جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
یک روز احمد الحسن(عليه السلام) بدون مقدمه به من فرمود:
«سؤالی از شما دارم، یک سؤال علمی. خداوند شما را توفیق دهد!
نص، دلیل بر حجت است. آیا چنین نیست؟
بسیار خب، آیا این دلیل باید از همان روز اول ملازم و همراه حجت باشد یعنی باید از روز اول مطرح شده باشد؟ یا میشود که از روز اول به روزی که خلیفه در آن ادعا میکند، به تاخیر افتد؟
و آیا این نص هنگامی که عرضه میشود باید بر تمام مردم آن زمان حجت باشد یا خیر؟
و چه سودی دارد اگر حضرت محمد (صلى الله عليه وآله وسلّم) با این نص بر یک بودایی احتجاج نماید؟
یا حضرت محمد (صلى الله عليه وآله وسلّم) با استناد به کدام نص، بر هندو و بودایی محاجه میکند؟
این پرسشها مربوط به قانون شناخت حجت یا به ویژه در باب نص (وصیت) او است.
آیا پاسخی بر این سؤالات مییابی؟»
گفتم: آیا بر اساس آنچه از سخنان شما آموختهام پاسخ بدهم؟
فرمود: «بله».
گفتم: آنچه من دریافتهام این است که حجت در آغاز دعوتش، به خدای سبحان و گواهی و خواستهی او پشتگرم است و به وسیلهی آن بندگان خدا به او ایمان میآورند. حتی اگر نص موجود باشد، گواهی خداوند دارای شأن بالاتری است، و الله اعلم.
ایشان (عليه السلام) فرمود: «آری، آیا گواهی خدا، نص نیست؟ و آیا نصی که از جانب غیر خدا باشد، از گواهی و نص الهی برتر است؟
آری این همان نص است. من سابق بر این قانون کامل شناخت حجت را به نگارش در نیاوردهام، به این امید که اینها به سراغ مناظره بیایند ولی به نظر میرسد آنها خواهان مناظره نیستند. آنچه در شبکههای ماهوارهای در خصوص مسخره کردن رؤیا بیان داشتهاند مرا بس است. به خواست خدا کتاب «عقائد الاسلام» که در آن رسوایی ایشان و بیان جهلشان آمده است، منتشر خواهد شد، هر چند که اینها شرم و حیایی ندارند!
چند روز پیش به طور اتفاقی شنیدم که یکی از عمامهداران آنها در پاسخ به یک وهابی که میگفت «اصل امامتی که شما از آن سخن میگویید به عنوان یک اصل دینی در قرآن ذکر نشده است»، از کتابهای دعوت استفاده میکرد و به آن وهابی میگفت: ما میگوییم ائمه جانشینان خدا بر زمین اویند و آدم، اولین جانشین خدا میباشد و خدا فرموده: انی جاعل .... تا انتها. به این ترتیب آنها بدون هیچ شرم و حیایی، هنگامی که مخالفینشان با آنها بحث و جدل میکنند، دلایل خود را از دعوت اخذ میکنند و هنگامی که مردم دربارهی این دعوت از آنها سؤال میکنند، آن را تکذیب مینمایند!!
این که آنها از دعوت و از علوم آن بهره میگیرند، آیا دلیلی بر این نیست که آنها به صاحب دعوت نیازمند و او از آنها بینیاز است؟ آیا این (یعنی علم) از دلایل امامت نیست، و این که امام به نیازمندی همگان به او و بینیازی او از مردم شناخته میشود؟ حسبنا الله و نعم الوکيل. به راستی که بر آتش چه شکیبایند!».
* * *