جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
ورود نظریهء احتمالات و اصل عدم قطعیت در مکانیک کوانتوم باعث شد اینشتین موضع منفی نسبت به مکانیک کوانتوم در پیش گیرد. اینشتین ایراداتی به اصل عدم قطعیت وارد نمود:
از جمله، وی جملهء مشهوری در رد احتمالات و عدم قطعیت دارد: «خدا با تاس بازی نمیکند».
و از جمله مطالبی که در محافل علمی ارائه و پاسخش را نیز دریافت نمود:
1. المصدر (لندلي - مبدأ الريبة): ص211 ـ 214.
«پس از بحثهای بینتیجهء گذشته در سالوی، اینشتین بدون هیچ تردیدی فهمیده بود که تردیدهای متافیزیکی، او را به جایی نمیرساند. او به یک دلیل کمّی دقیق نیاز داشت که در ذهنش نبود و هنگامی که به بروکسل رسید، فکر کرد به آن دست یافته است. او قصد داشت به بور و پیروانش ثابت کند اصل عدم قطعیت که آن زمان به عنوان قانون زیربنایی مکانیک کوانتومی مطرح شده بود، نمیتواند حقیقت نهایی باشد. او راهی برای مقابله با آن پیدا کرده بود، راهی که به وسیلهء آن از یک آزمایش، بیشتر از چیزی که قانون هایزنبرگ اجازه میداد، میتوانست اطلاعات به دست آورد.
البته آزمایش، یک آزمایش واقعی نبود بلکه مثال دیگری از موارد مورد علاقهء اینشتین بود: آزمایش ذهنی. این آزمایش از نوعی نبود که هر کسی بتواند در آزمایشگاهش تصویری از آن به دست آورد؛ ولی به گونهای بود که قوانین فیزیکی اجازه میداد. به علاوه به نظر اینشتین در این مورد، قوانین فیزیک ثابت کرده است که این آزمایش نتایج بهتری نسبت به آنچه هایزنبرگ اجازه میدهد، به دست میدهد و در عین حال بسیار ساده و غیرقابل رقابت میباشد.
اینشتین این طور گفت: چند فوتون را داخل جعبهای مجهز به یک دریچه که توسط یک ساعت کنترل میشود، در نظر بگیرید. اجازه بدهید که دریچه فقط یک لحظه در یک زمان بخصوص باز شود به طوری که فقط یک فوتون بتواند از جعبه فرار کند. قبل و بعد از این عمل، جعبه را وزن کنید. با توجه به رابطهء E = mc² ، اختلاف وزنها، مقدار انرژی فوتون رها شده را به دست میدهد. حالتی از قوانین هایزنبرگ میگوید که هر چقدر دقیقتر بتوانید انرژی یک رویداد کوانتومی را اندازه بگیرید، به همان اندازه با دقت کمتری میتوانید زمان وقوع آن را تعیین کنید. در این مثال، اینشتین عقیده داشت که این محدودیت وجود ندارد.
او میتواند انرژی فوتون رها شده را اندازه بگیرد ، همچنین زمانی که از جعبه خارج شده است را نیز میداند، بنابراین او هر دو اندازهگیری را با هر دقتی که انتظار داشت، میتوانست به طور مستقل از هم انجام دهد. اینشتین پیروزمندانه اعلام کرد که او میتواند اصل عدم قطعیت را شکست دهد.
لئون روزنفیلد(*)، فیزیکدان بلژیکی که سال بعد در کپنهاگ دستیار بور شد، به طور رسمی در گردهمآیی سالوی شرکت نکرده بود؛ ولی به هر حال برای دیدن نتیجهء رقابت به بروکسل رفت. او به کلوپ دانشگاه جایی که شرکت کنندگان حضور داشتند رسید، درست زمانی که اینشتین پس از پایان صحبتش در حال تشویق شدن بود. اینشتین سر جایش نشست و با رضایت آشکاری آزمایش ذهنی ضد هایزنبرگیاش را در مقابل آن همه جمعیت تشویقکننده توضیح داده بود.
(*)- لئون روزنفیلد (Léon Rosenfeld) (۱۹۰۴ تا ۱۹۷۴) فیزیکدان بلژیکی برندهی جایزهی فرانکی در سـال ۱۹۴۹ اسـت. (مترجم)
سپس بور آمد؛ درست مثل یک سگ سوزن خورده با سری پایین. او به همراه روزنفیلد و چند فیزیکدان دیگر شام خوردند. بور بسیار بسیار هیجان زده بود و اصرار داشت که اینشتین نمیتوانسته درست گفته باشد چرا که در این صورت، پایانی بر تئوری کوانتوم خواهد بود؛ اما نمیتوانست اشکال کار را پیدا کند. بعداً شب هنگام سعی کرد اینشتین را به طریقی قانع کند ولی اینشتین با خونسردی توجهی نکرد.
اما صبح روز بعد، این بور بود که تشویق میشد. در طول شب او فهمید که اینشتین با نادیده گرفتن یکی از نتایج تئوری نسبیت عام خودش، خطای معناداری مرتکب شده است. بور گفت: فرض کنید جعبهء حاوی فوتونها به یک فنر در حال تعادل آویزان شده باشد تا وزنش اندازه گرفته شود. او به این صورت ادامه داد که در لحظهای که فوتون فرار میکند، وزن جعبه کم میشود و در مقابل، جاذبه روی فنر اثر میگذارد. این عمل دو تأثیر جدی بر جای میگذارد. اول نوسان کوچک جعبه، عدم قطعیتی در محاسبهء وزن جعبه ایجاد میکند که به معنی عدم قطعیت در اندازهگیری انرژی فوتون فرار کرده است. دومین مورد که خیلی جلوی چشم نیست، طبق چیزی که اینشتین یک و نیم دهه قبل ثابت کرده بود، حرکت جعبه تغییر کوچکی در تنظیم عملکرد ساعت جعبه ایجاد میکند. علت این است که اگر ساعت در میدان جاذبه حرکت کند، سرعت حرکت ساعت تغییر میکند.
بور با رضایت کامل توضیح داد که محصول این دو عدم قطعیت یعنی انرژی و زمان، دقیقاً به همان گونهای است که اصل هایزنبرگ میگوید. اینشتین ناامیدانه دید که در تلاشش برای اثبات غلط بودن هایزنبرگ، حتی به فیزیک خودش نیز توجه نکرده بود؛ بنابراین چارهای جز قبول شکست نداشت. بور جشن پیروزی نگرفت. او در صحبتها و جلسات بعدی، هرگز نتوانست خودش را راضی کند که بگوید او درست گفته و اینشتین اشتباه کرده است. در عوض او روی ادراکات اینشتین در قرار دادن انگشتش روی نقاطی که در آنها فیزیک کلاسیک و فیزیک کوانتومی با شدت از یکدیگر دور میشوند، تأکید میکرد. او تأثیر اینشتین را در وادار کردن فیزیکدانهای کوانتومی (منظورش به طور خاص خودش بود) در آشکار کردن خصوصیتها و عجایب تردیدناپذیر زمینهء علمی جدیدشان، میستود.
در کنار رفتار ستایشگرایانهء بور، این حقیقت پا بر جا است که حملهای که اینشتین علیه مکانیک کوانتومی و اصل عدم قطعیت انجام داد، توسط هدفش منحرف شد در حالی که نه خرابی به جا گذاشت و نه اثری. اگرچه هایزنبرگ، پاولی و سایرین در این دوئل فقط نقش جانبی داشتند، بعدها هایزنبرگ اعلام کرد: “ما کاملاً خوشحال و راضی بودیم که بازی با برد ما خاتمه یافت”.
اینشتین پس از آخرین تلاشش برای اثبات ناکارآمد بودن مکانیک کوانتومی، به گلایههای پیشین و بسیار پایهایتر خود بازگشت. مکانیک کوانتومی شاید به طور منطقی کارآمد باشد اما نمیتواند تمام واقعیت را منعکس کند. او اصرار داشت که شانس، عدم قطعیت و احتمال، از درک ناکافی فیزیکدانان از جهانی که سعی میکنند با تئوریهایشان به تصویر بکشند، ناشی میگردد و صحبتهای شیطنتآمیز بور، هایزنبرگ و سایرین چیزی جز دور زدن مشکلاتی که راه حلشان جای دیگری بود، نمیباشد. او معتقد بود روزی تئوری کاملتری کشف خواهد شد و تئوری کوانتومی مانند بسیاری تئوریهای شکستخوردهء دیگر، به تاریخ خواهد پیوست »(1).
1. المصدر : دیوید لندلی، عدم قطعیت، ص ۲۱۱ تا ۲۱۴.
و از جمله: اشکال اینشتین به همراه دو محقق دیگر بود که به طور خلاصه EPR نامیده شد.(**)
(**)- EPR مخفف نام سه فیزیکدان (Podolski ،Einstein و Rosen) است. همکاری این سه با یکدیگر در زمینهء ایجـاد پارادوکسی در مکتب کپنهاگن میباشد. (مترجم)
*****