جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
اینگونه مشهور است که دانشگاه الأزهر که عقاید سنی أشعریه (#) و ماتریدیه (##) را نمایندگی میکند، نظریهء تکامل را نمی پذیرد. جملات زیر، سخنان یکی از فارغ التحصیلان الازهر است که مدعی است با این گفتهها، نظریهء تکامل را رد میکند:
(#)- «اشعریه» یا اشاعره از فرقه های کلامی اهل سنت و از پیروان ابو الحسن اشعری هستند و از نظر فقهی تابع احمـد حنبـل میباشند. آنان بر خلاف معتزله که فقط بر اساس عقل حکم میکردند، فقط بر ظواهر آیات و روایات تکیـه دارنـد. مـثلا بـر طبق آیهء ٢٢ و ٢٣ از سورهء قیامت که میفرماید: «در آن روز چهره هایی شاداب اسـت. بـه پروردگـارش نظـر میکنـد.» پروردگار را قابل رؤیت میدانند. (مترجم)
(##)- «ماتریدیه» فرقه ای منسوب به ابو منصور ماتریدی است. ماتریدیه همچون اشاعره یکی از نحله های کلامی اهل سنت به شمار میروند و از نظر فقهی تابع عقاید ابوحنیفه هستند. شیخ ابو منصور، اصـول عقایـد حنفـي را اصـلاح کـرد و آن را بـه منزلهء اصول اعتقاد صحیح اهل سنت قرار داد. این اصول عقاید، به علم کلام تبدیل شد که شیخ آن را در مدرسه اى که خود در سمرقند ساخته بود و به«مدرسهء ماتریدى» شهرت داشت تدریس ميكرد. روش کلامـی ماتریـدی مخـالف روش کلامی معتزله است، شباهت هایی با روش کلامی اشعری دارد ولی تفاوت هایی نیز میان آنها وجـود دارد. بـه نظـر بسـیاری، روش کلامی ماتریدی نسبت به اشعری، توجه بیشتری به مسـائل عقلـی دارد و بـه همـین جهـت مـیتـوان روش او را راه میانهء معتزلی و اشعری دانست. (مترجم)
(١). الدكتور عمر سليمان الأشقر (١٩٤٠ - ٢٠١٢ م) من علماء السنة، وقد حصل على الدكتوراه من كلية الشريعة بجامعة الأزهر، وعمل مدرساً في كلية الشريعة بجامعة الكويت ثم أستاذاً في كلية الشريعة في الجامعة الأردنية في عمان الأردن.
از کتاب “عقیده به خدا” دکتر عمر سلیمان أشقر (١):
(١)- دکتر عمر سلیمان اشقر (١٩٤٠ تا ٢٠١٢م) از علمای اهل سنت، دکترای خود را از دانشـکدهء شـریعت دانشـگاه الأزهـر گرفت و در دانشکدهء شریعت در دانشگاه کویت مشغول به کار بود و پس از آن در دانشکدهء شریعت در شـهر عَمّـانِ اُردن به تدریس پرداخت.
اشقر ابتدا بر اساس درک خود، نظریهء داروین یا نظریهء تکامل را شرح داده و میگوید:
(١). المصدر (الأشقر - العقيدة في الله): ص٨٥.
«توضیح داروین بر فرآیند تکامل و چگونگی انجام آن:
١- انتخاب طبیعی: عوامل نیستی آفرین که به هلاک کردنِ موجودات ضعیف میپردازند و موجودات قوی را نگه میدارند. این چیزی است که به زعم آنها قانون "بقای اصلح" نام نهاده شده است. بنابراین موجود قوی و سالم که صفات قوی را برای نسل خود به ارث میگذارد، باقی میماند. صفات قوی به مرور زمان جمع شده و صفت جدیدی را در موجود پدید میآورد. این همان "پیدایش" است که باعث میشود موجود با بهرهگیری از آن صفات پدیدآمده، به موجودی برتر ارتقا یابد. این تکامل همچنان ادامه مییابد. این همان " ارتقا " میباشد.»(١)
(١)- اشقر، عقیده به خدا، ص ٨٥.
پاسخ: نظریهء پیدایش، نظریهای است که پیدایش خود همانند سازهای اولیه و کیفیت رشد آنها بر روی زمین را توضیح میدهد. نظریهء پیدایش هیچ ارتباطی با صفات موجودات زنده یا قانون انتخاب طبیعی ندارد. موضوع مورد بحث نظریهء پیدایش، چگونگی بوجودآمدن پروتئینهای اولیه یا ترکیب اولیهای است که توانسته همانندسازی کند، که سادهترین شکل شروع حیات بهشمار میرود. تکامل موجودات زنده و برخورداری آنها از صفات جدید در فرآیند تکامل، نظریهء پیدایش نامیده نمیشود؛ بلکه این همان فرآیند تکامل و ارتقا میباشد. ظهور یک موجود جدید را در جریان فرآیند تکامل پس از آنکه دارای صفات کافی برای جدا شدن از همنوعان خود شد، گونهزایی یا تنوع بخشی مینامند.
حقیقت آن است که تعجب از امثال اشقر نهایتی ندارد؛ چرا که آنها در علمی غوطهور میشوند که از آن چیزی نمیدانند. وی حتی قادر نیست نظریهء پیدایش را از نظریهء تکامل، و ارتقا را از گونهزایی تمییز دهد؛ با این حال سراغ نظریهء تکامل آمده، آن را باطل میشمارد و میکوشد این نظریه را رد کند!
(١). المصدر (الأشقر - العقيدة في الله): ص٨٩.
سپس اشقر میگوید:
«استاد (نبیل جورج) یکی از بزرگان این علم میگوید: به همین دلیل انتخاب طبیعی برای توضیح ایدهء پیدایش یا ایدهء تکامل مناسب نیست؛ زیرا از بین رفتن موجودات نامناسب و پیدایش مزایای موروثی بین افراد را توضیح میدهد. کسانی که به جهش معتقد هستند، منظورشان این است که حیوانی که چشم ندارد، به طور ناگهانی توسط یک پرتو، دارای چشم میشود.
برای کارشناسان ثابت شدهاست که پرتو ایکس تعداد کروموزومها را تغییر میدهد؛ ولی اثر پرتو آنچه را در شیء وجود دارد تغییر میدهد، نه اینکه آنچه را که در آن نیست، به وجود میآورد! تعداد کروموزومهای میمون با تعداد کروموزومهای انسان تفاوت دارد و پرتو فقط در تعداد کروموزومهای موجود اثرگذار است؛ چه برسد به اینکه این پرتو که فاقد عقل و ادراک است برای انسان عقل بوجود آورد تا با آن از میمون و دیگر حیوانات متمایز گردد.
تأثیری که پرتو در کروموزومها دارد، به خرابی نزدیکتر است تا اصلاح، همانطور که در مورد تشعشعات هستهای اینگونه میباشد. این نظریه (نظریهء داروین) علاوه بر اینکه با دانش ژنتیک مخالفت دارد، تجربه و آزمایش نیز آن را نقض میکند. یهودیان و مسلمانان پسرانشان را ختنه میکنند ولی این سنّت باعث نمیشود که پس از طی سالها، فرزندانِ ختنه شده از آنها متولد گردد. به این ترتیب با پیشرفت علم، بطلان نظریهء داروین بیش از پیش اثبات میگردد»(١).
(١)- اشقر، عقیده به خدا، ص ٨٩.
پاسخ: وی در اینجا نیز فهم اشتباه خود از نظریهء تکامل را نشان میدهد و میگوید: "کسانی که به جهش معتقد هستند، منظورشان این است که حیوانی که چشم ندارد، به طور ناگهانی توسط یک پرتو، دارای چشم میشود". این کلامی نادرست است زیرا طبق نظریهء تکامل، چشم بهطور ناگهانی پدید نمیآید بلکه در ابتدا سلولهایی که محیط اطراف موجود زنده را احساس میکنند و قادر به درک نور هستند، پدیدار میشوند. سپس این سلولها تکثیر یافته، انحنا پیدا میکنند و شکاف کوچکی برای ورود نور به وجود میآورند و در نهایت عدسی چشم تشکیل میگردد. این فرآیند آن قدر ادامه داشته تا به چشمی که امروزه آن را میشناسیم رسیده است؛ طی گامهای بسیار کوچک و انباشتی که در طول صدهامیلیون سال و طی نسلهای متعدد صورت پذیرفته است.
اما اینکه وی موضوع ختنه را مطرح کرده، نشان میدهد چیزی از نظریهء تکامل نمیداند؛ در غیر این صورت آیا رابطهای بین ختنه و آداب و رسوم با نظریهء تکامل وجود دارد؟! تکامل بهدلیل وجود صفت ژنتیکیِ برتر که موجود بهدست میآورد، صورت میپذیرد ، درحالیکه ختنهشدن صفتی ژنتیکی نمیباشد؛ بلکه نوعی عمل جراحی است که گروهی بهانجام آن مبادرت میورزند. سنتها، عادات و جراحیها به ارث برده نمیشوند؛ بلکه این صفات ژنتیکی هستند که به ارث برده میشوند و در نهایت در تکامل تأثیرگذار هستند.
به خدا سوگند جای شگفتی دارد از کسی که چیزی از نظریهء تکامل نمیداند؛ ولی کتابی بر رد آن مینویسد و آن را یک پاسخ علمی بهشمار میآورد. لا حول و لا قوه الا بالله.
(١). المصدر (الأشقر - العقيدة في الله): ص٩٠.
اشقر میگوید:
«واقعیت های جاری، این نظریه را تأیید نمیکند:
١- اگر این نظریه درست باشد، ما میبایست جانوران و انسانهای بسیاری را میدیدیم که از طریق تکامل و نه فقط به روش تناسل، پا بهعرصهء گیتی مینهند. اینکه تکامل بهمدت زمانی طولانی نیاز دارد، مانعی از دیدن میمونهایی که در طی دفعات متوالی به انسان تبدیل میشوند، نمیباشد.
٢- اگر بپذیریم که شرایط طبیعی و انتخاب طبیعی، میمون را به عنوان مثال به یک مرد تبدیل کرده است، هرگز نمیپذیریم که این شرایط توانستهباشد یک زن را برای این مرد بوجود آورد؛ تا این دو به تولیدمثل بپردازند و موازنهای که بین آنها پدید میآورد، ضامن بقایشان باشد.
٣- مشاهده توانایی سازگاری در مخلوقاتی همچون آفتابپرست، که با توجه به محل حضورشان دارای قابلیت تغییر رنگ هستند. این توانایی در آنها نهادینه شده و با آن متولد میشوند. برخی از مخلوقات دارای چنین قابلیتهایی هستند و برخی دیگر آنها را از دست دادهاند. این در حالی است که این قابلیتها در تمام مخلوقات محدود و مشخص است و از حد خود تجاوز نمیکند. بنابراین توانایی سازگار شدن، صفتی است نهفته و بالقوه، نه صفتی پیشرفته و تکاملیافته که محیط آن را پدید آورده باشد؛ آنگونه که هواداران این نظریه به آن معتقدند. چرا که در غیر اینصورت، محیط، قدرتِ سازگاری را به سنگها، خاکها و دیگر جمادات نیز تحمیل مینمود.
٤- قورباغهها با توانایی زندگی در خشکی و آب، بر انسانها برتری دارند؛ همان طور که پرندگان نیز بهدلیل برخورداری از توانایی پرواز و امکان جابجایی سریع که بدون ابزار انجام میشود، از انسانها متمایز میباشند. بهعلاوه بینی سگ حساستر از بینی انسان است، پس آیا بینی سگ از بینی انسان بهتر است؟
و آیا قورباغهها و پرندگان از برخی جنبهها برتر از انسان هستند؟
چشم شتر، اسب یا الاغ، هم در شب میبیند و هم در روز، در حالی که چشم انسان در تاریکی قادر به دیدن نیست. همچنین چشم شاهین قویتر و تیزبینتر از چشم انسان است، پس آیا شاهین یا الاغ برتر از انسان میباشند؟ و اگر خودکفایی را مقیاسی برای پیشرفت بدانیم ـ همانطور که در مورد دولتها اینگونه است ـ پس گیاهان برتر از انسان و تمام حیوانات میباشند؛ چرا که غذای خود و دیگران را بدون اینکه نیاز به تغذیه ازدیگری داشته باشند، تولید میکنند.
و اگر بزرگی جثه را مقیاس برتری بدانیم، بنابراین شتر و فیل و حیوانات غول-پیکرِ ماقبلِ تاریخ باید از انسان برتر باشند».(١)
(١)- اشقر، عقیده به خدا، ص ٩٠.
پاسخ: اشقر معتقد است که انسان امروزی - هوموساپینس - از میمون امروزی تکامل یافته است، در حالی که چنین نیست! بلکه نهایت چیزی که میتوان گفت این است که بین انسان و میمونهایِ امروزی، اصل و نیای مشترکی وجود دارد. اشقر به دلیل نادانی و یا اشتباه در فهم تکامل، در پی اثبات تکامل یافتگیِ میمون به انسان است؛ زیرا گمان میکند که خود این میمونها در گذشته به انسان تکامل پیدا کردهاند؛ در حالی که بین انسان و میمون امروزی از میلیونها سال پیش جدایی رخ دادهاست. یعنی میمونها و انسانهای امروزی به اصل و نیای مشترکی میرسند ولی در شاخههای مختلفی از این نیا قرار میگیرند. بنابراین تصور اینکه موجودی از میمون امروزی به انسان تکامل یافته باشد، از لحاظ علمی غیرممکن است؛ زیرا اصولاً میمون طی میلیونها سال مسیر تکامل خاص خودش را پیموده است که با مسیر تکاملی انسان تفاوت دارد. تصور برگشت بهعقب آنها در مسیر تکاملی تا نقطهء جدایی از انسان و در پیشگرفتن راه تکامل انسان، تقریباً محال بهنظر میرسد.
در حال حاضر هیچ نمونهای از آن نیایی که نوع شامپانزه از آن جدا شده و انسان نیز از آن تکامل یافتهاست، وجود ندارد، مگر همین انسان امروزی ـ هوموساپینس ـ تا کسی بتواند بپرسد چرا تمام افراد اینگونه به انسان تکامل نیافتهاست. حقیقت آن است که این موجود با تمام تفاصیلش به انسان امروزی تکامل یافته است و بقیهء موجودات نیز همین طور. اما اینکه آیا اکنون نیز تکامل همچنان ادامه دارد؟ پاسخ این است که آری! تکامل در طبیعت جاری و ساری است. ولی تأکید میکنم که برای ما و بسیاری دیگر از جانداران قابل مشاهده نیست؛ چرا که عمر ما و دورهء زندگی این جانداران کوتاه است. ولی به عنوان مثال تکامل برخی حشرات برای ما قابل مشاهده میباشد؛ چرا که دورهء زندگی آنها کوتاه است و ما میبینیم که حشرات تکامل مییابند و ویژگیهای آنها به طور گستردهای در طبیعت دستخوش تغییر و تحول میشود. اینها مواردی ثابتشده است و هر کسی میتواند نسبت به آن اطمینان حاصل کند.
اما اینکه اشقر به دنبال اثبات تکامل جنس مونث است، واقعاً نهایت نادانی میباشد، زیرا تکامل برای همه اعضای یک گونه رخ میدهد و یکی از اصول تکامل، تولید مثل و انتقال ژنها به نسل آتی است. بنابراین هنگامی که جهشی رخ میدهد و بهعنوان مثال هنگام بهبود عملکرد ساقپای جاندار ماده، این ویژگی به فرزندانش اعم از نر و ماده منتقل میشود. همینطور اگر جهشی برای جنس نر بوجود آید، وی آن را به فرزندان خود اعم از نر و ماده منتقل مینماید. این جهشها، کوچک محسوب میشوند و جاندار را از گونهء خود خارج نمیسازد تا وی به دنبال همسری باشد که از همان جهش برخوردار باشد تا با او جفت گردد، زیرا وی قادر است با بقیهء افراد همنوع خود که فاقد این جهش هستند، جفتگیری کند. هنگامی که جهش، ویژگی برتری برای جاندار پدید آورد، انتخاب طبیعی آن را تثبیت میکند و در نهایت، دارندگان آن را به طور کلی بر دیگر همنوعان وی غلبه میدهد.
بهعلاوه، تکامل بدون تولید مثل بوجود نمیآید. پس چگونه میتوان تصور کرد که تکامل فقط برای جنس نر - و نه مادهها - رخ دهد تا نرها از مادهها جدا شوند، تا اینکه اشقر به دنبال تکامل مادهها پس از تکامل نرها باشد! به خدا سوگند اینکه این افراد نظریهء تکامل را با این جهالتهای بیارزش پاسخ میدهند، خود مصیبتی است!
اما نکتهء سوم که در آن نهایت جهل اشقر نسبت به تکامل بهوضوح روشن میشود، و مشخص میگردد که این مرد هیچ چیزی از موضوعی که بر آن ردیّه نوشته است، نمیداند؛
مقایسهء اندام حسی برخی موجودات با نظایر آن در انسان میباشد! من نمیدانم دلیل تعجب کردن او به برتر بودن اندام حسی برخی حیوانات نسبت به همانند آنها در انسان چیست! این، نتیجهای ناشی از تکامل است و در آن اختلافی وجود ندارد. مثلاً خفاش دارای دستگاه ردیاب صوتی (سونار) است که انسان از آن بیبهره میباشد. شاهین قدرت بیناییاى دارد که انسان ندارد. آیا او مثلاً چیزی خلاف این واقعیتهایِ علمیِ تجربی و تشریحی میبیند؟!
(١). المصدر (الأشقر - العقيدة في الله): ص٩٢-٩٣.
اشقر همچنین مینویسد:
«استعمارگران پس از آنکه دین را در برنامه های درسی تار و مار کردند، آموزش این نظریه را اجباری و آن را در یک لباس «علمی» ارئه کردند، تا بتوانند درستی این نظریه را به دانش آموزان بقبولانند. با این هدف که آنچه در اذهان دانش آموزان مبنی بر تعارض بین علمی که تحریفش کردند و دین میباشد، تثبیت گردد و مردم به دین خود کافر شوند.
کافی است خواننده بداند که به واسطهء این نظریه، بسیاری از جوانان مسلمان از دین خود منحرف شده اند و به همین دلیل استعمار بر آموزش این نظریه به جوانان مسلمان در مدارس ما بسیار حریص است و تأکید میورزد، در حالی که در همین حین، طبق قوانین آمریکا تدریس این نظریه در مدارس آنها از سال ١٩٣٥م ممنوع شده است.
ولی اروپا پس از اینکه بر دین تحریف شدهء خود غلبه کرد، مجدداً اعلام کرد که نظریهء "داروین" که از آن در عرصهء جدال برای تثبیت دیدگاه خود استفاده کرده بود، یک واقعیت علمی نبوده و صرفاً یک نظریه است که هر چه علوم بیشتر پیشرفت کنند، بطلان آن بیش از پیش ظاهر میگردد.»(١)
(١)- اشقر، عقیده به خدا، ص ٩٢-٩٣.
نظریهء تکامل یک نظریهء علمی است و در حال حاضر تنها نظریهء معتبری است که در تمام دانشگاههای مهم و مراکز پژوهشی سراسر جهان برای توضیح حیات زمینی به آن استناد میشود. دانشگاههای اروپا و آمریکا تا بهامروز نظریهء تکامل را تدریس میکنند و هیچیک از دانشگاههای اروپا و آمریکا و یا دانشگاهی که از اعتبار قابل توجه علمی برخوردار باشد، از تدریس نظریهء تکامل جلوگیری نکردهاند. بنابراین من نمیدانم اشقر این دروغ را از کجا آورده که میگوید: (هر چه علوم بیشتر پیشرفت کنند، بطلان نظریهء تکامل بیش از پیش ظاهر میگردد) !
در واقع عکس این سخن درست است؛ چرا که پیشرفت علم ژنتیک، نظریهء تکامل را نظریهای با پشتوانهء علمی غیر قابل انکار ساخته است که حتی اشکالات معمولی از قبیل ویروسهایِ پَسْگَرد(###) و همجوشی کروموزوم شمارهءدو در انسان نیز بر آن وارد نمیباشد.
(###)- رترو-ویروس (Retrovirus) یا ویروس پسگرد، یک RNA ویروس است که خود را با اسـتفاده از آنـزیم تـرنس کریپتـاز معکوس (وارونویس) در سلول میزبان بازتولید میکند تا DNA خود را از روی ژنوم RNA بسازد. DNA ساخته شده در ژنـوم سلول میزبان یکپارچه میشود. از این به بعد ویروس به عنوان بخشی از DNA میزبان نسخه-برداری میشود. از مهمتـرین رترو-ویروسها میتوان به ویروس HIV اشاره کرد که باعث بیماری ایدز (Aids) میشود. (مترجم)
*********