جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلاماندرز
موسی، مجمع البحرین (عبد صالح) را گم کرد، و حال آن که وی این آمادگی را داشت که در طلبش، سالیان دراز راه سیر کند و عمر خویش را بر این هدف بگذارد.
موسی مرید و مقصودش را گم کرد و با این که در کنارش نشسته بود، او را نشناخت.
موسی(ع)از مطلوبش گذر کرد، هر چند از کنار او عبور کرد. در این واقعه، عبرت و موعظهای رسا برای موسی(ع)و تمام پویندگان راه خدای سبحان است.
البته موسی سریع متنبه شد و دریافت که گم کردن هدف، ممکن و شدنی است، حتی با وجود تلاش بسیار در راه رسیدن به آن و با وجود اهتمام شدید نسبت به هدف. بنابراین هنگامی که به سوی عبد صالح که پیشتر او را از کف داده بود، بازگشت، سرشکسته بود و چه بسا بتوانیم بگوییم: وقتی موسی از کنار این انسان گذشت، تصور نمیکرد که او همان گم گشتهای باشد که در پی آن بوده است. این اولین درس برای موسی(ع)بود، زیرا او به مقدار توجهی که به خودش نشان داد و به اندازهای که به خویشتن خویش مشغولیت یافت، هدفش را از دست داد؛ بنابراین وقتی برگشت، عبد صالح را با گفتاری که بیانگر گفتار فرد مقصر و گنهکار است، خطاب نمود: (آیا با وجود این که به تو نزدیک شدم و تو از دست دادم، مرا قبول میکنی تا همراه تو باشم و مرا دانش می آموزی؟): « (....آیا با تو بیایم تا آنچه به تو آموختهاند به من بیاموزی؟)».
ما نیز باید از ماجرای موسی(ع)با عبد صالح، درس عبرت بگیریم و پند بیاموزیم. موسی با چنان شدت و حدتی در طلب عبد صالح بود، که وی صرف سالیانی دراز برای یافتنش را، طبیعی قلمداد کرده بود یعنی چنین مقرر کرده بود که دیدار با عبد صالح به حدی بزرگ و باعظمت است که اگر سالهایی دور و دراز در طلب آن صرف شود، سبُک و بیاهمیت میباشد؛ با این حال از کنار عبد صالح گذشت و او را نشناخت؛ آیا ممکن است کسانی که امروزه در پی عبد صالح هستند، هدف خود را گم کنند و آن را از دست بدهند؟ در حالی که آنها نه از جهت اخلاص و نه از جهت اهتمامی که موسی(ع)بر این موضوع داشت، مانند آن حضرت نیستند؛ در حالی که موسی(ع)سرگردانی، حیرانی و گذشت سالیان دراز برای پیدا کردن او را مسالهای کماهمیت تلقی میکند اگر نتیجهاش دیدار با عبد صالح باشد؛ آیا هر انسان عاقلی که از سوء عاقبت بر خودش بیمناک است، شایسته نیست چنین سوالی را از خود بپرسد؟!
* * *