جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
سید احمد الحسن (عليه السلام) همواره رساندن پیام حق به مردم، سلوک مهربانانه با آنها و نیز دعوت نمودن مردم بر اساس حکمت و دانش به حق و راه مستقیم را به انصارش توصیه میکند؛ همچنین به تلاش برای هدایت مردم، به هر صورت ممکن و با هر وسیلهای که مقدور و در دسترس آنها باشد.
ایشان (عليه السلام) در خصوص تبلیغ مردم و رساندن پیام حق به آنها فرمود:
«خداوند توفیتان دهد! تبلیغ باید مستمر باشد و به شکلی نیکو صورت گیرد نه با درنگ و سستی؛ ولی با این حال احتیاط و دوراندیشی را از یاد نبرید؛ همان احتیاطی که امکان ادامهی کار را به شما میدهد و نیز شما را از شر شیاطین انس و جن (خداوند خوارشان گرداند) محفوظ میدارد».
ایشان (عليه السلام) که خودشان به تبلیغ مردم همت گماشتهاند میفرماید:
«در مورد تبلیغ بارها گفتهام که تبلیغ کنید ولی با احتیاط؛ البته احتیاط و ملاحظهکاری، به معنی ترک تبلیغ نیست. من در مناسبتها برخی بیانیهها را به دست خودم بین مردم توزیع میکردم. جز احتیاط چارهای نیست، تا کار ادامه یابد؛ یعنی نباید بیگدار به آب زد. همچنین به بهانهی احتیاط ورزی نباید عمل را رها کنید؛ باید کارتان منظم و حساب شده صورت پذیرد».
ایشان (عليه السلام) همچنین فرمود:
«از خداوند مسئلت مینماییم که مردم را هدایت و حال آنها را اصلاح فرماید. دعوت مردم به سوی حق را رها نکنید ولی این دعوت باید با نظم و ترتیب انجام شود. خداوند توفیقتان دهد! آن کس که خدا هدایت را خواهان است، هدایت میگردد إن شاء الله».
حتی ایشان (عليه السلام) به کیفیت چگونگی ارایهی موضوع علمی به آنها نیز اهتمام میورزید؛ چگونگی ارایهی دعوت مبارک حق جهت هدایت بهتر برای قبول حق.
یک روز به یکی از انصار فرمود:
«از برادران شما خواسته بودم که جزوههایی در زیارت شعبانیه توزیع کنند. یکی از آنها گفت: آنها اعلامیهای ترتیب دادند که در آن، بیانیهی یمانی و برخی از ادلهی دعوت درج شده بود. از این کلام برمیآید که آن اعلامیه، یک نوشتار پراکنده و پریشان است زیرا در تبلیغ مختصر، بیانیهی یمانی مفید نیست و درج آن در جزوهی تبلیغاتی فایدهای ندارد. از شما خواهشمندم اگر جزوهای تبلیغی داری، آن را به ایشان بدهی یا یک جزوهی مختصر تبلیغاتی برای ایشان گردآوری نمایی، خداوند توفیقت دهد! که در آن دعوت را به همراه برخی روایات مطرح نموده باشی. این جزوه باید کوچک و مختصر باشد و نه پیچیده، تا هر کس بتواند آن را بخواند. افزون بر این، در این جزوه آدرسهای اینترنتی و دفاتر روزنامه را نیز درج نما ..... تا انتها.»
یک روز ایشان (عليه السلام) خواستار کار بر روی پژوهشهای تطبیقی شد، با این امید که این نوع مطالب تحقیقی، در شناساندن حق به مردم اثرگذار باشد. ایشان (عليه السلام) فرمود:
«از خداوند مسالت دارم شما را توفیق دهد و گامهایتان را استوار سازد! اگر وقت داری، یک رشته سخنرانیهایی در تبیین علومی که در کتابهای «نبوت خاتم» و «توحید» و «متشابهات» و غیره آمده برگزار کن. خداوند توفیقت دهد! این سخنرانیها ثبت و ضبط شود تا مثلاً در عراق منتشر گردد تا مردم حق و علم را بشناسند و فرق بین حق و باطل را دریابند؛ یعنی این سخنرانیها باید یک مجموعهی مدون و برنامهریزی شده باشد تا به خواست خدا در عراق منتشر گردد. بر خدا توکل نما! خداوند عملتان و اخلاصتان را به شما مینمایاند و گامهای تان را استوار میسازد!».
ایشان (عليه السلام) سفارش بسیاری دربارهی انسانهای فریب خوردهای که توسط برخی از راهزنان اغفال شدهاند داشتند و میفرمود:
«خداوند توفیقتان دهد! مردم سادهاند. کسانی که میخواهید با آنها گفت و شنود کنید، تقریباً چیزی دربارهی دعوت و ادلهی آن نمیدانند. برخی افراد نادان، رؤیا را به ریشخند میگیرند و به آن میخندند در حالی که آنها نمیدانند که با این کار، به ابراهیم و یعقوب و یوسف و دیگر پیامبران الهی میخندند».
ایشان (عليه السلام) در خصوص ارائهی تبلیغ به طلاب و اهل علم فرمود:
«خداوند توفیقتان دهد! سعی کنید که کمابیش پیام را به طلبههای علم نیز برسانید چه بسا خداوند حال برخی از آنها را اصلاح فرماید؛ زیرا طبق آنچه که یکی از برادرانتان به من گفته، در حوزهی نجف تا کنون تعدادی اندک ایمان آوردهاند.
چند روز پیش خوابی دیدم:
شیخی را دیدم که او را میشناختم. وی فردی عالم و در حوزه، معروف و سرشناس است. وی نشسته بود و به گروهی از شیوخ در مسجدی در حوزهی نجف درس میداد. یکی از این شیوخ، گویی دعوت را در اثنای درس مطرح کرد. این شیخی که دعوت را عرضه کرده بود، گویا به دعوت ایمان داشت و از جلسهی درس خارج شد. من استاد را میدیدم که پنداری به دعوت ایمان دارد و یا شدیداً به آن متمایل است، ولی از واکنش حوزه یا چیزی از این قبیل بیم داشت و احتیاط مینمود. گویا استاد سر به زیر افکنده بود و چیزی نمیگفت ولی پنداری در دلش به دعوت ایمان آورده بود یا به چنین چیزی تمایل داشت. رؤیا تمام شد.
چه بسا برخی از معممین (روحانیون) هدایت یابند؛ لذا ابلاغ و رسانیدن حق به آنها را رها نکنید، باشد که هدایت گردند!».
وانگهی احیاناً از نشانههای صلاح این است که شما به طور تصادفی با شخصی برخورد میکنی و حق را برای او تبیین مینمایی و او دعوت شما را میپذیرد و از کسانی میشود که توفیق یاری آل محمد را مییابد!! در حالی که خیری در او به نظر نمیرسد. مثل این افراد بسیارند که خداوند به آنها توفیق یاری آل محمد را میدهد.
سید احمد الحسن (عليه السلام) به ما تعلیم داده که در برخورد با افرادی از این دست چه کنیم. ایشان (عليه السلام) فرموده است:
«اینها انسانهایی سادهاند. برای آنها بیان نمایید که افرادی وجود دارند که جزو اولیاء خدا شدهاند مانند وهب و حال آن که دورهی اسلام آوردن وی کوتاه بود. اینها نیاز دارند که بفهمند مردمانی وجود دارند که به محض این که با خلفای الهی برخورد داشتند، از اولیاء الله و از مقربین گشتند؛ در حالی که علمای دین از پیوستن به خلفای الهی ناکام ماندند. همان طور که این قضیه برای حضرت عیسی (عليه السلام) رخ داد. افراد زناکار و لشکریان طاغوت که دین را نمیشناختند، به عیسی ملحق گشتند و جزو اولیاء الله شدند، در حالی که علمای یهود و افراد متدین بزرگ و سرشناس، شکست خوردند و حضرت عیسی (عليه السلام) را یاری ننمودند. بیان چنین مطالبی نیز برای آنها سودمند است».
ایشان همچنین چگونگی احتجاج صحیح و اصولی را به انصارش آموزش میدهد. هدف نهایی ایشان از این کار، تلاش برای هدایت مردم است. ایشان (عليه السلام) میفرماید:
«شما از قرآن و سنت ثابت دلیل ثابت شدهای به او ارائه میدهی و او به سراغ اشکالگیری از دلیل میرود، یعنی وی دلیل نقض ندارد بلکه فقط اشکالی وارد نموده است. رفتن به سراغ اشکالگیری بر دلیل بدون ایراد دلیل نقض، به این معنا است که دلیل، حجت را بر او تمام و واجب نموده و از آنجا که او بر رد دلیل به دشواری برخورده، لذا فقط به خردهگیری بر آن بسنده کرده است. به اشکالات پاسخ داده میشود ولی اینها تمامی ندارد، دقیقاً مانند اشکالاتی که مسیحیها بر قرآن و حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) میگیرند، و نیز همچون اشکالات اهل سنت بر ائمه (عليهم السلام) .... تا انتها».
با این حال، ایشان نحوهی پاسخگویی به اشکالات آنها را به ما آموزش میدهد و نیز ما را به آن سفارش میکند؛ و این کار از روی شفقت و دلسوزی بر آنها است تا دیگر هیچ عذر و بهانهای برایشان باقی نماند.
رفتار ایشان نسبت به انصارش:
نسبت به همهی آنها مهربان و رئوف است. نسبت به بیچارگان دلسوز و بخشنده و نسبت به ایتام، مشفق و مهربان است.
ایشان (عليه السلام) سفارش میکردند که به آن دسته از مؤمنین که گناهی میکنند و توبه مینمایند، اهتمام ویژهای شود. ایشان (عليه السلام) دربارهی یکی از انصار که وضعیتش را توصیف کرده بودم فرمود:
«خداوند توفیقتان دهد! اگر وی ندامتش را ابراز کرد، او را با آغوش باز پذیرا باشید و نسبت به وی توجه فراوانی نشان دهید. خداوند شخص توبهکار را دوست دارد، شما نیز او را دوست بدارید و بسیار به او اهتمام ورزید. خداوند توفیقتان دهد! شاید خداوند با رحمت خویش او را مورد عفو و رحمت قرار دهد».
از جمله سیرت ایشان آن است که پیگیر احوال انصارش در همه جا هست، و بسیار از آنها سراغ میگیرد. هنگامی که به وی خبر رسید که انصاری با زبانهای مختلف به حق ایمان آوردهاند، فرمود:
«کسانی که به حق ایمان میآورند، به تعلیم و آگاهیبخشی به آنها و استوارسازی عقیدهشان مبادرت ورزید و کتابهای استدلالی به زبان خودشان را برایشان فراهم آورید».
* * *