جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
يجب الخمس في الكنز، والكنز: هو كل مال مذخور تحت الأرض.
خمسِ گنج، واجب است و گنج، هر مالی است که در زیر خاک اندوخته شده باشد.
وإنما يُخمّس الكنز الذي يعثر عليه الإنسان بعد الالتفات إلى ما يلي:
خمس گنجی که انسان مییابد تنها بعد از توجّه به آنچه در ادامه بیان خواهد شد پرداخت میگردد:
أولاً: أن يبلغ الكنز عشرين ديناراً (أي عشرين مثقال ذهب / عيار ١٨ حبة) فما زاد، وأما إن كانت قيمته دون ذلك فلا خمس فيه.
اوّل: اینکه گنج به بیست دینار (یعنی بیست مثقال طلای ۱۸ عیار) و بیشتر برسد و اگر ارزشش کمتر از این مقدار باشد خمسی نخواهد داشت.
ثانياً: يجب الخمس في الكنز بعد إخراج مؤونة استخراجه من الحفر وآلاته وما شابه، كما تقدم في المعادن.
دوّم: خمس گنج بعد از کنار گذاشتن هزینههای استخراج ـمثل حفاری، ابزارآلات و نظایر آن همانند آنچه در بخش معادن ذکر شدـ واجب میگردد.
ثالثاً: أن لا يوجد أثر الإسلام على الكنز الذي عثر عليه، فإن كان كذلك وجب عليه تخميسه سواء وجده في أرض الإسلام، أم في أرض الحرب. وكمثال على أثر الإسلام: ما لو كان قد عثر على مسكوكات عليها آية قرآنية أو اسم رمز إسلامي أو ما شابه مما يؤكد أنه أثر إسلامي.
سوّم: اثر و نشان اسلام بر گنج پیدا شده نباشد، که اگر اینگونه باشد (یعنی نشانی بر آن نباشد) دادن خمسش واجب میشود، چه در سرزمین اسلام پیدا شود و چه در سرزمین جنگ. به عنوان مثالی برای نشان اسلام: اگر مثلاً سکّههایی پیدا کند که بر آنها آیهای از قرآن یا اسم رمز و نماد اسلامی و مانند آن باشد که تأکید کند یک اثر اسلامی است.
ولو وجد الكنز (الذي ليس عليه أثر الإسلام) في ملك قد اشتراه زيد مثلاً، فيقوم بتعريفه للبائع، فإن عرفه فهو أحق به، وإن جهله فهو للمشتري - وهو زيد حسب المثال - ويجب عليه تخميسه.
اگر گنجی (که اثر و نشان اسلام بر آن نباشد) در ملکی که مثلاً زید آنرا خریده است یافت شود آنرا به فروشنده معرفی میکند، اگر آنرا شناخت وی به آن سزاوارتر است و اگر آنرا نشناخت از آنِ مشتری خواهد بود ـمشتری در این مثال زید استـ و بر او واجب است خمس آنرا کنار گذارد.
فإن كان على الكنز أثر الإسلام، فهنا حالتان:
اگر بر گنج اثر و نشان اسلام بود، دو حالت دارد:
الأولى: أن يجده في أرض موات - غير محياة كأرض صحراء ليس فيها دار أو مزرعة أو عمران - من دار الإسلام ، فإن كان كذلك فهو ملك للإمام ع، ويعطى من أخرجه مؤونة إخراج الكنز وأجر الإخراج، فلو كان صرف لإخراجه عشرة دنانير وكانت أجرة إخراج الكنز خمسة، فيعطى خمسة عشر ديناراً، ويسلّم الكنز للإمام ع؛ لأنه مالكه.
الفـ آنرا در زمین موات ـزمین بیجان و مرده مثل زمین صحرا که خانه یا مزرعه یا عمران و آبادی در آن نباشدـ که در سرزمین اسلام باشد پیدا کند، که در این صورت مُلک امام ع خواهد بود و به هر کس که آنرا استخراج کرده است هزینۀ استخراج و اجرت بیرون آوردن آن پرداخت میشود؛ مثلاً اگر برای بیرون آوردن آن ده دینار هزینه کرده باشد و اجرت بیرون آوردن گنج پنج دینار باشد، پانزده دینار به وی پرداخت و گنج به امام ع تحویل داده میشود، زیرا وی مالک آن است.
الثانية: أن يجده في ملك قد اشتراه، عندها يقوم بتعريفه للبائع، فإن عرفه فهو أحق به، وإن جهله فهو للإمام ع.
بـ اینکه آنرا در ملکی که خریده است بیابد، که در این صورت آنرا به فروشنده معرفی میکند، اگر آنرا شناخت او به آن سزاوارتر است و اگر نشناخت از آنِ امام ع است.
بقي أمر: أن الكنز إذا تم الحصول عليه في أرض مملوكة لشخص ومستأجرة من قبل شخص آخر، واختلف المالك والمستأجر في الكنز ، فإن اختلفا في ملكه فالقول قول المؤجر - المالك - مع يمينه، وإن اختلفا في قدره فالقول قول المستأجر.
یک مسئله باقی میماند: گنج در زمینی که متعلّق به یک شخص و اجاره شده توسّط شخص دیگری است پیدا شود و مالک و مستأجر بر سر گنج اختلاف پیدا کنند، در این صورت اگر در ملکیّت آن اختلاف پیدا کردند سخن مؤجر ـمالکـ همراه با قسم وی مورد پذیرش است و اگر در مقدار آن اختلاف پیدا کردند سخن مستأجر مورد قبول است.
وما قلناه فيمن وجد الكنز في أرض مشتراة من حكم يجري فيما لو اشترى دابة ووجد في جوفها شيئاً له قيمة، فإنه يقوم بتعريفه للبائع، فإن عرفه فهو أحق به، وإن جهله فهو للمشتري ويجب عليه تخميسه.
آنچه دربارۀ کسی که در زمین خریداری شده گنج پیدا کند بیان کردیم، در مورد حیوانی که خریداری کرده و داخل آن شیء قیمتی بیابد نیز همین احکام جاری است؛ یعنی آنرا به فروشنده معرفی میکند، اگر آنرا شناخت وی به آن سزاوارتر است و اگر نشناخت از آنِ مشتری است و دادن خمسش بر وی واجب خواهد بود.
ولو اشترى سمكة فوجد في جوفها شيئاً له قيمة، أخرج خمسه وكان له الباقي، ولا يقوم بتعريفه للبائع.
اگر ماهی بخرد و داخل آن شیء قیمتی بیاید خمس آنرا خارج میکند و باقی آن از آنِ خودش است و آنرا به شناسایی فروشنده نمیرساند.
ثم إن الكنز يجب تخميسه سواء كان من وجده حراً أو عبداً، كبيراً أو صغيراً، غاية الأمر إذا وجده الصغير فيجب على وليه إخراج خمسه، وإلا يجب عليه هو التخميس فيما إذا بلغ. وأما المملوك فيجب على مالكه إخراج خمس الكنز الذي وجده.
به علاوه خمس گنج باید خارج شود، چه یابندۀ آن آزاد باشد یا بنده و چه بزرگ و بالغ باشد یا کودک. نهایت امر آن است که اگر کودکی آنرا بیابد بر ولىّاش واجب است خمسش را خارج کند وگرنه بر خود او هنگامیکه بالغ شود دادن خمس واجب خواهد بود. امّا در مورد مملوک (بنده) بر مالک وی واجب است خمس گنجی را که یافته است خارج کند.
وأخيراً: لا يجب انتظار مرور الحول ليخمّس الكنز كما مر في المعادن والغنائم، بل يخمس الكنز بمجرد الحصول عليه بعد الأخذ بنظر الاعتبار ما تقدم في إخراج خمسه.
در پایان: صبر کردن به مدّت یک سال برای خارجكردن خمس گنج لازم نیست ـبه همان صورت که در مورد معادن و غنایم ذکر شدـ بلکه خمس گنج به محض دست یافتن به آن و توجّه به آنچه که در خارج كردن خمس آن بیان شد کنار گذاشته میشود.