جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
مگر اینها عالم نیستند؟
و به پیروان خود نمیگویند: احمد الحسن فردی جاهل و بیسواد است و حتی سادهترین چیزها را هم نمیداند؟
بسیار خب، حال به پرسشهای او پاسخ بدهید. من نمیگویم بر کتابهای او که نزدیک به پنجاه جلد در حوزههای مختلف معرفت دینی است، ردیه بنویسید! تمام این کتابها در سایت رسمی دعوت ایشان منتشر شده و میتوانید آنها را رایگان دانلود و مطالعه نمایید.
دعوت ایشان را مطرح میکنم تا به سؤالاتی که ماهها است ایشان در صفحهی رسمیاش در فیسبوک عرضه نموده، پاسخ دهید؛ پس چرا از مقابل کسی که سادهترین چیزها را هم نمیداند، فرار میکنید یا به سکوت بسنده مینمایید؟!
متذکر میشوم این سؤالاتی که الآن آنها را میخوانیم، مربوط به موضوعاتی است که با شبهات ملحدین و ابطال آنها و نیز اثبات وجود خدا ارتباط تنگاتنگی دارد و این موضوعی است به غایت مهم، همان طورکه مشخص است. این متن دعوت ایشان (عليه السلام) خطاب به آنها است:
«من درصددم مطرح کردن موضوعات علمی مربوط به آفرینش و اثبات وجود یا عدم وجود خدا میباشم.
این مباحث علمی، بسیار مهم میباشد و آنچه من در میدان علمی میبینم عبارت است از پیروزی علمی الحاد (بیخدایی) آن هم با برتری بسیار بالا بر کسانی که مدعی نمایندگی ادیان هستند؛ کسانی که عالم نام نهاده شدهاند چه مسلمان شیعه باشند، چه سنی، چه وهابی و چه مسیحی یا یهودی؛ در حالی به مناقشات علمی پاسخ میدهند که چیزی از آنها سر درنمیآورند و نمیدانند دانشمندان زیستشناسی تکاملی و دیگران چه گفتهاند و چه مطرح کردهاند. آنها همچون کسانی هستند که به قول معروف بد شنیدند و بد پاسخ دادند. به همین دلیل کتابی به نگارش در آوردهام که اکنون تقریباً کامل شده و در آن مهمترین نظریات علمی که به لحاظ آزمایشگاهی، ریاضی و نظری به اثبات رسیده است را به بحث و بررسی گذاشتهام. به خواست خدا در آینده در صورت وجود افرادی که بُعد معرفتی کتابی که نگاشتهام را درک نمایند، کتاب را منتشر خواهم نمود؛ زیرا درک آن به ناچار نیازمند به اطلاعاتی در زمینههای زمینشناسی تاریخی (تاریخ زمین)، تاریخ باستان، باستانشناسی (علم تاریخ)، علم زیست شناسی تکاملی، فیزیک نظری، کیهان شناسی، انسان شناسی، مهندسی ژنتیک، پزشکی، فلسفه و نظایر آن میباشد.
سؤالات مورد بحث:
نظر علمای شیعه، سنی، وهابی و مسیحی در خصوص دو نظریهی پیدایش و ارتقاء یا همان طور که بین عامهی مردم شایع است نظریهی تکامل یا نظریهی داروین چیست؟
پاسخ علمی کسانی که این نظریه را رد میکنند چیست؟
از دید کسانی که نظریهی تکامل را قبول دارند، راه اثبات وجود خدا در چهارچوب زندگی زمینی کدام است؟
عقیدهی آنها نسبت به نظریهی ژن خودخواه چیست؟
آنها در مورد نظریهی پوستهها یا نظریه ام و نیز وجود بیش از چهار بعد در این هستی و این که تا کنون یازده بعد شناسایی شده چه دیدگاهی دارند؟
آنها در خصوص آنچه پروفسور استیون هاوکینگ اخیراً در باب اصل کیهان و پیدایش آن مطرح کرده و گفته نظریهی ام و نظریهی فیزیک کوانتوم برای تفسیر «پیدایش هستی از عدم» کفایت میکند چه ایدهای دارند؟
آنها در خصوص سخن فیزیکدانها مبنی بر این که مجموع انرژی مثبت و منفی در جهان مادی برابر با صفر است، چه نظری دارند؟
حضرت آدم چه هنگام بر این زمین زندگی میکرده است؟ من تاریخ دقیقی از آنها نمیخواهم بلکه به طور اجمال مثلاً بگویند دهها هزار یا صدها هزار یا میلیونها سال پیش.
طوفان نوح در کجا حادث شده است؟
طوفان نوح چه هنگام رخ داد؟ تاریخ دقیقی از آنها نمیخواهم بلکه به طور اجمال مثلاً بگویند دهها هزار یا صدها هزار یا میلیونها سال پیش.
این طوفان به چه صورتی روی داده و چگونه همان طور که در قرآن ذکر شده، امواج آن کوهآسا بوده است؟
آیا طوفان همهی زمین را دربرگرفت؟
آیا با طوفان نوح همهی موجودات زندهی روی زمین از بین رفتند؟
اگر جواب آنها این است که طوفان همه جای زمین را درنوردید و تمام موجودات زنده یا لااقل حیوانات روی زمین را به کام مرگ کشاند، توجیه آنها برای وجود حیواناتی در جزیرههای جدا افتاده مانند کیسهداران استرالیا و حیوان فوسا (fossa) در ماداگاسکار و بسیاری موارد مشابه دیگر چیست؟
این پرسشهای علمی، با اثبات یا انکار وجود خدا مربوط میباشد و لذا کسانی که ادعای نمایندگی ادیان را دارند باید به همهی آنها پاسخ بدهند؛ آن هم پاسخهایی سازگار با علم نوین و نه پاسخهایی روایی یا متون دینی ظنی الصدور یا ظنی الدلالت که با امور علمی کاملاً ثابت شده مانند واقعیتهای تاریخ زمینشناسی و آنچه در لایههای زمین قرار دارد، سر ناسازگاری داشته باشد. اما متون دینی، یا صحیح نیستند و یا باید تأویل شوند زیرا با حقایق علمی ثابت شده ناسازگار میباشند.
لذا بر فقهای ادیان است که به پرسشهای فوق الذکر پاسخهای علمی ارائه نمایند. البته من بر این باورم که آنها قادر به ارائهی هیچ پاسخ علمی ارزشمندی نیستند؛ بلکه هر آنچه که من به آن برخورد کردم، عبارت بود از درک نادرست از موضوعات علمی، و پاسخ آنها نیز از همین درک و فهم غلط ناشی میشود؛ یعنی مثلاً آنها فرض میگیرند که تئوری تکامل قائل به فلان مورد است و سپس خودشان به این قول پاسخ میدهند و پیش خود چنین در نظر میگیرند که به نظریهی تکامل پاسخ دادهاند، در حالی که آنها در واقع به دید غلطی که نسبت به تئوری تکامل دارند پاسخ دادهاند، و نه به آنچه که واقعاً نظریهی تکامل از آن سخن میگوید.
به نظر من این برهه که ما در آن زندگی میکنیم و آنچه در این زمینههای علمی مطرح میشود بسیار بیشتر از این کسانی که ادعای عالم دینی بودن را دارند، با دین و وجود خدای سبحان ارتباط مستقیم دارد.
نوشتهها و گفتههای فقهای شیعه، سنی و مسیحی که من بر آنها وقوف یافتهام، در واقع نوشتهها و گفتههایی بیمایه است که فقط به درد بازارگرمی خودشان میخورد و فقط به کار فریفتن برخی پیروان خرفت و تخدیر شدهی آنها که به جهل راضیاند میآید، نه بیشتر و ردیههای آنان نمیتواند شخصی که به طور جدی از علومی چون زیستشناسی تکاملی، علم ژنتیک و فیزیک سررشته دارد را قانع نماید بلکه این فرد آنها را افرادی ساده، جاهل و دروغگو درمییابد و نه چیز دیگر.
به خواست خدا، در این کتاب بخشی از گفتهها و نوشتههای آنها را مورد بحث و بررسی قرار میدهم تا خودتان سطح علمی آنها را دریابید و خودتان خواهید فهمید که چرا آنها در مواجهه با احمد الحسن فاقد اسلوب علمی هستند و لذا به دروغ و افترا متوسل میشوند و یا با کمک نیروهای نظامی هوادار خود برای یورش به مکتب احمد الحسن در نجف یا حمله به خانهی وی با استفاده از انبوه نیروهای مسلح روی میآورند. اکنون دلیل این اقدامات به روشنی برای شما آشکار میشود به این ترتیب که وجود آشکار احمد الحسن در بین مردم، تشت رسوایی آنها را پایین خواهد انداخت و جهل و نادانیشان را بر ملا خواهد ساخت.
ان شاء الله در این کتاب، بیمایگی علمی و فکری آنها را به شما نشان خواهم داد.
از طالبان علم این درخواست را دارم که همگام با من، اندکی به خودشان زحمت بدهند و به آموختن و مطالعه بپردازند. به خدا سوگند برای ما دردآور است که ببینیم مردم در دام افراد حیلهگری میافتند که با سوء استفاده از جهل مردم نسبت به مسائل خاص علمی یا دینی، آنها را از حق دور میسازند؛ همان طور که امروزه در عمل میبینیم فقهای گمراه با دروغ وجوب تقلید از غیرمعصوم، آنها را فریب دادهاند.
اگر کسی نظر و ایدهی خاصی بر پایهی آراء آنها دارد، آن را عرضه نماید؛ به خواست خدا بر نوشتههای او اطلاع مییابم و با مکتوباتم با او تعامل میورزم.
در کتاب «وهم الحاد» که ان شاء الله به زودی آن را منتشر میکنم، من به سهم خودم به این پرسشها و بسیاری سؤالات دیگر پاسخ دادهام. این کتاب همچنین حاوی مطالبی است که شاید بتوان آن را مناظرهی علمی با پروفسور ریچارد داوکینز که یکی از بزرگترین دانشمندان زیستشناسی تکاملی در عصر حاضر به شمار میرود، و همچنین با پروفسور استیون هاوکینگ، یکی از برجستهترین دانشمندان فیزیک نظری و ریاضیات کاربردی، متخصص در حوزهی کیهانشناسی و صاحب نظریهی ثابت شدهی پرتوزایی سیاه چالهها، به شمار آورد.
منتظر پاسخ مراجع به این پرسشها و مسایل میباشم تا مناظره بین من و ایشان آغاز شود اگر آنها ردیهای در زمینهها و موضوعاتی که پیشتر علیه آنها مطرح نموده بودم، داشته باشند. همچنین به آنها پیشنهاد میکنم که برای فهم این موضوعات و اصطلاحات، از اساتید دانشگاهها کمک بگیرند تا مرا در مناظره خسته نکنند».
پاسخهای شما کجا است؟ لااقل دفاع شما از دین خدا در برابر شبهات ملحدین کجا است؟
تا کی داستان دنبالهدار فریفتن مردم بیچاره باید ادامه پیدا کند؟!!
اکنون سید احمد الحسن (عليه السلام) پرسش جدیدی را برای شما مطرح میکند، شاید که پردههای سکوت را بدرد و یکی از شما برای پاسخ دادن تکانی به خود دهد. ایشان میفرماید:
«من سؤالی از آنها دارم و البته گمان نمیکنم بتوانند آن را پاسخ بدهند؛ که آن، اولین سؤالی است که شاید به ذهن انسانی که از او ایمان به خدا را طلب میکنی، متبادر شود: خدا خلق را در کجا به وجود آورده است؟
دهها سال زمان بگیرند و دست به دست هم بدهند و پاسخ این سؤال را برای ما بیاورند.
همهی جوابهای آنها از دو حالت خارج نیست: یا به وادی تعدد لاهوت مطلق فرو میغلطند مانند وهابیت، و یا از تبیین و توضیح پاسخ درمیمانند.
واقعیت آن است که من تا کنون ندیدهام کسی از آنها به این سؤال پاسخ بدهد یا اصلاً به سراغ آن رفته باشد، به غیر از وهابیها که میگویند: خداوند خلق را در خارج از ذات آفریده. قطعاً این به معنای تعدد قُدَما است زیرا این خارج، یا حادث است یا قدیم. اگر قدیم باشد تعدد لاهوت پیش میآید و اگر این خارج حادث باشد، پس کجا خلق شده است؟ این دیدگاه به تسلسل میانجامد تا در نهایت به تعدد لاهوت مطلق خاتمه یابد.
دومین پاسخ احتمالی این است: خداوند خلق را در ذات آفریده و این یعنی ذات محلی برای حوادث شده و این یعنی حادث بودن ذات و نقض لاهوت مطلق.
اما شکل سوم: خداوند خلق را نه در ذات آفریده و نه در خارج از آن؛ که البته چنین سخنی، پاسخ محسوب نمیشود.
طبق شناختی که من دارم، آنها از روبهرو شدن با این مسئله فرار میکنند. آری از برخی وهابیها پاسخی یافتم مبنی بر این که خلق در خارج از ذات است. البته همان طور که مشخص است دین وهابیت کاملاً واژگونه است و تعدد لاهوت برای آنها اهمیتی ندارد.
من صدها سؤال از این دست دارم که آنها از پاسخ دادن به آنها عاجزند.
برخی از آنها میگویند: میخواهیم با احمد الحسن مناظره کنیم. بعد از این که خونش را مباح کردند و دولت را بر کشتن او تشویق و ترغیب نمودند، حال در مورد چه چیزی میخواهند مناظره کنند؟! این در حالی است که کتابها در دسترسشان است و آنها از پاسخگویی به آن ناتوانند. به آنچه در کتابهایم آمده پاسخ بدهند و اگر ببینم آنچه نوشتهاند ارزش پاسخگویی دارد، خودم پاسخشان را میدهم. برخی نادانهای آنها در شبکههای ماهوارهای لب به سخن گشوده و اشکالات بیمایهای که علیه دعوت دارند را برملا ساختهاند. انصار نیز با نوارهای ویدئویی و مقالاتی که در یوتیوب، فیسبوک و دیگر ابزار انتشار مطلب و برقراری ارتباط اینترنتی منتشر نمودهاند، پاسخ آنها را دادهاند. اکنون سطح نازل آنها مشخص شده و معلوم گشته که اشکالات بیمایهی آنها فاقد ارزش است و نیز آشکار گشته که آنها نسبت به سادهترین امور علمی نیز جاهلاند؛ حال این جاهلان با چه چیزی میخواهند با احمد الحسن مناظره کنند؟! آنها آنچه در چنته داشتهاند را در شبکههای ماهوارهای مطرح کردهاند و انصار به آنها پاسخ دادهاند و جهل و بیمایگی ایشان را هویدا ساختهاند.
یعنی اگر به عنوان مثال از آنها بپرسی: طوفان نوح کجا رخ داد و جفت حیواناتی که او با خود حمل کرد چه بودند؟ آیا قادرند پاسخی علمی و باارزش بدهند که با واقعیت کنونی سازگاری داشته باشد و خود را مضحکهی دانشمندان زیست شناسی و زمین شناسان ننمایند؟! اینها اغلب جاهلاند».
اکنون آیا کسانی که خود را عالم مینامند، به جای این که مردم را به رد دعوت یمانی آل محمد همان کسی که آل محمد (عليهم السلام) در مورد او گفتهاند وی تنها کسی است که هرگاه دربارهی چیزهای مهم و بزرگ از او سؤال شود میتواند جواب دهد، فرا بخوانند، آیا نباید به این سؤالات پاسخ گویند؟!
* * *
توهم بیخدایی