جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
برخی از آنها اخیراً شروع به دم جنباندن کردهاند و در شبکههای ماهوارهای مزدور، دربارهی دعوت حق یمانی به سخن پراکنی روی آوردهاند. این در حالی است که سالها است صدای انصار حضرت مهدی (عليه السلام) بلند است و آنها را به برگزاری یک رشته مناظرات علمی و وزین دعوت کردهاند تا از این رهگذر، حقیقت بر مردم آشکار شود. این دعوت همچنین پابرجا و برقرار است ولی آنها طبق معمول هر بار این دعوت را با دلایل غیرموجهی رد میکنند؛ همان طور که دعوت مبارک را بدون دلیل و مدرک دروغ میشمارند؛ و همان طور که بدون هیچ دلیلی، تقلید از غیرمعصوم را واجب جا زده و آن را به صورت یک عقیده برای مردم درآوردهاند.
سید احمد الحسن (عليه السلام) در مورد اینها و شگرد و اسلوبشان با ما سخن میگوید:
«آنها همان گونهاند که شاعر گفته:
در سیاهی شب مانند شیرهای سست و سرگردان ............. گربهای است که از پیش رو دم میجنباند
آنها از مناظره با انصار میترسند، چرا که مفتضح میشوند، لذا راهکاری نمییابند جز پنهان کردن انصار در زندانها، و استفاده از شیوههایی که اسلافشان در مواجهه با پیامبران و اوصیاء و انصار آنها به کار بستند، سپس به سراغ مردم میروند و آنها را به گمراهی میکشانند.
و لیکن اگر آنها اندیشه به خرج میدادند، میدانستند که نتیجهی این کار آنها زیانکاری در دنیا و آخرت است؛ همان طور که برای اسلافشان که با همین شیوه و روش، به نبرد با پیامبران و اوصیاء برخاستند چنین چیزی حاصل گشت.
آنها بر همین منوال خواهند بود و در همین مسیر به حرکت خود ادامه خواهند داد. آنها از برگزاری مناظرات مرتب و سازمان یافته با انصار ناتوانند زیرا در آن صورت رسوایی و آشکار شدن جهلشان در مقابل چشم دیگران قطعی خواهد بود؛ و برای گمراه ساختن مردم، به دم جنباندن در تاریکی شب ادامه میدهند.
اگر به ایشان بگویم: بیایید یک رشته مناظرهی سازمان یافته و پی در پی با هم داشته باشیم که با بحث پیرامون عقیده به مهدیین آغاز شود و در جلسهی دوم، شیوه و اسلوب شناخت حجت را به بحث بنشینیم و جلسهی سوم نیز به تطبیق این شیوه بر مصداق کنونی آن احمد الحسن پرداخته شود، آنها از شما قبول نمیکنند زیرا میدانند شکست و رسوایی آنها حتمی است؛ یا این که به آنچه شما ایمان آوردهاید آنها نیز ایمان میآورند.
لذا هنگامی که با آنها به مناقشه میپردازید، دائماً تقلا میکنند یک موضوع فرعی، دور از موضوع و جدلی .... را به بحث بگذارند و به این سان از مباحثه علمی ساختیافته دوری کنند.
سبحان الله، حسد آنها را کور ساخته است!
چند سال پیش یکی از آنها را در یکی از شبکهها دیدم که داشت با مجری برنامه صحبت میکرد. هر دوی اینها مخالف و دشمن دعوت بودند و با آن سر ستیز داشتند. مجری صفحات یکی از کتابهایم را کپی کرده بود و بخشهایی از آن را میخواند، سپس به طرف دیگر گفت: به نظر میرسد این فرد عالم یا فقیه است (عبارتی به این مضمون را به کار برد) و منظورش این بود که این فرد، از مقداری علم و دانش برخوردار است که قصد دارد با آن مردم را به گمراهی بکشاند.
ولی رفیق شیخش به دلیل آن که حسد شدیداً وی را کور ساخته بود، حتی این را هم منکر شد، به گونهای که به مجری پرخاش کرد و به او گفت: «نه نه نه...». و چند بار این کلمه را تکرار کرد. «هیچ بهرهای از علم ندارد. چیزی بلد نیست. هیچ چیز نمیفهمد. یک فرد عامی و بیسواد است که حتی از سادهترین چیزها هم بیخبر است» تقریباً چنین عباراتی به کار برد».
* * *