جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامفتنهی گوساله
حق تعالی میفرماید: (بر اثر کفرشان گوساله در دلهاشان سرشته شد. بگو: ایمانتان شما را به چه بد چیزی فرمان میدهد، اگر از زمرهی مؤمنان میباشید!)[117].
و همچنین میفرماید: (قوم موسی پس از او از زيورهايشان تنديس گوسالهای ساختند که چون گاو بانگ برمیآورد. آيا نمیبينند که آن گوساله با آنها نه سخنی میگويد و نه ايشان را به هيچ راهی هدايت نمیکند؟ آن را پذیرا شدند و در زمرهی ظالمان درآمدند * و چون از آن کار پشيمان شدند و ديدند در گمراهی افتادهاند، گفتند: اگر پروردگارمان بر ما رحم نیاورد و ما را نيامرزد، به طور حتم در زمرهی زيانکردگان خواهيم بود * چون موسی خشمگين و اندوهناک نزد قوم خود بازگشت، گفت: در غيبت من، چه بد جانشينانی بوديد؛ چرا بر فرمان پروردگار خود پيشی گرفتيد؟! و الواح را بر زمين افکند و سرِ برادرش را گرفت و به سوی خود کشيد. هارون گفت: ای پسر مادرم! اين قوم مرا زبون يافتند و نزديک بود مرا بکُشند، مرا دشمنکام مکن و در شمارِ ستمکارانم مياور! * گفت: ای پروردگار من! مرا و برادرم را بيامرز و ما را در رحمت خويش داخل فرما که تو مهربانترينِ مهربانانی * آنان که گوساله را برگزيدند به زودی به غضبی از جانب پروردگارشان و ذلّت و خواری در زندگانی این دنیا گرفتار خواهند شد؛ دروغگويان را اينچنين کيفر میدهيم * آنان که مرتکب اعمال ناپسند شدند، آنگاه توبه کردند و ايمان آوردند، بدانند که پروردگار تو پس از آن، قطعاً آمرزندهی مهربان است)[119].
و حق تعالی میفرماید: (گفتند: ما به اختيار خويش با تو خُلف وعده نکرديم؛ ولی بارهايی سنگین از زينت قوم بر دوش داشتيم، آنها را در آتش بيفکنديم و به این ترتیب سامری نيز بيفکند * و برايشان تنديس گوسالهای که نعرهی گاوان را داشت بساخت و گفتند: اين، خدای شما و خدای موسی است؛ پس فراموش نمود * آيا نمیبینند که هيچ پاسخی به سخنشان نمیدهد، و هيچ سود و هیچ زيانی برايشان ندارد؟ * هارون نيز پيش از اين به آنها گفته بود: ای قوم من! شما با اين گوساله به فتنه و آزمایش درافتادید. پروردگار شما، خدای رحمان است. مرا پیروی کنید و فرمانبردار من باشيد * گفتند: ما هرگز از عبادت او دست برنمیداریم تا موسی به نزد ما بازگردد * گفت: ای هارون! چه چیزی مانعت شد هنگامی که ديدی گمراه میشوند، * چرا از من پیروی نکردی؟ آيا از فرمان من سرپيچی کرده بودی؟ * گفت: ای پسر مادرم! نه ريش مرا بگیر و نه سرم را! ترسيدم که بگويی: ميان بنی اسرائيل جدايی افکندی و گفتار مرا رعايت نکردی * و تو ای سامری! اين چه خطایی بود که کردی؟ * گفت: من چيزی ديدم که آنها نمیديدند. مشتی از خاکی که نقش پای آن رسول بر آن بود برگرفتم و در آن پيکر بیفکندم و نفْس من اين کار را در چشم من بياراست * گفت: برو، در زندگی اين دنيا چنان شَوی که پيوسته بگويی: به من نزديک مشوید، و نيز تو را وعدهای است که از آن رها نشوی و اينک به خدايت که پيوسته ملازمش بودی بنگر که میسوزانيمش و سپس خاکسترش را به دريايش افشانیم * جز اين نيست که خدای شما الله است که هيچ معبودی جز او نيست، و علم او همه چيز را در بر گرفته است)[121].
فتنه و آزمایش گوساله در دوران چهل سالهی سرگردانی بنی اسرائیل در صحرای سینا رخ داد و عقوبتی برای تمرّد و سرپیچی آنها از فرامین الهی و اصلاحی برای فسادی بود که در نفسهایشان ریشه دوانیده بود. خداوند سبحان و متعال سی شب با موسی (ع) وعده نمود و سپس ده شب به آن افزود؛ چنانکه میفرماید: (و سی شب با موسی وعده نهاديم و آن را با ده شب ديگر تمام کردیم تا وعدهی دیدار پروردگارش (به چهل شب) کامل شد)[123].
البته این طور نیست که خداوند به اینکه میقات چهل شب میباشد ناآگاه باشد و یا اینکه او سبحان و متعال به موسی (ع) دروغ گفته باشد؛ پاک و منزه است او، بسیار برتر از چنین ظنّیاتی است (سبحانه و تعالی علوّاً کبیراً). حق تعالی با موسی (ع) سی شب وعده گذاشت و ده شب بعدی برای کامل نمودن چهل شب منوط بر مسألهای دیگر بود که پس از آن اتفاق بیفتد؛ مانند دعا، صدقه یا هر عملی که موسی (ع) به آن اقدام نماید، و یا تقصیر و کوتاهی که از جماعتی بنی اسرائیل سر بزند تا با ده شب دیگر با غایب شدن موسی مجازات شوند؛ البته در علم خدا مشخص بود که موسی (ع) چهل شب غیبت میکند اما در لوح محو و اثبات چنین مکتوب شده بود که موسی سی شب غیبت میکند و اگر فلان کار از موسی (ع) یا بنی اسرائیل سر بزند، با ده شب دیگر که بر آن افزوده اضافه میشود، تمام میگردد. حق تعالی میفرماید: (خداوند هر آنچه را بخواهد محو يا اثبات میکند؛ و امّ الکتاب نزد او است)[125].
این به مانند دعایی از سوی هر یک از ما میباشد تا خداوند بلایی را از او دفع کند و یا به هر شکل که بخواهد رحمتش را روزیاش گرداند؛ که اگر در امور تغییر و تبدیلی نباشد دعا کردن عملی باطل، لغو و بیهوده خواهد بود که هیچ نفعی دربر نخواهد داشت؛ اما خداوند سبحان مقادیر را تقدیر میفرماید، و دستانش گشوده است تا بر هر که اراده فرماید گشایش حاصل و هر گونه بخواهد فقر و تنگدستی حاصل نماید، که او حکم کنندهترینِ حکم کنندگان است. این همان «بِدا» حقِ مبین در ذکر حکیم است که افراد جاهل و ناآگاه منکرش میشوند و میگویند: خداوند در هیچ کاری دخالت نمیکند، و در گفتاری همچون گفتار یهود، دستان خداوند را بسته قلمداد میکنند[127]!
این در حالی است که برخی علمای اهل سنت وجود دارند که بِدا را اثبات میکنند، همچون ابن جوزی در کتاب کافی در فصل دعا. وی هر چند به طور صریح بیان نمیکند اما به طور ضمنی و معنوی چه براساس روایاتی که از پیامبر اکرم (ص) روایت میکند و چه با بحث و بررسی فایدهی دعا کردن، چنین نظری را به اثبات میرساند.
در این چهل شب سامری از غیبت موسی (ع) سوء استفاده کرد و اقدام به ساختن طلا از جواهرآلات نمود. سامری مشتی از خاکی که از زیر سُمِ اسب جبرئیل برداشته بود را در این گوساله انداخت و مجسمهی گوسالهای ساخت که بانگ برمیآورد؛ یعنی صدایی همچون صدای گوسالهی زنده داشت. موسی (ع) گفت: «پروردگارا! گوساله را سامری ساخت، از چه چیز بانگ برمیآورد؟ فرمود: از من، ای موسی! چون مردمان را دیدم که از من به سوی گوساله روی میگردانند، دوست داشتم بر فتنه و آزمایششان بیفزایم»[129].
سامری به ایشان گفت این معبود شما و موسی است؛ یعنی معبود شما در این گوساله حلول کرده است! و بسیاری از بنی اسرائیل پس از آنکه در ساختن گوساله وی را یاری رسانیده بودند، او را تصدیق نمودند.
شایسته است در مورد این واقعه که در قرآن آمده است تدبّر کنیم و درس بگیریم؛ شاید خدا با زندگی سعادتمندان و مرگ شهیدان بر ما منّت نهد؛ همانطور که رسول خدا (ص) در مورد درس گرفتن از قرآن چنین وعدهای به ما داده است[131].
حال ای عزیزان! اگر بر درس گرفتن از این واقعه موافق هستید، بیایید همراه من بپرسیم، سامری که بود؟! آیا او یکی از علمای بنی اسرائیل بود؟! آیا فردی عابد و زاهد بود؟! میفرماید: (گفت: من چيزی ديدم که آنها نمیديدند. مشتی از خاکی که ....)[133].
از سیاق آیه چنین برمیآید که سامری، جبرئیل یا پارهای امور غیبی را که کسان دیگری غیر از او نمیدیدند، میدیده است!
آیا سامری یک مجاهد بود؟!
چنین معنایی در تفسیر آیهی (آن که از پيروانش بود از او ياری خواست)[136] آمده که آن شخص، سامری بوده است؛ و حال که چنین معنایی صحیح میباشد، پس سامری مجاهدی بوده که با سپاهیان فرعون طاغوت در مصر پیش از بعثت موسی (ع) پیکار میکرده است[137].
حال (با توجه به متن قرآن) باید پرسید چه کسی فراموش کرد (نَسی)؟ موسی (ع)؟ یعنی موسی معبودش را اینجا نهاد و فراموش کرد و به سوی طور رهسپار شد و این جمله از سامری میباشد؟ به واقع چنین احتمالی بعید مینماید؛ چرا که بنی اسرائیل میدانستند موسی (ع) به فرمان خدا به سوی طور رهسپار شده است، بنابراین شخص فراموشکار در این آیه سامری میباشد؛ یعنی وی ایمان حقیقی و معبود واقعی را رها کرد؛ پس این سخن از جانب حق تعالی میباشد. حال باید دید چه چیزی نفْس سامری را برایش جلوهگر نمود؟ حقیقت آن است که آن چیز، اصل و ریشهی هر فتنهای است؛ یعنی هوای نفْس، منیّت، شیطان و ظواهر فریبندهی دنیا. نفْسِ امر کننده به بدیهای او برای وی چنین آراست که او برتر از هارون (ع) میباشد؛ در نتیجه او را نافرمانی نمود و دستورش را گردن ننهاد و تکبر ورزید. نفسش برایش چنین آراست که او عالِم، عابد، زاهد و حتی مجاهد است و برخی امور غیبی برایش کشف شده است، پس در نبود موسی (ع) او برای رهبری بنی اسرائیل از هارون (ع) شایستهتر است؛ پس به موسی و هارون (علیهما السلام) حسادت ورزید و تکبر سراسر وجودش را فرا گرفت و هوای نفس و منیّت اختیار از کفش ربود و شیطان وی را به اعماق دوزخ (هاویه) درافکند و او را تا مرتبهی تکبر ورزیدن نسبت به پیامبران بزرگ (علیهم السلام) تنزّل داد؛ همچنانکه خودش به حضرت آدم (ع) تکبر ورزید. شیطان او را با ندایش تحریک نمود و با گمراهی خودش، گمراهش نمود و او را به بیماری خودش گرفتار ساخت؛ و چون سامری گمراهی را به جای هدایت به جان خرید پردههای حجاب بر آینهی روحش فرو افتاد و دیگر حقایق را نمیدید: (و میبينی که به تو مینگرند در حالی که نمیبينند)[139].
او حقیقت و معبود حقی را که با چشم دیده نمیشود و به وهمها درنمیآید فراموش کرد و به پایینترین مراتب شرک یعنی تشبیه، سقوط کرد. بنابراین آنچه در وجودش پیچیده شده بود را در قالب مجسمهی گوسالهای که صدا میکرد نمایان ساخت و این فتنه و آزمایشی شد که قوم را به آنچه نفسهایشان ـپیش از ظاهر شدنشـ در خود پیچیده بود، شادمان نمود و گوساله را پیش از ساخته شدنش به آنان نوشانید. اینان، چه بسیار بر موسی و هارون (علیهما السلام) اعتراض کردند و چه بسیار موسی (ع) را آزار و اذیت نمودند: (و آنگاه که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! چرا آزارم میدهید، و حال آنکه میدانيد من فرستادهی خدا به سوی شما هستم؟ چون رويگردان شدند خداوند نيز دلهاشان را بگردانيد، و خدا مردمان فاسق و نافرمان را هدايت نمیکند)[141].
بسیاری از بنی اسرائیل خود را برتر از موسی (ع) میدیدند؛ اما هارون (ع)، برای بسیاری از آنان اصلاً ارزش و قیمتی نداشت. در تورات چنین آمده است: «1 و قورح بن يِصهار بن قَهات بن لاوی و داتان و اَبيرام پسران اَليَاب واون بن فالِت پسران رؤبين (كسان) گرفته، 2 با بعضی از بنی اسرائيل.... 3 و به مقابل موسی و هارون جمع شده، به ايشان گفتند: شما از حد خود تجاوز مینماييد، زيرا تمامی جماعت هر يک از ايشان مقدّساند، و پروردگار در ميان ايشان است. پس شما را چه شده است که خويشتن را بر جماعت خداوند برمیافرازيد؟ 4 و چون موسی اين را شنيد، به روی خود درافتاد 5 سپس قورح و تمامیِ جمعيتِ او را خطاب كرده، گفت: بامدادان خداوند نشان خواهد داد چه كسی از آنِ وی و چه كس مقدّس است، تا اینکه او را نزد خود آوَرَد»[143].
«1 و خداوند موسی را خطاب كرده، گفت: 2 با بنی اسرائيل سخن بگو و از ايشان عصاها بگير، يك عصا از هر خاندان آبا، از جميع سروران ايشان دوازده عصا بر حسب خاندان آبای ايشان، و نام هركس را بر عصایش بنويس 3 و اسم هارون را بر عصای لاوی بنويس، زيرا كه برای هر سرور خاندان آبای ايشان يك عصا خواهد بود. 4 و آنها را در خيمهی اجتماع پيش روی شهادت، جايی كه من با شما ملاقات میكنم بگذار. 5 و شخصی را كه من اختيار میكنم، عصایش شكوفه خواهد آورد. پس همهمهی بنی اسرائيل را كه بر شما میكنند از خود ساكت خواهم نمود 6 و موسی اين را به بنی اسرائيل گفت. پس جميع سروران ايشان او را عصاها دادند، يك عصا برای هر سرور، يعنی دوازده عصا برحسب خاندان آبای ايشان، و عصای هارون در ميان عصاهای آنها بود. 7 و موسی عصاها را به حضور پروردگار در خيمهی شهادت گذارد. 8 و در فردای آن روز چون موسی به خيمهی شهادت داخل شد، اينك عصای هارون كه به جهت خاندان لاوی بود شكفته بود، و شكوفه آورده و گل داده، و بادام رسانيده بود. 9 و موسی همهی عصاها را از حضور پروردگار نزد جميع بنی اسرائيل بيرون آورده، هر يك نگاه كرده، عصای خود را گرفتند. 10 و پروردگار به موسی گفت: عصای هارون را پيش روی شهادت باز بگذار تا به جهت علامتی برای ابنای تمرّد نگاه داشته شود، و همهمهی ايشان را از من رفع نمايی تا نميرند. 11 پس موسی چنان كرد، و به نحوی كه پروردگار او را امر فرموده بود، عمل نمود»[145].
«4 و از كوه هور به راه دریای قُلزم كوچ كردند تا زمين ادوم را دور زنند. و دل قوم به سبب راه، تنگ شد. 5 و قوم بر خدا و موسی شكايت آورده، گفتند: چرا ما را از مصر برآورديد تا در بيابان بميريم؟ زيرا كه نان نيست و آب هم نيست! و دل ما از اين خورا ک سخيف كراهت دارد!»[147].
اینگونه سامری و مجسمهی گوسالهاش فرصتی برای این نافرمانان شدند تا آنچه نفسهایشان از کینه و حسادت به موسی و هارون (علیهما السلام) در خود پیچیده داشتند را بیرون بریزند؛ علی الخصوص نسبت به هارون (ع)؛ چرا که توهین به شخصیت وی (ع) و طعنه به نبوت و رهبری او (ع) آسانتر بود؛ از آن رو که موسی (ع) در نظر بسیاری از بنی اسرائیل جایگاهی بزرگ و هیبتی باشکوه داشت؛ چرا که معجزاتی به دستان او آشکار شده بود. به این ترتیب این جماعت نفاقپیشه که از سامری پیروی میکردند هارون (ع) و جمعیتی که همراه با آن حضرت در راه حق استوار مانده بودند را ضعیف شمردند و در صدد کشتن آن حضرت (ع) برآمدند؛ اما او با حکمت پیامبران با این فتنه و آشوب رویارو شد و سپس درنگ کرد تا موسی (ع) بازگشت و خداوند او را یاری نمود و حقِ او و حکم عقیدهی فاسد را آشکار، و به جای آن عقیدهی صحیح را ظاهر نمود. حقی که خواست خداوند بود:
(و اينک به خدايت که پيوسته ملازمش بودی بنگر که میسوزانيمش و سپس خاکسترش را به دريايش افشانیم * جز اين نيست که خدای شما الله است که هيچ معبودی جز او نيست، و علم او همه چيز را در بر گرفته است)[149].
البقرة : 93.
[117] - بقره: 93.
-[118] الأعراف : 148 - 153.
[119] - اعراف: 148 تا 153.
[120]- طه : 87 - 98.
[121] - طه: 87 تا 98.
[122]- الأعراف : 143.
[123] - اعراف: 142.
[124]- الرعد : 39.
[125] - رعد: 39.
[126]- يزعم اليهود أنّ يد الله تعالى مغلولة، وأنّه تعالى فرغ من الخلق والأمر ولا يستطيع تغيير أي شيء! وقد ردّ الله سبحانه وتعالى على هذا القول فقال: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَاناً وَكُفْراً وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَاراً لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَاداً وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾ المائدة :64.
وقد وافق أكثر علماء السنة اليهود في هذا، فقالوا: إنّ الله تعالى قد فرغ من الأمر فلا يمكنه التغيير! ورووا في ذلك روايات، منها ما رواه أحمد في مسنده : عن ابن عمر قال: (قال عمر: يا رسول الله، أرأيت ما نعمل فيه أفي أمر قد فرغ منه أو مبتدأ أو مبتدع، قال : فيما قد فرغ منه فاعمل يا ابن الخطاب، فان كلا ميسر، أما من كان من أهل العادة فإنه يعمل للسعادة، وأما من كان من أهل الشقاء فإنه يعمل للشقاء) مسند أحمد : ج2 ص52، ولاحظ صحيح البخاري:ج6 ص86، صحيح مسلم: ج8 ص48، تفسير ابن كثير: ج4 ص554، وغيرها.
فلهذه النصوص الصحيحة عندهم قالوا بالجبر على الله تعالى، كما قالوا به في أفعال الانسان! ونجد البخاري يحمّل الله تعالى مسؤولية خطيئة آدم (ع)، فقد روى عن أبي هريرة، قال: قال رسول الله : (احتج آدم وموسى، فقال له موسى: أنت آدم الذي أخرجتك خطيئتك من الجنة؟ فقال له آدم: أنت موسى الذي اصطفاك الله برسالاته وبكلامه ثم تلومني على أمر قدر علي قبل أن أخلق؟ فقال رسول الله : فحج آدم موسى مرتين) صحيح البخاري: ج3 ص131. فأنكروا البداء جهلاً منهم بحقيقته.
[127] - یهود چنین میپندارند که دست خداوند متعال بسته است و او متعال در خلقت و امور دخالتی نمیکند و توانایی تغییر دادن هیچ چیزی را ندارد! خداوند سبحان و متعال چنین گفتاری را پاسخ میگوید: «(يهود گفتند: دست خدا بسته است؛ دستهای خودشان بسته باد و با اين سخن که گفتند لعنت بر آنها! دستهای او گشاده است به هر سان که بخواهد انفاق میکند و آنچه بر تو از جانب پروردگارت نازل شده است، بر طغيان و کفر بسیاری از ایشان خواهد افزود، و ما تا روز قيامت ميانشان دشمنی و کينه افکندهايم؛ هر گاه که آتشی برای پیکار برافروختند خداوند خاموشش ساخت، و آنان در روی زمين به فساد میکوشند، در حالی که خداوند مفسدان را دوست نمیدارد)» (مائده: 64).
بسیاری از علمای سنی با این گفتار یهود همرأی میباشند و میگویند: خداوند متعال در امور دخالتی نمیکند و ممکن نیست تغییری ایجاد کند! و روایاتی در این خصوص روایت میکنند؛ از جمله این روایت که احمد در مُسندش روایت میکند: از ابن عمر روایت شده است: عمر گفت: ای رسول خدا! نظرتان دربارهی آنچه عمل میكنيم چيست؟ آيا نو و تازه است ويا پيشتر، مسلّم و قطعی شده؟ فرمود: «در آنچه پيشتر، مسلّم و قطعی شده است عمل کن، ای پسرخطاب! كه همه مهيا شدهاند. آن کس كه اهل سعادت است، برای سعادت میكوشد و آن كه اهل شقاوت و بدبختی است، براي بدبختی عمل میكند»: مسند احمد: ج 2 ص 52 ، و همچنین مراجعه نمایید به صحیح بخاری: ج 6 ص 86 و صحیح مسلم: ج 8 ص 48 و تفسیر ابن کثیر: ج 4 ص 554 و سایر منابع.
بنابراین با این متون صحیحی که در اختیار دارند معتقد به جبر برای خداوند متعال میباشند، همان طور که در مورد اعمال و کردار انسان نیز چنین نظری دارند! میبینیم که بخاری مسؤولیت خطای آدم (ع) را متوجه خداوند متعال میداند؛ از ابو هریره روایت میکند که رسول خدا (ص) فرمود: «آدم و موسی احتجاج کردند. موسی به او گفت: آیا تو همان آدمی هستی که گناهت تو را از بهشت راند؟ آدم به او گفت: و تو همان موسایی هستی که خداوند برای رسالتها و کلامش برگزید و در عین حال مرا به خاطر چیزی که پیش از خلقت من مقدّر شده بود، سرزنش میکنی؟». سپس رسول خدا (ص) فرمود: «آدم دو بار بر موسی احتجاج نمود». صحیح بخاری: ج 3 ص 131؛ و از روی جهل و ناآگاهی به حقیقت، «بدا» را انکار میکنند.
[128] - تفسير القمي: ج2 ص62، بحار الأنوار: ج13 ص210، قصص الأنبياء الجزائري: ص 268.
[129] - تفسیر قمی: ج 2 ص 62 ؛ بحار الانوار: ج 13 ص 210 ؛ قصص انبیا جزایری: ص 268.
[130] - عن إسماعيل بن أبي زياد عن جعفر بن محمد عن أبيه قال: قال النبي صلى الله عليه وآله: (إن أهل القرآن في أعلى درجة من الآدميين ما خلا النبيين والمرسلين، ولا تستضعفوا أهل القرآن وحقوقهم، فان لهم من الله لمكاناً) ثواب الأعمال للصدوق : ص99-100.
[131] - از اسماعیل بن زیاد از جعفر بن محمد از پدرش روایت شده است که فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: «اهل قرآن غیر از پيامبران و فرستادگان در بالاترين درجه از آدميان هستند؛ پس اهل قرآن و حقوق آنها را کم مشماريد؛ چرا که ايشان نزد خداوند جایگاه رفیعی دارند». ثواب الاعمال صدوق: ص 99 و 100.
[132]- طه : 96.
[133] - طه: 96.
[134]- القصص : 15.
[135] - في تفسير القمي: ( .... وكان السامري على مقدمة موسى يوم أغرق الله فرعون وأصحابه، فنظر إلى جبرئيل وكان على حيوان في صورة رمكة، فكانت كلما وضعت حافرها على موضع من الأرض تحرك ذلك الموضع، فنظر إليه السامري وكان من خيار أصحاب موسى ... ) تفسير القمي: ج2 ص61 - 63.
وهذا يدل على أن السامري كان قائداً وعلى مقدمة أصحاب موسى (ع)، ولا أقل أن يكون من خيار أصحاب موسى (ع).
[136] - قصص: 15.
[137] - در تفسیر قمی: «.... روزی که خداوند فرعون و یارانش را غرق نمود، سامری جلودار موسی بود. به جبرئیل نگاهی افکند که در حیوانی با هیبت مادیانی قویهیکل بود که به هر مکانی از زمین که سمش را میکوبید آن مکان به حرکت درمیآمد. سامری به او نظر افکند و او از منتخبین موسی بود....». تفسیر قمی: ج 2 ص 61 تا 63.
این متن بیان میدارد که سامری فرمانده و پیشقراول و طلایهدار یاران موسی (ع) و یا حداقل از منتخبین اصحاب موسی (ع) بود.
[138]- الأعراف : 198.
[139] - اعراف: 198.
[140]- الصف : 5.
[141] - صف: 5.
[142]- الكتاب المقدس - العهد القديم / الإصحاح السادس عشر : ص238.
[143] - کتاب مقدی ـ عهد قدیم ـ کتاب اعداد: اصحاح شانزدهم: ص 238.
[144]- الكتاب المقدس - العهد القديم / الإصحاح السابع عشر : ص241.
[145] - کتاب مقدی ـ عهد قدیم ـ کتاب اعداد: اصحاح هفدهم: ص 241.
[146]- الكتاب المقدس - العهد القديم / الإصحاح الحادي والعشرون : ص247.
[147] - کتاب مقدی ـ عهد قدیم ـ کتاب اعداد: اصحاح بیست و یکم: ص 247.
[148]- طه : 97- 98.
[149] - طه: 97 و 98.