جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
یعنی روز جزا ، و چه بسا درستتر باشد که بگوییم: میدان جزا یا حساب. منظور از کلمهء “یوم” [روز] در اینجا همان وقت معینِ از طلوع تا غروب خورشید نمیباشد ، بلکه مانند این است که میگوییم امروز، عمل و فردا، حساب ، پس منظور از "يوم" در اینجا، زندگانی در دنیا میباشد؛ چرا که آوردگاه محل عمل و آزمون و ابتلاء است، نه همان معنای وقت معینی که ذهن با شنیدن کلمهء “روز” به آن سو میرود ، این توصیف جدید برای جلب توجه به ميدان و آوردگاه جزا است و اینکه در آنجا، پادشاه و مالک ، خداوند سبحان میباشد.
[#]- أبق : أي هرب. والإباق هو: هرب العبيد وذهابهم من غير خوف، أو: هرب العبد من سيده، لاحظ: (لسان العرب : ج١٠ ص٣).
و باید به این نکته توجه داشته باشیم که مالکیت او سبحان بر أشیاء در زندگانی دنیا و آخرت، ثابت و تغییر ناپذیر است؛ و وجود بردگان گريزپايش ملكيّت را برايش نفي نمیكند، [حتی اگر بندگان کوچکش از او گریخته باشند، باز هم نفیکنندهء مالکيّت او نمیباشد؛] چرا که مالکیت او همچون خون در جسمهایشان جاری و ساری است و آنها پیوسته با فیض او زندهاند و در زمین او زندگی میکنند و از روزی او إرتزاق میکنند ، و حتی در برابر قوانین تکوینی هستی که وضع فرموده است، سر تعظیم فرود میآورند ، حق تعالی میفرماید: ﴿و برای خدا سجده کنند آنان که در آسمانها و زمیناند خواه و ناخواه و سایههای آنان در بامداد و شامها﴾ (الرعد ١٥).
اما سلطنت و حاکمیت او در زمین ، و به طور کلی در زندگانی دنیا، موردی است که بندگانش را به قبولکردنش تکلیف کرده ، و آنان را با پیروی و اطاعت از کسی که جانشین خود کرده و فرمانشان را به تملیک او درآورده، مورد آزمایش قرار داده است ، ولی آنها را بر پذیرفتن و اطاعتکردن از جانشین خود در زمینش مجبور نساخته است؛ پس هر کس بخواهد، الله را اطاعت میکند و حاکمیت او بر زمینش را میپذیرد ، و هر کس بخواهد، طاغوت را بندگی میکند و در انتظار نتیجهء تاریک و ظُلُمانیاش میماند.
به این ترتیب در طول مسیر بر روی این زمین، دو حزب تشکیل شدند: حزب الله و حزب شیطان؛ یا حزبی که خدا را عبادت میکند ، و اعتراف میکند که مالکیت(سلطنت) و حاكميّت در این زمین در زندگانی دنیوی از آنِ خداوند است؛ بنابراین اگر خواستار حاکم یا پادشاهی باشند که بر آنها طبق شریعت الهی فرمانروایی کند، خودشان او را تعیین نمیکنند ، و کسی که با زور و ستم بر آنها حکومت کند مانند فرعون و نمرود و جالوت را نمیپذیرند، بلکه از خداوند میخواهند که برایشان پادشاهی برگزیند؛ چرا که به اینکه او مالک سلطنت و پادشاهی است، معترف میباشند که: ﴿بگو بار خدایا ، دارنده پادشاهی (فرمانروائی) ، دهی پادشاهی را به هر که خواهی ، و بستانیش از هر که خواهی﴾ (آل عمران: ٢٦).
پس کسی حق پادشاهی و تصرّف ندارد مگر با اذن و اجازهء او؛ حتی اگر از حدود شریعت خارج نشود !
و مثال این گروه مؤمن که اعتراف نمودند که تنها خداوند مالک پادشاهی است، (جماعت طالوت) از بنیاسرائیل میباشد، و آنها سیصدوسیزده نفر بودند، و چه بسا کسانی که از ایمان ضعیفتری نسبت به آنها برخوردار بودند نیز به آنها ملحق شوند، حق تعالی میفرماید: ﴿آیا ننگری بدان گروه از بنیاسرائیل پس از موسی هنگامی که گفتند به پیمبری که ایشان را بود برانگیز برای ما پادشاهی (فرماندهی) تا جنگ کنیم در راه خدا﴾ (البقرة:٢٤٦).
اما حزب شیطان ؛ کسانی هستند که حاکمیت طاغوت و شیطان و سلطنتش و آیین و قوانین او در این زمین را پذیرفتند ، و تسلیمش شدند و برای تغییر وضعیت حرکت و اقدامی انجام ندادند.
خداوند متعال میفرماید: ﴿همانا آنان که دریابندشان فرشتگان ستمکنندگان بر خویشتن ، گویند در چه بودید ، گویند بودیم ناتوانانی در زمین ، گویند آیا نبود زمین خدا پهناور تا هجرت کنید در آن ، آنان جایگاهشان دوزخ است و چه بد بازگشتگاهی است ﴾([النساء : ٩٧]).
نتیجه اینکه تنها خداوند دارندهء مُلک و پادشاهی است ، و بر مردم است که هر آنکه او سبْحَان تعیین میفرماید را پذیرا باشند؛ که اگر سرپیچی کنند ، بهرهء خویشتن را ضایع و پروردگارشان را غضبناک کردهاند، در حالی که خداوند متعال میفرماید: ﴿یا رشک برند مردم را بدانچه خدا از فضل خویش بدانان داده است ، همانا دادیم به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت را ، و دادیم بدیشان پادشاهی بزرگ را ﴾([النساء : ٥٤]).
و با کمال تأسف در طول این مسیر بیشتر مردم بندگان حقیر طاغوت بودهاند ، و سنت و شریعت الهی را بین خویش جاری نساختند ، و پادشاهی كه برایشان تعیین کرده بود را پذیرا نگشتند؛ بلکه ﴿و ایمان نیاورده بود با او جز اندکی﴾ ([هود : ٤٠]).
﴿پس نیافتیم در آن جز خانهای از اسلامآرندگان﴾ ([الذاريات : ٣٦]).
حتی حکومت و پادشاهی طاغوت و شیطان را پذیرفتند؛ چه آن کسانی که به آن رضایت دادند و چه کسانی که کاری برای از میان برداشتن طاغوتیان نكردند، و براي دور ساختنشان از مسند قدرت و فرماندهی ، که غالباً با زور و استبداد، و گاهی با حیله و نیرنگ و تزویر و تحریف واقعیتها ، بر آن سیطره یافته بودند، كاری از پیش نبردند.
به هر صورت ، پادشاهی در اين زمین در اغلب موارد از آنِ طاغوتیان بوده است نه خداوند، و دوران حکومت داوود و سلیمان و ذوالقرنین (عليهما السلام) بسیار کوتاه بوده است؛ اگر با مدت زمان حکومت طاغوتیانی چون نمرود، فرعون، یزید و.... امثالشان مقایسه گردد.
پس هر چند پادشاهی و سلطنت در دنیا و آخرت از آنِ خداوند است ، ولی در دنیا از اهلش و جانشینان خداوند در زمینش غصب شده است ؛ از همین رو تأکید و یادآوری بر روز بازگشتنش آورده شده است؛ یعنی همان: یومالدین یا میدان و آوردگاه حساب و جزا.
و به همین جهت طبق آنچه از اهل بیت (علیهم السلام) روایت شده است، قرائت “مَلِک” صحیحتر میباشد.
همان طور که میتوانیم بگوییم: روز جزا، روز قیامت کبری نیست ، بلکه روز قیام امام مهدی (علیهم السلام) میباشد؛ هنگامی که آن حضرت (علیه السلام) بر زمین فرمانروایی کند، آنگاه پادشاهی و حاکمیت از آنِ خداوند سبحان خواهد بود؛ چون او خليفهء الله است ، و پادشاه تعیینشده از طرف خداوند میباشد ، و چرا که او خلیفه و جانشین خداوند است و به آنچه خداوند در قرآن ، تورات ، انجیل و زبور نازل فرموده است، حکم میراند.
و همچنین میتوانیم بگوییم: یومالدین [روز دین] یا میدان جزا و حساب ، با قیام و حکومت امام مهدی (علیه السلام) آغاز ، و به حساب در قیامت کبری منتهی میگردد.
و حال که دانستیم مَلِکالدین [پادشاه دین] چه معانی را در بر دارد ، با توجه به اشارهای که به حاکمیت خداوند و اینکه حاکمیت او، حاکمیتی حقیقی است ، و همچنین سلطنت طاغوتیان و حاکمیت پوشالی و توهمی آنان ، صورت گرفت ، خواهیم دید که پس از این شناخت ، بنده باید جایگاه و وضعیت خود ، و همچنین حزب و گروهی که میخواهد به آن بپیوندد را مشخص نماید؛ حزب موسی (علیه السلام) یا حزب فرعون (لعنت الله)، حزب حسین (علیه السلام) یا حزب یزید (لعنت الله)، حزب الله یا حزب شیطان (لعنت الله) ، و اینکه میخواهد بندهء خدا باشد یا بندهء شیطان !
* * *