جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
مطالب زیر برخی پاسخها به برخی آرای منتشرشده است، که یکی از مؤمنان - خداوند حفظش کند - بهدست من رسانده و از من خواسته به آنها پاسخ گویم. من این پاسخگویی و تبیین واقعیت را بهعنوان پیوست آوردهام، زیرا جزو برنامهء اصلی کتاب نیست. مطالب من با کلمهء «پاسخ» آغاز و با «پایان» خاتمه مییابد.
بخشهایی که در ادامه به آنها پاسخ داده میشود، از کتاب “آشفتگی نظریهء داروین و بیاعتبار شدن نظریههای تابعه” اقتباس شده است.
1. المصدر (المدرسي - تهافت النظرية الداروينية): ص43 ـ 44.
«دکتر “امیل کوینو” به این مطلب اعتراف میکند، آن گاه که میگوید: هرچند جهش، یگانه تفسیری است که میتوان از آن در پیدایش گونهها ذکری بهمیان آورد، ولی تاکنون حتی یک مورد دیده نشده که جهش باعث پدید آمدن عضو جدیدی در جاندار گردد یا آن را از پایهواساس تغییر دهد. وی میافزاید: جهشها از طریق زنجیرهای از فرآیندهای تصادفی روی میدهند.
ما نمیدانیم چطور ممکن است از طریق تصادف، عضو جدیدی در موجود ظاهر شود، درحالی که میدانیم پیدایش “عضو جدید” در جاندار به دهها نوع تغییر نیاز دارد. فرض میکنیم که بهطور ناگهانی و از روی تصادف در یک جاندار “چشم” بهوجود آمده است. آیا او میتواند به طور ناگهانی با آن ببیند؟
مسلماً خیر ..... زیرا دیدن، فرآیند سادهای که توسط چشم انجام میشود، نیست. اگر فرض بگیریم که خود چشم - یعنی ساختار بیرونی آن - به طور ناگهانی پدید آمده باشد، چه عاملی طبقات نُهگانهء چشم را که از هم مجزا و منفصل هستند، بهوجود آورده بهگونهای که طبقهء آخر آن، از سیمیلیون سلول استوانهای و سهمیلیون سلول مخروطی تشکیل شده است؟ چه چیزی چشم را به میلیونها عصبی که باعث میشود بینایی در وضعیت طبیعیش قرار گیرد، تجهیز نموده است؟
چه چیزی آن را به دیگر اعضا ارتباط میدهد تا در کارش هماهنگی وجود داشته باشد و بتواند در هر ثانیه بیش از ۵۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ ارتعاش نوری را شاهد باشد؟
فرض کنیم که پرندگان در ابتدا پرنده نبودهاند و بهطور ناگهانی بال درآوردهاند. آیا صِرف وجود بال، برای پرواز کفایت میکند؟
پرواز فرآیندی است که برای تحقق آن باید عوامل زیادی فراهم باشد، از قبیل تعادل نسبی بین جثه و بال، هماهنگی بال با دیگر اندام و دهها عامل دیگر... چطور ممکن است چنین چیزی بهصورت تصادفی رخ دادهباشد؟ »(1).
1. مصدر : مدرسی، رد نظریهء داروین، ص۴۳و۴۴.
پاسخ: این گفته، نادرست است چرا که نظریهء تکامل بههیچوجه نمیگوید، اندام مرکب بهوسیلهء یک جهش ناگهانی پدیدار میشود. نه چشم بهصورت دفعی با یک جهش بهوجود آمدهاست و نه بال؛ بلکه با جهشهای کوچکی که تقریباً نامحسوس ولی اثرگذار بوده، بهوجود آمدهاند. این جهشها به گونهای است که قابلیت ویژهای در اختیار جاندار قرار میدهد و او را بین سایر همنوعانش برای بقا تواناتر میسازد و در نتیجه شانس او را در انتقال ژنهایش بهنسل بعدی افزایش میدهد. با انباشت این جهشهای بهبودبخش در طول میلیونها سال، اندام پیچیده و مرکب پدیدار گشته است؛ بنابراین تصادف یا اشکال احتمالات در اینجا راهی ندارد.
در واقع این اشکالی که نویسنده مطرح میکند، نشان میدهد نویسندهء کتاب چیزی از الفبای نظریهء تکامل که وی درصدد پاسخگویی به آن میباشد، نمیداند. پایان.
1. المصدر (المدرسي - تهافت النظرية الداروينية): ص44 ـ 45.
«4- جهشها ارث برده نمیشوند، مگر بهمقداری بسیار اندک، آن هم فقط زمانی که جفتگیری بین دو جانداری که هر دو دارای آن اندام جهشیافته هستند، صورت بگیرد.
بهعنوان مثال اگر دم یک موش نر بر اثر جهش بیافتد، هنگامی احتمال میرود که بچههای او بیدم شوند که وی با یک موش ماده که آن هم به جهش «کندهشدندُم» مبتلا است، آمیزش نماید؛ تازه آن هم در شرایط بسیار خاص و نادر مانند وجود هوای گرم یکسان و تغییرات محیطی و... .
اما نسبت بهارثبردن جهشها در غیر این صورت، یک در دههزار است. موشی که به جهش کندهشدندُم دچار شده، اگر با یک موش مادهء دُمدار جفتگیری کند، باید دههزار نسل از او بگذرد تا شاید یک نسل صفت نداشتن دُم را به ارث بَرَد.
با این اوضاع، عمر زمین بههیچوجه برای پیدایش گونههای متعددی که بر آن یافت میشود، کفایت نمیکند.
میانگین منطقی عمر زمین ۱۰۰۰میلیون سال است. بنابراین در این دورهء کوتاه چگونه حیات توانسته بهشکل دههامیلیون گونه حیوان، دههامیلیون حشره و دههامیلیون گیاه جلوهگر شود؟!
و چگونه این جانداران پرتعداد در همه جای زمین انتشار یافتهاند؟!
سپس از بین این گونههای حیوانی، چگونه آن مخلوق برتر که آن را انسان مینامیم پدیدار گشته است؟!
نمیدانیم چگونه میتوان به چنین چیزی اعتقاد داشت در حالی که به خوبی مطلعیم نظریهء داروین کاملاً بر پایهء تغییرات تصادفی محض استوار است!
ریاضیدانی بهنام “پاتو” این تغییرات را محاسبه کرده است.
وی در پایان به این نتیجه رسید که کامل شدن “تغییر جدید” در یک گونه میلیونها نسل بهطول میانجامد. حال بیایید در مورد سگ که معتقدان به داروینیسم آن را نیای اسب میپندارد، بیندیشیم. چقدر طول میکشد تا طبق گفتهء پاتوی ریاضیدان، سگ به اسب تبدیل شده باشد؟ »(1).
1. امصدر : مدرسی، رد نظریهء داروین، ص۴۴و۴۵.
پاسخ: این سخنان ربطی به علم ندارد. جهشها، تغییراتی هستند که در نقشهء ژنوم سازندهء بدن جاندار روی میدهد. این جهشها قطعاً در ساختار بدن نسلهای آتی نیز تأثیرگذار است و همچون در دیگر ژنها به ارث برده میشود. نیازی نیست که والدین هر دو ، حامل ژن جهشیافته باشند، تا این ژن به نسل بعدی انتقال یابد، و اگر یکی از این دو نیز حامل آن باشد، کفایت میکند. در خصوص زمانی که زمین برای پیدایش حیات فراهم آورده، طبق نظر زمینشناسی تاریخی، این زمان نهتنها کافی است بلکه زیاد هم هست؛ بهطوری که زیستشناسان تکاملی نظریههای مختلفی در باب توضیح دلایل کُندی تکامل یا توقف آن در برخی زمانها ارائه نمودهاند. در خصوص فرض گرفتن احتمالات، پیشتر توضیح دادم که چگونه این شیوه برای نقض نظریهء تکامل نامناسب و نادرست است؛ زیرا اصولاً تکامل، انباشتی میباشد. فرضگرفتن احتمالات ممکن است فقط برای نقض نظریهها یا فرضیات مربوط به پیدایش یا آغاز حیات بر روی زمین مناسب باشد. پایان.
2. المصدر (المدرسي - تهافت النظرية الداروينية): ص66.
«شباهت خارجی:
نظریهء داروین با استناد به شباهتی که بین انسان و میمون وجود دارد، میگوید انسان بهطور مستقیم از میمون تکامل یافته است و هر دو حالت میمونی و انسانی، مدت زمانی دراز در انسان با هم نزاع و تقابل داشتهاند. حالت میمونی میخواسته از خودش محافظت کند ولی محیط خواستار ایجاد انسان بوده است، و از آنجا که انسان از دستهء برتر بوده، بر میمون غلبه یافته و از آن تکامل پیدا کرده است. تغییراتی که در انسان رخ داده، نتیجهء محیطی بوده که وی در آن زندگی میکرده است؛ مثلاً گردی صورتش به این علت است که وی مدت زیادی بر روی درختان زندگی میکرده و به زمین چشم میدوخته و از همین رو در صورتش گردی حاصل شده است.
دُم او نیز به این دلیل که وی خودش را بر روی زمین میکشیده، از بین رفته است زیرا این کار باعث اصطکاک پشت وی با زمین شده و بهدنبال آن دمش را ناپدید ساخته است »(2).
2. مصدر : مدرسی، رد نظریهی داروین، ص۶۶.
پاسخ: این نیز سخنی غیرعلمی است. ناپدید شدن دُم نخستیسانان که جسم انسان از نظر بیولوژیکی جزو آنها طبقهبندی میشود، بهدلیل اصطکاک پایینتنهء او نبوده است. وی موضوع را این گونه به تصویر میکشد که فرآیند کنده شدن دُم نتیجهء سایش بوده و حال آنکه در تکامل، هر نوع تغییر و تحولی هر چقدر هم که کوچک و ساده باشد فقط بهدلیل جهش ژنتیکی و تناسب داشتن این جهش با جاندار و محیط زندگی او روی میدهد؛ بهطوری که این جهش مزیتی در اختیار جاندار قرار میدهد که او را نسبت به همنسلانش به ادامهء زندگی و تولیدمثل تواناتر میسازد؛ در نهایت این جهش به نسل بعدی منتقل میشود. فرآیند حذف یا به عبارتی کوتاه شدن یک عضو، نه بر اساس یک جهش، بلکه به دلیل وقوع جهشهای بسیار زیادی بهوقوع میپیوندد. پایان.
1. المصدر (المدرسي - تهافت النظرية الداروينية): ص88.
«آشفتگی یا سردرگمی داروینیسم در مورد گیاهان:
اگر از یک داروینی این سؤال پرسیده شود:
چرا گیاهان تکامل مییابند؟
فوراً پاسخ میدهد: دلیل آن نیاز است. مثلاً گیاهان میلیونها سال پیش بهصورت نباتات ساده و نرمتن در دریا زندگی میکردهاند بهگونهای که اگر در معرض نور خورشید قرار میگرفتند بلافاصله خشک میشدند، بنابراین گیاهان به چوب نیاز پیدا کردند تا رطوبت را در خود نگه دارند و با آن در برابر دمای بالا مقاومت کنند. به این ترتیب برای گیاهان چوب بهوجود آمد و با این شیوه توانستند به خشکی راه یابند.
ولی .....
اگر قضیه به همین صورتی است که داروینی میگوید، چرا خزهء دریایی که نظریهء داروین آنها را “مادهء اولیهء گیاهان و درختان جهان” میداند، همچنان بهحالت قبلی خود باقی مانده است؟
چرا هر روز گروهی از این گیاهان را نمیبینیم که به ساحل دریا بیایند و به خشکی بگریزند؟
چرا این گیاهان همچنان دارای بدنی نرم هستند که اگر در معرض نور خورشید قرار گیرند، بلافاصله خشک میشوند؟
چگونه برخی از آنها تکامل یافتند و به روستاها و شهرها کوچ کردند، ولی بخش عمدهء آنها به ضعف و سستی مبتلا هستند؟
سپس .....
اگر نظریهء داروین به استمرار تکامل عقیده دارد - همان طور که به آن تصریح کردهاست - چرا تکامل، نمایشنامهاش در مورد گیاهان گلدار را بهپایان رساندهاست؟ دانش نوین، گونههای بسیار زیادی از گیاهان و درختان را کشف و شناسایی کرده است. چرا طی دههاهزار سال گذشته ما نمیبینیم که نوع جدیدی از گونههای درختان بهوجود آمدهباشد، و حال آنکه چنین چیزی شدیداً مورد نیاز است؟ سپس .....
اگر فرض کنیم که گیاهان براساس نیاز خود تکامل یافتهاند، بر چه اساسی حشراتی که دارای بالهای غشایی مانند زنبورهای عسلِ حامل گردهء گیاهان، پدیدار گشتهاند ؟»(1).
1. مصدر : مدرسی، رد نظریهی داروین، ص۸۸.
پاسخ: اینجا ما با تکرار اشکالات ناچیز و بیارزشی که از قرن نوزدهم مطرح شده و دانشمندان تکامل نیز به آنها پاسخ گفتهاند، روبهرو هستیم. نمونههای استمرار تکامل بسیار زیاد و در دسترس هستند، ولی ما به دلیل کوتاهی عمرمان فقط میتوانیم تکامل برخی از آن دسته موجوداتی را که به سرعت تولیدمثل میکنند و دورهء زندگی آنها نیز بسیار کوتاه است، را ببینیم؛ مانند پروانهها و حشرات. اصولاً تکامل هرچند که ساده باشد، به نسلهای فراوانی نیاز دارد. از جمله نمونههایی که میلیونها نفر آن را دیدهاند، پروانههای انقلاب صنعتی است که دچار تغییر رنگ شدند. اکنون نیز حشرات جدیدی پدید آمده که تا پیش از این وجود نداشته است.
اما اینکه چرا تمام گونهها به یک سمت خاص تکامل نمییابد، اشکالی است بسیار ساده و خامدستانه که پیشتر به آن پاسخ داده شده است. اینکه برخی افراد یک گونهء خاص، به سمتی خاص، در یک محیط مشخص دور افتاده از سایر نقاط و به دلیل یک جهش خاص، تکامل یابند دلیل نمیشود که حتماً برای برخی افراد همان گونه که در محیط دیگری زندگی میکنند، نیز همان سمتوسوی تکاملی رخ دهد، حتی اگر همان جهش برای ایشان نیز فراهم باشد. حال ببینید اگر جهش یکسان فراهم نباشد، آن وقت دیگر چه میشود. پایان.
1. المصدر (المدرسي - تهافت النظرية الداروينية): ص102.
«اعتراف:
داروینیسم معترف است که در حیوانات پستتر، دست ناقصی که به تدریج کامل شود تا به دست انسان برسد وجود ندارد. او همچنین اعتراف میکند که هیچ دست سهانگشتی که به چهار و سپس پنج انگشت و ... ترقی یابد نیز یافت نمیشود.
وی میگوید:
“اکنون دست تمام حیواناتی که در خشکی زندگی میکنند، پنج انگشت دارد یا قبلاً این تعداد انگشت را داشتهاند. این قضیه بهعنوانمثال در مورد سم اسب، سم گاو، بال پرنده یا بالهء دلفین نیز بر همین منوال است.”
حال چرا باید به پذیرش خلقت دفعی انگشتان ایمان بیاوریم اما به این نوع آفرینش در مورد انسان و بقیهء موجودات اعتقاد نداشته باشیم؟»(1).
1. مصدر : مدرسی، رد نظریهی داروین، ص 713.
پاسخ: کسی که میخواهد تکامل را رد کند، باید الفبای تکامل را بهخوبی بداند و بشناسد. این گروه همگی به یک نیای مشترک که انگشتان پنجگانه از آن تکامل یافته است، میرسند.
برای کسی که درک نکرده است تکرار میکنم که: تکامل بهتدریج روی میدهد، نه بهصورت دفعی. انگشتان بهطور ناگهانی و یکباره ظاهر نشدهاند بلکه طی جهشهای پیدرپی در نسلهای نیای مشترک این بدنهای بیولوژیکی که پنجانگشتی بودهاند بهوجود آمده است. پایان.
2. المصدر (المدرسي - تهافت النظرية الداروينية): ص132.
«داروینی دربارهء منتقل شدن پستان از نیمهء پایینی شکم زن به بالای سینهاش میگوید: “زن نوزادش را بر روی سینهاش نگه میدارد و فقط با استفاده از پاهایش راه میرود و حتی به هنگام نشستن نیز از نشیمنگاه خود استفاده میکند. بنابراین نوزاد بههنگام شیر خوردن نیاز دارد که پستانها را بر سینه بیابد نه در پایین شکم.”
باید درِ گوشی به سروران طرفدار داروین بگوییم که تاکنون حتی یک دلیل قابل اعتماد در خصوص آنچه که مدعی آن هستند، یافت نشده است. مثلاً تاکنون حتی یک سنگوارهء زن یافت نشده است که پستانهایش از محل کنونیش پایینتر باشد حتی بهمقدار یک سانتیمتر.»(2).
2. مصدر : مدرسی، رد نظریهی داروین، ص۱۳۲.
پاسخ: این کلام نیز نادرست و غیرعلمی است. منتقل شدن پستان به نیمتنهء بالایی بدن در برخی پستاندارانی که نیاکان انسان به شمار میروند، میلیونها سال پیش از ظهور انسان بهوقوع پیوسته است. در ضمن این جابهجایی بهصورت دفعی صورت نگرفته، بلکه آنچه را قبلاً بارها گفتهام تکرار میکنم: بر اساس جهشهای بسیار زیادی که برای نیاکان روی داده، پدید آمده است. هنگامی که جهش مزیتی برای حیوان بههمراه داشته باشد، گونه، آن جهش را حفظ کرده، به نسل بعدی انتقال میدهد. این قضیه در مورد جای گرفتن پستان در بالای سینه، در پستانداران پیش از انسان نیز صادق میباشد. پایان.
1. المصدر (المدرسي - تهافت النظرية الداروينية): ص154.
«انسان آینده چگونه خواهد بود؟
طبق داروینیسم، انسان در آینده به این صورت خواهد بود:
4- نژادهای انسان به گونههایی تبدیل میشود. انسان اروپایی گونهای خاص خواهد بود، همچنین انسان آفریقایی و ... به همین ترتیب؛ “و وابستگی گونهای که جدا شده است، او را از آمیزش با گونهء دیگر منع میکند.”
بر اساس این حقیقت هولناک، ما به کسانی که مایلند با دختران اروپایی ازدواج نمایند، توصیه میکنیم، پیش از آنکه این دختران به گونههای دیگری تبدیل شوند که آمیزش با آنها ناممکن شود، به این کار مبادرت ورزند »(1).
1. المصدر : مدرسی، رد نظریهء داروین، ص۱۵۴.
پاسخ: صرف نظر از این موضوع که آیا امکان وقوع افتراق گونهها در انسان امکانپذیر هست یا خیر، فرض میگیریم که طبق گفتهء برخی، افتراق گونهها رخ دهد، ولی به نظر من شایسته نیست سخنانی به این شکل در این مورد گفته شود. پایان.
1. المصدر (المدرسي - تهافت النظرية الداروينية): ص154.
«طبق نظر اسلام، اصل این است که خداوند خالق هستی است و ادلهء علمی و منطقی نیز هر دو مؤید این مدعا هستند. در این صورت تفاوتی نمیکند که آیا خدا این گونهها را بهطور مستقل آفریده یا اینکه بر اساس قوانین خاصی که برقرار نموده، از یک مادهء مناسب که قابلیت گونهزایی و تکامل را دارا بوده، پدید آورده است. خداوند خالق انسان و فیل و پرندگان است و فرقی نمیکند که جد انسان، انسان است یا میمونی از میمونهای آفریقا؛ همان طور که تفاوتی نمیکند که جد فیل، فیل باشد یا خزندهای از خزندگان؛ کما اینکه فرق نمیکند که پرندهء اولیه، پرنده بوده باشد یا حشرهای از زمرهء حشرات. آفرینش مستمر یا آفرینش از طریق تکامل، هر دو دلالتی قطعی بر توانایی آفریننده دارد.
زیرا آن کسی که یک چیز ساده میسازد سپس آن را به انواع و اقسامی که از شماره بیرون است، تبدیل میکند، کمتوانتر از کسی نیست که این انواع را به یک باره خلق میکند.
نسبت تکامل به طبیعت کور که اسلام آن را مردود میشمارد نیز همین گونه است. ولی خود تکامل به هر شکلی از اشکال که در نظر گرفته شود، نمیتواند چیزی مغایر با اسلام و معتقدات الهی بهشمار رود»(1).
1. المصدر : مدرسی، رد نظریهء داروین، ص۱۵۴.
پاسخ: اگر قضیه بر این منوال است، گویی تأمّل بهتر از رد نظریهء تکامل میباشد؛ آن هم با اشکالاتی که کمترین چیزی که در مورد آنها میتوان گفت این است که اشکالاتی غیرعلمی هستند. پایان.