جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامبیتردید مجموعهای از قوانین فیزیکی بر این جهان حاکم هستند، و از سوی دیگر قانون به معنی وجود یک قانونگذار است. همچنین قانون، بیشک، منجر به نظام میگردد و نظام یعنی اینکه نظمدهندهای وجود دارد.
برای توضیح بیشتر، مثالی بیان میکنم:
وقتی میبینیم که در چهارراهی برای تنظیم عبور و مرور اتومبیلها، از چراغ راهنمایی استفاده شده است، میدانیم که نیرویی آگاه، دانا و نظمدهنده برای این نظام وجود دارد و او است که این چراغ را قرار داده. به همین منوال میگوییم: قانون جاذبه دال بر وضعکنندهء آن است و همچنین نیروهای الکترومغناطیسی و نیروهای ضعیف و قوی هستهای در سطح وجودی خود و به میزان توان خود، بر وجود وضعکنندهء خویش دلالت دارند. همهء اینها، قوانین عبور و مرور جهان را تعیین میکنند، همانگونه که در چهارراه مذکور اشاره کردیم. اگر آنها در این مقادیر و در این جایگاه نبودند، هیچ مادهای بهوجود نمیآمد و ما در این جهان پدیدار نمیشدیم. آیا عاقلانه است که ما وقتی یک چراغ راهنمایی ساده را ببینیم به وجود پلیس راه یا شهرداری حکم کنیم که او این علائم راهنمایی را در تقاطع برای تنظیم عبور و مرور قرار داده و حکم کنیم که در پس این پلیس، حکومتی وجود دارد که عملکرد آن را تنظیم میکند، ولی حکم نکنیم که نیرویی حکیم و دانا وجود دارد که او وضعکنندهء قوانین جهان است ـ همان قوانینی که شاهدش هستیم و علم، آن را برای ما اثبات نموده است ـ و آیا نباید گفت او است که عبور و مرور و حرکت را در کل جهان تنظیم میکند و مشخص میسازد؟!
بیتردید فرد عاقل به وجود نظمدهندهای حکم میکند که این قوانین نظمدهندهء جهان را وضع کرده است؛ اما اصرار گروهی بر انکار نظمدهندهای حکیم و دانا، فقط برخاسته از عناد و لجاجتی مغرضانه است که نشان میدهد او با کسانی که بر نچرخیدن زمین اصرار داشتند، تفاوت چندانی ندارد.
آیا کلّ این نظام بدون نظمدهنده است؟! به خدا سوگند تعجب میکنم از کسی که به چنین چیزی باور دارد و با این وجود میگوید کسی که چراغ راهنمایی را نصب کرده، پلیس راه یا مرکز مدیریت راهها است. او باید با خود منصف باشد و عدم اعتقادش به نظم را در اینجا نیز ابراز کند و بگوید: چراغ راهنمایی خودبخود ساخته شده و خودبخود از چهارراه سر در آورده است. آیا عاقلانه است که ما نظام و قوانینی را در جایی ببینیم و بگوییم: نظمدهندهای وجود دارد و نظام و قوانینی را در جایگاهی دیگر ببنیم و بگوییم: نظمدهندهای دانا آنها را وضع نکرده است؟!!!
اگر استدلال "صفت اثر دلالتی است بر صفت مؤثر" و در نتیجه دال بر وجود مؤثرِ متّصف به آن صفت است را خلاصه کنیم، میگوییم:
اگر ما و ملحدان به دادگاه عقل انسانی رجوع کنیم، موارد زیر را مییابیم:
اثر= جهان هستی؛ صفت جهان = قانونمندی و نظام؛ صفت مؤثر = نظمدهندگی و دانایی؛ مؤثر = ناشناخته.
ما جهان هستی را در علوم جدید بررسی نمودیم و صفت آن را شناختیم و این صفت، ما را به صفت موصوفی که وجود آشکاری دارد راهنمایی کرد. از صفتش مشخص است که او نظمدهنده (قانونگذار) است ، و بهدنبال آن، آگاه و دانا است.
اکنون ثابت شد مؤثری وجود دارد که به صفات نظمدهندگی، آگاهی و دانایی متّصف میباشد.
بنابراین ما وجود نظمدهندهء دانایی را ثابت کردیم که قوانین جهان هستی را وضع کرده است (و همان چیزی است که اثباتش مطلوب ما بوده است).
*****