جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
واقعیت این است که هرکس که با تورات، انجیل و قرآن آشنا و از مندرجات الواح گلین سومری نیز مطلع باشد، قطعاً یکی از این دو حکم را که بههرحال از یکی از آنها گریزی نخواهد بود، صادر میکند:
حکم اول: خاستگاه دین، تألیفات انسان سومری است و تورات و انجیل و قرآن، فقط بازماندهای از دین سومری به شمار میرود (آفرینش اولین انسان آدم، داستان هابیل و قابیل، داستان طوفان، گناه، زندگی پس از مرگ، بهشت، جهنم و غیره).
حکم دوم: دین سومری همان دین آدم و نوح ع است، ولی بهصورت تحریفشده انتقال یافته و سومریان و اکدیان (بابلیان و آشوریان) نیز بهصورت تحریف شده با آن به عبادت میپرداختند؛ و این همان چیزی است که من میخواهم بیان کنم. داستانهای سومری در واقع چیزی جز پیشگوییهای غیبی که آدم آنها را به زمین آورد، نیست؛ و اینکه اینها همان حکایات فرزندان صالح او ع و آنچه بر آنها میگذرد، میباشد؛ بهویژه کسانی که سمبل نشانههای مهمی در راه دین هستند، مانند دموزی (فرزند نیکوکار) یا گیلگمش.
(دکتر سموئیل کریمر) متوجه شباهتهای فراوان مندرجات تورات با الواح سومری شد؛ حتی کار بهجایی کشید که وی در کتب خود، فصلهایی را برای بیان شباهتهای موجود بین الواح گِلین سومری و تورات تنظیم کرد؛ بهعنوانمثال:
[فصل هفدهم (بهشت) نخستین موردی که در شباهت با تورات یافتم].([از الواح سومر- کریمر: ص ۲۳۹.])
[ازدواج مقدس و غزلِ غزلهای سلیمان].([من و دموزی. مراسم ازدواج مقدس، نزد سومریها: سموئیل کریمر.])
سومریان از امور دقیق دین الهی شناخت و آگاهی داشتند و به آن عمل میکردند؛ از قبیل اعتقاد به رؤیا و اینکه رؤیا کلام خداوند است؛ توسُّم و اعتقاد به اینکه خدا میتواند از طریق هرچه که بر آدمی میگذرد، با وی گفتوگو کند.
شارل در اساطیر بابل میگوید: [اکنون دانستیم که انسان برای خدمتگزاری خدایان آفریده شد و آنها انسان را به خاطر ناچیزترین گناهان مجازات میکنند؛ بنابراین بر انسانهاست که خواستههای آسمان را با وسواس و دقت اطاعت کنند و خواستههای خدایان را برآورده سازند. حال چطور دانستند که چگونه بر سر این پیمان بمانند و از خشم خدایان دوری گزینند؟ و اگر خوابهایی ببینند ـکه خدایان بهوسیلهی خواب آنچه را در ذهن دارند به آنها وحی میکنندـ چگونه آن را بهگونهای که رضایت خدایان را در پی داشته باشد، تفسیر کنند؟ این در صورتی است که خوابی در کار باشد، اگر خوابی وجود نداشته باشد، چه میشود؟
پاسخ: به تأییدات و راهنماییهای طبیعی اعتماد میکردند و آنها نیز به حقیقت راهنماییشان مینمودند؛ بنابراین نهفقط به تغییر و تحول ماه باید توجه کلی نشان داد، بلکه شکل و شمایل ابرها را نیز باید با دقت زیر نظر داشت. هر حرکت و انتقال از خزندهی زیر چمن گرفته تا سیارههای شناور در میدان ستارگان همگی به خواست و ارادهی الهه -چه خوب باشد و چه بد- اشاره دارد و اینجاست که هنر و علم، نبوغش را آشکار میسازد و مشخص میکند که این خواست نیکوست یا خیر.
جادوگران میبایست دخالت میکردند و آمدن بخت فرخنده را شتاب میبخشیدند و یا نیروهای خصمانهای که زندگی را تهدید میکردند، دفع مینمودند. در اینجا مراد از زندگی، حیات عموم مردم نیست، بلکه منظور زندگی پادشاهی است که سرنوشت کل امت به او سپرده شده است.
و این پادشاه که خدایان، عِلم را به او سپردهاند -همانطور که اشاره شد- هفتمین پادشاه از حکومت پیش از طوفان بود و او بر حسب سلسلهی مراتب وراثتی، با اخنوخ (ادریس) مطابقت دارد که جایگاه هفتم از سلسلهی آدم -سلسلهی پیامبران پیش از طوفان- را به خود اختصاص داده بود. قابل ملاحظه است که هیچ وجه اشتراکی بین این دو اسم وجود ندارد، هرچند اعمال و رفتار آنها دقیقاً یکی است. حق آن است که گفته شود متن تورات مربوط به هفتمین پیامبر (اخنوخ) بسیار کوتاه است که گفته: (اخنوخ در حالی که رابطهی نزدیکی با خدا داشت، ناپدید شد؛ زیرا خدا او را برد)؛ و بهاینترتیب اخنوخ به قهرمان بخشی از افسانهها تبدیل شد که او را مخترع کتابت، مؤلف اولین کتاب، پدیدآورندهی علم ستارگان و سیارات، یعنی دانش اخترشناسی و تمام فلکیات معرفی نمود؛ بنابراین واضح است و میتوانیم با فراغ بال قبول کنیم که این اسطورهی یهودی چیزی جز نقل و یا توسعهی اسطورهی کلدانی که پیشتر بوده است، نمیباشد.
این اسطوره بیان میکند که سایر پادشاهان و پیامبران -نیاکان ششگانهی اخنوخ و سه جانشین او- صفات مشترکی با هم داشتند که برای ما غیر از شخصیت دهم که در زمان طوفان میزیسته، باقی فاقد اهمیت میباشد].([اساطیر بابل: ص ۲۸.])
داستانهای سومریان مانند دیگر ادیان الهی بهوضوح از زندگی پس از مرگ حکایت دارد و اینکه خوبان و نیکوکاران به بهشت میروند و بدکاران به جهنم:([۷])
[تأکید شده است که اینها پس از مرگ زندگی خواهند کرد ولی در تاریکی مطلق و ایشان را هیچ پاداشی نیست، مگر درصورتیکه در دار دنیا رفتار خوب در پیش گرفته باشند؛ یعنی تقوا؛ همانطور که برای اوتناپیشتیم (نوح ع) اتفاق افتاد، یا با اجرای قوانین بین مردم همانطور که حمورابی انجام داد].([اساطیر بابل: ص ۳۸.])
* * *
[7]. بكل تأكيد أنّ هذه العقيدة وما سبقها وغيرها، كان السومريون قد تعلموها من أنبياء الله الكرام عليهم السلام، وإن كان قد ظهر منهم مفكرون ومعلمون بعد الطوفان فهم بالنتيجة خلطوا ما ورثوه من الأنبياء بآرائهم:
يقول د. صموئيل كريمر في كتابه "السومريون": (ولدينا من الأسباب المعقولة، ما يحملنا على الاستنتاج أنه ظهر في غضون الألف الثالث ق. م طائفة من المفكرين والمعلمين السومريين، حاولوا أن يصلوا الى إجابات مرضية عن المسائل التي أثارتها تأملاتهم في الكون وأصل الأشياء فكوّنوا آراء وعقائد في أصل الكون والإلهيات، اتسمت بقدر عظيم من الإقناع العقلي، وأصبحت آراؤهم ومعتقداتهم فيما بعد عقائد ومبادئ أساسية لكثير من شعوب الشرق الأدنى القديم).
[۷] - با تأکيد فراوان، سومریان اين عقيده و قبل از آن و سایر عقاید را از پيامبران بزرگوار خدا که سلام و صلوات بر ایشان باد آموختند؛ و بااینکه پس از طوفان در بین آنها انديشمندان و معلمانی پدید آمد، اما نظرات خود را درنتيجهی اختلاط با آنچه از پيامبران به ارث بردند، ارائه نمودند:
دکتر سموئيل کرِيمر در کتاب خود (سومريان) میگويد: (و ما دلایل معقولی در دست داریم که ما را به این نتيجه رهنمون میسازد که در مقاطع زمانی هزارهی سوم پیش از ميلاد گروهی از انديشمندان و معلمان سومری پدید آمدند که سعی در رسيدن به پاسخهايی قانعکننده در مورد مسائلی که در تفکرات آنها در مورد هستی و ریشهی اشیاء تأثیرگذار بود، داشتند؛ بنابراین ايدهها و اعتقاداتی در زمینهی اصل جهان و الهيات پایهریزی کردند که از اقناع عقلی عظیمی برخوردار بود و بعدها نظریات و اعتقادات آنها، اصول و مبانی عقاید بسیاری از اقوام خاور نزدیکِ کهن گردید).