جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
۱. المصدر (كريمر - من ألواح سومر): ص251.
کریمر میگوید:
«نخستین نوح:
پس از آنکه “جورج اسمیت” از کارکنان موزهء بریتانیا لوح یازدهم منظومهء گیلگمش را کشف کرد و رموز آن را گشود، معلوم شد داستان طوفان نوح که در تورات آمده، ساخته و پرداختهء ذهن نویسندگان اَسفار تورات نبوده است. داستان طوفان بابلی هم اصل و منشأ سومری دارد. در سال۱۹۱۴ “آرنوپوبل” قطعهای را که یکسوم پایینِ یک لوح ششستونی از مجموعهء “نیپور” موزهء دانشگاه پنسیلوانیا است، منتشر کرد. مضمون این لوحه بیشتر مربوط به داستان طوفان است. تاکنون نسخهء دیگری از این سند منحصر به فرد به دست نیامدهاست »(۱).
۱. مصدر : کریمر، از الواح سومر، ص۲۵۱.
بنابراین داستان طوفان هزاران سال پیش از میلاد، قبل از ادیان سهگانهء یهودیت، مسیحیت و اسلام موجود و مدوّن بودهاست و مردم بینالنهرین این داستان را از آن رو که برای نیاکانشان روی داده بود، نقل نمودهاند.
کریمر در الواح سومری، داستان آفرینش و طوفان سومری را نقل میکند ولی به دلیل شکستگی و ناسالمی الواح، ماجرا را ناقص بیان میدارد. برخی مقاطع آن به این شرح میباشد:
«پس از آنکه آن، انلیل، انکی و ننخرساگ،
سیاهسران را آفریدند
زراعتهای فراوان از زمین رویید،
جانوران چهارپای دشت، در صحنهء وجود جلوهگر و استادانه آفریده شدند،
پس از این عبارت ۳۷ خط دیگر از متن خرد شدهاست، آن گاه در افسانه گفته میشود که سلطنت از آسمان نازل شد و پنج شهر را بوجود آورد:
پس از آنکه سلطنت از آسمان نازل شد،
پس از آنکه تاج و تخت سلطنتی از آسمان به زمین فرود آمد،
آیینهای مذهبی و نوامیس الهی را به سر حد کمال رساند، ...
پنج شهر در جاهای پاکیزه بنا کرد، ...
بر شهرها نام گذاشت و آنها را کانون عبادت و پرستش قرار داد، ...
به این سان رخ داد، ...
آن گاه ننتو چون ... گریست،
اینانای پاک به خاطر بندگانش شیون سر داد،
انکی خودش زمام امور را به دست گرفت،
و خدایان آن، انلیل و ننخرساگ
خدایان آسمان و زمین، نام آن و انلیل را بر زبان راندند،
سپس زیوسودرا پادشاهی که پاشیشوی ... بنا کرد،
.... بسیار بزرگ ساخت،
با نهایت فروتنی و خضوع و احترام هر روز و به طور مداوم در ... حاضر میشد،
اخبار هر گونه رؤیا با خود داشت، و نام زمین و آسمان را بر زبان میراند...،
... خدایان... دیواری...،
زیوسودرا کنار آن ایستاده بود که ندایی شنید،
کنار دیوار و سمت چپ من بایست...،
کنار دیوار سخنی با تو دارم؛ گوش دار.
به راهنماییها و اندرزهایم گوش فرا ده:
در مجمع ما... طوفان ما پرستشگاهها را واژگون میکند،
و نسل بشر را به نابودی میکشد...،
چنین است نظر و رأی مجمع خدایان،
با کلامی که آن و انلیل به آن فرمان دادهاند،
بر سلطنتها و حکومتها فرود خواهدآمد.
لازم است در متن اصلی افسانه، خدایان به زیوسودرا اندرز دهند که کشتی بزرگی بسازد و خود را از مرگ و نیستی نجات دهد. اما شکستگی ۴۰ خط از متن سند مانع از دست یافتن به این قسمت از داستان میباشد. از آنچه از متن سند مفهوم میشود، درمییابیم که پس از هفت شبانهروز طوفان بنیانبرانداز، خدای خورشید بار دیگر طلوع میکند تا نورش را بر سراسر جهان بگستراند، زیوسودرا در پیشگاه وی به خاک میافتد و هدایا و قربانی به درگاهش تقدیم مینماید. در ادامهء متن چنین آمدهاست:
تمامی گردبادهای بنیانکَن یک جا، خشمگین روی آوردند،
و در همان حال طوفان پرستشگاهها را از میان برداشت،
پس از اینکه هفت شب و هفت روز طوفان ادامه داشت،
طوفان زمین را رُفت،
کشتی غولآسا به وسیلهء تند بادها بر روی آبهای ویرانگر به هر سو پرتاب میشد،
اوتو (خدای خورشید) سر زد و نور خود را بر زمین و آسمان گسترانید،
زیوسودرا پنجرهای در کشتی عظیم گشود،
اوتوی قهرمان پرتواَش را به درون کشتی عظیم افکند،
زیوسودرای پادشاه،
در برابر اوتو به سجده افتاد،
پادشاه، یک گاو نر و یک گوسفند قربانی کرد،
۳۹ خط دیگر از متن در اینجا خرد شدهاست. در چند خط آخر افسانه بیان میکند چگونه به زیوسودرا مقام خدایی عنایت میشود. زیوسودرا پس از آنکه برابر آن و انلیل سجده میکند، آنان به وی زندگی خدایان و عمر جاویدان میبخشند و سپس او را به دلمون جایی که آفتاب برمیآید میبرند:
۲. المصدر (كريمر - من ألواح سومر): ص253 ـ 258.
آن و انلیل زندگی در زمین و آسمان دمیدند و بر اثر ... ایشان ... روی زمین گسترش یافت،
گیاهان و زراعتها رویید و بالا آمد،
زیوسودرای پادشاه،
در برابر آن و انلیل سجده کرد،
آن و انلیل زیوسودرا را برگزیدند،
و زندگی خدایان به او عنایت کردند،
و نفس جاودانگی مانند خدایان را در او دمیدند،
زیوسودرا،
پادشاهی که گیاه را حفظ کرد و نسل بشر را نگهداری نمود،
در گذرگاه، در سرزمین دلمون آنجا که آفتاب برمیدمد، سکونتش دادند »(۲).
۲. مصدر : کریمر، از الواح سومر، ص ۲۵۳ تا ۲۵۸.
شرح:
آغاز ماجرا عبارت بود از پایان یافتن آفرینش انسان خردمند یا هوموساپینس که پوست تیرهای داشت و از آفریقا به سرزمین حاصلخیز آمدهبود و بیانگر آغاز داستان آدم و جانشینی او است؛ که این خود نمود خاستگاه سومریان میباشد. بنابراین طبیعی است که سومریان از نیاکان خود با عنوان سیاهسران یاد کنند: «پس از آن که آن، انلیل، انکی و ننخرساگ، سیاهسران را آفریدند».
کاوشگران آثار باستانی از این عبارت که به کرّات در متون سومری تکرار میشود، چیزی نمیفهمیدند و این موضوع که چرا سومریان به اجداد خود “سیاهسران” لقب دادهاند، همچون معمایی ناگشوده باقی ماندهبود. اکنون به روشنی مشخص شده است که دلیلش این بوده که نیاکان آنها از آفریقا آمده بودند و پوست سرشان سیاه بودهاست.
گام دوم در داستان آفرینش سومری عبارت است از جانشینی الهی خلیفهء انسانی بر زمین:
«پس از آنکه سلطنت از آسمان نازل شد،
پس از آنکه تاج و تخت سلطنتی از آسمان به زمین فرود آمد،
آیینهای مذهبی و نوامیس الهی را به سر حد کمال رساند».
این عبارتها همانطور که در متن سومری به روشنی به آن اشاره شده، بیانگر داستان جانشینی حضرت آدم(عليه السلام) یا اولین جانشین انسانی برای خدا (خلیفه) در زمین است که در ادیان الهی مندرج میباشد. سلطنت از آسمان نازل شد، یعنی خلیفه و جانشین خدا بر زمین تعیین شد؛ بنابراین سلطنت در اصل از آنِ خدا است، و نازل شدن سلطنت بر زمین یعنی انتخاب انسان به عنوان خلیفه یا جانشین خدا بر زمین. پس از تعیین جانشین، شریعت و نوامیس الهی بر او نازل شد یعنی خداوند به آدم(عليه السلام) وحی فرمود و دین و شریعت و نوامیس مقدس الهی را به او آموخت.
در متن گفتهشده، به وضوح نقصان بزرگی وجود دارد، به ویژه آنجا که به داستان طوفان میپردازد. ولی به هر حال ما میتوانیم آن قسمت را که به طوفان مربوط است، به این صورت خلاصه کنیم:
سازندهء کشتی شخصی است سومری به نام زیوسودرا.
خداوند به زیوسودرا وحی نمود و قسمتی از این وحی الهی از طریق رؤیا به او میرسید.
زیوسودرا (یا نوح) از طریق وحی الهی، قبل از وقوع طوفان از آن مطلع بودهاست.
در این متن تأکید شده که طوفان مکانهای عبادت را در نوردید: «تمامی گردبادهای بنیانکَن یک جا، خشمگین روی آوردند، و در همان حال طوفان پرستشگاهها را از میان برداشت»، و این کنایهای است از انحراف رجال دینی و اقدام آنها به تحریف دین در زمان زیوسودرا (نوح).
در متن همچنین تاکید شده که طوفان در واقع عذابی الهی برای مردم به جهت سرپیچی آنها از دستورهای خداوند بودهاست؛ و اینکه طوفان اساس نظام حکمرانی آنها را ویران ساخت چراکه با زیوسودرا (نوح) که از جانب خدا تعیین و نصب شدهبود در تضاد بود: «بر سلطنتها و حکومتها فرود خواهد آمد».
مأموریت زیوسودرا ساختن یک کشتی بود که از نسل خاصی از بشر و نیز گیاهان و حیوانات خاصی محافظت بهعمل آورد. شاید عبارت “گیاه را حفظ کرد” در متن سومری، اشارهء واضحی به همین موضوع تلقی شود. قطعاً منظور، گیاه بخصوصی بودهاست وگرنه سیل روی زمین هرچند که عظیم و فراگیر باشد، برای محافظت از گیاهان به کشتی نیاز نیست. حداقل این است که بذر گیاهان باقی میماند و پس از سیل، بدون احتیاج به کمک خودبهخود میرویند و رشد میکنند. بنابراین روشن است که منظور، آن دسته از گیاهان زراعی است که انسان از آنها تغذیه میکند و شاید منظور این بوده است که زیوسودرا مقداری کافی از بذر این گیاهان را با خود برداشته تا بدون اینکه بخواهد کار را از صفر آغاز کند فرآیند کشاورزی را ادامه دهد. آن هم در جایی که خبری از دانههای گندم و محصولات کشاورزی موجود در دسترس انسان (فرزند آدم) نیست. بنابراین ممکن است مقصود از این متن، این باشد که انتقال یافتگان به کشتی گروهی از مؤمنان بودند که به دستور نوح عمل کردند و همچنین بذر گیاهان زراعی منتقل شده از نظر اقتصادی نیز برای انسان حائز اهمیت بوده است. بر این اساس میتوانیم نتیجه بگیریم که حیوانات وارد شده به کشتی اهلی و برای انسان مفید بودهاند. در پایان زیوسودرا (نوح) وظیفهاش را با موفقیت انجام داد و پاداش گرفت؛ زیرا وی سخن خدا و وحی الهی را پذیرفت و پس از پایان فرآیند انتقال و نجات کشتی، به ملکوت آسمانها صعود کرد. زیوسودرا در زمین دلمون (یا زمین عبور) آن گونه که در متن سومری آمده، سکنی گزید.
«زیوسودرای پادشاه،
در برابر آن و انلیل سجده کرد،
آن و انلیل زیوسودرا را برگزیدند،
و زندگی خدایان به او عنایت کردند،
و نفس جاودانگی مانند خدایان را در او دمیدند،
زیوسودرا،
پادشاهی که گیاه را حفظ کرد و نسل بشر را نگهداری نمود،
در گذرگاه، در سرزمین دلمون آنجا که آفتاب برمیدمد، سکونتش دادند».
۳. المصدر (كريمر - من ألواح سومر): ص245.
دلمون:
سومریها، دلمون را این گونه توصیف کردهاند:
«در دلمون کلاغ سیاه نمینالد،
پرندهء ایتیدو ناله سر نمیدهد و فریاد برنمیآورد،
شیر کسی را نمیدرد،
گرگ بره را نمیخورد،
سگ وحشی نیست تا بزغالهها را بدرد،
آن ... که غله را نابود میکند، دیده نمیشود،
بیوهزن در آنجا نیست،
پرندگان بر بلندیها...،
و کبوتر سر فرود نمیآورد،
هرگز کسی از درد چشم نمینالد و نمیگوید چشمم رنجور است،
و نه کسی سردرد دارد که بگوید از درد سر میرنجم،
پیرزن دلمون نمیگوید من پیرزنم،
پیرمرد دلمون نمیگوید من کهنسالم،
دوشیزگان خود را نمیشویند، و آب در شهر ریخته نمیشود،
کسی که از رودخانهء مرگ گذشت لب به سخن نمیگشاید ...،
و کاهنانِ نوحهسرا گِرد وی نمیگردند.
و سراینده، نوحه نمیخواند،
و در اطراف شهر سوگواری نمیکند »(۳).
۳. مصدر : کریمر، از الواح سومر، ص ۲۴۵.
شرح:
توصیف بالا را نمیتوان بر حقیقت حمل کرد زیرا مقصود از آن، سرزمین یا منطقهای مشخص است که زیوسودرا یا نوح پس از طوفان در آن رحل اقامت افکند. واضح است که ویژگیهای شمرده شده حالت نمادین و سمبلیک دارد. این توصیفات، خوانندهء مطلع را یاد روایات مربوط به مهدی در دولت مهدی و اوصاف آن میاندازد؛ یعنی جایی که گرگ بره را نمیخورد، یا در حقیقت شاید بتوان چنین گفت که منظور، دولتی آرمانی است که در آن بساط ظلم برچیده میشود و عدالت آسمانی در آن جاری و مستقر میگردد. بنابراین میتوانیم چنین استنباط کنیم که دلمون یا مکان سکونت زیوسودرا پس از طوفان، دولت عدالتپیشهء مهدی است که از زمان زیوسودرا (نوح) و حتی قبل از آن، چشمبهراه فرا رسیدنش بودهاند؛ دولتی که پایتخت و مبدأ آن عراق است. بنابراین میتوان گفت منظور از دلمون در این متن سومری، همان عراق میباشد.
******