جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
امام باقر (عليه السلام) میفرماید: «.... خروج سفیانی، یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود؛ درست مانند دانههای تسبیح یکی پس از دیگری خواهند آمد. به هر سو که بنگری ترس و وحشت و اضطراب خواهد بود. وای به حال کسی که با آنها درافتد. در میان پرچمها، پرچمی هدایتیافتهتر از پرچم یمانی نیست؛ پرچم هدایت، همان است زیرا او به سوی صاحبتان دعوت میکند. هنگامی که یمانی خروج کرد، فروختن سلاح بر مردم و بر هر مسلمانی حرام میشود. هنگامی که یمانی خروج کرد به سوی او به پا خیز چرا که پرچم او پرچم هدایت است و رویگردانی از آن برای مسلمان، شایسته و جایز نیست و هر کس که چنین کند از اهل آتش است چرا که یمانی به حق فرامیخواند و به راه مستقیم دعوت میکند».
برخی چنین فرض گرفتهاند که نصرت و یاری یمانی مشروط به خروج او جهت جنگ و قتال است، و قبل از آن اطاعت از وی واجب نیست، چه برسد به یاری نمودن او. این پندار عدهای میباشد!
این در حالی است که روایت یمانی بیان میدارد که یمانی خلیفه و حجت الهی است، و از همان نخستین لحظهای که خلیفهی الهی دعوتش را آغاز میکند، طاعت و نصرت او واجب میباشد. این همان چیزی است که سید احمد الحسن (عليه السلام) و انصار او در کتب عدیده توضیح دادهاند ولی ایشان (عليه السلام) از این نکته غافل نمیماند که در قالب یک سؤال نظر طالبان حقیقت را به وجود خطا در این فهم از روایت یمانی، جلب نماید و میفرماید:
«در روایت آمده است که یمانی صاحب پرچم است یعنی وی فرمانده ارتش میباشد و نیز در آن آمده که وقتی یمانی خروج کرد، قیام با او یعنی نبرد همراه وی واجب میشود. حال آیا معقول است که فردی در رکاب فرماندهی که قبلاً با او بیعت نکرده و به او ایمان ندارد بجنگد؟».
برخی نیز از این روایت چنین فهمیدهاند که این سه یعنی یمانی، خراسانی و سفیانی، دعوت خود را در یک روز آغاز میکنند و در یک روز ظاهر میشوند زیرا طبق متن روایت، آنها در یک روز واحد خروج میکنند.
البته واضح است که بین یکی بودن زمان خروج آنها برای نبرد، و یکی بودن شروع دعوت آنها از مردم برای گرد آمدن زیر پرچمشان، ملازمتی وجود ندارد و این که خروج برای نبرد به طور کامل تاکید شده است.
سید احمد الحسن (عليه السلام) خطاب به چنین سؤال کنندهای فرمود:
«آیا گمان میکنی آنها ظرف بیست و چهار ساعت ظاهر میشوند و لشکریان را تجهیز میکنند و با ارتشی انبوه به نبرد روی میآورند؟ آیا عقل چنین درکی را قبول دارد؟».
* * *