وهم الإلحاد ، الفصل الثالث ، التطور سنة إلهية (ص ١٤٠ -١٤٣) / توهم بيخدايي ، فصل سوم: تکامل، سنتی الهی (ص ١٤٧-١٥١)
برخی از مدعیان فقه، با استناد به آیهء ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ﴾﴿التين:٤﴾ [ما آدمی را در نیکوترین اعتدال آفریدیده ایم](که آفریدیم انسان را در نکوتر اندام ﴿٤﴾)، چنین استدلال میکنند که نظریهء تکامل با متون دینی در تعارض است؛ زیرا برداشت این عده از آیهء مزبور به این صورت است که جسم انسان از همان اولین لحظه، به همین صورت کنونی آفریده شده است. اگر این عده، قسمت بعدی آیه را نیز میخواندند، به ورطهء اين استدلال ساده لوحانه گرفتار نمیشدند. خدای متعال میفرماید: (که آفریدیم انسان را در نکوتر اندام ﴿٤﴾ سپس بازگردانیدیمش فرود فرودین ﴿٥﴾) [ما آدمی را در نیکوترین اعتدال آفریدهایم * آنگاه او را فروتر از همهء فروتران گردانیدیم]، آیا این افراد از خود نپرسیدهاند اگر منظور آیه، جسم انسانی باشد، برگرداندن او به «اسفل سافلین» چگونه است و این عمل کجا رخ میدهد؟! آیا اینها چنین گمان میکنند که جسم انسان پیشتر در "احسن تقویم" (بهترین وضعیت) بوده و اکنون در مرحلهء «اسفل سافلین» (پستترین مرتبه) قرار گرفته است؟ یا شاید عقیده دارند که در آینده شکل و ظاهر تمام بنی آدم با تبدیل شدن به "اسفل السافلین" تغییر خواهد کرد و به عنوان مثال به میمون و میمون نماها تبدیل خواهد شد؟!
واقعیت آن است که بهتر بود این عده در این وادی قدم نمیگذاشتند؛ و ای کاش از اشتباه های پیشینیان خود درس میآموختند!
﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ﴾ ﴿٤﴾: "احسن تقویم" ناظر به شکل و توانایی جسمانی نیست بلکه این عبارت یعنی انسان به صورت خدا آفریده شده است و صورت خدا، صورتی جسمانی یا مثالی نمی باشد؛ صورت خدا یعنی تجلی اسماء الهی. پس معنای این سخن که انسان به صورت خدا آفریده شده یعنی ساختار فطری وی برای به ظهور رساندن اسماء الهی در خلق و الله شدن در خلق ساخته شده است. هر انسانی بالقوه قابلیت اِبراز این شایستگی را دارد. این شایستگی، خود از روح القدسی که در نفس انسانی تجلی یافته است، نشأت میگیرد. البته برخی، این قابلیت و فرصت را از کف می دهند و با اختیار و انتخاب خود، به اصل حیوانی خویش بازمیگردند:
﴿بگو آیا خبر دهم شما را به بدتر از این پاداشی از نزد خدا آنکس که دور کردش خدا و خشم بر او گرفت و قرار داد از ایشان میمونان و خوکان و پرستندگان سرکش آنانند بدترین در جایگاه و گمراهتر از راه راست﴾ ﴿المائدة:٦٠﴾
حقیقت همین است؛ خدا به انسان - به تمام انسانها - شاه کلیدی که تمام درها را میگشاید و انسانیتش را پایدار مینماید، اعطا فرموده است. او با این کلید میتواند درها را یکی پس از دیگری بگشاید و از نوری به نور بزرگتر از آن رهسپار شود تا به نوری که ظلمتی در آن راه ندارد، برسد. از سوی دیگر وی قادر است بسادگیِ هر چه تمامتر، این کلید را به زمین بیندازد و به حیوانیت و ددمنشی خویش بازگردد و به این ترتیب خود را همردیف میمون قرار دهد؛ همان طور که در قرآن آمده است: ﴿وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ﴾(و بعضی را بوزینه گردانیده است).
ظلم و ستم، هیچ جایگاهی در بارگاه الهی ندارد. آتش جهنم برای کسانی که آن را برگزیده و جاودانگی در آتش را اختیار کرده اند، همان دنیا است؛ ولی فقط بعدها از آن پرده برداشته میشود تا به روشنی دریابند که آنها دنیای خویش را به وسیلهء رفتارهایشان و ظلم ها و فسادهایی که نموده اند، شعله ور ساختهاند و آشکار خواهد شد که عقرب های حسد و افکار درنده و جنایت ها و و ذات حیوانی و ددمنشانه ، آن را آکنده کرده است. پس وقتی پرده ها برداشته شوند، بعضی از آنها سبب عذاب بعضی دیگر با این حقایق میشوند. در بارگاه الهی ظلم و ستم جایگاهی ندارد. کسی که جاودانگی در دنیا را خواستار باشد، آرزویش برآورده میشود و به خواسته اش میرسد ولی بعداً پرده از جلوی دیدگانش برداشته میشود تا واقعیتها را همانگونه که هست مشاهده کند: ﴿ندوید و بازگردید بسوی آنچه هوسران بودید در آن و نشیمنهای خویش شاید پرسش شوید﴾ ﴿الأنبياء:١٣﴾.
خدا در همه چیز عادل است. وی نه تنها عادل، بلکه محسن و کریم هم هست، آن هم تا به آن حد که درک و فهم ما را یارای پی بردن به آن نیست. به همین دلیل هیچ گاه او کسی را آزار نمیرساند، بلکه شدیدترین مجازات خدا آن است که اختیار انسان را بدست خودش میدهد؛ که معمولاً پیامد آن هلاک ابدی آدمی است. معنای این سخن خداوند متعال: ﴿و همانا دانستید آنان را که تجاوز کردند از شما در روز شنبه که گفتیم ایشان را باشید بوزینههایی سرافکندگان﴾ ﴿البقرة:٦٥﴾، و این سخن: ﴿بگو آیا خبر دهم شما را به بدتر از این پاداشی از نزد خدا آنکس که دور کردش خدا و خشم بر او گرفت و قرار داد از ایشان میمونان و خوکان و پرستندگان سرکش آنانند بدترین در جایگاه و گمراهتر از راه راست ﴿المائدة:٦٠﴾﴾، و این سخن که: ﴿پس گاهی که سرپیچیدند از آنچه نهی شدند از آن گفتیم بدیشان بشوید بوزینهگانی راندگان ﴿الأعراف:١٦٦﴾﴾ این است که؛
همانا آنها کلیدها را از دستان خویش انداختند و روح انسانی را که خدا در پدرشان حضرت آدم (عليه السلام) جریان داده و ایشان را در بدست آوردن آن ترغیب فرموده بود، از کف دادند ، و فقط روح حیوانی در آنها باقی ماند؛ بنابراین به اصل حیوانی و ددمنشانه خود که هیچ سخنی را درک نمی کنند، بازگشتند.
المصدر (الكليني - الكافي): ج1 ص272.).
جابر میگوید: از ابوجعفر باقر (عليه السلام) در مورد علم عالِم سؤال کردم. در پاسخ فرمودند: [ای جابر، در انبیا و اوصیا پنج روح وجود دارد: روح القدس و روح ایمان و روح حیات و روح قوت و روح شهوت. ای جابر! ایشان با روح القدس آنچه را در زیر عرش تا آنچه را که در زیر زمین است، میدانند. سپس فرمود: ای جابر! آن چهار روح دیگر دچار حوادث و دگرگونی میشوند مگر روح القدس که هرگز به لهو و لعب نمیپردازد].
مصدر (كليني - كافي): ج١ ص٢٧٢.).
پس کسی که روح ایمان در او نباشد یا روح ایمان از او سلب گردد، سه روح دیگر و یا سه بُعدِ دیگرِ روح در وی باقی میماند؛ و این همان ابعادِ حیوانیِ نفسانی است که در این صورت بر میمون و خوک هیچ برتری نخواهد داشت. در واقع مسخ آنها عبارت خواهد بود از بازگشت ایشان به اصل خویش و به واقعیت هایشان ، که به کنار گذاشتن آن تمایل نداشتند ، و به اختیار خویش باقی ماندن در آن را برگزیده اند. خداوند در قرآن خطاب به آنان میفرماید به همان حالت میمون بودن خویش باقی بمانید:
﴿ که گفتیم ایشان را باشید بوزینههایی سرافکندگان ﴾﴿البقرة:٦٥﴾
﴿ و قرار داد از ایشان میمونان و خوکان ﴾﴿المائدة:٦٠﴾
و خداوند متعال ميفرمايد : ﴿ یا پنداری که بیشترشان میشنوند یا بخرد مییابند نیستند جز مانند چهارپایان بلکه ایشانند گُمتر در راه ﴾﴿الفرقان:٤٤﴾
از این آیات میتوان فهمید که خداوند دربارهء برخی کسانی که جسم آدمی دارند، فرموده است که اینها میمون هستند و خوک و چهارپا و حتی گمراهتر از چهارپایان. اگر تفسیری از (أضل سبيلاً)(گُمتر در راه) به مصادیق حیوانی را بخواهید، میتوانم برایتان کرمهای ابتدایی ، حشرات ، سوسکها و عقربها را نام ببرم. بنابراین در اینجا مقولهء تکاملِ روحی یا نفسانی مطرح است. این موجودی که جسمی انسانی دارد، ممکن است از لحاظ روحی آن قدر ترقی و تکامل پیدا کند تا انسانی شود و از روح ایمان و روح القدس بهرهمند گردد. از سوی دیگر، ممکن است آن قدر به قهقرا برود که فقط ارواح حیوانی در او باقی بماند؛ همانند میمون یا حتی به فروترین سطحها بخزد، همانند کِرم هایی که چه بسا درکشان فقط به سوراخ های بدنش محدود است: سوراخی برای غذا ، سوراخی برای خروج فضولات و سوراخی برای اعمال جنسی. متأسفانه گاهی اوقات ممکن است انسان نیز همینگونه گردد.
در حال حاضر بحث ما دربارهء سه روح یعنی (روح حیات، روح قوت و روح شهوت) میباشد. هر موجودی که از این ارواح سه گانه برخوردار باشد، در واقع حیوانی است که میتواند در چهارچوب هوشی که دارد و بر اساس وضعیت مغزش یعنی اندازه و اجزای تشکیل دهنده و تناسب آن با جسم فیزیکیِ حیوان، با محیط اطرافش تعامل (کُنِش و واکنش) داشته باشد. این ویژگی در تمام حیوانات از جمله انسان، یکسان است. به عنوان مثال میمونها میتوانند برای شکستن میوه های سخت از ابزار مناسب استفاده کنند؛ سگهای آبی میتوانند سدسازی کنند؛ طوطی کیا (Kea parrot)(#) قادر است با هوشمندی قابل توجهی رفتار کند. برخی حیوانات نیز دارای زندگی اجتماعی هستند و میبینیم که نسبت به یکدیگر با مهربانی رفتار میکنند. گروهی دیگر از حیوانات همچون مورچه و زنبور، نیز از سیستمهای بسیار دقیق و پیچیدهای برخوردارند.
نتیجه آنکه به نظر من، اینکه آیا جسم انسان از انساننماها تکامل یافته است یا خیر، و آیا این تکامل با متون دینی در تعارض است یا خیر، مسئله ای دقیق و پیچیده است و شایسته است انسان خودش در این موضوع تفکر و تحقیق کند تا حقیقت را باز شناسد.
******
(#)- طوطی کیا (Nestor notabilis) که در فارسی به نام طوطی جنایتکار نیـز نامیـده میشـود و بـه هـوش و کنجکـاوی مشهور هستند. (مترجم)