جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلاممسئلهء حقوق حیوانات و احترام نهادن به آنها که دکتر ساگان مطرح کرده است، و حتی این موضوع که حیوانات میتوانند تا حدودی دین را بفهمند و به این ترتیب به اندازهء توان خود، برای پند و موعظهء دینی شایستگی دارند، مقولهای است که دین اسلام و قرآن یا حداقل مذهب آل محمد (عليهم السلام) بر آن مهر تأیید میزند. ما در قرآن و سنت پیامبر و ائمه (عليهم السلام) داریم که حیوانات، امتهایی همانند ما هستند و باید به آنها احترام گذاشت: ﴿ نیست جنبندهای در زمین و نه پرندهای پروازکننده با بالهای خود جز ملتهائی همانند شما فروگذار نکردیم در کتاب از چیزی سپس بسوی پروردگارشان گردآورده شوند﴾(الأنعام:٣٨).
١. المصدر (الحر العاملي - وسائل الشيعة): ج24 ص92.
آل محمد (عليهم السلام) بیان کردهاند که اگر شخصی گوسفندی را پرورش دهد و به او نیکی کند، کراهت دارد خودش آن را ذبح نماید؛ چرا که گوسفند عادت کرده است که از این فرد نیکی ببیند، و این خود دلیلی است بر اینکه اسلام واقعی که اهل بیت (عليهم السلام) آن را نقل نمودهاند، گوسفند را دارای شعور و احساس، و احترام به آن را واجب میداند. [محمد بن حسن با سند خود از محمد بن حسن صفار از یعقوب بن زید از یحیی بن مبارک از عبد الله بن جبله از محمد بن فضیل نقل کرده است که گفت: به امام رضا (عليه السلام) عرض کردم: "من برای قربانی روز عید قربان، قوچی را پرورش دادهام. چون او را گرفتم و خوابانیدم تا ذبح کنم، نگاهی به من کرد، دلم برایش سوخت و با آن مدارا کردم، سپس سرش را بریدم." حضرت فرمود: "دوست ندارم چنین کنی. این گونه نباشد که حیوانی را پرورش دهی، سپس ذبحش کنی" ](١).
١. منبع: شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج٢٤، ص٩٢.
در خصوص تبلیغ دینی صورتگرفته توسط پیامبران (عليهم السلام) و اوصیا، باید گفت: یقیناً بسیاری از حیوانات، دعوت آنها را شنیدهاند. در قرآن داستانهایی از حیوانات که پیام پیامبران را شنیدهاند، وجود دارد، مانند هدهد و مورچه در ماجرای حضرت سلیمان (عليه السلام).
*****
2. المصدر (ريتشارد دوكنز - الجينة الانانية): ص13.
دکتر داوکینز میگوید:
«بگذارید بفهمیم ژنهای خودخواه ما چه میکنند، زیرا در آن صورت است که لااقل این امکان بوجود میآید که برنامههایشان را بههم بریزیم و طرحی نو دراندازیم؛ طرحی که تاکنون هیچ موجود دیگری در پِی آن نبوده است »(2).
2. منبع: ریچارد داوکینز، ژن خودخواه، ص١٣.
در حقیقت فرد با انصاف باید بگوید ما بهعنوان گونهء انسانی، در عمل، خودپرستی ژنها را نابود ساختهایم؛ زیرا اخلاق والا یا ایثارگری واقعی که انبیاء و پیامبران الهی مروّج آن بوده و ادیان الهی به آن توصیه کردهاند، این خودخواهی را در هم کوبیده است. این خودخواهی ژنتیکی میگوید: پسرم برتر از پسر برادرم است، برادرم برتر از پسر عمویم است، پسر عمویم برتر از افراد غریب است، همشهریم برتر از اهالی شهرهای دیگر است، مردم کشورم برتر از مردم دیگر کشورها هستند، مردم طایفهام از طوایف دیگر بهترند، و کشورم بالاتر از کشورهای مجاور است. اما پیامبران و ادیان به نیکیکردن به افراد غریب و ترجیح دادن آنها بر خود و فرزندان توصیه کردهاند و این رفتار ایثارگرایانه را بین مردم رواج دادهاند. من فقط به ذکر یک داستان تاریخی مشهور در اسلام که قرآن نیز از آن سخن گفته است بسنده میکنم؛ ماجرای اصحاب رسالت اسلام یعنی خاندان حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) پیامبر اسلام؛ داستان گرسنه ماندن علی و فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه وآله) و فرزندان خردسالشان پس از آنکه غذای خود را به فقرا بخشیدند ﴿ و خورانند خوراک را با دوست داشتنش به بینوائی و یتیمی و بردهای * جز این نیست که میخورانیم شما را برای روی خدا نخواهیم از شما پاداشی و نه سپاسی ﴾ ( الإنسان:٨-٩ ) .
سورهء انسان، روایتکنندهء داستان انسان حقیقی است که بر حیوانیت خویش پیروز شد و آمد تا دیگران را از حیوانیت و خودخواهیِ ژنتیکیشان رهایی بخشد. آنها با این ایثار بهدنبال شهرت و معروفیّت نبودند، زیرا این کار بهصورت مخفیانه صورت پذیرفت و خود نیز آن را پنهان نمودند و بر کسی فاش نساختند. آنها با انجام این کار بهدنبال منفعت و سود متقابل نیز نبودند، زیرا بخشیدند و چیزی نگرفتند، و بخشش آنها نیز کوچک و ناچیز نبود، چرا که حضرت علی و فاطمه (عليهما السلام) با این کار جان فرزندان کوچک خویش را به خطر انداختند.
بهلطف این بزرگان و مانند آنان از پیامبران و فرستادگان الهی، امروزه افراد، گروهها و حتی کشورهایی داریم که دیگران را بر خویش ترجیح میدهند، هرچند ممکن است تعداد افرادی که بر خود مقدم میشمارند، اندکشمار باشد و بر وضعیت آنها نیز تأثیری بر جای نگذارد و چه بسا بعضاً در پس این بخشش اهدافی نهفته باشد؛ ولی به طور کلی این حرکت، گامی در مسیر صحیح است که ما به فضل این بزرگان به آن رسیدهایم. آنها نمونههای برتر ایثار هستند که بشریت از آنها درس میآموزد.
امروزه ما در برابر خودخواهی ژنتیکی به پیروزیهایی حقیقی دست یافتهایم ولی همهء اینها مرهون تلاش پیامبران و فرستادگان بزرگ الهی است، که نمونهء برتر ایثارگری واقعی میباشند؛ تا جوامع انسانی را از حیوانیتشان رهایی بخشد.
به اعتقاد من کار علی و فاطمه (عليهما السلام) آن قدر ارزشمند است که یک زیستشناس تکاملی یا زیستشناس اجتماعی ملحد لازم است حداقل با توجه به آن، محاسبات خود را مجدداً بررسی کند؛ زیرا وی میبیند که این بزرگان بیش از یکهزار سال پیش از زیستشناسان تکاملی، بیماری خودپرستی ژنتیکی را تشخیص دادند و برای آن راه درمانی وضع نمودند.
1. المصدر (ابن الأثير- أسد الغابة): ج5 ص530 ـ 531. وهذه الحادثة التاريخية يرويها بأكثر من طريق السنة والشيعة، فقد رواها مثلاً الحاكم الحسكاني في شواهد التنزيل، والبيضاوي، وابو السعود، وفخر الدين الرازي في تفاسيرهم، ورواها مجملة علي ابن ابراهيم في تفسيره: ج2 ص398، ورواها الشيخ الصدوق في أماليه: ص257 .
[ابن عباس در مورد سخن خداوند متعال که فرمود: (به نذر وفا میکنند و از روزی که شر آن همه جا را گرفته است میترسند * و طعام را در حالی که خود دوستش دارند، به مسکین و یتیم و اسیر میخورانند) گفته است: حسن و حسین بیمار شدند و جدشان پیامبر خدا (ص) و عدهای از اعراب، به عیادت آنها رفتند و گفتند: ای ابالحسن اگر برای دو فرزندت نذری کنی، خوب است. علی فرمود: اگر دو فرزندم از بیماری خوب شدند، برای خداوند عزوجل سه روز را به شکرانه روزه میگیرم. فاطمه نیز چنین گفت و کنیزی که به او فضّهء نوبیه میگفتند، نیز اظهار داشت: اگر دو سرورم از بیماری رها شوند، به شکران برای خداوند عزوجل روزه میگیرم. این دو کودک لباس عافیت پوشیدند. آل محمد هیچ چیز ـ نه کم و نه زیاد ـ نداشتند. علی به سراغ شمعون یهودی رفت و سه صاع جو از او قرض کرد و به فاطمه داد. فاطمه یک صاع را آرد نمود و نان پخت. علی با پیامبر خدا (ص) نماز خواند و به منزل آمد، غذا را جلوی او گذاشتند؛ که ناگاه مسکینی پشت در آمد و گفت: سلام علیکم، ای اهل بیت محمد، من مسکینی از مسلمانان هستم، مرا اطعام کنید، خداوند شما را از مائدههای بهشتی اطعام نماید. علی شنید و آنان را امر فرمود و ایشان غذا را به او خوراندند. آن روز و آن شب را فقط آب خوردند. روز دوم فاطمه به سراغ صاع ديگر آرد رفت و نان پخت. علی با پیامبر خدا (ص) نماز خواند و به منزل آمد، غذا را جلوی او گذاشتند که ناگاه یتیمی پشت در آمد و گفت: سلام علیکم، ای اهل بیت محمد، من یتیمی از فرزندان مهاجرین هستم که پدرم شهید شده است، مرا اطعام کنید. غذا را به او دادند و دو روز چیزی جز آب نخوردند. روز سوم فاطمه به سراغ باقی صاع جو رفت و آن را آرد کرد و نان پخت. علی با پیامبر خدا (ص) نماز خواند و به منزل آمد، غذا را جلوی او گذاشتند، که ناگاه اسیری آمد و پشت در ایستاد و گفت: سلام علیکم، ای اهل بیت نبوت، ما را به اسارت میگیرید و میبندید و به ما طعام نمیدهید! مرا اطعام کنید که من اسیرم. غذا را به او دادند و سه روز و سه شب فقط آب خوردند. پیامبر خدا (ص) به سراغ آنان آمد و گرسنگیشان را ملاحظه نمود. خداوند چنین نازل فرمود: "هر آینه بر انسان مدتی از زمان گذشت و او چیزی در خور ذکر نبود" تا "از شما نه پاداشی میخواهیم نه سپاسی"] (1).
1. منبع: ابن اثیر، اسدالغابه، ج ٥، ص ٥٣٠ و ٥٣١. این یک رویداد تاریخی است که هم از طریق سنی روایت شده و هـم از طریق شیعه. به عنوان مثال حاکم حسکانی در شواهد التنزیل و نیز بیضاوی، ابوالسعود و فخرالدین رازی در تفاسیر خـود آن را روایت کردهاند. علی بن ابراهیم این ماجرا را به اجمال در تفسیر خود نقل کرده است. شیخ صدوق نیز در کتاب أمـالی بـه آن اشارت نموده است.
*****