جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامعذاب الهی برای هر امتی و در هر زمانی، رخداد بزرگی است که فقط پس از این اینکه امت به سوی انحرافات عمیق عقایدی و تشریعی رفته باشند، واقع میگردند؛ هنگامی که بیشترشان وارونه شده، مقیاسها را وارونه میبینند (منکر را معروف و معروف را منکر میبینند). همچنین پس از این رخ میدهد که فرستادهای، فرستاده میشود تا برای مردم انحراف و باطلی را که پذیرفتهاند و به آن عمل میکردند، بیان کند و سپس اعضای این جامعه، فرستاده را تکذیب میکنند، از او رویگردان میشوند و به او اعتنایی نمیکنند یا به مسخره کردن و استهزا روی میآورند. بنابراین، علت وقوع عذاب، انحراف و فساد، مُضاف بر نپذیرفتن هر گونه تلاشی برای اصلاح این انحراف، و تکذیب فرستادگان خداوند سبحان و متعال میباشد.
امکان ندارد انحراف عقایدی یا تشریعی در هر امتی به وجود آید، مگر اینکه علمای دین در آن امت عهدهدار این موضوع باشند؛ چرا که امکان ندارد عامهی مردم در شریعت تحریف ایجاد کنند و دیگران را بتوانند در پذیرفتن این تحریف، قانع نمایند. حال که انحراف از طرف غیرعلما امکانپذیر نیست، وجود داشتن تحریف کننده از میان آنان، عادی است و حتی در اغلب موارد، بزرگِ آنان میباشد؛ کسی که به سوی او رجوع میکنند و پس از آن، گروهی از این علمای بیعمل در مدت زمانی که این تحریف صورت میگیرد، از آن محافظت مینمایند. اما فساد اخلاقی، سنّتی است که با وجود طاغوت فسادگر و خالی شدن میدان از علمای ربّانی مخلِص و یا کم شدن آنها و کم شدن یاریگرانشان و حتی با وجود داشتن علمای بیعمل که در شهوتها فرو غلتیدهاند، رواج پیدا میکند؛ کسانی که با رفتار خوارکنندهی خود، مردم را از راه مستقیم بازمیدارند و حتی باعث بیزار شدن تعداد بسیاری از مردم از دین و نپذیرفتن آموزههای پیامبران و اوصیا، میشوند؛ چرا که مردم گمان میکنند این آموزهها، آموزههای این علمای فاسد میباشد. کسانی که از دین بیزار میشوند، بسیار سادهتر از افرادی هستند که از این علمای فاسد تقلید و از انحرافشان دنبالهروی میکنند، بدون اینکه هیچ نقد یا نظری در مورد این انحراف داشته باشند و حتی بدون هیچ تلاشی برای اعتراف به این واقعیت خوارکننده برای علمای فاسد؛ هر چند واقعیت آنان روشن و واضح باشد و به کنکاش و نظریهپردازی برای شناختش نیازی وجود نداشته نباشد. این تقلیدکنندگان نابینا، چیزی جز آنچه علمای بیعمل فاسدشان میبینند، نمیبینند. «(و چون به آنها گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنيد، گويند: نه، ما از آيينی که پدران خود را بر آن يافتهايم پیروی میکنيم اگر چه شيطان آنها را به عذاب آتش فراخوانده باشد)».
با وجود چنین واقعیت جاهلانهای، به چیز زیادی نیاز نداریم تا نتیجهای که قرآن برای ما بیان میکند را بشناسیم؛ یعنی تکذیب فرستادگان اصلاحگر از سوی خداوند سبحان و متعال: «(نوح را بر قومش به رسالت فرستاديم. گفت: ای قوم من، الله را بپرستيد، شما را خدايی جز او نيست، من از عذاب روزی بزرگ بر شما بيمناکم * مهتران و بزرگان قومش گفتند: ما تو را در گمراهی آشکاری میبينيم * گفت: ای قوم من، گمراهی را در من راهی نيست، و من فرستادهای از سوی پروردگار جهانيان هستم)».
رسالتها پی در پی میآیند و موضعگیری علمای بیعمل و تقلیدکنندگان آنها نسبت به پیامبران و فرستادگان (علیهم السلام) تکرار می شود. «(و به سوی عاد، برادرشان هود را فرستادیم....)» ، «(بزرگانی که کافر شدند گفتند)» ـ به رسالت او کافر شدندـ «(از قومش (گفتند:) ما تو را در سفاهت و بیخردی میبینیم)» ؛ بزرگان متکبر گمان میکنند هر کسی که در مسیرشان در سفسطهی شیطانیشان، آنها را همراهی نکند، سفیه و نادان است. «(و پنداريم که از دروغگويان باشی * گفت: ای قوم من، در من نشانی از بیخردی نيست، و من فرستادهای از سوی پروردگار جهانيان هستم)». «(و بر قوم ثمود، برادرشان صالح را....)». «(مهتران قومش که گردنکشی میکردند به زبونشدگان قوم که ايمانآورده بودند گفتند: آيا میدانيد که صالح از جانب پروردگارش آمده است؟ گفتند: ما به آنچه به آن فرستاده شده است، ايمان داريم * گردنکشان گفتند: ما به کسی که شما ايمان آوردهايد، کافر هستیم)». «(و لوط آنگاه که به قوم خود گفت: چرا کاری زشت میکنيد که هيچ کس از مردم جهان پيش از شما انجام نداده است؟)».
چه بسا دل طاغوتیان به حال یتیم گرسنه یا بیوهزن و بیسرپرست به رحم آید، ولی این علمای گمراهی بیعملِ منحرف و پیروانشان از مجامع و هیأتهای نزدیک به آنها و سایرین که خداوند لعنت و خوارشان کند و ننگ و عارشان را در این زندگی دنیا آشکار نماید و تاج متعفّن بر سرهای گندیدهشان نَهَد، از بیوهزنان و بینوایان سوء استفاده میکنند تا اموالی به دست آورند و گردآوری کنند و سپس آنها را به نام این ستمدیدگانِ ضعیف، غارت و چپاول نمایند؛ اگر مقداری هم به آنان بدهند، اندک، آن هم با روشهای پست و حقیر خواهد بود. به خدا سوگند، من حتی از بیان کردن چنین چیزی، حیا دارم. تعجب میکنم چگونه این اراذلِ قوم لوط در زمانهی ما، چنین عملی را انجام میدهند! یکی از آنان که خداوند صورتش را در دنیا و آخرت سیاه کند، در حالی که عمرش به شصت سال میرسد، خانمی نزدش آمد؛ درب را به روی او بست و او را به نام مُتعه به زنان و کار زشت دعوت مینماید. دیگری با دختری بیست ساله ازدواج میکند، در حالی که عمرش نزدیک به هفتاد سال میباشد. این منحرفانِ بندگانِ حقیرِ شهوت، اتومبیلهای آخرین سیستم سوار میشوند و نگهبان استخدام میکنند. نمیدانم این علمای گمراهی ترسو و خیانتکار از چه چیزی هراس دارند در حالی که در خانههای بزرگ با مبلمانهای گرانقیمت و گرانترین اثاثیهها زندگی میکنند.
اینها دنبالهروهای معاویه که خداوند لعنتش کند، و باقیماندگان خاندان ابو سفیان میباشند و رسول خدا از اینها بیزار است، هر چند ادعای انتساب به ایشان (صلی الله علیه وآله وسلّم) را داشته باشند. پاسخ این افراد وارونه شده و پاسخ قوم لوط به کسی که آنان را به اصلاح دعوت میکند، یکسان است: «(آنها را از قريهی خود برانيد که آنان مردمی هستند که پاکیزگی میجويند)». «(و بر مردم مَدَين، برادرشان شعيب را فرستاديم)». «(گفتند: ای شعيب، آيا نمازت به تو فرمان میدهد که ما آنچه را پدرانمان میپرستيدند، ترک گوييم، يا در اموال خود آنچنان که خود میخواهيم تصرّف نکنيم؟! به راستی تو مردی بردبار و خردمند هستی)». با شعیب ع اینگونه برخورد میکنند: فریبکاری با مال، و چربزبانی و چاپلوسیِ پست و حقیرانه؛ حتی با فروتنی و با ظاهری آرام و ملایم «(آیا نمازت تورا فرمان میدهد)» «(به راستی که تو بردبار و خردمند هستی)». قاطعانه تأکید میکنند که ما به حکمت و خرد و صبر تو و رفتارهای تو یقین داریم، ولی پس از لحظاتی که چاپلوسیِ پست و حقیرانهشان و فریب دادن شعیب ع سودی ندارد، مرحلهی جدیدی آغاز میشود: «(بزرگان گفتند)» ، بزرگان، همان علمای بیعمل هستند که دشمنان همیشگی پیامبران میباشند. «(که سرکشی و تکبر پيشه کرده بودند، گفتند: ای شعيب، تو و کسانی را که به تو ايمان آوردهاند از قريهی خويش میرانيم مگر آنکه به آيين ما بازگردید)».