جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
جهاد یا پیکار برای برافراشتن کلمهی الله و انتشار توحید و دینی که مورد رضایت خداوند سبحان و متعال است، موضوعی است که خداوند سبحان بر آن صحّه میگذارد و مؤمنان را بر آن تشویق میفرماید، آن را بر آنها واجب ساخته و وعده داده است که هر کس در راه خدا جهاد کند بهشت از آنِ او است، و هر کس که از جهاد روی گرداند را با آتش تهدید میفرماید.
انبیا و فرستادگان ع، حاملان کلمهی الله سبحان هستند و آنها کسانی هستند که پرچم جهاد و پیکار در راه خدای سبحان را بر دوش میکشند. تاریخ انبیا و فرستادگان ع پیش روی شما است، تورات، انجیل و قرآن را ورق بزن تا دریابی که موسی ع شمشیر بر میدارد و مُهیای ورود به سرزمین مقدس میشود، یوشع بن نون ع شمشیر بر میگیرد و به سرزمین مقدس وارد میشود، و داوود ع روزگارش را در پیکار برای اِعتلای کلمهی الله و گسترش توحید به پایان میرساند:
﴿(پس به خواست خدا ايشان را شکست دادند و داوود، جالوت را بکُشت و خداوند به او پادشاهی و حکمت ارزانی داد، و از آنچه میخواست به او بياموخت، و اگر خدا بعضی از مردم را به وسيلهی بعضی ديگر دفع نمیکرد، قطعاً زمين تباه میشد، ولی خداوند صاحب فضل و کرم بر جهانيان است)﴾() و همچنین حق تعالی میفرماید: ﴿(بر هر چه میگويند صبر پیشه کن و از بندهی ما داوودِ توانمند یاد آور، که او همواره توبه کننده بود)﴾().
و سلیمان ع جانشین او میشود تا با دستی هیکل عبادت را بنا و با دست دیگر برای اعتلای کلمهی الله در راه خداوند پیکار کند. حق تعالی میفرماید: ﴿(و سلیمان از داوود به ارث برد و گفت: ای مردم، به ما زبان مرغان آموخته و از هر چیزی به ما داده شده، که اين، همان برتری و نعمت آشکار است)﴾().
﴿(چون (فرستاده) نزد سليمان آمد، سليمان گفت: آيا میخواهيد مرا با مال ياری دهید؟ آنچه خدا به من داده از آنچه به شما داده بهتر است؛ بلکه این شما هستید که به هديهی خويش شادمان میشوید * به سویشان بازگرد. قطعاً سپاهی بر ایشان آوریم که تاب ایستادگی در برابر آن را نداشته باشند و به خواری و خفت از آنجا بيرونشان کنيم)﴾().
و تورات آکنده از نبردهای داوود و سلیمان ع میباشد.
به علاوه، اینکه عیسی ع به پیروانش میفرماید: «هر کسی میخواهد از من پیروی کند، باید صلیبش را بر پشتش حمل کند»، یعنی ایشان به قیام علیه ظلم و فساد دعوت میکند و پیروانش را به جهاد و پیکار در راه خدا دستور میدهد. صلیب در آن روزگار همانند کفن امروزی برای ما است؛ یعنی گویا ایشان به پیروانش میفرماید که هر کس میخواهد مرا پیروی کند باید کفنش را با خود داشته باشد.
اما فرستادهی خدا حضرت محمد ص بیشتر روزهای خود را پس از هجرت در مدینه به جهاد و پیکار در راه خدا سپری کرد و روزهای خود را در مکه با جهاد و پیکار با کلمه و حجت و دلیل آوردن، گذرانید و کسانی که به ایشان ص ایمان آورده بودند نیز به همین ترتیب بودند، تا آنجا که مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و آن کس از آنها که به قتل رسید، شاهد و شهید به سوی پروردگارش شتافت.
شکی نیست که سیره و روش انبیا و فرستادگان ع حجتی است که بالاتر از آن حجتی وجود ندارد و خداوند سبحان و متعال به جهاد و پیکار در راه خود برای برافراشتن کلمهی خودش سبحان و متعال فرمان داده، و آنچه انبیا و فرستادگان ع آوردند حجتی است که دیگر پس از آن، حجتی باقی نمیماند. بنابراین برای آن کس که از فرمان خداوند سبحان و متعال شانه خالی میکند هیچ عذر و بهانه و هیچ عذرخواهی باقی نمیماند، و در مورد کسی که فرمان خداوند سبحان و متعال را انکار کند چیزی باقی نمیماند جز اینکه کافر خطاب شود؛ پس به کدامین حدیث پس از خدا، آیات او، و راه و روش انبیا و فرستادگان، ایمان میآورید؟!
متون دالّ بر جهاد و پیکار در راه خدا در تورات فعلی، وجود دارند؛ متونی که یهودیان و مسیحیان به آن معترف میباشند به قدری زیاد است که در این مختصر نمیگنجد؛ اما مانعی ندارد اگر متنی از این جمله را برای بهرهمند شدن از آن بیان کنیم؛ و چه بسا بهتر باشد به اولین کسی که پس از پیامبر خدا موسی بن عمران ع که تورات را آورد، برای اعتلای کلمهی الله سبحان و تعالی در راه خدا جهاد و پیکار کرد، سری بزنیم؛ یعنی یوشع بن نون ع وصی موسی ع.
در تورات (عهد قدیم ـ سفر یشوع: ص ۳۵۴ تا ۳۵۷) آمده است:
اصحاح دهم: «... 34 سپس يوشع به همراه تمامی اسرائيل از لاخيش به عَجْلون گذشتند و به مقابلش اردو زده، با آن جنگ كردند. 35 و در همان روز آن را گرفته، به دم شمشير زدند و همهی كسانی را كه در آن بودند در آن روز هلاک كرد، چنانكه با لاخيش كرده بود. 36 و يوشع با تمامی اسرائيل از عَجلون به حَبرون برآمده، با آن جنگ كردند. 37 و آن را گرفته، آن را با ملكش و همهی شهرهايش و همهی كسانی كه در آن بودند به دم شمشير زدند، و موافق هر آنچه كه با عجلون كرده بود كسی را باقی نگذاشت، بلكه آن را با همهی كسانی كه در آن بودند، هلاک ساخت. 38 و يوشع با تمامی اسرائيل به دَبیر بازگشت و با آن جنگ كرد. 39 و آن را با ملكش و همهی شهرهايش گرفت و ايشان را به دم شمشير زدند، و همهی كسانی را كه در آن بودند، هلاک ساختند و او كسی را باقی نگذاشت؛ و به همان صورتی كه با حَبرون رفتار نموده بود با دَبیر و ملكش نيز رفتار كرد، چنانكه با لَبْنَه و ملكش نيز رفتار نموده بود. 40 پس يوشع تمامی آن زمين يعنی كوهستانی، جنوب، هامون، وادیها و جميع ملوک آنها را زده، كسی را باقی نگذاشت و حتی همهی کسان را هلاک كرد، چنانكه یهوه، پروردگار اسرائيل، امر فرموده بود. 41 و يوشع ايشان را از قادش بَرنيع تا غَزّه و تمامی زمين جَوشن تا جَبَعون را زد. 42 و يوشع جميع اين ملوک و زمين ايشان را به یک باره گرفت، چرا كه یهوه، پروردگار اسرائيل، برای اسرائيل جنگ میكرد. 43 و يوشع با تمامی اسرائيل به اردو در جِلْجال باز گشتند».
اصحاح یازدهم: «1 و واقع شد كه چون يابين ملک حاصُور اين را شنيد، نزد يوباب ملک مادون و نزد ملک شِمرون و نزد ملک اَخشاف فرستاد، 2 و نزد ملوكی كه به طرف شمال در كوهستان، و در عربه، جنوب کِنَّروت، و در هامون و در بلندیهایی که به طرف مغرب بودند، 3 و نزد كنعانيان به طرف مشرق و مغرب و اَموريان و حِتّيان و فَرِزّيان و یَبوسيان در كوهستان، و حِوّويان زير حَرْمون در زمين مِصْفَه. 4 و آنها با تمامی لشكرهای خود كه قوم بسياری بودند و عدد ايشان مثل ريگ كنارهی دريا بود با اسبان و ارابههای بسيار بيرون آمدند. 5 و تمامی اين ملوک جمع شده، آمدند و نزد آبهای میروم در يک جا اردو زدند تا با اسرائيل جنگ كنند. 6 و پروردگار به يوشع گفت: از ايشان مترس؛ زيرا كه فردا چنين وقتی جميع ايشان را كشته شده، به حضور اسرائيل تسليم خواهم كرد، و اسبان ايشان را پِی خواهی كرد، و ارابههای ايشان را به آتش خواهی سوزانيد. 7 پس يوشع با تمامی مردان جنگی به مقابله ايشان نزد آبهای میروم ناگهان آمده، بر ايشان حمله كردند. 8 و پروردگار ايشان را به دست اسرائيل تسليم نمود، كه ايشان را زدند و تا صيدون بزرگ و مِسرَفوت مايم و تا وادی مِصفَه به طرف شرقی تعقیب كرده، كشتند، به حدی كه كسی را از ايشان باقی نگذاشتند. 9 و يوشع به طوری كه پروردگار به وی گفته بود، با ايشان رفتار نموده، اسبان ايشان را پِی كرد و ارابههای ايشان را با آتش سوزانيد. 10 و يوشع در آن وقت بازگشت، حاصور را گرفته، پادشاهش را با شمشير كشت، زيرا حاصور پیش از آن، سرکردهی جميع آن ممالک بود. 11 و همهی كسانی را كه در آن بودند به دم شمشير كشته، ايشان را جملگی هلاك كرد، و هيچ جانداری باقی نماند، و حاصور را با آتش سوزانيد. 12 پس يوشع تمامی شهرهای آن ملوک و جميع ملوک آنها را گرفت و ايشان را به دم شمشير كشته، جملگی هلاک كرد همان طور كه موسی بندهی پروردگار امر فرموده بود. 13 غیر از همهی شهرهايی كه بر تلهای خود استوار بودند، اسرائيل آنها را نسوزانيد، سوای حاصور كه يوشع فقط آن را سوزانيد. 14 و بنی اسرائيل تمامی غنيمت آن شهرها و بهايم آنها را برای خود به غنیمت بردند، اما همهی مردان را به دم شمشير كشتند، به حدی كه ايشان را هلاک كرده، هيچ جانداری را باقی نگذاشتند. 15 چنانكه پروردگار بندهی خود موسی را امر فرموده بود، موسی به يوشع امر فرمود و به همين ترتیب يوشع عمل نمود، و چيزی از جميع احكامی كه خداوند به موسی فرموده بود، باقی نگذاشت. 16 پس يوشع تمامی آن زمين كوهستان و تمامی جنوب و تمامی زمين جَوشن و هامون و عربه و كوهستان اسرائيل و دشت آن را گرفت. 17 از كوه حالَق كه به سوی سَعير بالا میرود تا بعل جاد كه در وادی لبنان زير كوه حَرمان است، و جميع ملوک آنها را گرفته، ايشان را زد و كشت. 18 و يوشع روزهای بسيار با اين ملوک جنگ كرد. 19 و شهری نبود كه با بنی اسرائيل صلح كرده باشد، جز حِوّيانی كه در جَبَعون ساكن بودند و همهی ديگران را در جنگ گرفتند. 20 زيرا از جانب خداوند بود كه دل ايشان را سخت كند تا برای نبرد مقابل اسرائيل درآيند و او ايشان را جملگی هلاک سازد، و بر ايشان رحمت نشود بلكه ايشان را نابود سازد چنانكه پروردگار به موسی امر فرموده بود. 21 و در آن زمان يوشع آمده، عناقيان را از كوهستان از جبرون و دَبیر و عناب و همهی كوههای يهودا و همهی كوههای اسرائيل منقطع ساخت، و يوشع ايشان را با شهرهایشان جملگی هلاک كرد. 22 كسی از عناقيان در زمين بنی اسرائيل باقی نماند، اما در غزّه و جَت و اَشدود بعضی باقی ماندند. 23 پس يوشع تمامی زمين را بر حسب آنچه پروردگار به موسی گفته بود، گرفت، و يوشع آن را به بنی اسرائيل برحسب فرقهها و اسباط ايشان به ملکیّت بخشيد و زمين از جنگ آرام گرفت».
این تصویری از روزهایی که یوشع بن نون ع در جهاد و پیکار برای برافراشتن کلمهی الله و نشر دین خداوند و توحید بر روی این زمین گذرانید، میباشد. شایسته است به برخی ویژگیها که به جهاد یوشع و همراهان وی اختصاص دارد توجه شود تا از شناخت این ویژگیها، بهرههایی حاصل گردد:
۱- کسانی که همراه یوشع بن نون بودند؛ آنها از نوادگان بنی اسرائیل که همراه موسی ع از دریا گذشتند، بودند؛ همان کسانی که در آن سرگردانی که خداوند به جهت سرپیچیشان از فرمان جهاد و پیکار خداوند در راه او، مجازاتشان کرده بود، جان باختند. آنجا که میفرماید: ﴿(گفتند: ای موسی! تا وقتی در آنجا هستند هرگز به آن داخل نشویم. ما اينجا مینشينيم، تو و پروردگارت برويد و با آنها نبرد کنيد)﴾().
این سرگردانی، مجازاتی اصلاحگرایانه بود، و نتیجهی آن تربیت این فرزندان صالح شد؛ فرزندانی که همراه یوشع ع وصیّ موسی ع جهاد کردند و وارد سرزمین مقدس شدند.
۲- تعداد کسانی که همراه موسی ع از مصر عبور کردند بسیار بیشتر از کسانی که همراه یوشع ع نبرد کردند، بود. پس تا هنگامی که قلب مردمان مالامال از دنیا دوستی باشد کثرتشان سودی نبخشد، و تا هنگامی که قلبهای مردم مالامال از دوستی خداوند سبحان و متعال باشد، کم تعداد بودن، آسیبی نمیرساند.
۳-کسانی که همراه یوشع ع بودند بسیار کمتر از لشکرهای تا بُن دندان مسلحی که با آنها روبهرو شدند، بودند و با حساب مادی، تعداد آنها برای فتح آن همه شهرهایی که فتح کرده بودند، کافی نبود، اما خداوند آنها را با رُعب و ترس یاری نمود: ﴿(به خواست خدا، چه بسا گروهی اندک که بر گروهی بسيار غلبه کند، که خدا با کسانی است که صبر پیشه میکنند)﴾().
۴-کم بودن تعداد و تجهیزات و ضعف امکانات مادی، همگی ملازم و همراه یوشع ع بود، اما هنگامی که او و مؤمنان به سلاح ایمان، صبر، نیروی تحمل دشواریها و توکل بر خدا مسلح شدند و هنگامی که خداوند با افکندن رعب و ترس در دل دشمنانشان، یاریشان نمود، توانستند به تمام آن آوردگاهها با وجود بسیاریشان، وارد، و با نیروی خداوند پیروز شوند و کلمهی الله و توحید را در سرزمین مقدس منتشر کنند. بنابراین ایمان و عقیده نیرومندترین سلاحها هستند که با آن پیروزی مؤمنان منعقد میگردد.
۵- اینکه یوشع ع در زمان خود، خلیفه و جانشین خداوند، و اطاعت او اطاعت خداوند و سرپیچی از او سرپیچی از خداوند بود؛ پس کسانی که از او اطاعت کردند از خداوند اطاعت کردند و کسانی که همراه وی به نبرد برخاستند، همراه با خداوند پیکار کردند. آنها در آن زمان، قوم و ملت خداوند و حاملان کلمهی الله برای اهل زمین بودند؛ پس رحمت، آرامش، پیروزی و برکت بر آنها نازل شد.
نتیجه اینکه انبیا و فرستادگان خداوند در راه برافراشتن کلمهی الله جهاد و پیکار کردند و فرمان خداوندی که جهاد را مشروع و واجب ساخته بود، اطاعت نمودند، و کم بودن یاریدهندگان و ضعف امکانات آنها را ناتوان نساخت و بسیار بودن دشمنانشان و انبوه بودن امکاناتشان آنها را از جهاد رویگردان نکرد؛ همانطور که آنها با حکمت و موعظهی نیکو به سوی خداوند دعوت کردند و با آنان که کفر ورزیدند به نیکوترین وجه مجادله نمودند؛ اما هنگامی که حجّت و دلایل گفتاری با کافران سودی نمیبخشد، انبیای الهی با نیزه و شمشیر با دشمنان خدا به مبارزه برخاستند و خداوند نیز آنها را یاری و به وسیلهی ملائکهاش تأیید فرمود.
* * *