جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
کسی که روایات آل محمد(علیهم السلام) را مطالعه کرده باشد به روشنی درمییابد که گاه یکی از ائمه(علیهم السلام) ـجانم فدای آنهاـ انجام کاری را به خودش نسبت میدهد ولی در واقع، منظورش انجام آن کار توسط امامی از فرزندانش است و وی، عمل او را عمل خودش مینامد. اگر بخواهم تمام شواهد و دلایلی که در این خصوص وجود دارد را نقل کنم، بحث به درازا میکشد؛ فقط به بیان دو مورد اکتفا میکنم:
مورد اول: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در یکی از خطبههایش در مورد خود میفرماید: «(من، کسی هستم که با موسی سخن گفت)». در همان هنگام، آن حضرت دربارهی آخرالزمان میفرماید: «ای جابر، هنگامی که ناقوس به صدا درآید و سایهی شوم کابوس بر همه جا سنگینی کند و جاموس سخن بگوید ـهمو که سکوتش طولانی است ولی وقتی سخن بگوید، کفر میگویدـ در چنین زمانی، شگفتیها پدید خواهد آمد و چه شگفتیهایی ....» و پس از آن که یادی از آن نمود، فرمود: «پس در این هنگام منتظر ظهور کسی باشید که در طور سینا از درخت با موسی سخن گفت. او به گونهای نمایان و آشکار، ظاهر میگردد؛ (به گونهای که) بیننده (میتواند) آن را توصیف کند ....» سپس امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گریست و فرمود: «افسوس بر امتها ....».
مورد دوم: از عبایه اسدی نقل شده که گفت: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حالی که «مشنکی» بود ـدر منبع چنین آمده، و گفته شده: شاید منظور «تکیه داده» باشدـ و من بالای سر آن حضرت ایستاده بودم فرمود: «در مصر منبری خواهم ساخت و ساختمانهای سنگی دمشق را یک به یک ویران خواهم نمود و یهود و نصاری را از همهی سرزمینهای عرب بیرون خواهم راند و عرب را با این عصای خود هدایت خواهم کرد». عبایه میگوید: من به آن حضرت عرض کردم: یا امیرالمؤمنین، گویی شما خبر میدهی که بعد از مردن بار دیگر زنده خواهید شد؟ حضرت فرمود: «هیهات! ای عبایه تو به راه دیگری رفتهای (مقصود من از این سخنان آن گونه که تو گمان کردهای نیست). آنچه را که گفتم، مردی از دودمان من انجام خواهد داد». بنابراین، امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) انجام این کار را به خودش نسبت میدهد و حال آن که فاعل مستقیم آن، یکی از فرزندان آن حضرت(علیه السلام) است. این چه مفهومی دارد؟ در این خصوص از احمد الحسن(علیه السلام) سؤال کردم و گفتم: در روایات زیادی وارد شده که امامی، انجام کاری را به خودش نسبت میدهد و حال آن که منظورش امام دیگری از فرزندانش است؛ همان طور که در «مُکلِّم موسی» (سخنگوی موسی) و «(مردی از من آن را انجام میدهد)» وارد شده است. آیا درستی این انتساب فقط از آن جهت است که وی از ایشان است یا این که موضوع دیگری وجود دارد؟ و آیا این قضیه با اتحاد نورهای ایشان در آسمان هفتم مرتبط است؟
ایشان(علیه السلام) در پاسخ من فرمود: «خداوند تو را توفیق دهد! در این عالم جسمانی آری، وی از او است زیرا از ذریهاش میباشد. در آسمان هفتم (نیز) از او است زیرا وی در مرتبهای پایینتر از او و بخشی از حقیقت آن حضرت است».
اکنون، این دریچهای است که ما از طریق آن میتوانیم برخی از آنچه در روایات دربارهی صیحهی (ندای آسمانی) حق و این که به اسم امیرالمؤمنین(علیه السلام) است را بشناسیم؛ نیاز نیست که این صیحه حتماً به نام حضرت امیر(علیه السلام) باشد، بلکه میتواند به اسم آن مرد پاکی که از نسل حضرت است، باشد؛ کسی که امام(علیه السلام)، انجام کار را به وی نسبت میدهد، اگر چه میفرماید: «من آن را انجام میدهم». این همان حق و حقیقت است و به همین دلیل است که شماری از افراد باطلگرا که مدعی تشیّع هستند، با شنیدن صیحهی ابلیس لعنت الله، دچار شک و تردید میشوند؛ و نه تنها به شک میافتند بلکه برائت جسته و میگویند این جادویی از جادوهای اهل این خاندان است!!!