جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
به هنگام عرضهی دعوت حق بر مردم، بعضاً با افرادی روبهرو میشویم که پس از آن که ادلهی دعوت حق به طور مفصل برای آنها تبیین شود به گونهای که دیگر هیچ عذر و بهانهای که با آن محاجه نمایند، برایشان باقی نمیماند، این ادله را کمابیش میپذیرند. این عده سپس به سراغ استخاره میروند و خداوند نیز نصرت احمد الحسن را برای آنها برمیگزیند ولی از آنجا که طرف، دل در گروی فرد دیگری دارد،خیرخواهی خداوند را رها میکند و به تبعیت از شخص محبوبش ادامه میدهد، با این پندار که خداوند با پیروی از او نیز برایش خیر میخواهد!!
حتی یک بار برایم پیش آمد که شخصی میگفت در طول عمرش همیشه استخاره میگیرد و طبق آن عمل میکند. وی هفت بار در خصوص پیروی از سید احمد الحسن (عليه السلام) استخاره گرفته و در پاسخ، سورهی یس آمده و نتیجهی استخاره بسیار خوب بوده ولی این مرتبه در عمل به استخاره مردد مانده است!!
دلیلش هم این بود که میگفت وقتی هفت بار استخاره بر احمد الحسن بسیار خوب آمد، رفته و بر پیروی از فرد دیگری که به گمانش او یمانی بوده، استخاره کرده که آن هم بسیار خوب آمده است!!
از سید احمد الحسن (عليه السلام) دربارهی چنین افرادی سؤال کردم. ایشان فرمود:
«اینها بینوا هستند. شما دلایل را یکی پس از دیگری برایشان تبیین کنید و بیان دارید که چگونه وصیت، حجتی است قطعی برای کسی که به دنبال حق میباشد و کسی که از آن روی برگراند، هیچ عذری نزد خدا نخواهد داشت.
و اما دربارهی فرد استخاره کننده و امثال او، او از خدا خواست که دربارهی احمد الحسن او را آگاه سازد، خدا هم او را آگاه نمود؛ ولی وی به کلام خدا شک کرد و از آن روی برگرداند و به دنبال هوا و هوسش رفت و در مورد کسی غیر از او استخاره گرفت، چرا که این فرد موافق با خواسته و میل او بود، خدا نیز او را به خودش واگذار نمود. استخاره بر غیر از کسی که خداوند برای پیروی از او خیری بخواهد، استخاره از شیطان است، نه استخاره از خدا. او از خدا طلب خیر کرد، خدا هم با او سخن گفت و به وسیلهی کتابش قرآن به او پاسخ داد، ولی او از کلام خدا رویگردان شد و هوا و هوس خودش و آنچه را که «نفس امارهی بالسوء» (نفس امر کننده به بدیها) به او نشان داد را پی گرفت.
کسی که با استخاره از خدا خیر میخواهد و خدا نیز او را آگاه میسازد و با کتابش بر او گواهی میدهد که احمد الحسن بر حق است، چگونه به این اطلاعرسانی و گواهی خدا کفر میورزد؟!! و پس از همهی اینها چه میماند به جز جهنم؛ جهنمی که آن فرد با رویگرداندن خویش در واقع آن را طلبیده و منتظر آن است؟!
آیا عاقلانه است که وی از خدا سؤال کند، سپس وقتی جواب را نپسندید، برگردد و دوباره سؤال کند و خدا پاسخش را بدهد، و باز هم برگردد و خدا به او پاسخ دهد و این کار را هفت بار تکرار کند؛ ولی هنگامی که دریافت این امر برای او سودی ندارد ـزیرا این راه پرخطر و روندگان آن نیز اندکاندـ به سمت استخاره گرفتن بر این که آیا فلانی یمانی هست یا خیر متمایل گردد؟!!
بسیار خب، آیا پاسخ خدا و شهادت او بازیچه است (پناه بر خدا) تا وقتی فرد پاسخ را نپسندد، برود و دربارهی فلانی سؤال کند؟ آیا خدا را به سخره گرفتهاند؟! آیا خدا بابت این که چنین فردی را به خودش و آنچه نفسش و هوی و هوسش طلب کرده، واگذاشته، شایستهی ملامت است؟! و آیا این فرد با انجام چنین کاری، منتظر چیزی غیر از جهنم است؟!
اگر نه دلایل برای آنها سودمند است و نه پاسخ خدا، پس چه چیزی به حالشان سود میبخشد؟
حسبنا الله و نعم الوکیل».
* * *