرآن کریم سؤال کردم. ایشان(ع) پاسخ را دادند. سپس از ایشان (ع) دوباره همان مسئله را سؤال نمودم و پاسخ دیگری فرمودند. عرض کردم در این مورد پاسخی غیر از این به بنده فرموده بودی! ایشان (ع) فرمودند: «ای جابر! قرآن باطنی دارد (و باطنش نیز باطنی) و همچنین قرآن ظاهری دارد و برای ظاهرش نیز ظاهری. ای جابر! هیچ چیز دیگری چون تفسیر قرآن دورتر از عقلهای مردمان نیست؛ ابتدای آیهای از قرآن در خصوص چیزی است و انتهایش در خصوص چیز دیگری، و قرآن، کلامی است متصل و بر وجوهی متعدد قرار دارد».([23])
معلی بن خنیس میگوید: امام صادق (ع) در نامهای فرمود: «و اما آنچه در مورد قرآن سؤال کردی، این نیز از ذهنیات ناهماهنگ و ناسازگار تو است؛ زیرا قرآن آن گونه که گفتی نیست و معنای هر آنچه شنیدهای، بر خلاف رأی و نظر تو است. جز این نیست که قرآن مَثَلهایی برای اهل دانش است و نه غیر آنها؛ برای گروهی که قرآن را چنانکه شایستهاش است تلاوت میکنند؛ آنها کسانی هستند که به قرآن ایمان میآورند و آن را میشناسند. اما بر غیر آنان، قرآن سخت و مشکل و از دسترس دلهاشان به دور است. از همین رو است که رسول خدا (ص) فرمودهاند: به راستی که هیچ چیزی نسبت به تفسیر قرآن دورتر از دلهای این قبیل اشخاص نیست. در این خصوص، همهی مردم جز آنکه خداوند بخواهد، سرگردانند و جز این نیست که خدا با پوشاندن مطالب قرآن خواسته است تا مردم به باب و راه او برسند و او را بپرستند و از راه قرآن به فرمانبرداری از برپادارندگان کتاب (قرآن) و گویندگان فرمان او برسند و آنچه از قرآن که به فهمش نیازمندند را از آنان جویا شوند نه از خود. سپس فرمود: (و حال آنکه اگر در آن به پيامبر و اولیای امر خود رجوع میکردند، حقيقت امر را از آنان درمیيافتند﴾. ولی از غیر آنان، هرگز آن را نمیفهمند و چنین چیزی یافت نمیشود. حال فهمیدی اینکه همهی مردم اولیای امر باشند، شدنی نیست؛ چرا که در این صورت کسی باقی نمیماند که آنها بر او امارت داشته باشند و امر و نهی خداوند را به او برسانند. پس خداوند اولیا را خواص قرار داد تا دیگران به آنها اقتدا کنند؛ این را درک کن، ان شاء الله، و تو را هشدار میدهم و هشدار میدهم از اینکه قرآن را با رأی و نظر خودت بخوانی چرا که مردم در دانش آن مانند سایر موارد، مشترک و همگون نیستند و بر تأویل آن توانایی ندارند، مگر از مرز و راهی که خدا برای آن قرار داده است. پس بفهم، ان شاء الله و امور را از جایگاه خودشان طلب کن، انشاء الله».([25])
ائمه (ع) تکلیف امّت در برابر قرآن و آنچه بر عهدهشان است و آنچه متعلّق به آنها است را بیان فرمودهاند:
سعد بن طریف از امام باقر (ع) در کلامی که با عمرو بن عبید داشت، نقل میکند که امام (ع) فرمود: «در خصوص این فرمودهی خداوند: (که هر کس خشم من به او رسد، در آتش افتد)[28]). بر مردم است که قرآن را آن گونه که نازل شده است قرائت کنند و ای عمرو، اگر نیاز به تفسیر آن داشتند، هدایت از طریق ما و به سوی ما است».([29])
امام علی (ع) فرمودند: «از خدا بترسید و مردم را به آنچه نمیدانید فتوا ندهید».... تا اینکه گفتند: در مورد آنچه در مصحف به ما خبر رسیده است چه کنیم؟ فرمود: «در این خصوص از علمای آل محمد (ع) پرسیده میشود».([31])
از ابو بصیر از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: «هرکس قرآن را به رأی خویش تفسیر کند، اگر درست تفسیر نماید پاداشی نمیگیرد و اگر اشتباه نماید به دورتر از آسمان می افتد».([33])
موسی بن عقبه میگوید: معاویه به امام حسین (ع) دستور داد بالای منبر رود و خطبه بخواند. امام (ع) خداوند را حمد و ثنا نمود و سپس فرمود: «ما حزب پیروز پروردگار هستیم و عترت نزدیک پیامبر او و یکی از دو ثقلی هستیم که پیامبر آن را یاور قرآن معرفی نمود؛ قرآنی که شرح هر چیزی در آن وجود دارد، باطل در آن راه ندارد، نه از پشت سر و نه از پیش رویش. تفسیر آن به ما محوّل شده است و در تأویل آن شک و تردید نداریم، بلکه حقایقِ آن را دنبال میکنیم. پس، از ما اطاعت کنید؛ چرا که اطاعت از ما واجب است؛ زیرا با اطاعت از خداوند و رسولش قرین گشته است. خداوند متعال میفرماید: (ای کسانی که ايمان آوردهايد، از خدا اطاعت کنيد و از رسول و اولو الامرتان فرمان بريد و چون در امری اختلاف کرديد، به خدا و پيامبر رجوع کنيد) ([36]) و همچنین (و حال آنکه اگر در آن به پيامبر و اولو الامرشان رجوع میکردند، حقيقت امر را از آنان درمیيافتند)...».([37])
همچنین ملاحظه میکنیم که چگونه ائمه (ع) افرادی چون ابوحنیفه که مردم را فتوا میدادند و قرآن را به رأی خویش تفسیر میکردند، منع نمودهاند:
شعیب بن أنس از برخی یاران امام صادق (ع) نقل میکند: «نزد امام صادق (ع) بودم هنگامی که جوانی از اهل کِنده بر او وارد شد و از او دربارهی مسئلهای سؤال کرد و امام (ع) به او جواب داد. جوان و مسئله را شناختم. به سوی کوفه حرکت کردم و بر ابوحنیفه وارد شدم. همان جوان را دیدم که در مورد همان مسئله از او سؤال مینمود. او جواب را خلاف جواب حضرت امام صادق (ع) به او داد. از جا برخاستم و به او گفتم: وای بر تو ای اباحنیفه! من سال گذشته در حج بودم و نزد امام صادق (ع) رفتم تا به او سلامی کنم و همین جوان را دیدم که همین مسئله را از او سؤال مینمود و او بر خلاف آنچه تو به او جواب دادی، پاسخش را داد. ابوحنیفه گفت: جعفر بن محمد چه میداند؟! من از او داناترم. من ناقلان حدیث را ملاقات کردم و از زبان آنها شنیدم ولی جعفر بن محمد را کتابهایی است. پیش خود گفتم: به خدا سوگند به حج میروم حتی اگر سینهخیز باشد. در پِی حج بودم که موقعیتی پیش آمد و به حج و نزد امام صادق (ع) رفتم و ماجرا را برایش تعریف نمودم. ایشان خندیدند و فرمود: «لعنت خدا بر او باد! ولی در مورد این سخنِ او که من مردی هستم که کتابهایی دارم، راست گفته است؛ من کتابهای ابراهیم و موسی را خواندهام» به ایشان عرض کردم: و چه کسی مثل این کتابها را دارد؟
او ادامه میدهد: کسی درِ خانه را کوبید و در این حین، گروهی از یارانش نزدش بودند. به غلامش فرمود: «ببین چه کسی پشت در است؟» غلام برگشت و عرض کرد: ابو حنیفه است. فرمود: «او را وارد کن». او وارد شد و سلام کرد و حضرت جواب سلام او را داد. سپس گفت: خدا تو را به صلاح آورد، اجازه میدهید بنده بنشینم؟ امام (ع) رو به اصحابش نمود و با آنها صحبت میکرد و به او توجّهی نمینمود. سپس دوباره و سه باره عرض کرد و امام (ع) توجّهی به او نمیکرد. ابو حنیفه بدون اجازه نشست. وقتی امام (ع) فهمید که ابو حنیفه نشسته است رو به سوی او برگرداند و فرمود: «ابوحنیفه کجا است؟» او گفت: من خودم هستم خدا تو را عاقبت به خیر کند. امام (ع) فرمود: «آیا تو فقیه اهل عراق هستی؟» عرض کرد: آری. امام (ع) فرمود: «بر اساس چه چیزی به آنها فتوا میدهی؟» عرض کرد: با کتاب خداوند و سنّت پیامبرش. امام (ع) فرمود: «ای اباحنیفه! آیا قرآن را آن گونه که باید، میشناسی و ناسخ و منسوخش را میدانی؟». گفت: آری. امام (ع) فرمود: «ای ابا حنیفه! ادعای علمی را نمودی. وای بر تو! خداوند این علم را نزد کسی جز اهل کتاب که خداوند آن را بر آنها نازل کرد قرار نداد. وای برتو! و این علم جز نزد افراد خاصی از فرزندان پیامبر ما (ص)، نزد کس دیگری نیست و خداوند حرفی از کتابش را به تو ارث نداده است. اگر این گونه هستی که ادعا میکنی ـکه هرگز نیستیـ از این سخن خداوند عزّوجل(در آن راهها ايمن از گزند، شبها و روزها سفر کنيد) ([41]) مرا خبر ده که کدام قسمت از زمین است؟ عرض کرد: من آن را سرزمین مابین مکه و مدینه به شمار میآورم. امام (ع) رو به اصحابش نمود و فرمود: «شما میدانید که راه را بر مردم در بین مکه و مدینه قطع میکنند و دارایی آنها برده میشود و حتی امنیّت جانی هم ندارند و کشته میشوند». اصحاب گفتند: این گونه است. ابو حنیفه ساکت شد. امام (ع) فرمود: «ای ابا حنیفه! در مورد این سخن خداوند عزّوجل(هر که به آن داخل شود، ايمن است) ([42]) مرا باخبر نما که کدام نقطه از زمین است؟». عرض کرد: کعبه است. امام (ع) فرمود: «میدانی هنگامی که حجاج بن یوسف منجنیق را به سمت ابن زبیر قرار داد و او را در کعبه به قتل رسانید؛ آیا او در آنجا ایمن بود؟» ابو حنیفه ساکت ماند. سپس امام (ع) فرمود: «ای ابا حنیفه! اگر بر تو چیزی وارد شود که در کتاب خدا نباشد و همچنین در سنّت و اخبار دربارهاش نیامده باشد، چه میکنی؟» گفت: خدا تو را عاقبت بخیر کند قیاس مینمایم و به رأی و نظر خود عمل میکنم. امام (ع) فرمود: «ای ابا حنیفه! اولین کسی که قیاس نمود ابلیس ملعون بود که در برابر خداوند متعال قیاس کرد و گفت: (من از او بهترم. مرا از آتش آفریدی و او را از گل)» ابو حنیفه ساکت شد. سپس امام (ع) فرمود: «ای ابا حنیفه! کدام یک پلیدتر است: ادرار یا جنابت؟» گفت: ادرار. امام (ع) فرمود: «مردم از جنابت غسل میکنند و از ادرار خیر». ابوحنیفه ساکت شد. امام (ع) فرمودند: «کدام یک برتر است: نماز یا روزه؟» گفت: نماز. امام (ع) فرمود: «پس چرا زن حائض روزهاش را قضا میکند و نمازش را خیر؟» ابو حنیفه ساکت ماند.... تا پایان حدیث.([43])
از زید شحام روایت شده است که گفت: قتادة بن دعامه بر امام باقر(ع) وارد شد. امام (ع) فرمود: «ای قتاده! آیا تو فقیه اهل بصره هستی؟» قتاده عرض کرد: این چنین میپندارند. امام باقر (ع) فرمود: «شنیدهام قرآن تفسیر میکنی؟» قتاده گفت: بله . امام (ع) فرمود: «اگر تو آن را با علم تفسیر میکنی پس تو، همانی و من از تو میپرسم؟» .... تا اینکه امام(ع) فرمود: «وای بر تو ای قتاده! اگر تو قرآن را فقط با نظر خودت تفسیر نمودی، خود هلاک شدی و دیگران را به هلاکت افکندی، و اگر آن را از ناقلان حدیث تفسیر نمودی خود را هلاک کردی و دیگران را به هلاکت رساندی. ای وای بر تو ای قتاده! قرآن را فقط کسی میداند که بر او نازل شده است».([45])
عبد الرحمن سلمی نقل میکند که امام علی (ع) بر یک قاضی گذر کرد. به او فرمود: «آیا ناسخ را از منسوخ میشناسی؟» عرض کرد: خیر. امام (ع) فرمودند: «هلاک شدی و دیگران را به هلاکت افکندی. تأویل هر حرف قرآن بر صورتهای مختلف است».([47])
ابو صلت هروی از امام رضا(ع) نقل میکند که در حدیثی به ابن جهم فرمود: «تقوای الهی پیشه کن و کتاب خدا را به رأی خود تأویل ننما که خداوند میفرماید: (تأویل آن را جز خدا و آنان که قدم در دانش استوار کردهاند، نمیدانند)».([49])
از این داستانها و روایاتی که پیش از آن گذشت، این یقین حاصل میشود که اگر شخصی جزو افرادی که محکم قرآن را از متشابهِ آن و ناسخ آن را از منسوخش میدانند نباشد، نمیتواند برای مردم فتوا دهد یا قرآن را به رأی خویش تفسیر نماید، و این علم، مختص ذریهی معصوم است؛ همان جانشینان پیامبر(ص) تا روز قیامت؛ ائمه و مهدیین(ع).
از جمله حکمتهای اختصاص داشتن علم متشابه قرآن به حجّتهای معصوم، شناختن معصوم و ضرورت به فرمانبرداری از او است؛ از آن رو که غیر از او باب دیگری برای شناخت قرآن نمیباشد و نیز به آن جهت که هر کسی که قال و قیلی دارد، ادعای امامت نکند؛ چرا که هر کس چنین کند، خود را میان دریاهایی از امواج پر تلاطم خواهد یافت و تناقض و آشفتگی او در تفسیر قرآن چون آتشی برای کسی که قلبی برای فهمیدن دارد، آشکار خواهد شد.
در احتجاج امیر المؤمنین (ع) بر کافری آمده است که از او در مورد آیات متشابهی از قرآن سؤال کرد و امام (ع) پاسخش را داد تا اینکه فرمود: «خداوند برای عِلم، اهلی قرار داد و با این سخن خود اطاعت از آنها را بر بندگان واجب فرمود: (از خداوند اطاعت کنید و از پیامبر اطاعت کنید و همچنین از اولی الامرتان) و با این سخن خود: (و حال آنکه اگر در آن به پيامبر و اولو الامرشان رجوع میکردند، حقيقت امر را از آنان درمیيافتند) و همچنین (از خدا بترسید و همراه با راستگویان باشید) و همچنین با این آیه (در حالی که تأويل آن را جز خداوند و آنان که قدم در دانش استوار کردهاند نمیدانند) و با این سخن (و از درها به خانهها درآييد) و منظور از خانهها، خانههای علم است که به اوصیا سپرده شد و درهای آن نیز اوصیای آنها میباشند؛ بنابراین هر عملی که از مسیری غیر از این برگزیدگان و ولایت و حدود و شرایع و سنّتها و مَعالم دین آنها انجام نشود، مردود و غیر قابل قابل قبول است و اهل آن در جایگاه کفر میباشند حتی اگر صفت ایمان بر آنها اطلاق گردد... سپس خداوند کلام خود را به سه دسته تقسیم نمود: قسمتی از آن را طوری قرار داد که عالِم و جاهل از آن اطلاع دارند، و قسمتی دیگر از آن را جز کسی که ذهن خود را پاک کرده و حسّش را لطیف و انتخابش را صحیح نگه داشته باشد، همان کسانی که خداوند سینهشان را برای قبول کردن اسلام گشود، درک نمیکند و قسمتی دیگر که غیر از خدا و ملائکه و استواران در علم، کسی دیگر از آن اطلاع ندارد. خداوند متعال فقط به این جهت این تقسیمات را ایجاد نمود تا اهل باطلی که بر میراث پیامبر(ص) مسلّط شدند نتوانند ادعای چنین عِلمی را نمایند؛ خداوند این علم را در آنها قرار نداد، تا مجبور شوند به سوی ولیّ امرشان که با تکبّر از اطاعتش رویگردان شدند، رو کنند...».([53])
روایت شده است که برای قرآن در هر زمان، تأویلی است و کسی این تأویل را نمیداند مگر امام حجّت منصوب شده از جانب خداوند متعال:
اسحاق بن عمّار میگوید از امام صادق (ع) شنیدم که میفرمود: «قرآن را تأویلی است که برخی از آن آمده و برخی از تأویل آن هنوز محقق نگشته است، پس هرگاه تأویل آن در زمان هر امامی محقق شود امام آن زمان، آن تأویل را میداند».([55])
از اینجا معلوم میشود که تأویل قرآن و شناخت محکم از متشابه، ویژهی امام معصوم از اوصیای حضرت محمد (ص) است و امکان ندارد کسی غیر از ایشان آن را بداند.
همچنین، از این روایت معلوم میگردد که تأویل قرآن در عصر ظهور را فقط امام مهدی (ع) یا کسی که به طور مستقیم با او در ارتباط است و این علم را از آن حضرت (ع) به دست آورده است میداند و به این ترتیب درمییابیم که امام مهدی(ع) یا کسی که مرتبط با او است، از طریق به خاموشی کشاندن تمام علماء در معرفت و شناخت علم متشابه قرآن و استوار ساختن آن، شناخته میشود؛ همان گونه که اجداد ایشان امامتشان را از طریق همین علم که خاص و ویژهی آنها است، به اثبات رسانیدند.
پس بر متصدیان و کسانی که ادعای مرجعیّت دارند لازم است با سید احمدالحسن در خصوص این علم مقدس به بحث بپردازند. اگر آنها از این عمل ناتوان باشند یا این دعوت را اجابت نکنند، حقانیت سید احمدالحسن اثبات میشود؛ اینکه او وصی و فرستادهی امام مهدی(ع) است؛ چرا که همانطور که روایات متواتر تصریح کردهاند، این علم فقط نزد اوصیای حضرت محمد (ص) یافت میشود.
والحمد لله رب العالمین، و الصلاة و السلام علی محمد و آله الائمة و المهدیین.
شیخ ناظم العقیلی
۱۴۲۹ هـ.ق
بسم الله الرحمن الرحیم
حمد و ستایش مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است؛ کسی که مالک سلطنت، روان کنندهی کشتی (وجود)، مُسخّر کنندهی بادها، شکافندهی سپیدهی صبح، حکمفرمای روز جزا و پروردگار جهانیان است.سپاس مخصوص خدایی است که از ترس و خشیّت او، آسمان و ساکنانش میغرند و زمین و آبادکنندگانش میلرزند و دریاها و هر آن که در اعماقش غوطهور است موج میزنند.
بار خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست؛ کشتی روان در اقیانوسهای ژرف؛ هر که بر آن سوار شود، ایمنی یابد و هر که آن را رها کند غرق شود. کسی که از آنها پیش افتد، از دین خارج است و کسی که از آنها عقب بماند، نابود است؛ و همراه با آنها، ملحق به آنها است.
[1]- آل عمران : 7.
[2] - آل عمران: 7.
[3]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص198.
[4] - وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 198.
[5]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص179.
[6] - وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 179.
[7]- النساء : 83.
[8]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص200.
[9] - نسا: 83.
[10] - وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 200.
[11]- العنكبوت : 49.
[12]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص180.
[13] - عنکبوت: 49.
[14] - وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 180.
[15]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص198.
[16] - عنکبوت: 49.
[17] - وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 198.
[18]- آل عمران : 7.
[19]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص200.
[20] - آل عمران: 7.
[21] - وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 200.
[22]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص192.
[23] - وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 192.
[24]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص190.
[25] - وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 190.
[26]- طه : 83.
[27]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص202.
[28] - طه: 81.
[29] - وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 200.
[30]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص186.
[31] - وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 186.
[32]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج18 ص149.
[33] - وسایل الشیعه (آل البیت): ج 18 ص 149.
[34]- النساء : 59.
[35]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص195.
[36] - نساء: 59.
[37] - وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 195.
[38]- سبأ : 18.
[39]- آل عمران : 97.
[40]- بحار الأنوار : ج2 ص292.
[41] - سبأ: 18.
[42] - آل عمران: 97.
[43] - بحار الانوار: ج 2 ص 292.
[44]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص185.
[45] - وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 185.
[46]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص202.
[47] - وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 202.
[48]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص187.
[49] - وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 194.
[50]- التوبة : 119.
[51]- البقرة : 189.
[52]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص194.
[53] - وسایل الشیعه (آل البیت): ج 72 ص 194.
[54]- وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص196.
[55] - وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 196.