جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامپس از اینکه از وجود داشتن قانونی الهی برای شناخت خلیفهی خداوند در زمینش آگاهی یافتیم ـقانونی که در قرآن کريم گفته شده است و تمام انبيا و فرستادگان (علیهم السلام) از جمله یوسف ع این قانون را با خود آوردندـ حال باید از این قانون بهره گیریم و این قانون الهی را در زمان ظهور مقدس (زمان یوسف آل محمد (علیهم السلام)) به کار ببندیم؛ چرا که کسی که به این قانون عمل نکند، همان طور که بیان گردید، از پیروان ابلیس که لعنت خدا بر او باد، خواهد شد.
حتی در انجيل مىبينيم که حضرت عيسی ع تأکيد میکند که انبياى پیشینِ بنى اسرايئل او را ذکر کرده، به او بشارت داده و وصیّت نمودهاند. او علم و حکمت آورد و همچنین پرچم «البیعت لله» (بیعت از آنِ خداوند است) را برافراشت و خواهان سلطنت و حاکمیّت خداوند بود. حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) نیز بر این موضوع تأکید میفرماید و بیان میدارد که انبیای پیشین او را ذکر کرده، به او بشارت داده و وصیّت نمودهاند؛ اینکه ایشان(صلی الله علیه وآله وسلم) در تورات و انجیل ذکر شده است و آمده است تا کتاب و حکمت بیاموزد، پرچم البیعت لله را برافرازد و خواستار سلطنت و حاکمیّت خداوند سبحان و متعال در زمینش میباشد.
آل محمد (علیهم السلام) نیز چنین بودهاند و چندین روایت از آنها (علیهم السلام) وجود دارد که بر این قانون الهی تأکید فرمودهاند تا شیعیانشان گمراه نگردند([۱]). ولی با کمال تأسّف میبينيم که در آخر الزمان، کسانی که ادعای تشيّع دارند روايتهای آنها را منکر میشوند و از آنها و قرآن کریم روی برمیتابند و علمای بیعمل را پیروی میکنند؛ آنها نیز گمراهشان میکنند و حق و باطل را در هم میتنند طوری که دیگر قانونی برای شناخت حجّت و جانشین خداوند برایشان باقی نمیماند؛ با وجود اينکه قانون شناخت حجّت از سوی خداوند و جانشین خداوند و وصی که مردم با آن آزموده میشوند، در قرآن وجود دارد و پیشتر به وضوح آن را بیان نمودم؛ تا شاید کسانی که ادعای شیعه بودن آل محمد را دارند و به طور کلی پیروان ادیان الهی متوجه این قانون بشوند و خویشتن را از آتش برهانند.
بنابراین، صاحب حق الهی، وصیّ عزّتدهندهی([۲]) انبیای خداوند و فرستادگانش که در آخر الزمان میآید، این موارد سهگانه را با خود خواهد آورد:
وصيت: يعنی گذشتگان (علیهم السلام) به او وصيت کردهاند و او را با اسم، صفت و محل سکونت به صراحت بیان داشتهاند؛ همان طور که در مورد پيامبر اسلام، انبياى پیشین (علیهم السلام) به او با نام و صفتش که سوار بر شتر است و محل سکونتش در فاران که مکه و اطرافش (عرفات) میباشد، وصیّت کرده بودند. روايات مربوط به وصىِّ آخر الزمان با اسم و صفت و مسکن، بسیار میباشند.
همچنین علم و حکمت میآورد: همان گونه که پيامبر خدا حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) علم و حکمت آورد. خداوند متعال میفرماید: «(او است خدايی که ميان مردمی بیکتاب، پيامبری از خودشان مبعوث داشت تا آياتش را بر آنها بخواند و کتاب و حکمتشان بياموزد اگر چه پيش از آن در گمراهی آشکار بودند)» و اين فرستاده، همان محمد بن عبد الله(صلی الله علیه وآله وسلم) است که به سوی اولینهای این امّت فرستاده شد.
سپس میفرمايد: «(و بر گروهی ديگر که هنوز به آنها نپيوستهاند و او پيروزمندِ حکيم است)». اين فرستاده برای گروهی دیگر، همان مهدى اول از نسل امام مهدى ع است که ارسال کنندهاش امام مهدى ع میباشد. همچنین او به آنها کتاب و حکمتی که رسول خدا حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) آورد را تعلیم میدهد؛ پیامبری که اسمش در آسمان احمد است و مهدی اول، نامش در زمین احمد و در آسمان محمد میباشد. او صورتی از رسول خدا حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) میباشد و مبعوث میشود همان گونه كه حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) مبعوث شد و اذيت و آزار میبيند همان گونه كه حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) اذيت و آزار دید. پس حتماً قريش و همپیمانان آنها نیز وجود دارند، و همچنین امّ القرا و هجرت و مدينه، و تمام آنچه به همراه دعوت حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) بود نیز خواهد بود، فقط مصداقها و شکلها تغییر میکند وگرنه این رخدادها و افراد، نظیر همان رخدادها و افراد خواهند بود.
اما موضوع سوم، همان خواستار شدن حاکميت خداوند و سلطنت الهی میباشد: بايد در زندگى روزمرهی ما به شکلى که صاحب حق الهى و حکمت و علم و معرفتش به عاقبت امور به طور واضح و آشکار تأثیرگذار باشد، نمایان گردد. خداوند سبحان و متعال را شکر که با فضل و منّتش، همه چیز را به تمامی به انتها رسانید؛ تمام علماى بیعمل به حاکميت مردم، انتخابات، شوری و سقیفهی آخر الزمان دعوت میکنند، مگر وصی، که به فضل خداوند به چیزی جز حاکمیّت خداوند و سلطنت الهی رضایت نداد و از راهی که محمد و آل محمد (علیهم السلام) تبیین نمودند، تعدّی نکرد؛ اما علماى بىعمل، از مسير درست خارج شدند و تعدی نمودند، و به فضل نقشهی محکم الهی بر مردم آشکار شد که: تنها برافرازندهی پرچم رسول خدا حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) (البعیت لله) فقط وصی میباشد.
اما سایرین، پرچم انتخابات و حاکميت مردم را برافراشتند و اين بيعتی برای طاغوت است که با رضایت کامل، بر گردن خویش دارند؛ حتى مردم را به اين سو دعوت کردهاند و به جهت جهل مردم نسبت به عقیدهای که مورد رضایت خداوند سبحان و متعال میباشد، مردم را فریب دادهاند؛ با وجود اينکه اهل بيت (علیهم السلام) اين موضوع را به طور کامل روشن کردهاند و خون امام حسین در کربلا بهترین گواه و شاهد بر این ادعا است. وقتى فاطمهی زهرا (علیها السلام) حق وصی پیامبر حضرت علی ع را پايمال شده مىبیند، آنها را مورد خطاب قرار مىدهد و مىفرماید:
به جان خودم سوگند که فتنهی آنان باردار شد، در انتظار باشید که تا چه اندازه نتیجه خواهد داد، سپس آن را نظیر یک قدح پر از خون تازه و زهر کُشنده کردند، در آن موقع است که اهل باطل دچار خسارت خواهند شد و بنیانگزار پیشینیان را خواهند شناخت، سپس از دنیای خود درگذرید و مطمئن باشید که گرفتار فتنه خواهید شد، مژده باد شما را به شمشیری برنده و ظلمی قوی و به فتنهای عمومی و استبدادی از ستمکاران که اندکی شما را وامیگذارد، آنگاه هستی شما را به یغما میبرد. واحسرتا بر شما! به کجا هدایت میشوید؟ در صورتی که هدایت از شما ناپدید شد، آیا ما میتوانیم شما را ملزم و مجبور نماییم، در حالی که شما از راه راست بیزارید؟!
و امروز، آنها خودشان به عاقبت آنچه بنیان نهادند نزدیک شدهاند و قدح بزرگ خونهای پایمالشده را دوشیدند.
آیا این وضعیتی که شما امروز در آن گرفتار شدید، عذابی از جانب خداوند نیست؟!
در خلوت خود میگویید که عذابی الهی است ولى مىترسيد به زبان اقرار کنید تا مبادا به شما بگویند که این احمد الحسن، فرستاده شده از سوی امام مهدی ع و این رسالت، رسالتی الهی است در حالی که خداوند میفرماید: «(و ما هیچ قومى را عذاب نمىدهيم مگر اینکه فرستادهای بر آنها مبعوث کنیم)».
اما معجزهی مادى، به تنهايى نمیتواند راه ايمان آوردن مردم باشد و حتی خداوند نیز به چنین ایمان مادی محضی راضی نمیشود. اگر چنین ایمانی پذیرفته میشد، به طور قطع ایمان فرعون پس از مشاهدهی معجزهی مادی قاهر که غیر قابل تأویل بود، مورد قبول واقع میشد؛ همان معجزهی شکافتن دریا و او دید که هر پاره، چون کوهی عظیم شد و آن را با دستانش لمس نمود و گفت: «(ايمان آوردم که هيچ خداوندی جز آنکه بنی اسرائيل به آن ايمان آوردهاند، نيست و من از تسليم شدگانم)» ؛
ولی خداوند چنين ايمانى را قبول نمىكند: «(آيا اکنون؟ در حالی که تو پيش از اين، عصيان میکردی و از مفسدان بودی!)».
و خداوند بدن فرعون را باقی گذاشت تا آیهای برای مردم باشد، تا تفکر کنند: «(امروز، بدن تو را حفظ میکنیم تا برای آنان که پس از تو میمانند عبرتی باشی، و حال آنکه بسياری از مردم از آيات ما غافلاند)» ؛ ولی عدهی کمی از این آیه نفع بردند و «(بسياری از مردم از آيات ما غافلاند)».
اینگونه نیست که معجزه برای هر کسی که خواهانش باشد، رخ دهد؛ در این صورت همهی مردم ايمان مىآوردند؛ ایمانی قهری از سر اجبار، به دلیل آن قدرت قاهرهای که میبینند و تاب و توان مقابله با آن را ندارند. چنین وضعیتی چیزی جز تسلیم شدن در برابر اتفاقی که به وقوع پیوسته است، نمیباشد و اسلام و تسلیم شدن به غیب محسوب نمیگردد؛ در حالی که خداوند، همان غیب است. اگر کمى تدبر کنيد خواهید دید که همهی معجزات انبيا مشابه آنچه در زمانشان گسترش داشته بود، میباشد؛ موسى عصایی مىآورد که تبديل به مار مىشود، آن هم در زمانی که دهها نفر عصاهایشان را میانداختند و مردم آنها را به صورت افعی تصور میکردند. عيسى در زمانی که طب گسترش یافته بود، بیماران را شفا میدهد و حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) قرآن را برای قومی میآورد که به کلام و شعرگویی شهره بودند. بنابراین معجزه و آنچه در آن است با مقداری شبهه همراه است. خداوند متعال میفرماید: «(و اگر او را از ميان فرشتگان برمیگزيديم باز هم او را به صورت مردی میفرستاديم و اين خلط و اشتباه که پديد آوردهاند بر جای مینهاديم)».
اين شبهه و پوشیدگی جز به جهت باقی ماندن میدانی برای تأویل تأویلکنندگان، نیست؛ همان کسانی که به غيب ايمان نمىآورند، و تا میدانی براى ایمان به غيب باقى بماند؛ وگرنه ایمان مادی محض، نه ایمان است و نه اسلام، و نه مورد قبول خداوند میباشد. خداوند متعال میفرماید: «(بگو: در روز فتح و پيروزی، ايمان آوردن کافران سودشان نرساند و آنها را مهلتشان ندهند)».
ايمان کامل، ايمان صد در صدی به غيب است، که همان ايمان انبيا و اوصيا میباشد. هر چه ايمان به آیه يا اشاره يا کرامت يا معجزهای مادى آلوده شده باشد، درجهای پایینتر و مقام پایینتری دارد. اگر معجزه، قاهر، تمامکننده و غیر قابل تأویل باشد، در اين هنگام ايمان آوردن و تسلیم شدن پذیرفته نخواهد شد همان گونه که ایمان آوردن و تسلیم شدن فرعون پذیرفته نشد؛ چرا که چنین ایمان آوردنی، ایمانی صد در صد مادی است.
خداوند مؤمنان را اين گونه توصیف میفرماید:
«(آنان که به غيب ايمان میآورند و نماز را به پا میدارند، و از آنچه روزيشان دادهايم انفاق میکنند)».
«(آنان که از طریق غیب از پروردگار خويش میترسند و از روز قيامت هراسناکاند)».
«(تو فقط کسانی را میترسانی که از پروردگارشان، ناديده، بيمناکاند و نماز میگزارند، و هر که پاک شود برای خود پاک شده و سرانجام همه به سوی خدا است)».
«(تو فقط کسی را بيم میدهی که از قرآن پيروی کند و از خدای رحمان در نهان، بترسد. چنين کس را به آمرزش و پاداشی کریمانه مژده بده)».
«(آنهايی را که در نهان از خدای رحمان میترسند و با دلی توبهکار آمدهاند)».
«(ما فرستادگانمان را با دليلهای روشن فرستاديم و با آنها کتاب و ترازو را نيز نازل کرديم تا مردم عدالت را به پا دارند و آهن را که در آن نيرويی سخت و منافعی برای مردم است فرو فرستاديم، تا خدا بداند چه کسی به ناديده، او و فرستادگانش را ياری میکند؛ که خدا توانا و پيروزمند است)».
«(برای کسانی که ناديده از پروردگارشان میترسند، آمرزش و مزد فراوان است)».
و حمد ستایش تنها از آنِ الله، پروردگار جهانیان است.
*****
(۱)- منها: عن عبد الأعلى، قال: (قلت لأبي عبد الله ع: المتوثب على هذا الأمر، المدعي له، ما الحجة عليه ؟ قال: يُسأل عن الحلال والحرام، قال: ثم أقبل علي فقال: ثلاثة من الحجة لم تجتمع في أحد إلا كان صاحب هذا الأمر: أن يكون أولى الناس بمن كان قبله، ويكون عنده السلاح، ويكون صاحب الوصية الظاهرة ..) الكافي: ج۱ ص۲۸۴ ح۲.
وعن الحرث بن المغيرة، قال: (قلت لأبي عبد الله ع بم يعرف صاحب هذا الأمر ؟ قال: بالسكينة والوقار، والعلم والوصية) بصائر الدرجات: ص۵۰۹.
وعن أبي الجارود، قال: (سألت أبا جعفر الباقر ع بم يعرف الإمام ؟ قال: بخصال: أولها نص من الله تبارك وتعالى عليه، ونصبه علماً للناس حتى يكون عليهم حجة؛ لأن رسول الله ص نصب علياً وعرفه الناس باسمه وعينه، وكذلك الأئمة ع ينصب الأول الثاني، وأن يسأل فيجيب، وأن يسكت عنه فيبتدئ..) بحار الأنوار: ج۲۵ ص۱۴۱.
(۱)- از جمله: از عبد الاعلی روایت شده است: به ابو عبدالله امام صادق ع عرض کردم: کسی که این امر را بر عهده میگیرد و مدعی آن است، حجتش چیست؟ فرمود: «از حلال و حرام از او پرسیده میشود». راوی میگوید: سپس ایشان به من رو نمود و فرمود: «سه دلیل است که در کسی جمع نمیشود، مگر اینکه صاحب الامر باشد: اینکه سزاوارترین فرد نسبت به فرد قبلی است، سلاح نزد او است و صاحب وصیت آشکار باشد....». کافی: ج۱ ص۲۸۴ ح۲.
حرث بن مغیره میگوید: به ابو عبدالله امام صادق ع عرض کردم: صاحب الامر چگونه شناخته میشود؟ ایشان ع فرمود: «با آرامش و وقار، و علم، و وصیت». بصائر الدرجات: ص۵۰۹.
از ابو جارود نقل شده است که گفت: از ابا جعفر امام باقر ع پرسیدم: امام با چه شناخته میشود؟ ایشان ع فرمود: «با چند ویژگی: اولین آن، اینکه از سوی خداوند تبارک و تعالی بر او نصّی است و او را نشانهای برای مردم قرار داده است تا بر آنها حجت باشد؛ چرا که رسول خدا ص علی را منصوب فرمود و او را با نام و وجودش به مردم شناسانید. همچنین امامان ع، اولی دومی را منصوب میکنند؛ و اینکه از او پرسش میشود و پاسخ میگوید، و اینکه در حضورش ساکت میشوند و او است که آغاز میکند...».
(۲)- قال عيسى ع: (وأما الآن فأنا ماضي للذي أرسلني، وليس أحد منكم يسألني أين تمضي، ولكن لأني قلت لكم هذا قد ملأ الحزن قلوبكم. لكن أقول لكم الحق: إنه خير لكم أن انطلق؛ لأنه إن لم انطلق لا يأتيكم المعزي، ولكن إن ذهبت أُرسله إليكم، ومتى جاء ذاك يبكت العالم على خطيئة، وعلى بر، وعلى دينونة. أما على خطيئة: فـ (لأنهم لا يؤمنون بي)، وأما على بر: فـ (لأني ذاهب إلى أبي ولا ترونني أيضاً)، وأما على دينونة: فـ (لأن رئيس هذا العالم) قد دين. إن لي أمور كثيرة أيضاً لأقول لكم، ولكن لا تستطيعون أن تحتملوا الآن، وأما متى جاء ذاك (روح الحق) فهو يرشدكم إلى جميع الحق؛ لأنه لا يتكلم من نفسه، بل كل ما يسمع يتكلم به) إنجيل يوحنا - الإصحاح السادس عشر.
(۲)- عیسی ع فرمود:«5 امّا الآن نزد فرستندهی خود میروم و كسی از شما از من نپرسد به كجا میروی 6 وليكن چون اين را به شما گفتم، دل شما از غم پُر شده است 7 و من به شما راست میگويم كه رفتن من برای شما بهتر است؛ زيرا اگر نروم تسلّیدهنده نزد شما نخواهد آمد. اما اگر بروم او را نزد شما میفرستم 8 و چون او آيد، جهان را بر گناه و عدالت و داوری ملزم خواهد نمود 9 اما بر گناه؛ زيرا آنها به من ايمان نمیآورند 10 و اما بر عدالت، از آن سبب كه نزد پدر خود میروم و ديگر مرا نخواهيد ديد 11 و امّا بر داوری، از آن رو كه بر رئيس اين جهان حكم شده است 12 و بسيار چيزهای ديگر نيز دارم که به شما بگويم، ولی الآن طاقت تحمّلشان را نداريد 13 ولی هنگامی که او يعنی روحِ راستی آيد، شما را به جميع راستی هدايت خواهد كرد زيرا كه از خود تكّلم نمیكند بلكه فقط به آنچه شنيده است سخن خواهد گفت». انجیل یوحنا: باب شانزدهم.