جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامروشنگری از دعوت ابراهیم و نوح (علیهما السلام)
قرآن در مورد معجزهای که نوح یا ابراهیم (علیهما السلام) برای اثبات راستیشان آورده باشند، سخنی به میان نیاورده است؛ چرا که معجزه، تأییدی بر دعوت پیامبران میباشد نه برای اثبات صحّت و درستی دعوت. دعوت آنان (علیهما السلام) برای بازگشت به فطرت میباشد و فطرت خداوندی نیازی به دلیل ندارد؛ چرا که فطرتی است که مردم بر آن سرشته شدهاند؛ یعنی همان حق و پرستش خداوند یگانه و تسبیح و تقدیس او و آراسته شدن به اخلاق کریمانهای که انسان بر دوست داشتن آن آفریده شده است؛ رنگ خدایی، و چه رنگی بهتر از رنگ خدا؟! پروانه به سوی نور میرود؛ ولی وقتی ابزار بیناییاش از بین برود، به تاریکی متمایل میشود. انسان نیز همین گونه است؛ پیامبران و فرستادگان حجّت بالغهی (دلیلِ رسای) خداوند را اقامه میکنند و حجابها را از بصیرت انسان کنار میزنند؛ سپس آنان را رها میکنند تا خودشان انتخاب کنند؛ یا چشمانش را باز میکند وبه سوی نور میرود و یا چشمانش را میبندد و روی خودش پردهای میاندازد و خود را در تاریکیهایی که برخی بر برخی دیگر قرار دارند، گرفتار میسازد. «(انگشتهایشان را در گوشهای خود کردند و جامه به سر کشيدند و پای فشردند و هر چه بيشتر سرکشی کردند)».
بزرگترین دلیل بر صدق و راستگویی پیامبران، رفتار و سیرهی مبارک آنان و اخلاق پاکشان میباشد؛ از کوزه همان برون تراود که در او است.
این رفتار کریمانه و معجزات بزرگی که پیامبران آوردند، باعث نشد اهل باطل از معارضه و مخالفت با آنان با مغالطهگری و سفسطههای شیطانی ناتوان بمانند، علیالخصوص علمای گمراهی؛ البته پس از اینکه مردم، رنگ آنان را به خود گرفته بودند. این همان رنگ باطلی است که به واسطهی آن، با رنگ خداوند سبحان مخالفت نمودند. اینچنین شد که مردم برای آنان در جامعهی انسانی زمینهی مناسبی فراهم کردند تا هر چیزی را از آنان بپذیرند و در هر چیزی از آنان پیروی کنند؛ بنابراین زُهد پیامبران را دیوانگی، معجزاتشان را سِحر و حکمتشان را شعر دانستند!