صفت علم و بداء
پس از اینکه لاهوت مطلق خداوند را ثابت کردیم، میگوییم: لاهوت مطلق باید به علم مطلق موصوف شود وگرنه اگر نسبت به مسئلهای نادانی داشته باشد، ترکیب نور و ظلمت میشود -به این خاطر که علت نادانی، ظلمت و تاریکی یا کمبود است- اگر اینچنین باشد، الوهیت مطلق او نفی میشود؛ همانطور که اگر نادانی داشته باشد، به غیر خودش نیازمند میشود و لاهوت مطلق او، با نیاز و نیازمندیاش باطل میشود.
آنچه را که او در عوالم آفرینش آشکار کرده است، جزو علم اوست، تا هر مخلوقی را که بخواهد، نسبت به آن آگاه کند. این لوح محو و اِثبات است و در آن برای هر حادِث و اتفاقی، احتمالاتی است که اتفاق افتادن هرکدام از آنها، به بنده و آنچه به او احاطه دارد، وابسته است. زمانی که وقتش فرا برسد، یکی از آنها اتفاق میافتد. اگر محو و اثبات نبود، دعا از بین میرفت و معنایی بهجز بازیچه بودن نداشت. فردی که وجود محو و اِثبات را قبول ندارد، قائل به این است که کارها از دست خداوند خارج شده است یا همانطور است که خداوند متعال آنان را توصیف کرده است: «و یهود گفتند دست خدا بسته است. دستهای خودشان بسته باد و به [سزای] آنچه گفتند از رحمت خدا دور شوند. بلكه هر دو دست او گشاده است، هرگونه بخواهد میبخشد و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت بهسوی تو فرود آمده است، بر طغیان و كفر بسیاری از ایشان خواهد افزود و تا روز قیامت میانشان دشمنی و كینه افكندیم. هربار كه آتشی برای پیكار برافروختند خدا آن را خاموش ساخت و در زمین برای فساد میکوشند و خدا مفسدان را دوست نمیدارد»([575]).
[575]. قرآن کریم، سورهی مائده، آیهی ۶۴.