جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
پرسش ۶: به علاوه کسانی هستند که به اسلام از نظر خشن بودن اشکال میگیرند؛ نه تنها امروز بلکه از زمان پیامبر ص، و اینکه اسلام با شمشیر گسترش یافته است. این متون قرآنی را چگونه تفسیر میکنید که به کشتار، راندن و از میدان به در کردن تشویق میکند؟ «سورهی آل عمران: ۸۵، ۱۹ و ۸۳، سورهی توبه: ۲۹، سورهی نسا: ۹۱ و سورهی محمد: ۴»؛ و آیات ارث و شهادت و گواهی دادن و آنچه حقوق مدنی زن را ضایع میکند، چگونه تفسیر میکنید؟
پاسخ:
مسئلهی جهاد، به طور معمول در ادیان الهی وجود دارد و فقط مختص اسلام نیست. من این موضوع را در کتاب «جهاد درب بهشت است» بیان کردهام.() اما آیاتی که در قرآن وجود دارد و شما آنها را مشوّقی برای خشونت یا از میدان به در کردن دیگران بر میشمارید:
اول: آل عمران: ﴿(هر آينه دين در نزد خدا دين اسلام است و اهل کتاب راه خلاف نرفتند مگر از آن پس که به حقانيت آن دين آگاه شدند، و نيز از روی حسد. آنان که به آيات خدا کافر شوند بدانند که او به زودی به حسابها خواهد رسيد)﴾() ، ﴿(آيا دينی جز دين خدا میجويند؟! حال آنکه آنچه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه تسليم فرمان او هستند و به نزد او بازشان میگردانند)﴾() ، ﴿(و هر کس دينی جز اسلام اختيار کند از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از زيانديدگان خواهد بود)﴾().
معنی: آل عمران: ﴿(آيا دينی جز دين خدا میجويند؟! حال آنکه آنچه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه تسليم فرمان او هستند و به نزد او بازشان میگردانند * بگو: به خدا و آنچه بر ما و بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندان او، و نيز آنچه بر موسی و عيسی و پيامبران ديگر از جانب پروردگارشان نازل شده است، ايمان آورديم، ميان هيچ يک از ايشان فرقی نمینهيم و همه تسليم ارادهی او هستيم * و هر کس دينی جز اسلام اختيار کند از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از زيانديدگان خواهد بود)﴾().
آیهی ۸۴ از سورهی آل عمران، به روشنی معنای اسلام را در آیات بیان میکند؛ اینکه اسلام همان تسلیم خداوند و خلیفهی خداوند در زمین در هر زمان که براساس قانون خلافت خداوند در زمینش منصوب شده است، میباشد؛ قانونی که از نخستین روز برای نخستین انسان در این زمین وجود داشته است؛ او همان پیامبر خدا حضرت آدم ع میباشد که خداوند او را به عنوان خلیفه و جانشینش در زمینش گماشت.
این آیات برای از میدان به در کردن یا حکم کردن علیه کسی نیست؛ بلکه فقط برای بیان قانون ایمانِ قابل قبول از نظر خداوند میباشد؛ یعنی همان تسلیم شدن در برابر خداوند و خلیفهی خداوند در زمینش.
اما اینکه شما وضع قانونی برای ایمان را از میدان به در کردن دیگرانی بدانی که آن را نپذیرفتهاند، به این معنی خواهد بود که همهی پیروان ادیان ـاز آنجا که براساس قانون ایمان عمل میکنندـ غیر از خودشان را منزوی و از میدان به در کردهاند و حتی این موضوع بر هر گروهی که به تفکر مشخصی ایمان دارند نیز منطبق میگردد.()
دوم: توبه: ﴿(با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز قيامت ايمان نمیآورند و آنچه را که خدا و پيامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دين حق را نمیپذيرند پیکار کنيد، تا آنگاه که به دست خود در عين مذلت و خواری جزيه بدهند)﴾().
معنی: قرآن، یکپارچه و کامل است و آنچه وهابیها برای گسترش عقاید باطل و فتواهایشان در مورد کشتار مردم انجام میدهند و آنچه مسیحیها و دیگران در این روزها برای طعنهزدن به قرآن انجام میدهند، عبارت است از فرآیند تقطیع آیاتی از کتابی که یکپارچه و کامل است و نمیتوان بخشی از آن را به دور از کل یا بقیهی اجزا برگرفت.() خداوند در قرآن بیان کرده که قرآن، یکپارچه و کامل است و جزء جزء کردن آن صحیح نیست و کسی که آن را جزء جزء کند، مُغرض است؛ یا کسی است که میخواهد به شکلی کور و بیهدف طعنه بزند، مانند کسی که به گویندهی «لا اله اله الله» میگوید تو کافر هستی و وجود خدا را انکار میکنی؛ چرا که «لا اله» گفتی! یا کسی است که برای هدف نفسانیاش، میخواهد عقیده یا فتوای فاسدی را گسترش دهد؛ همانطور که وهابیها چنین میکنند.
آیات قرآنیِ زیر از چنین رفتار منحرف و مغرضانهای که برای تجزیه و بخش بخش کردن قرآن انجام میشود، باز میدارد:
﴿(... آيا به بعضی از کتاب ايمان میآوريد و بعضی ديگر را انکار میکنيد؟! پاداش کسی که چنين کند در دنيا جز خواری نيست، و در روز قيامت به سختترين عذابها بازگردانیده میشود وخدا از آنچه میکنيد غافل نيست)﴾().
﴿(آنان که قرآن را به بخش بخش کردند * به پروردگارت سوگند که همه را بازخواست کنيم * به خاطر کارهايی که میکردهاند)﴾().
اکنون آیهی مورد نظر را میآوریم؛ یعنی توبه: ۲۹ ولی با آیات بعدیاش تا ببینیم چرا خداوند در اینجا مؤمنان را به کشتار تشویق میکند.
توبه: ﴿(با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز قيامت ايمان نمیآورند و آنچه را که خدا و پيامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دين حق را نمیپذيرند پیکار کنيد، تا آنگاه که به دست خود در عين مذلت و خواری جزيه بدهند * يهود گفتند: عُزَير پسر خدا است، و نصاری گفتند: عيسی پسر خدا است. اين سخنی است که بر زبان میرانند همانند گفتار کسانی که پيش از اين کافر بودند. خدا بکشدشان، چگونه بازگردانیده میشوند؟ * آنها اَحبار و راهبان خويش و مسيح پسر مريم را به جای الله به خدايی گرفتند و حال آنکه مأمور بودند که تنها يک خدا را بپرستند، که هيچ خدايی جز او نيست، منزّه است از آنچه شريکش میدارند* میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند، در حالی که خدا جز به کمال رسانیدن نور خود، نمیخواهد، هر چند کافران را خوش نيايد * او کسی است که فرستادهاش را با هدايت و دين حق فرستاد، تا او را بر همهی دينها پيروز گرداند، هر چند مشرکان را خوش نيايد)﴾().
بنابراین خداوند به جنگ با ایشان تشویق میکند؛ چرا که آنها کسانی بودند که پیکار را آغاز نمودند: ﴿(میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند، در حالی که خدا جز به کمال رسانیدن نور خود، نمیخواهد، هر چند کافران را خوش نيايد)﴾ و فکر نمیکنم تشویق کردن به کشتن دیگران یا آمادگی برای کشتن دیگران یا آماده کردن نفرات برای کشتار دیگران، جنگ محسوب نشود؛ و معتقدم ارادهی خاموش کردن نور خداوند با دهانهایشان، چنین مواردی و حتی بیشتر را در بردارد.()
هر چند آیات گفته شده، گرفتن و پاسخدادن را احتمال میدهد و اینکه جزو متشابهات هستند، ولی آیهی روشن و محکمی وجود دارد که بیان میکند خداوند مؤمنان را به جنگ با کسانی که با آنها میجنگند تشویق میکند و مؤمنان را از تجاوز به دیگران باز میدارد؛ و متشابه به محکم بازگردانیده میشود.
خداوند متعال میفرماید: ﴿(با کسانی که با شما جنگ میکنند، در راه خدا بجنگيد و تعدّی مکنيد؛ زيرا خدا تجاوزکاران را دوست ندارد)﴾().
به علاوه، عملکرد رسول خدا حضرت محمد ص واضح و روشن است. یهود که اهل کتاب هستند، با ایشان در مدینه در امنیت زندگی میکردند و به ایشان بدی نمیرسید تا اینکه این، آنها بودند که جنگ با ایشان و کمک به کسانی که با ایشان ص جنگیده بودند را آغاز نمودند.
همچنین باید به این نکته توجه داشت که اسلام و دین الهی، دین را از سیاست جدا نمیداند؛ بلکه حکومت و سیاست، بخشی از دین میباشد و در نتیجه بسیاری از آیات در قرآن عبارتاند از قوانین نظامی که حقوق سرباز را در نبرد و کاری را که مجاز است در برابر کسی که با او میجنگد انجام دهد، مشخص میکنند. مؤمن تا زمانی که با او جنگی نشود نمیجنگد و تنها با دستور خداوند پیکار میکند تا اجر و پاداش بگیرد؛ به همین جهت خداوند برای مؤمنان در میدان نبرد، جنگ با کسانی که با او میجنگند را در آیات قرآنی تشریع فرموده است؛ همانطور که هماکنون و پیش از این، حکومتها برای لشکریانشان قوانینی را وضع میکنند و در آن حقوق سربازانشان را در میدان نبرد بیان میکنند و آنچه جایز است و آنچه جایز نیست و ... را تشریح میکنند.
سوم: ﴿(گروه ديگری را خواهيد يافت که میخواهند از شما و قوم خود در امان باشند، اينان هرگاه به کفر دعوت شوند به آن بازگردند، پس اگر خود را به کناری نکشند و صلح نکنند و از اعمال خويش باز نَايستند آنان را هر جا که يافتيد، بگيريد و بکشيد که خدا شما را بر آنان تسلطی آشکار داده است)﴾().
اشکال این آیه در کجا است؟
آیه به جنگ با کافر محاربی که دست از آزار مؤمنین باز نمیدارد، تشویق میکند.
به علاوه اینکه در آیهی پیش از آن، بیانی است برای جایز بودن صلح با کسی که درخواست صلح میکند و با مؤمنان نمیجنگند و نمیخواهد آنها را آزار نماید.
﴿(مگر کسانی که به قومی که ميان شما و ايشان پيمانی است، میپيوندند، يا خود، نزد شما میآيند در حالی که از جنگيدن با شما يا جنگيدن با قوم خود، ملول شده باشند، و اگر خدا میخواست بر شما پيروزشان میساخت و با شما به جنگ بر میخاستند. پس هر گاه کناره گرفتند و با شما نجنگيدند و به شما پيشنهاد صلح کردند، خدا هيچ راهی برای شما بر ضد آنان نگشوده است)﴾().
چهارم: ﴿(چون با کافران روبهرو شديد، گردنشان را بزنيد تا چون آنها را سخت فرو گرفتيد، اسيرشان کنيد و سخت ببنديد. آنگاه يا به منّت آزاد کنيد يا به فديه، تا آنگاه که جنگ به پايان آيد. اين است حکم خدا و اگر خدا میخواست از آنان انتقام میگرفت، ولی خواست تا شما را با يکديگر بيازمايد و آنان که در راه خدا کشته شدهاند اعمالشان را باطل نمیکند)﴾().
معنی: این آیه برخی از حقوق سربازان مؤمن را در جنگ در میدان نبرد بیان میکند. از حقوق ایشان است که با کافری که با آنها میجنگد، بجنگند() و بیان میکند که حق ایشان، گرفتن اسیران نیز هست و میتوانند در برخورد با اسیران، به آنها آزادی دهند؛ یا بدون عوضی ایشان را آزاد کنند یا آنان را مبادله کنند یا برایشان فدیهای بگیرند و ... .
اشکال این آیه در کجا است؟ گفتیم که قرآن عبارت است از قانونی الهی که فقط مربوط به عبادت نمیباشد؛ بلکه سیاست، حکومت الهی، حقوق مؤمنان و آنچه بر ایشان واجب است و ... را بیان میکند.
پنجم: کسی که میگوید به زن در تشریعی خاص مانند ارث یا شهادت، ستم شده است() باید برای ما ملاک و میزان قانونیاش را که براساس آن عدل و ستم مشخص میشود، بیان کند؛ و در نتیجه بیان کند و یقین نماید که باید زن با مرد در همه چیز مساوی باشد؛ با اینکه همهی ما میبینیم که زن با مرد در هر چیزی مساوی نیست.()
همچنین کسی که میخواهد در یک نظام قانونی و تشریعی، تشریع مشخصی را نقد کند، باید این تشریع را مانند بخشی از این نظام در نظر بگیرد و این بخش را جدا نکند و با آن به صورت جدای از نظام به عنوان یک کُل، برخورد نکند.
حداقل به حقوق زن و واجباتش در قانون الهی توجه کند؛ نه اینکه فقط به حقوق توجه کند و بگوید در قانون الهی به زن، حقوقی کمتر از مرد داده شده است.
چرا به واجبات توجه نمیکند و نمیگوید در قانون الهی مرد واجبات بیشتری نسبت به زن دارد؟
به عنوان مثال دو شخص را در نظر بگیرید که یکی از آنها به ساختن بنایی به بلندی پنج طبقه و دیگری به بلندی ده طبقه تکلیف شده است. آیا عادلانه است که مقدار مواد ساختمانی یکسان و مبلغ یکسان به هر دو داده شود؟! اگر به صاحب ده طبقه، دو برابر صاحب پنج طبقه داده شود، آیا صحیح است کسی بیاید و بگوید: شما ستمکار هستید؛ چرا که بین دو این دو نفر مساوات را رعایت نکردهای در حالی که هر دو برای شما کار میکنند؟!
به نظر من کسی که بگوید به زن به واسطهی این تشریع ستم شده، گفتار و نظرش خام و به دور از بحث دقیق علمی است.