جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامب- وأنه يوصف بالمهدي أيضاً واسمه أحمد:
ب- این که به مهدی (ع) توصیف میشود و نامش احمد است:
56. الطوسي: [127ـ وروى عبد الله بن محمد بن خالد الكوفي، عن منذر بن محمد بن قابوس، عن نصر بن السندي، عن أبي داود سليمان بن سفيان المسترق، عن ثعلبة بن ميمون، عن مالك الجهني، عن الحارث بن المغيرة، عن الأصبغ بن نباتة. ورواه سعد بن عبد الله، عن محمد بن الحسين بن أبي الخطاب، عن الحسن بن علي بن فضال، عن ثعلبة بن ميمون، عن مالك الجهني، عن الأصبغ بن نباتة، قال: أتيت أمير المؤمنين (ع) فوجدته ينكت في الأرض، فقلت له: يا أمير المؤمنين ما لي أراك مفكراً تنكت في الأرض ؟ أرغبة منك فيها ؟ قال: لا والله ما رغبت فيها ولا في الدنيا قط، ولكني تفكرت في مولود يكون من ظهر الحادي عشر من ولدي هو المهدي الذي يملأها عدلاً وقسطاً كما ملئت ظلماً وجوراً، يكون له حيرة وغيبة تضل فيها أقوام ويهتدي فيها آخرون. قلت: يا مولاي فكم تكون الحيرة والغيبة ؟ قال: ستة أيام، أو ستة أشهر، أو ست سنين. فقلت: وإن هذا الأمر لكائن ؟ فقال: نعم كما أنه مخلوق، وأنى لك بهذا الأمر يا أصبغ، أولئك خيار هذه الأمة مع أبرار هذه العترة، قال: قلت: ثم ما يكون بعد ذلك ؟ قال: ثم يفعل الله ما يشاء فإن له بداءات وإرادات وغايات ونهايات] الغيبة: ص١٦٦.
56- طوسی: اصبغ بن نباته میگوید: خدمت امیرالمؤمنین (ع) رسیدم. دیدم ایشان در زمین (با چوب) خَط کشی میکند. به ایشان عرض کردم: ای امیرالمؤمنین (ع)! چه شده است که شما را در حال تفکر و خَط کشی بر روی زمین میبینم؟ آیا در آن میلی داری؟ فرمود: «نه، به خدا قسم! نه در زمین و نه در دنیا میلی ندارم؛ ولی در مورد مولودی فکر میکنم که از نَسل یازدهمین فرزند من است. او مهدی است که زمین را پر از عدل و داد میکند، همان گونه که از ظلم و ستم پر بوده است. برای او سرگردانی و غیبتی است. گروهی در آن گمراه و گروهی در آن هدایت میشوند»، عرض نمودم: ای مولای من، سرگردانی و غیبت او چه مقدار طول میکشد؟ فرمود: «شش روز، شش ماه، یا شش سال». عرض نمودم: آیا این مسأله اتفاق میافتد؟ فرمود: «بله. گویی که ایشان آفریده شده است. ای اصبغ تو را با این مسأله چه کار! آنها بهترینهای این امت همراه افراد نیکوی این عترت هستند»، (اصبغ) گفت: عرض نمودم: بعد از آنچه اتفاقی میافتد؟ فرمود: «سپس خداوند آنچه بخواهد انجام میدهد که او بداءها، ارادات، هدفها و نهایتهایی دارد». (غیبت: ص ١٦٦)
57. وعنه: [437ـ وروى حذلم بن بشير قال: قلت لعلي بن الحسين عليهما السلام: صف لي خروج المهدي وعرفني دلائله وعلاماته ؟ فقال: يكون قبل خروجه خروج رجل يقال له: عوف السلمي بأرض الجزيرة، ويكون مأواه تكريت وقتله بمسجد دمشق ثم يكون خروج شعيب بن صالح من سمرقند. ثم يخرج السفياني الملعون من الوادي اليابس وهو من ولد عتبة بن أبي سفيان، فإذا ظهر السفياني اختفى المهدي ثم يخرج بعد ذلك] الغيبة: ص٤٤٣.
57- طوسی: حذلم بن بشیر میگوید: به علی بن حسین (ع) عرض کردم: خروج مهدی (ع) را برایم توصیف کن و دلایل و نشانههای آن را به من بفرما؟ فرمود: «قبل از خروج او مردی در سرزمین جزیره میآید که به او عوف سلمی گفته میشود، جایگاه او تکریت است و در مسجد دمشق میمیرد. بعد شعیب بن صالح از سمرقند خروج میکند. بعد سفیانی ملعون از وادی یابس خروج میکند، او از فرزندان عتبه بن ابی سفیان است. وقتی سفیانی ظاهر شود، مهدی پنهان میشود و بعد از آن خروج میکند». (غیبت: ص ٤٤٣)
58. وعنه أيضاً: [463ـ وعنه (أي الفضل)، عن إسماعيل بن عياش، عن الأعمش، عن أبي وائل، عن حذيفة قال: سمعت رسول الله (ص) وذكر المهدي فقال: إنه يبايع بين الركن والمقام، اسمه أحمد وعبد الله والمهدي، فهذه أسماؤه ثلاثتها] الغيبة: ص٤٥٤.
58- طوسی: حذیفه میگوید: از رسول الله (ص) شنیدم که مهدی (ع) را یاد نمودند و فرمود: «با او بین رکن و مقام بیعت میشود. نام او احمد و عبدالله و مهدی است. اینها، نامهای سه گانهی او است». (غیبت: ص ٤٥٤)
59. الصدوق: [17ـ حدثنا علي بن أحمد بن موسى رضي الله عنه قال: حدثنا محمد بن أبي عبد الله الكوفي قال: حدثنا محمد بن إسماعيل البرمكي قال: حدثنا إسماعيل بن مالك، عن محمد بن سنان، عن أبي الجارود زياد بن المنذر، عن أبي جعفر محمد بن علي الباقر، عن أبيه، عن جده (ع) قال: قال أمير المؤمنين (ع) ... (وبعد أن ذكر صفة القائم (ع) قال) .. له اسمان: اسم يخفى واسم يعلن، فأما الذي يخفى فأحمد وأما الذي يعلن فمحمد، إذا هز رايته أضاء لها ما بين المشرق والمغرب، ووضع يده على رؤوس العباد فلا يبقى مؤمن إلا صار قلبه أشد من زبر الحديد، وأعطاه الله تعالى قوة أربعين رجلاً، ولا يبقى ميت إلا دخلت عليه تلك الفرحة ..] كمال الدين وتمام النعمة: ص٦٥٣.
59- صدوق: امام محمد باقر (ع) از پدرش (ع) از جدش (ع): امیرالمؤمنین (ع) بعد از یاد نمودن ویژگیهای قائم (ع) فرمود: «برای او دو نام وجود دارد: نام پنهان و نام آشکار. اما نام پنهان، احمد و نام آشکار محمد است. وقتی پرچم خود را بلند کند، آنچه ما بین مشرق و مغرب است را نورانی میکند، و دستش را بر سرهای بندگان میگذارد. مؤمنی نمیماند مگر این که قلب او محکمتر از آهن میشود، و خدای متعال به او قدرت چهل مرد را میدهد، و مُردهای نمیماند مگر این که آن خوشحالی وارد قلبش میشود».(کمال الدینوتمام النعمه:ص٦٥٣)
60. السيد بهاء الدين النجفي: [وعن الباقر (ع) ـ بالطريق المذكور يرفعه إلى جابر ـ قال: إن لله تعالى كنزاً بالطالقان ليس بذهب ولا فضة، اثنا عشر ألفا بخراسان شعارهم: "أحمد أحمد"، يقودهم شاب من بني هاشم على بغلة شهباء، عليه عصابة حمراء، كأني أنظر إليه عابر الفرات. فإذا سمعتم بذلك فسارعوا إليه ولو حبواً على الثلج] منتخب الأنوار المضيئة: ص٣٤٣.
60- سید بهاءالدین نجفی: امام باقر (ع) فرمود: «خدای متعال گنجهایی در طالقان دارد که نه طلا هستند و نه نقره، دوازده هزار نفر در خراسان هستند که شعارشان «احمد احمد» است. جوانی از بنیهاشم که فرماندهی آنها است، بر قاطری خاکستری سوار است و بر پیشانی او سربندی سرخ بسته است. انگار او را میبینم که از فرات عبور میکند. وقتی این را شنیدید، به سوی او بشتابید، هرچند سینهخیز بر روی یخها». (منتخب الانوار مضیئه: ص ٣٤٣)