جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
مخالف ما یا کسی که میخواهد وجود خدا را منکر شود، نمیتواند با دلیل قاطع ثابت کند که جهش ژنتیکی یا تغییرات مستمر در ژنها و آنچه تکامل حول مِحورَش میچرخد ـ آن گونه که ادعا میکند ـ همواره تغییر یا جهشی تصادفی و بینظم و بدون برنامه میباشد. و در نهایت چون منظم و با برنامه بودن آن ثابت نشده است، آن را بینظم و بدون برنامه قلمداد کند. این به آن معنا است که از نظر علم، هر دو احتمال مورد قبول است. هم میتوانیم بگوییم که بینظم و بدون برنامه است و هم میتوان گفت که بیقانون و بینظم نیست بلکه قانونمند و نظمگرا است. یا اینکه ترکیبی از منظم بودن و بینظم بودن است که در ضمنِ مجموعهء احتمالات بسیار زیادی که مجموعهء اسیدهای آمینه را بهوجود میآورند، قرار میگیرد.
برای توضیح بیشتر این مطلب، باید خاطرنشان کنم که در ابتدا، احتمال قانونمند بودن جهش ژنتیکی برابر با احتمال تصادفی بودن آن میباشد.
میگویم: تعداد احتمالات جهش ژنتیکی محتمل در طبیعت، بسیار زیاد است تا آنجا که میتوان گفت عمر حیات گنجایش آن را ندارد و حتی عمر جهان هستی در برابر آن بسیار ناچیز میباشد. به نظرم نیازی به تکرار ارقام نجومی و بیشمار مربوط به ژنها که برخی از آنها را در تشریح هموگلوبین بیان نمودم، نیست. این عدد آن قدر بزرگ است که برای ما که عمر محدودی داریم، تشخیص نظم داشتن یا بینظم بودن آن را - در صورت وجود داشتن - محال مینماید. ما میدانیم که در جهش یا تغییر ژنتیکی در طول تکرار جهش بهصورت ساختیافته، نظم و قانونی وجود دارد؛ به گونهای که این تکرار، منظم بودن نظام را ثابت میکند. تحقق این تکرار منظم، به دورهء زمانی بسیار درازی نیاز دارد که در بیش از محدودهء زمانی که ما میتوانیم آن را مشاهده کنیم، رخ میدهد. بنابراین محال است که قاطعانه به منظم بودن جهش یا تغییر ژنتیکی که تکامل حول محور آن میچرخد رأی دهیم یا اینکه به تصادفی بودنش حکم دهیم؛ همان کاری که دکتر داوکینز انجام داده است! چرا که اثبات تصادفی بودن آن نیز نیازمند همان دورهء زمانی بسیار طولانی میباشد، تا تکراری نبودن و تصادفی بودنش را اثبات کنیم و صرفاً وجود برخی جهشهای نامنظم برای صدور این حکم کافی نیست! دکتر داوکینز و برخی زیستشناسان و دانشمندان ژنتیک، قاطعانه به تصادفی بودن مطلق آن نظر دادهاند و این سخن گزافی بیش نیست؛ زیرا آنها هیچ دلیل علمی بر این مدعای خود ارائه ننمودهاند، بهجز وجود برخی جهشهای نامنظم که مثلاً در نتیجهء بمباران پرتویی اسید نوکلئیک بهوجود میآید؛ در حالی که وجود داشتن این جهش های نامنظم، دلیلی بر این نیست که همهء جهشهای ژنتیکی نامنظم و تصادفی باشند.
بنابراین ما در مورد این موضوع در محدودهای از زندگی که میشناسیم، بین تصادفی و غیرتصادفی بودن آن در شک هستیم و هیچ دلیل علمی برای ترجیح دادن احتمال تصادفی بودن آن وجود ندارد. و از آنجا که تأیید قاطعانهء تصادفی بودن جهش یا تغییر ژنتیکی، غیرممکن و نادرست است، لذا ثابت میشود که سخن گفتن با اطمینان خاطر در اینکه تکامل کور است یا هدف نهایی را نمیبیند، صرفاً حکمی گزاف و بدون دلیل علمی میباشد.
در پایان باید بگوییم: اکنون به اینجا رسیدیم که سخن قطعی از اینکه تکامل بیهدف است، تنها حکمی گزاف بوده و فاقد ارزش علمی و حقیقی است و تنها مبتنی بر نفی امکان اثبات عکس آن میباشد. بنابراین آیا عاقلانه است که مثلاً وقتی من ادلهء کافی برای اثبات ملحد بودن دکتر داوکینز ندارم، بگویم وی مؤمن و موحد است؟!
در حقیقت این همان کاری است که دکتر داوکینز در خصوص تغییر نقشهء ژنوم یا جهش ژنتیکی که پایهء اصلی تکامل محسوب میشود و میتواند یکی از مبانی اصلی نزاع ما با دکتر داوکینز و برخی از دانشمندان ملحد باشد، انجام داده است؛ زیرا اثبات قانونمند بودن و تصادفی نبودن تغییر یا جهش ژنتیکی یعنی اینکه این فرآیند قانونمند و هدفمند است و در نتیجه وجود خدایی که آن را قانونگذاری میکند و بهدنبال هدفی معین از پی آن است، ثابت میگردد. البته عکس آن نیز نیازمند اثبات است و این همان مسئلهای است که داوکینز از آن چشمپوشی کرده و بارها تکرار کرده که تغییر ژنتیکی یا جهش ژنی تصادفی است، بدون اینکه هیچ دلیل علمی بر آن اقامه کند، زیرا از آنجا که او میخواهد وجود خدا را منکر گردد، حکم به تصادفی بودن جهش یا تغییر ژنتیکی بنا بر جهشهای تصادفی از ابتدا تا انتهای آن را داده است؛ که ممکن است بهسبب تقسیم جنسی برای تولید سلولهای جنسی یا به سبب خطا در همانندسازی یا به سبب تابش پرتوهای کیهانی اتفاق بیفتد.
بنابراین حکم به تصادفی یا غیرتصادفی بودن تغییر یا جهش ژنتیکی باید از خارج (از خود بحث) بیاید؛ و وقتی چیزی در خارج وجود دارد که خود، نتیجهء تکاملی است که آن را میشناسیم و میبینیم، این ترجیح قوت میگیرد که تغییر یا جهش ژنتیکی، در گذشته و حال، در چهارچوبی قانونمند و نه بصورت تصادفی بوده است و میباشد.
ژنوم اولیه که براساس قانون و قاعده ترکیبیافته، به پیدایش یک نظام متکامل منجر شده است که این نظام عبارت است از زندگی زمینی، سوختوساز، توانایی تولید انرژی، زادآوری، حرکت بهسمت بهبود، سرعت بخشیدن به جهش ژنتیکی بههنگام گونهزایی و توقف یا کاهش سرعت آن در برخی دورهها یا گونهها؛ و بالاتر از همهء اینها تولید ابزار هوشمندی. بنابراین نمیتوان حکم راند که نقشهء ژنتیکی با وجود قانونمندی آن، بدون قانونگذار باشد، و با وجود ساختیافته بودنش، نمیتواند بدون سازماندهنده باشد و با وجود اینکه زبانی است که آنرا کارخانجات حیات در سلول میفهمند ومثلاً به پروتئین ترجمه میکنند، نمیتواند بدون متکلم باشد؛ و شرح آن خواهد آمد.
(١)- المصدر (دوكنز - صانع الساعات الأعمى): ص ١٦١
«موجودات زنده، مثل همهء چیزهای دیگر مجموعهای از مولکولها هستند. تنها چیزِ خاصی که دارند این است که در مقایسه با مولکولِ موجودات غیرزنده، مولکولهای آنها با طرح بسیار پیچیدهای کنار هم قرار گرفتهاند. این طرز قرارگرفتن مولکولها بر اساس برنامهها یا مجموعهء دستورالعملهایی برای چگونگی رشد میباشد، که خودِ جانور آن را در درون خود حمل میکند. درست است که جانداران میجنبند، میتپند و با تحریکپذیری ضرباندار میشوند و گرمای “زندگی” از وجودشان زبانه میکشد، ولی همهء اینها حاصل یک تصادف است. آنچه درون یک جاندار قرار دارد نه آتش است، نه نفس گرم و نه جرقهء زندگی؛ فقط اطلاعات است، کلمات و دستورالعملها. اگر بهدنبال مثالی برای آن میگردید، سراغ آتش و جرقه و دَم نروید و بهجای اینها، به یکمیلیارد نشانهء متمایز دیجیتالی بیندیشید که در لوحهای بلورین حک شدهاند. اگر میخواهید "حیات" را درک کنید، از مادهء چسبناک و جوهر جنبنده و تپنده دست بردارید و به فنآوری اطلاعات توجه کنید»(١).
(١)- منبع (ریچارد داوکینز ، ساعتساز نابینا ، ص١٦١.)
******