جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
چارلز داروین در 24/ 11/ 1859 م کتاب مشهور خود بهنام (خاستگاه گونهها، به کمک انتخاب طبیعی یا بقای نژادهای اصلح در تنازع بقا)(#) را منتشر کرد و در آن، این نظریه را مطرح نمود که جانداران زمینی (گیاهان و حیوانات) تکامل پیدا کرده و همگی به صورت دفعی و به یکباره ظاهر نشدهاند.
(#)-( On the Origin of Species by Means of Natural Selection, or the Preservation of Favoured Races in the Struggle for Life, Charles Darwin, Nov 24 1859)
هرچند داروین در آن زمان سنگوارههای کافی برای تأیید و اثبات نظریهاش را دراختیار نداشت ولی با بررسی مواردی همچون دورگهسازی (اصلاحنژاد) و اهلی نمودن حیوانات و نیز برخی دلایل حاصل شده از سفر معروفش به دور دنیا با کشتی بیگل، شواهدی بر آن ارائه نموده بود. برخی دلایل و نشانهها از بررسیهای صورتگرفته توسط زیستشناسان و پژوهشهای آنها بهدست آمده بود، اما قسمت اعظم دلایل داروین، مبتنی بر کالبدشناسی تطبیقی و کاوش در زنجیرهء موجودات زندهء فعلی بود. پس از داروین، از طریق پژوهشهای علمی در مطالعهء سنگوارهها، کالبدشناسی تطبیقی و ژنتیک بهویژه با کمک توسعهء فناوری، دلایل علمی فراوانی بر تأیید تکامل گردآوری گردید. خلاصهء آنچه توسط داروین و زیستشناسان پس از او در موضوع تکامل ارائه گردیده، چنین است: دگرگونی و تمایز بین افراد (که میتواند به عنوان مثال از دگرگونی در نقشه ژنتیکی آنها ناشی شده باشد) به همراه فرآیند انتخاب طبیعی محیط پیرامون آنها، در کنار وراثت، منجر به تکامل و تطابقی میشود که با همان محیط طبیعی آنها تناسب دارد. و برای اثبات این موضوع، نیازی به سنگوارهها نیست، چرا که اگر خواننده معنای دگرگونی نقشههای ژنتیکی، حفظ یا انتخاب نژادهای برتر را بشناسد، خواهد فهمید که تکامل، پدیدهای است قطعی و حتمی.
مسأله بسیار ساده است: هرگاه ما دگرگونی بههمراه اختیار یا انتخاب، و وراثت داشته باشیم، قطعاً تکامل بهدست میآید. دگرگونی وجود دارد و در جاری بودنِ آن بینِ افرادِ یک نوع، کوچکترین شکی نیست. همینطور اختیار و انتخاب کردن نیز وجود دارد؛ چرا که همراه و ملازم طبیعت، مقتضیات آن و متغیرهایی است که همواره بهوقوع میپیوندند؛ مانند پایین رفتن سطح آبها، خشکسالی، کاهش و افزایش دمای هوا، ورود درنده یا شکار جدید. به علاوه هرگاه تولد و ازدیاد نسل وجود داشته باشد، قطعاً وراثت نیز پا بهپای آن وجود خواهدداشت. بنابراین تکامل، موضوعی است حتمی که در گذشته، حال و آینده وجود داشته، دارد و خواهد داشت؛ زیرا تمام مقدمات آن فراهم است و قبلاً نیز این مقدمات فراهم بودهاست. بنابر این، موضوع بر سر پاسخ آری یا خیر نیست؛ زیرا وجود تکامل واقعیتی کاملاً بدیهی است؛ به همان روشنی چرخیدن زمین! علاوه بر آنچه گذشت، دلایل فراوانی از علم کالبدشناسی تطبیقی، سنگوارهها و علم ژنتیک وجود دارد که همگی موضوع تکامل را تأیید میکنند و بر آن صحه میگذارند. و تکامل موضوع روشنی است و حتی در زنجیرهء جانداران امروزی که در دسترس ما قرار دارند، نیز بهوضوح دیده میشود.
پس هنگامی تکامل بهدست میآید که دگرگونی و وراثت ـ که نتیجهء ازدیاد نسل است ـ و برگزیدن جاندار سازگارتر با محیط طبیعی توسط طبیعت صورت پذیرد. مثال: اگر تکامل اندام مرکبی مثل چشم، گوش و بینی را در نظر بگیریم، گامهای نخستین در تکامل عبارت خواهد بود از تکامل سلول حسّی در یک حیوان اولیهء چندسلولی. سپس این سلولها در نسلهای بعدی زیاد میشوند، چرا که در آنها نوعی جهش ژنتیکی که این ازدیاد را رقم زده، رخ دادهاست. اگر این سلولهای حسّی برای حیوان، مزیّت و قابلیتی بیش از هزینه و انرژی که به او تحمیل میکند، در بر داشته باشند ـ مثلاً او را در رهایی از دشمن یا به دست آوردن غذا کمک نمایند ـ حیواناتی که از این مزیت بهرهمند شوند، توانایی بیشتری برای زندهماندن خواهند داشت و طبیعت نیز همانها را برمیگزیند. به این ترتیب این سلولهای حسّی، برگزیده میشود و هر چه مزیّت مرحلهء تکاملی نسبت به هزینهای که به حیوان تحمیل میکند بیشتر باشد، بهتر و بیشتر باقی میماند. با تکثیر سلولهای عصبیِ تخصصی که به دلیل طی شدن مراحل تکامل صورت میپذیرد، در نتیجهء دگرگونی و انتخاب طبیعی، مجموعهای از سلولهای حساس به نور، و نیز سلولهای حساس به مواد شیمیایی یا بوها پدید میآیند. این مراحل همچنان رو به جلو ادامه مییابد. هنگامی که گروهی از سلولها در حیوان، نور را حس کنند و تمایز و دگرگونی وجود داشته باشد، موارد برتر و کاملتر انتخاب میگردد، و تکامل بهسمت بهترین وضعیت پیش رفته، شکل مقعر ترجیح داده میشود؛ چرا که مقعر بودن باعث میشود كه نور بهتر احساس و درک شود. همچنین عدسی که نور را متمرکز میسازد و تصویر واضحی ایجاد مینماید، برگزیده میشود و.... سایر موارد. به هنگام فراهم بودن این جهشهای مطلوب، حیوان دستگاهی را برمیگزیند که کار سلولهای عصبی را که وظایف مختلفی دارند گردآورده و آنها را به صورت یک مجموعه - و نه به شکل منفرد - سازماندهی میکند؛ چرا که توانایی جاندار را برای بقا افزایش میدهد؛ البته این اولویتبندی آگاهانه نیست، بلکه بر اساس قانون انتخاب که پیشتر توضیح دادم صورت میگیرد. بنابراین هنگامی که جهش یا ارتباط موجود بهوسیلهء آن فراهم، و موجب نظم بخشیدن به کارهایش شود، حفظ آن صورت خواهد پذیرفت. به این ترتیب دستگاه عصبی اولیه شکل گرفته است و میتوانیم بگوییم که این دستگاه، پایه و اساس مغز بهشمار میرود. بهعلاوه این سلولهای عصبی تکامل مییابند و به چشم و گوش و غیره تبدیل میشوند. بهطور معمول، این موضوع در حیوانات مقرون بهصرفه میباشد. مثلاً اگر ویژگی و قابلیتی که پس از جهش ژنتیکی بوجود میآید، در بهدست آوردن غذا بهسود حیوان باشد، به گونهای که ٢ واحد به او انرژی بدهد ولی فعالسازی این ویژگی، ١ واحد از حیوان انرژی بگیرد، در مجموع این ویژگی سودمند بهشمار میآید و معمولاً حیوان آن ویژگی را حفظ میکند و نگاه میدارد. اما اگر این قابلیت بیش از آنچه به حیوان انرژی میدهد، از او انرژی بگیرد، یعنی طبق مثال قبلی فعالسازی آن به ٣ واحد انرژی نیاز داشته باشد، زیانبار بهشمار رفته و حیوان خود را از آن رها میسازد. رها شدن در اینجا به این معنا نیست که فقط یک حیوان خود را از آن رها میکند بلکه آن گونهء حیوانی خود را از آن کنار خواهند کشید. بهعبارت دیگر حیوانات دارای این ویژگی -که بیش از آنکه سود برساند، زیان بهبار میآورد - هلاک خواهند شد؛ چرا که این حیوانات توانایی حفظ بقایشان یا رقابت با همتایانشان را ندارند.
در مورد مسیری که تکامل در پیش میگیرد نیز اختلافاتی وجود دارد. در خصوص حرکت و پیشرفت تکامل فرضیههایی چند مطرح میشود که در سرعت تکامل با هم اختلاف دارند؛ آیا تکامل همواره با سرعتی بسیار کُند ولی پیوسته حرکت میکردهاست؟ یا اینکه سرعت آن متغیر بوده و یا حرکتی شتابان داشته است؟ نظریهء جهش شدید ژنتیکی که تقریباً نظریهای طرد شده است، میگوید هر عضو مرکب بهطور مستقیم و به یکباره از طریق یک جهش ژنتیکی بوجود آمده است.
*******