جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام«(گفت: به خدا پناه میبرم، که جز آن کس را که کالای خويش نزد او يافتهايم بگيريم، اگر چنين کنيم از ستمکاران خواهيم بود)».
چرا یوسف از اینکه کسی از آنان را نگه دارد، به خداوند پناه میجوید؟ و کالای یوسف چه بود؟
اگر یوسف از اینکه کسی غیر از آنکه جام (پیمانه) نزدش است را نگه دارد، به خداوند استعاذه میکند، پس با این سخنش، بر متهم بودن بنیامین تأکید مینماید، با وجود اینکه بنیامین دزد نیست!
حقیقت این است که کالای یوسف ع چیزی غیر از جام و پیمانه میباشد؛ بلکه همان ولایت برای ولی خداوند و اعتراف به حاکمیت الله و سجده برای خلیفهی او در زمینش است.
و چنین چیزی در دل کسی جز بنیامین وجود نداشت؛ چرا که او به هیچ وجه با آنها همراهی نمیکرد و در گناه غصب کردن جایگاه یوسف ع شریکِ آنها نبود، و او به اینکه برادرش جانشین خداوند در زمینش میباشد، اقرار مینماید؛ بنابراین کالای یوسف در قلب بنیامین بود؛ چرا که کالای یوسف ع همان دین و ایمان حقیقی میباشد.
مهدی قائم ع نیز به همین صورت میفرماید: پناه میبرم بر خدا اگر جز آن کس را که کالای خويش نزد او يافتهايم بگيريم، و کالای مهدی، قرآن است. ایشان، یاران و انصارش که قرآن را در دلهایشان حمل میکنند، پاکیزه مینماید؛ چرا که آنها کالای مهدی را بر دوش میکشند و راضی نشدند که در گناه طَرد کردن قرآن و صاحبش مهدی، شریک باشند. آنها این استحقاق را پیدا کردند که یاران و انصار مهدی شوند و این به دوش کشیدن توسط آنها در جامعهی جاهلیت، آسان یا سبک نمیباشد؛ جامعهای که علمای بیعمل و اعضای نادانش، به طرد کردن یا به قتل رسانیدن یا انداختن یوسف آل محمد ـمهدی عـ در چاه، رضایت دادند.
امیرالمؤمنین علی ع در توصیف حال ایشان میفرماید: «.... حاملان کتاب (قرآن) آن را به کناری افکنده و حافظانش، فراموشش میکنند. در آن روز قرآن و پیروان مکتبش، هر دو از میان مردم رانده و تبعید میشوند و هر دو همگام و مصاحب یکدیگر و در یک جاده گام مینهند و کسی پناهشان نمیدهد. قرآن و اهلش در آن روز بین مردمند، اما میان آنها و همراهشان نیستند؛ چرا که گمراهی با هدایت هماهنگ نشود، گرچه کنار یکدیگر قرار داشته باشند. مردم در آن روز بر تفرقه و پراکندگی اتحاد میکنند و در اتحاد و یگانگی پراکندگی دارند، گویا این مردم پیشوایان قرآنند و قرآن پیشوای آنان نیست! پس، از قرآن، جز نامی نزدشان باقی نماند و جز خط و نوشتار آن، چیزی نشناسند! از دیر زمان افراد صالح و نیکوکار را کیفر میکردند، صدق و راستی آنان را افترا و دروغ بر خدا مینامیدند و در برابر اعمال نیک، کیفر گناه قرار میدادند».
یک نکته از این آیه «(به غیر از کسی را که کالای خود را نزد او بیابیم....)» باقی میماند تا بدانیم؛ اینکه سجدهی برادران یوسف، چیزی جز بازگشتی به حق و اعتراف به حاکمیت خداوند و اینکه یوسف ع وصی یعقوب و جانشین خداوند در زمینش است، نمیباشد. اما سجدهی یعقوب برای آموزش دادن آنها و شناسانیدن به آنها و تأکید بر مقام و جایگاه یوسف ع میباشد. یعقوب در سجدهاش بر یوسف ع معلّم برادران یوسف ع بود.
یوسف، برادرش بنیامین را پناه داد و او را به خود نزدیک نمود؛ چرا که کالای یوسف در دل بنیامین بود و اکنون برادران یوسف ع نیز کالای او را در دلهایشان حمل مینمودند و با سجدهکنندگان، به سجده درافتادند و ابلیس که خداوند لعنتش کند، در ادامهی فریب دادن آنان، ناکام ماند.
نتیجه اینکه یوسف آنان را نزد خود پناه داد؛ چرا که دیگر اکنون کالای او، پس از اینکه آنها به حق یوسف و گناه و خطای خویش اعتراف کردند، نزد آنان و در دلهایشان میباشد. «(گفتند: به خدا سوگند که خداوند تو را بر ما برتری داد و ما خطاکار بوديم)». اکنون، آنها به اینکه خداوند یوسف ع را به عنوان وصی یعقوب ع برگزیده است، معترف میباشند و حتی قسم یاد میکنند که یوسف ع صاحب حق الهی است: «(گفتند: به خدا سوگند که خداوند تو را بر ما برتری داد)».
این رخداد با حضرت محمد فرستادهی خداوند(صلی الله علیه وآله وسلّم) نیز صورت پذیرفت و با مهدی نیز حاصل خواهد شد. «(اين سنت خداوند است که از پيش چنين بوده، و در سنت خدا دگرگونی نخواهی يافت)».
علی ع به ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب پسر عموی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلّم) که پیشتر در مورد رسول خدا ناسزایی گفت و تنها حسان با این سخنش «آیا به ابوسفیان نرسانم....» با او به مخالفت برخاسته بود، فرمود:
«از سوی وجه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلّم) نزد او برو و به ایشان بگو سخنی را که برادران یوسف به یوسف گفتند: «(به خدا سوگند که خداوند تو را بر ما برتری داد و ما خطاکار بوديم)» ، که خداوند دوست نمیدارد که احدی در سخن گفتن از او برتر باشد». ابوسفیان این کار را انجام داد و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلّم) به او فرمود: «(امروز بر شما سرزنشی نیست، خدا شما را میبخشايد که او مهربانترين مهربانان است)».
سپس ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب ابیاتی گفت که در آن از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلّم) معذرتخواهی نموده بود؛ از جمله:
غیر از خودم، هدایتگری هدایت و راهنماییم کرد به سوی خداوند، که من او را از هر دری رانده بودم
او را بازمیداشتم و نسبت به محمد نادان بودم ادعایی داشتم؛ هرچند نسبتی با محمد ندارم
مفضل بن محمد میگوید: از ابا عبدالله امام صادق ع در مورد این سخن خداوند: «(و هيچ يک از اهل کتاب نيست مگر آنکه پيش از مرگش به او ايمان آورد)» پرسیدم. ایشان ع فرمود: «این آیه مخصوص ما نازل شده است؛ هیچ فردی از فرزندان فاطمه نیست که بمیرد و از دنیا بیرون نمیرود، مگر اینکه به امامت امام، اقرار میکند، همان طور که فرزندان یعقوب به یوسف اقرار نمودند، آن هنگام که گفتند: «(به خدا سوگند که خداوند تو را بر ما برتری داد)» ».