در جلد اولِ روشنگریها گفتم: پیامبران میآیند تا مردم را به سوی فطرتی که خداوند آنها را بر آن سرشته است، راهنمایی کنند. سپس آنان را رها میکنند تا بین حقی که آوردهاند یا باطلی که مردم و بزرگان آنها از علمای گمراه بر آن هستند، یکی را برگزینند. به طور معمول آغاز دعوت فرستادگان متّکی بر شخصیت آنها میباشد ـآنچه قومشان آنان را با آن میشناختندـ و متصف بودن آنان به بالاترین خصایص اخلاقی و راستی در سخن و ادای امانت. ولی مردم و حتی نزدیکان فرستادگان، به دلیل اینکه فطرت خود را وارونه نمودهاند، نمیتوانند حقی را که فرستادگان آوردهاند، بشناسند. بنابراین مسئله با درخواست دلیل بر رسالت آغاز میشود و فرستاده، دلایل کافی میآورد تا مردم صدق دعوت او را بشناسند؛ ولی آنها تعلّل میکنند. «(و گفتند: چرا معجزهای از پروردگارش بر او نازل نشده است؟)» ، «(و نادانها گفتند: چرا خدا با ما سخن نمیگويد؟ يا معجزهای بر ما نمیآيد؟)» ، «(و میگويند: چرا از جانب پروردگارش معجزهای بر او نازل نمیشود؟)» و «(و کافران میگويند: چرا از جانب پروردگارش آيتی بر او نازل نمیشود؟)».
آیه و نشانهای که دنبالش هستند، چیست؟! نشانهی علمی، نشانهی روحانیِ ملکوتی، نشانهی مادی!!!
حقیقت این است که مردم در آیه و نشانهی مطلوبشان و دلیل بر راستی فرستادگان اختلاف نظر دارند؛ برخی از آنان علم وحکمت را نشانه میدانند و برخی از آنان آیات و نشانههای ملکوتی را معتبر میداند؛ آیاتی که خود انسان ببیند یا تعدادی از مردم ببینند به طوری که تبانی کردن آنها بر دروغ امکانپذیر نباشد را آیهای که مورد نظرشان است، میدانند. از جمله این نشانههای ملکوتی، مکاشفه در بیداری و رؤیای صادقه در خواب میباشد. اما بقیهی مردم، فقط نشانههای مادی را دلیل میدانند و نه چیز دیگر. این افراد در حقیقت کسانی هستند که بر اثر مادیگرایی، وارونه شدهاند و اغلب نیز حتی اگر نشانهی مادی بیاید، جز عدهی اندکی، کسی از آنها ایمان نمیآورد و اغلبشان در شک و تردید به سر میبرند. رسالتهای پیامبران پیش روی شما قرار دارند.
در هر حال، در اینجا به ترتیب به این آیات و نشانهها میپردازیم:
نشانهی علمی: «(و کتاب و حکمتشان بياموزد اگر چه پيش از آن در گمراهی آشکار بودند)».
شاید علم و حکمت و حُسن تدبیر، مهمترین وجه تمایز دعوتهای فرستادگان باشد؛ ولی بیشتر مردم بین حکمت الهی که فرستادگان از آن سخن میگویند و سفسطهای که علمای گمراهی ـ راهزنان راه خداوند سبحان و متعالـ به واسطهی آن، با ایشان مخالفت میکنند، تمایزی قایل نمیشوند. این عدم تمایز آن گونه که برخی مردم ادعا می کنند یا متوهّم شدهاند، به دلیل سخت بودن تشخیص حکمت نمیباشد، بلکه مهمترین دلیل این خِلط و در هم آمیختگی این است که مردم، فطرت خود را آلوده کرده و مانند نابینایی شدهاند که بین شراب و شیر یا بین بیخردی شیطان و حکمت خداوند سبحان و متعال تمایزی قایل نمیشوند و با کمال تأسف وضعیت بیشتر مردم در هر زمان، این گونه است!
به عنوان مثال، وضعیتی که مسلمانان به آن رسیدهاند، توضیح داده میشود: محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) قرآن را به عنوان معجزه آورد و همهی مسلمانان این را پذیرفتهاند؛ ولی چه کسی میتواند تشخیص دهد که قران، آیه و نشانهای معجزهگونه است؟ اگر امروز محمد بن عبدالله (صلی الله علیه وآله وسلّم) بیاید و به زمین فرود آید و همراه او سورهی قرآنیِ جدیدی باشد که از سوی خداوند سبحان و متعال آورده است، آیا مسلمانان میتوانند این سوره را تشخیص دهند و یقین نمایند که از سوی خداوند سبحان و متعال میباشد؟ و در نتیجه برایشان ثابت شود که شخصی که آن را آورده است، همان محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) میباشد؟ بی هیچ تردیدی میگویم: بیشتر مسلمانان از چنین تمایز دادنی، ناتوان هستند؛ چه علما باشند و چه جاهلان؛ مگر مسلمانهایی که فطرت خودشان را آلوده نکرده باشند؛ آنها این توانایی را دارند که این سوره را تشخیص بدهند و بفهمند که آیهای از جانب خداوند سبحان است و درنتیجه فردی که این سوره را آورده است، فردی عادی و معمولی نمیباشد.
بنابراین نتیجهای که حاصل میشود این است که اگر امروز محمد بن عبدالله (صلی الله علیه وآله وسلّم) قرآن را بیاورد، بیشتر مسلمانان به ایشان کافر میشوند و به او ایمان نمیآورند و میگویند: جادوگر و دروغگو.
دو پرسش در این جایگاه مطرح میشود:
١- نشانهی ملکوتی چیست؟
٢- این نشانهی ملکوتی برای چه کسی حجّت و دلیل میباشد؟
پاسخ: نشانههای ملکوتی درواقع بسیار هستند؛ از جمله، نشانههای آفاقیِ ملکوتی و نشانههای نفسانی میباشند. خداوند متعال میفرماید: «(زودا که آيات و نشانههای خود را در آفاق و در وجود خودشان به آنها نشان خواهيم داد تا برايشان آشکار شود که او حق است)» ؛ یعنی قیام قائم، حق است. از جملهی این نشانهها عبارت است از:
الف- نور بصیرت، اطمینان قلبی، و آرامش و وقار؛ البته اگر انسان بر فطرت خداوندی باشد که مردم را بر آن سرشته است و آن را آلوده نکرده باشد یا اینکه پس از به یاد آوردن و بیدار شدننش از خواب غفلت، به آن فطرت بازگردد.
ب- دیدن باطن افراد و توسُّم (شناخت با فراست و تیزبینی) در آفاق و اَنفُس.
ت- رؤیای صادقه در خواب.
ث- رؤیای صادقه در بیداری ـمکاشفهـ که عبارت است از:
١- رؤیای صادقه در نماز.
٢- رؤیای صادقه در رکوع.
٣- رؤیای صادقه در سجده.
۴- رؤیای صادقه در چُرتِ بین خواب و بیداری.
۵- رؤیای صادقه هنگام خواندن قرآن.
۶- رؤیای صادقه هنگام رفتن خدمت ابا عبدالله امام حسین ع.
۷- رؤیای صادقه هنگام دعا و تضرّع به درگاه خداوند سبحان و متعال.
۸- رؤیای صادقه در ضریحهای امامان و پیامبران (علیهم السلام) و مساجد و حسینیهها و بسیاری موارد دیگر.
همهی انواع این مکاشفهها و رؤیاهای صادقه نشانههای الهی است؛ چرا که فقط با دستور خداوند و به خواست و مشیّت خداوند سبحان و متعال صورت میپذیرند و انجام اینها را فرشتگان خدای سبحان و متعال و بندگان شایستهی او عهدهدار میباشند؛ کسانی که از سخن او پیشی نمیگیرند و تنها به فرمان او عمل میکنند. این نشانهها، دلیل رسا و حجّت بالغهی خداوند سبحان و متعال بر بندگانش است؛ چرا که کلمات او هستند که به واسطهی آنها با مردم سخن میگوید. کسی که اینها را تکذیب کند، خداوند سبحان و متعال را تکذیب کرده است، و این، از بزرگترین انواع کُفر و تکذیب محسوب میگردد. خداوند متعال میفرماید: «(زودا که آيات و نشانههای خود را در آفاق و در وجود خودشان به آنها نشان خواهيم داد تا برايشان آشکار شود که او حق است)».
یعنی آفاق مَلَکوتی و مُلکی و در نفس انسانی؛ تا برایشان روشن شود که او حق است؛ یعنی قیام قائم ع؛ همان طور که در روایات از ائمه ع نقل شده است؛ چرا که مردم او را تکذیب میکنند و او را تصدیق نمینمایند.
خداوند سبحان و متعال میداند که بیشتر مردم غافلاند و از نشانههای نفسانی و آفاقی رویگردان هستند و به همین دلیل، کُفر به رسالتهای الهی، نتیجهی حتمی و محصول نهایی است که از آن گریزی نمیباشد. «(و حال آنکه بسياری از مردم از آيات ما غافلاند)» ، «(و به زندگی دنيا خوشنود و راضی شده و به آن آرامش يافتهاند، و آنان که از آيات ما غافلاند)» و «(آيات خويش را بر آنان رسانيديم؛ ولی از آن رویگردان بودند)».
در نهایت، خداوند سبحان و متعال این قومی را که به نشانههای نفسانی و آفاقی ایمان نمیآورند، تهدید میکند؛ مخصوصاً علمای گمراهی؛ کسانی که سفسطهبافی میکنند و برای اِبطال حجت و دلیل بودن این نشانههای الهی جِدال میکنند. خداوند سبحان و متعال به آنان وعده میدهد: «(و آنان که در رد آيات ما میکوشند و میخواهند ما را به عجز آورند، آنان جهنمیان هستند)» ، «(آنان که به آيات ما میتازند تا ما را ناتوان سازند، آنها حاضرشدگان در عذاب هستند)» ، «(در آيات ما مکر و خدعه میکنند. بگو: مکر خدا سريعتر است، رسولان ما خدعهها و بدانديشیهای شما را مینويسند)» و «(و آنان که به آيات ما میتازند تا ما را ناتوان سازند، برايشان عذابی است از بلای دردآور)».
این آیات و نشانهها، حجت و دلیلی قاطع و غیر قابل انکار میباشد؛ هم برای بینندگانشان و هم برای کسانی که به ایشان نزدیک هستند و با آنها معاشرت دارند. اگر هم برای غیر از بینندگانشان با وجود بسیار بودنشان، دلیل نباشد، حاقل عامل نیرومندی است که آنان را به شدت تشویق میکند تا در مورد دعوت الهی و فرستادهای که آنها را آورده است، تحقیق و جستوجو کنند؛ ولی متأسفانه بیشتر مردم از نشانههای ملکوتی غافلاند، تا اینکه «دابّة الارض» (جنبندهی زمین) خروج کند و بر پیشانی آنان نشانه بگذارد که آنها به نشانههای خداوند کافر میباشند. «(چون سخن بر ایشان محقق گردد، برايشان جنبندهای از زمين بيرون میآوريم که با آنان سخن بگويد که اين مردم به آيات ما يقين نمیآوردند)».
این آخرین درمان است و آخرین درمان، داغ کردن میباشد؛ با اینکه داغ کردن مخصوص حیوان است و نه انسان!
معمولاً این نشانهها با درخواست و اِصرار مردم صورت میپذیرند؛ البته پس از اینکه با عذر و بهانههای واهی برای عدم تصدیق فرستادگان، عذرتراشی کردند و دلایل قاطع و کوبندهای که به وسیلهشان با آنها روبهرو شدند و نشانههای اَنفُسی و آفاقی بزرگی که خداوند سبحان و متعال برای آفریدهها آشکار فرمود را نپذیرفتند، تا دعوت اولیا و فرستادگانشان را که برای اصلاح فساد ارسال فرموده است، تایید و تصدیق کنند. «(و نادانان گفتند: چرا خدا با ما سخن نمیگويد؟ يا معجزهای بر ما نمیآيد؟ پيشينيانشان نيز اینچنين سخنانی میگفتند. دلهاشان همانند يکديگر است. ما برای آنان که به يقين رسيدهاند، آيات را بيان کردهايم)».
این مرحلهی پایانیِ نشانهها میباشد؛ یعنی مرحلهی آیه و نشانهی مادی، و عذاب، همراه با این نشانه است. خداوند متعال میفرماید: «(اين ماده شتر خدا برايتان نشانهای است، رهايش کنيد تا در زمين خدا بچرد و هيچ آسيبی به او نرسانيد که عذابی دردآور شما را فرا خواهد گرفت)» و به مجرّد تکذیب این نشانه و برگرفتن جایگاهی بر ضدِّ آن، عذاب، فرستاده خواهد شد: «(اين ماده شتر خداوند و نشانهای است برای شما. بگذاريدش تا در زمين خدا بچرد و به بدی ميازاريدش که به زودی عذاب شما را فرو گيرد)».
حقیقت این است که آنچه انتظار میرود، روی گردانیدن از نشانهی مادی میباشد؛ همان طور که از نشانههای نفسانی و آفاقی ملکوتی رویگردانی حاصل شد؛ از این رو که تکذیبکنندگانِ ملکوتِ آسمانها و غیب خداوند سبحان و متعال و کلمات خداوند در رؤیای صادقه، به طور قطع و یقین انسانهای وارونه شدهای هستند. خداوند متعال میفرماید: «(آن کسانی را که به ناحق در زمين سرکشی میکنند، زودا که از آيات خويش رويگردان سازم، چنان که هر آيتی را که بينند ايمان نياورند و اگر طريق هدايت بينند آن را برنگیرند و اگر طريق گمراهی بينند از آن راه بروند؛ زيرا اينان آيات را دروغ انگاشتند و از آن غفلت ورزيدند)».
اینها کسانی هستند که کلمهی عذاب بر آنها محقق شده است؛ به این دلیل که کلمات خداوند را تکذیب نمودند و انگشت سکوت بر دهان فرستادگان نهادند و سخنان و حکمتشان را نشنیدند. «(و از آنان که آيات خدا را تکذيب میکنند مباش که در زمرهی زيانکنندگان باشی * کسانی که سخن پروردگار تو در بارهی آنان تحقق يافت، ايمان نمیآورند * هر چند هر گونه معجزهای بر آنان آشکار شود تا آنگاه که عذاب دردآور را بنگرند)». در این هنگام است که همهی نشانهها با جنّ.... سحر.... یا هر چیز دیگری تأویل میشود؛ تا اینکه عذاب دردناک را ببینند. «(و گفتند: هر آیه و نشانهای برای ما بیاوری تا ما را با آن جادو کنی، هرگز مؤمن به تو نخواهیم بود)» و «(و اگر آیه و نشانهای ببينند، روی بگردانند و گويند: جادويی است پیوسته)».
در نهایت و هنگامی که کافران بر لبهی جهنم میایستند، به یاد میآورند که چگونه با فرستادگان برخورد کردند و آنان را به جادوگر بودن متهم نمودند. ندایی بر ایشان میآید تا آنان را متوجه عاقبت خوارکنندهشان نماید: «(آيا اين جادو است؟! يا شما نمی بينيد؟!)».