جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
روزگار باعث شده ما از انسانهای نادانی که دم از عقیده میزنند واقعاً شگفتزده شویم؛ و این چه مصیبت عظیمی است! این افراد، معصوم را با اموری چند که مهمترین آنها از این قرار است میشناسند: انداخته شدن معصوم نزد درندگان و خورده نشدن او توسط این حیوانات، باقی ماندن اثر قدم او بر سنگ سخت، سخن گفتنش به همهی زبانها، هر کجا که برود سایه نداشته باشد و .... نظایر آن.
گمان میکنند این قانونی است که به وسیلهی آن معصوم شناخته میشود و اینها ویژگیهایی است که همواره ملازم معصوم میباشد و کسی که طبق خواستهی خداوند سبحان به این موارد (گاهی) دست یابد یا نیابد، بر سبیل اعجاز نیست.
اما گواهی خدا بر حقانیت خلیفهاش، نوشتهی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) که طبق فرمودهی خود آن حضرت، بازدارندهی امت از گمراهی است، علم معصوم، بینش و استواری او در متشابهات دین الهی از الف تا یاء آن، همچنین سخنان روشنگر بزرگان علمای عامل شیعه مبنی بر این که اساس شناخت معصوم، نص (وصیت) و علم است و همین، امتیاز شیعه از دیگر گروهها میباشد، برای این مدعیان هیچ ارزش و اعتباری ندارد!!
سید احمد الحسن (عليه السلام) در خصوص این عقاید بدعتآمیز میفرماید:
«بر انصار واجب است که بدانند عقاید از هر روایتی اخذ نمیشود حتی اگر آن روایت با واقعیت جاری تعارض داشته باشد.
برخی عمامهداران جاهل به سراغ آنها میآیند و به ایشان میگویند: این روایت قائل بر این است که معصوم از ویژگیها و صفاتی چند برخوردار میباشد: سایه ندارد، جای پایش در سنگ میماند، همهی زبانها را میداند و اینها معجزهای موقت و گذرا نیست که ممکن است به اذن خدا صورت بگیرد یا نگیرد، بلکه طبق ادعای ایشان، اینها یک سری ویژگیها و صفات دائمی و همیشگی در خلیفهی الله است.
این رأی، باطل است و به وضوح با واقعیت تناقض دارد، و فقط انسانهای کم خرد به چنین چیزی قائلاند.
حال اگر قرار باشد از هر روایتی، عقیده اخذ شود، آیا آنها معتقدند طبق آنچه در برخی روایات آمده معصومین (عليهم السلام) در رحم (مادر) حمل نمیشوند؟!
آنچه من میخواهم انصار بدانند این قاعده است که: عقیده از چنین روایات آشفتهای برگرفته نمیشود؛ و نیز این که: انصار نگویند ما هر روایتی را قبول میکنیم. این، سخن باطلی است و کسی که به آن قائل باشد نیز بر باطل است و بین او و کسی که روایات آل محمد (عليهم السلام) را طبق هوی و هوس خودش رد میکند تفاوتی وجود ندارد. بین کسی که روایات غُلّات و روایات باطل را میپذیرد با کسی که روایات راستین آل محمد (عليهم السلام) را رد میکند، تفاوتی وجود ندارد.
آیا هیچ عالم به عقاید شیعه پیدا میشود که معتقد باشد معصوم به طور دائم به این صفات متصف است: سایه ندارد، جای پایش در سنگ میماند، به همهی زبانها سخن میگوید و ....؟ این سؤال خطاب به کسانی است که ادعا میکنند اینها صفات معصوم است.
در حقیقت آنها فقط یک سری روایات آحاد متروک که علمای عقاید به آنها اعتقادی ندارند را به میان میآورند. با توجه به این که این مساله موضوع اعتقادی مهمی محسوب میشود، آنها چگونه به این چیزها معتقد شدهاند و بر چه اساس و معیاری، چنین نوعی از اعتقاد صورت بسته است؟!
در نتیجه، اگر عقیدهی آنها صحیح نباشد، با چنین عقیدهی باطلی جزو محاربین و دشمنان حضرت مهدی (عليه السلام) خواهند بود. لذا چارهای ندارند جز این که در ابتدا صحت این عقاید را با استناد به دلایل مقبول طبق شیوهی خودشان یعنی با دلیل قطعی یعنی روایات متواتر یا نص صریح قرآنی یا دلیل عقلی صحیح اثبات کنند. البته دست آنها از همهی اینها خالی است؛ حتی علمایشان نیز این روایات را رد میکنند. لذا این روایات قابلیت آن را ندارد که به آنها اعتقاد بسته شود، بلکه روایاتی وجود دارد که در تضاد کامل با آنها بوده و واقعیت نیز چنین است.
اگر یکی از صفات حضرت موسی (عليه السلام) به عنوان مثال این بوده که جای پایش بر سنگ میمانده، پس دیگر چه نیازی به عصا و غیر آن داشته است؟ اگر طبق گفتهی آنها، در کاخ فرعون، جای پای موسی بر سنگ حک شده باشد پس دیگر معجزات به چه کارش میآمده است؟!
و اما در مورد ائمه (عليهم السلام)، آیا آن طور که اینها تصور میکنند جزو سیرهی ائمه این بوده است که در نتیجهی حک شدن جای پایشان بر سنگ، ائمه زمین خانههای مردم را با قدمهایشان خراب میکردند (در حالی که هرگز چنین نبوده است)؟! به خدا سوگند این یاوهسرایی ها اصلاً ارزش پاسخگویی ندارد یعنی واقعاً چه طور میشود که ویژگی امام این باشد که همواره رد پای او بر سنگ بماند؟ آیا او «بولدوزر» است که راه برود و خانههای مردم و خیابانها را خراب کند؟ این چرندیات چیست؟!
این عمامهداران جاهل با این عقاید باطل خود، از هم اکنون مقدمات قتل حضرت مهدی (عليه السلام) را فراهم میکنند زیرا اگر آن حضرت فردا آمد و در مسجد کوفه نماز گزارد و رد پایش بر زمین مسجد کوفه نماند و آن را خراب نکرد، به مردم میگویند ببینید، این شخص حضرت مهدی (عليه السلام) نیست. آنها فقط آن مهدیای را طالباند که وقتی در مسجد کوفه گام برمیدارد، از در ورودی تا منبر، سنگفرش مسجد را با آثار قدمهایش که بر زمین میماند تخریب کند و مردم هم باید هر هفته تا دورترین نقاط سنگفرشها را تعویض کنند و کار امام هم این است که بار دیگر آن را بشکند و خراب کند؟!! چون آنها معتقدند که این از ویژگی های امام به شمار میرود؟!!
آنها با این مزخرفات، مردم را منحرف میکنند همان طور که فرعون (لعنت الله) قوم خود را منحرف نمود. متاسفانه انصار به خود زحمت نمیدهند تا حداقل با مطالعه و کمی تفکر، پاسخ این احمقها را بدهند.
کسی که به سراغ شما میآید و میگوید اینها صفات ثابت و همیشگی معصوم است و معجزهای نیست که گاهی حادث شود و گاهی از آن خبری نباشد و چه بسا گاهی با یک حجت اتفال بیفتد و با دیگری حاصل نشود (مانند عصای موسی)، باید دلیل قطعی بر این ادعای خود بیاورد، و همان طور که قبلاً بیان داشتم این دلیل یا باید روایات متواتر، یا دلیل قطعی از قرآن، یا دلیل عقلی قطعی باشد؛ در حالی که آنها هیچ یک از این دلایل را در اختیار ندارند.
آنچه را که به شما میگویم درک کنید و آویزهی گوش خود نمایید: آنچه از این نادانها خواسته شده عبارت است از دلیل قطعی بر این که چنین خصایصی، صفت همیشگی و ملازم حجت است نه این که آنها به طور موردی با حجتی از حجج الهی حادث شده باشد؛ فرق بین این دو بسیار است!
اینها انسانهایی نادان هستند که انصار باید نحوهی تعامل و رفتار با آنها را بدانند و بشناسند.
وقتی آنها با این روایات به سراغ انصار میآیند، انصار نباید با تسامح و سهلانگاری با آنها رفتار کنند زیرا این روایات نه جزو ملاحم است و نه جزو روایات فقهی؛ بلکه این روایات، اعتقادی بوده و عقیده فقط با دلیل قطعی اثبات میگردد.
دشمن شما ابتدا باید طبق اسلوب و شیوهی عقایدی خودش، دلیل بیاورد، و در ادامه، بحث بر سر این است که آیا این ویژگیها به طور مستمر در خلیفهی الهی وجود دارد یا خیر؟
خداوند شما را توفیق دهد! شما باید با پاسخگویی به اشکالات مخالفین، شکافهای دیگر انصار را پر کنید و ترمیم نمایید. اکنون انصار باید در برابر اشکالاتی که فعلاً مطرح میشود، کاملاً قوی و مستحکم باشند، تا ما کارمان را از سر بگیریم».
برخی افراد دلقک پیشه، مایلند از هر روایت به هر صورت که باشد، اخذ عقاید کنند و بر این اساس معصوم را به صفاتی که پیشتر اشاره شد متصف گردانند. هدف آنها از این کار، تلاش برای رد دعوت مبارک یمانی است، آن هم پس از آن که دلایل آن گریبانگیرشان شده و راه فراری از آن ندارند. ایشان (عليه السلام) در این خصوص فرمود:
«روایتی هست که میگوید ائمه (عليهم السلام) در رحمها حمل نمیشوند و از ران راست متولد میگردند. آیا اینها نیز به این روایت عقیده دارند؟ یا قضیه برای آنها مبتنی بر اساس هوی و هوس است؟ کدام یک از علمای عقایدی شیعه چنین اعتقادی دارد؟ آیا به نظر آنها، از هر روایتی میشود عقیده اخذ کرد؟!
نه علمای شیعه چنین عقیدهای دارند و نه ما بر این عقیده هستیم. پس آنها این اعتقادات را از کجا آوردهاند؟».
همچنین ایشان (عليه السلام) فرمود:
«آنها میگویند: از جمله ویژگیهای معصوم این است که سایه ندارد، بر زمین نرم جای پایش نمیماند ولی بر روی سنگ اثرش باقی میماند؛ این صفات دائمی است و ما ایشان را با این صفات میشناسیم.
از آنها بپرسید:
آیا فقط بدن معصوم سایه ندارد یا لباسهایش نیز بیسایه است، یعنی آیا هر وقت که وی لباسهایش را عوض کند، لباسهای جدیدی که به تن میکند نیز بیسایه میشود؟!!
و آیا فقط قدمهای معصوم بر شن بیاثر است و بر سنگ اثرگذار، یا این که پاپوش امام نیز بر شن اثری ندارد و بر سنگ اثرگذار است؟!!
و اگر آن طور که این افراد ادعا میکنند، اینها نشانههای همیشگی امام میباشند و معجزاتی گذرا نیست، پس آیا اثرگذاری قدم امام بر سنگ، آن دسته از خانههای مردم و اماکن عمومی مفروش با سنگ که امام بر آنها داخل میشود را نیز شامل میگردد یا خیر؟
و آیا هر گاه امام وارد خانهای شود، زمین خانه را با نقشگذاری قدمهایش بر سنگ خراب میکند و اهل خانه به تعویض سنگفرش خانه مجبور میشوند، و آیا امام این خسارتی که از تخریب خانهی مردم به وسیلهی او پدید آمده است را جبران میکند یا خیر؟!!! نکند سطح سنگفرش خانههای مردم، از این خصوصیت ویژهای که امام به آن متصف است مستثنی است؟!! یعنی در این حالت یک معجزهی برعکس اتفاق میافتد به این صورت که امام یکی از ویژگیهای همیشگیاش را تغییر میدهد و به این ترتیب در خانههای مردم، گامهایش بر سنگ تاثیری بر جای نمیگذارد!
حال اگر ظاهر روایات، با ظاهر صریح قرآن تعارض داشت چه کنیم؟ آیا جز این است که روایات یا باید مردود شمرده شود و یا تأویل گردد؟ آیا ائمه به عرضهی حدیث به قرآن دستور ندادهاند، و نیز ترک آنچه مخالف قرآن است؟؛ چرا که ائمه به آنچه معارض قرآن است تکلم نمیکنند.
بسیار خب، حجج و خلفا الهی انساناند و طبق گفتهی قرآن در برخورداری از صفات جسمانی انسانی، همچون دیگران میباشند و خصوصیات ویژه و خارقالعادهای ندارند: «(بگو من فقط انسانی هستم همانند شما، به من وحی میشود هر آینه خدای شما خدایی است یکتا هر کس دیدار پروردگار خویش را امید میبندد، باید کرداری شایسته داشته باشد و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد)» (کهف: ۱۱۰).
آیا حجت، قبل از این که با عمل و اخلاصش ارتقاء یابد، این ویژگیهای معجزهآسا را به همراه داشته است یا خیر؟
اگر بگویند: خیر، رشتهی خود را پنبه کردهاند و قضیه فیصله مییابد و مشخص میشود که اینها معجزات موقتی بوده که گاهی اتفاق میافتاده و گاهی حادث نمیگشته است، و از نوع صفات جسمانی که همیشه و در همه جا همراه حجت باشد نیست.
و اگر بگویند: آری، قبل از آن که حجت در این دنیا امتحان شود و اخلاص او ثابت گردد و به مقامی که او را شایستهی رسالت گرداند ارتقاء یابد پس از آن که در این عالم در حجاب تن جای بگیرد، قدم او همیشه بر سنگ نقش میگذارد و هرگز سایهای نداشته باشد زیرا این صفات جسمانی ملازم با حجت است،
در این صورت امتحان و آزمایش این انسان چه میشود و حال آن که او با نشانهها و معجزاتی دائمی که همیشه همراهش است برتری و فضیلت یافته است؟!
حال آیا این عدالت است که به این حجت که از همان ابتدا معجزه دارد، همان اجر و ثوابی داده شود که به مؤمنی که با شهوات امتحان میشود و بر خلاف حجت، از ابتدا هیچ معجزهای همراه او نیست، داده شود؟ بماند که حجت بر این مؤمن برتری نیز داده شده است! پس عدالت خدا کجا است؟ چه طور ممکن است بین مردمی که میخواهند وارد فضای امتحان شوند، عدالت برقرار باشد در حالی که یکی از آنها پاسخ سؤالات و حتی بیشتر از آنها را در دست دارد و دیگری فقط سؤالات را دارد و از پاسخها چیزی در دست او نیست و وی باید خودش تلاش کند و پاسخها را بیابد. مصیبت اینجا است: آن که با داشتن پاسخها برتری یافته، بیشتر از آن بیچارهای که ستم دیده و پاسخ سؤالات به او داده نشده، اجر و پاداش میگیرد!
در حقیقت این عقاید آشکار کنندهی ذهن پوچ کسانی است که به آنها باور دارند، و حتی بیانگر بیایمانی آنها نسبت به قرآن و عدالت خدای سبحان است».
* * *