جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
روزی برای عبد صالح(علیه السلام) خوابی را که باعث ناراحتیام شده بود نقل کردم و در آخرش گفتم: ... الآن خدا میداند که من چه قدر ناراحتم!
ایشان(علیه السلام) فرمود: «چرا ناراحت میشوی؟ مطلبی را به عرض شما میرسانم: آیا خداوند سبحان نمیگوید «ادعونی» (مرا بخوانید)؟ سرآغاز انسان چه بسا با دعا باشد؛ ولی کسی که حقیقت را میشناسد نمیگوید: خدایا! به من بده، مرا شفا ببخش، با من چنین و چنان کن، فلان چیز را میخواهم، فلان چیز را نمیخواهم و غیره! فقط باید در درگاه خداوند بایستد و امید داشته باشد که حضرت حق بر او تفضل نماید و او را در هر آنچه خواست و مشیتش است، به کار گیرد.
تا کِی باید به خودمان نگاه کنیم؟ و الله اگر خداوند سبحان مرا از اول تا آخر روزگار به کار گیرد سپس وارد آتشم کند، با من به احسان رفتار کرده است؛ و چه احسانی بالاتر از این که مرا به کار گماشته است! حتی اگر فقط برای یک لحظه باشد. ما باید فقط نسبت به یک چیز اهتمام ورزیم و آن، این است که این منیتی را که از ما جدا نمیشود، از صفحهی وجود سیاه خویش بزداییم».
من از ایشان(علیه السلام) پرسیدم: در کلام پیشین شما دربارهی وقوف امیدوارانهی انسان به درگاه الهی اندیشه کردم. مولای من! آیا امکان دارد دعاهای وارد شده از سوی ائمهی طاهرین را به من معرفی نمایی و بفرمایی منظور از سخن خدا به حضرت موسی(علیه السلام) که فرمود حتی بند کفشت را از من با دعا بخواه، چه بوده است؟
ایشان(علیه السلام) پاسخ داد: «شما اگر خودت دست طلب بر آری، دو قضیه مطرح میشود: اول این که شما در هر طلب و درخواستی دم از من میزنی و به نفس خویش نگاه میکنی. دوم این که در هر طلب میگویی من میدانم، من میفهمم، من مصلحت را میدانم؛ یعنی این شما هستی که تشخیص میدهی! تشخیص میدهی که مصلحت در این است که فلان چیز را به دست آوری و فلان چیز برای شما به وقوع بپیوندد؛ سپس از خدا درخواست مینمایی آنچه تشخیص دادهای را برای شما برآورده سازد. یعنی به طور خلاصه شما به خدای سبحان میگویی: من در تشخیص مصلحت از تو شناساترم و من از تو داناترم؛ چرا که شما خود، مصلحت را تعیین کرده و از خداوند فقط اجرای آن را خواستار شدهای. شما به خدا میگویی برای من چنین کن، یعنی این شما هستی که دریافتهای «چنین» همان حق است و مصلحت دنیوی و اخروی در آن نهفته است.
اما در فرمودهی خدای متعال به بندهاش: «(بگو: پروردگار من! بر علم من بیفزای!)» ، در اینجا چه کسی مصلحت را تشخیص داده است؟ خداوند! چرا چنین درخواستی میکنی؟ زیرا خداوند به تو گفته چنین تقاضا کن. به هر حال فقط کلمات مطرح نیست، بلکه افعال مهماند؛ یعنی ما هنگامی آنها را درک میکنیم که در آن باشیم، نه زمانی که بیرون آن قرار داریم و در مورد آنها سخن سرایی میکنیم!».
* * *