جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام«(آنگاه که يوسف به پدرش گفت: ای پدر، در خواب يازده ستاره و خورشيد و ماه را ديدم، ديدم که سجدهام میکنند)».
یازده ستاره، برادران یوسف ع، و خورشید و ماه، یعقوب و راحیل ـمادر یوسفـ میباشند. یوسف آنان را در رؤیا دید که برای او سجده میگذارند. این سجده چیست؟ چگونه رخ داد؟ و آیا سجده برای غیر خداوند صحیح است؟ اگر صحیح نیست، پس معنای سجدهی ما برای کعبه چیست، در حالی که کعبه از سنگ میباشد. معنای سجدهی فرشتگان به آدم چه بود؛ در حالی که او انسانی آفریدهشده بود. سجدهی برادران یوسف و یعقوب ـکه پیامبر بودـ و مادر یوسف برای یوسف ع چه معنایی دارد؟!
آنچه از سجده در ذهنها متبادر میشود، قرار دادن پیشانی بر روی زمین، یا خم شدن و قرار دادن پشانی بر چیزی پایینتر از آن میباشد، و مراد از سجده، بیان خضوع و فروتنی و اطاعت از کسی است که برایش سجده میشود. چه بسا سجده تنها با اشارهی با سر یا با پلکها به او انجام شود؛ همان طور که وضعیت فرد ناتوان از سجده در نماز، اینگونه است.
حقیقت این است که انسان، خاضع و ذلیل خداوند است و در تمامی حالاتش سجدهگزار او و مطیع فرامین الهی میباشد؛ در حالت خوابیده، ایستاده، نشسته و راه رفتن. انسانی که برای خداوند خضوع نمیکند و برای خداوند خوار و ذلیل نمیشود و از دستور او اطاعت نمیکند، سجدهگزار نیست؛ هرچند پیشانیاش را بر زمین بِنَهد. بنابراین، سجدهی واقعی، اطاعت و گردن نهادن به دستورات الهی میباشد؛ چه بسا بدون قرار دادن پیشانی بر زمین به طور کامل انجام شود و چه بسا با وجود قرار دادن پیشانی بر زمین، به خوبی به انجام نرسد.
ابلیس سجده برای خداوند را ترک نکرد «بلکه سجدهای داشت که شش هزار سال به طول انجامید»([۱])؛ ولی اینکه در سجدهاش برای خداوند، آدم ع قبلهگاه او باشد را نپذیرفت و در واقع، او نسبت به خداوند تکبّر ورزید و خاضع و ذلیل و اطاعتکننده از دستور خداوند نمیباشد. او جزو سجدهگزارانی برای خداوند است که عذاب بر ایشان قطعی شده است؛ چرا که آن قبلهای را که خداوند دستور برگرفتنش را به او داده بود، نپذیرفت .« (آيا نمیبینی که هر کس در آسمانها و هر کس که در زمين است، و آفتاب و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان و بسياری از مردم، خدا را سجده میکنند؟ و بر بسياری عذاب محقق شده است، و هر که را خدا خوار سازد هيچ کرامتبخشی نخواهد داشت؛ زيرا خداوند هر چه بخواهد همان میکند)».
این کسانی که عذاب بر آنها محقق شده است، با صفت سجدهگزار برای خداوند، توصیف شدهاند؛ ولی نه سجدهای حقیقی؛ چرا که در سجدهی برای خداوند سبحان، آن گونه که خداوند میخواهد از او اطاعت نمیکنند و به سوی قبلهای که آنها را به آن دستور فرموده است، سجده به جا نمیآورند.
به طور خلاصه، کسی که به طور کامل از فرمان شخص دیگر اطاعت کند، بندهی سجدهگزار این اطاعتشونده محسوب میگردد. از همین رو خداوند متعال میفرماید: «(اَحبار و راهبان خويش را به جای الله به خدايی گرفتند)» ؛ یعنی علمای بیعمل خودشان را عبادت کردند؛ چرا که آنها حرام را برایشان حلال، و حلال را حرام نمودند و آنها نیز اطاعت کردند.
از ابو بصیر نقل شده است: از ابا عبدالله ع در خصوص این سخن خداوند عزوجل پرسیدم: «(حبرها و راهبان خويش را به جای الله به خدايی گرفتند)» ؟ فرمود: «به خدا سوگند آنها را به عبادت خویشتن دعوت نکردند که اگر میکردند، مردم اجابتشان نمینمودند ولی حلال را بر آنان حرام کردند و حرام را حلال و به این صورت، آنها را پرستیدند، به گونهای که خود احساس نمی کردند».
و از ابا عبدالله امام صادق ع روایت شده است که فرمود: «کسی که مردی را در در معصیتی اطاعت کند، او را پرستیده است».
بنابراین کسی که خداوند را معصیت کند، به اندازهی آن گناه و معصیت، پرستشکننده و سجدهگزار خداوند نمیباشد و اگر این سرپیچی و نافرمانی مربوط به قبلهای باشد که در وضعیت سجده و اطاعتش، به او رو میکند (یعنی قبلهای غیر از قبلهای که خداوند به او دستور داده است، برگزیند) چنین فردی در تمام اعمالش سرپیچیکننده و گناهکار است؛ نه عبادتی میکند و نه سجدهای برای خداوند میگزارد «و سرعت رفتن، جز به دور شدنِ او نمیافزاید»([۲]). خداوند متعال میفرماید: «(هر که پس از آشکار شدن راه هدايت با پيامبر مخالفت ورزد و راهی غیر از راه مؤمنان پیش گیرد، به آن سوی که پسند او است بگردانيمش و به جهنمش رسانیم، و جهنم بد سرانجامی است)».
اینچنین انسانی، ملازم شرارت، شیطان و ظُلمت میگردد و در مسیر راهی که به هدف منجر میشود، قرار ندارد؛ بلکه از قبلهای که او را به خداوند میرساند، رویگردان شده است و در نتیجه سرعت رفتنش ـسجده، پرستش و اطاعت مورد ادعای اوـ تنها عاملی برای رسانیدن او به هاویهی جحیم میشود؛ چرا که تمامی اعمالش (سجده، عبادت و اطاعتش) رو به قبلهای بوده که خداوند به آن فرمانی نداده است و حتی خداوند، او را از رو کردن به آن، باز داشته است. بنابراین سجدهی او، پرستش او و اطاعت او، جملگی بر سرپیچی و گناه بنا نهاده شده است و در نتیجه، او فردی گناهکار و معصیتکار محسوب میگردد.
پس نه نمازی خواند و نه روزهای گرفت، بلکه گناه کرد و سرپیچی نمود. «(پس نه تصديق کرده است و نه نماز گزارده است * اما تکذيب کرده و روی برگردانیده است * آنگاه خرامان نزد کسانش رفته است * برای تو سزاوار است، پس سزاوار است * باز هم برای تو سزاوار است، پس سزاوار است)» ؛ یعنی آنچه شایسته و سزاوار است، تصدیق و تایید کردن ولیّ خداوند و حجّت او و جانشین او سبحان و متعال (یعنی فرستاده، چه نبی باشد و چه وصی) و نماز خواندن با او میباشد؛ یعنی ولایت ولیّ خداوند؛ چرا که همان ولایت خداوند میباشد، و سجده برای ولیّ خداوند یعنی اطاعت از او؛ چرا که سجده برای خداوند و اطاعت از خداوند محسوب میگردد. بدون خضوع و وفروتنی در برابر برای ولیّ خدا، اعمال ظاهری، هیچ سودی دَر بَر نخواهد داشت.
فُضَیل از ابو جعفر امام باقر ع روایت میکند: ایشان به مردمی که دور کعبه طواف میکردند، نگاهی کرد و فرمود: «در جاهلیت نیز این گونه طواف میکردند. به آنان دستور داده شده است که دور آن طواف کنند و سپس به سوی ما بارِ سفر بندند و ولایت و دوستی خود را به ما اعلام کنند و یاری خود را بر ما عرضه دارند». سپس این آیه را قرائت فرمود: «(دلهای مردمان چنان کن که به سوی آنها متمایل گردد)»،. حج خانهی خداوند توسط کفّار قریش (پیروان دین حنیف منحرفشده) به حال آنان سودی نمیبخشید، با اینکه لبیک و تلبیه میگفتند([۳])؛ ولی تلبیه آنان نزد خداوند، چیزی فراتر از کف زدن و سوت کشیدن نبود؛ چرا که فرشتگان آن را اینگونه میشنیدند و اعمالشان، اینچنین بالا میرفت. «(و نمازشان نزد خانهی کعبه جز صفير کشيدن و دست زدن هيچ نبود؛ پس به پاداش انکارتان عذاب را بچشيد)».
کسی که نماز میخواند در حالی که قبلهای را که خداوند به آن دستور داده را برنگرفته است نیز به همین گونه میباشد؛ نمازش از کف زدن و سوت زدن فراتر نمیرود و حجّش نیز از نظر خداوند به همین صورت میباشد.
و اگر بدانیم که خداوند از زمانی که عالَم اَجسام را آفرید به آن نگاه نکرده است([۴])، سجده به سوی اجسام چیزی جز راهنما و هدایتگری که به حقیقت راهنمایی میکند و به آن اشاره دارد، نمیباشد؛ این حقیقت، همان اطاعت و گردن نهادن به دستوری است که از سوی خداوند سبحان و متعال صادر میشود. حال اگر برای سجدهی اجسام، قبلهای باشد ـکه همان کعبه استـ به طور قطع برای سجدهی ارواح نیز باید قبلهای وجود داشته باشد؛ قبلهگاه ارواح همان ولیّ خداوند (حجت خداوند بر آفریدههایش) میباشد. با اطاعت از او، خداوند اطاعت میشود و با سرپیچی از او، خداوند معصیت میشود. از همین رو فرمان به ملائکه (ارواح) سجده بر آدم (انسان کامل) بود.
اسلام و سجده گزاردن، یکی است. اسلام همان تسلیم شدن و تسلیم شدن همان اطاعت مطلق میباشد. مسلمان، کسی است که تسلیم خداوند سبحان و متعال باشد و این تسلیم شدن (سجدهگزاری) باید قبلهای داشته باشد، و قبلهاش نیز همان ولیّ خداوند (حجت او بر آفریدههایش) میباشد. کسی که از قبلهی تسلیم شدن (یعنی حجت خدا که در جانشین و خلیفهی خداوند در زمینش متمثّل میگردد) که خداوند واجب فرموده است، رویگردان شود، مسلمان حقیقی محسوب نمیگردد.
شیخ ابو جعفر طوسی رحمه الله با سند خودش تا فضل بن شاذان از داوود بن کثیر روایت میکند که گفت: به ابو عبدالله امام صادق ع عرض کردم: آیا شما نمازِ ذکر شده در کتاب خداوند عزوجل هستید؟ آیا شما زکات هستید و شما حج هستید؟ ایشان ع فرمود: «ای داوود! ما همان نماز در کتاب خداوند عزّوجلّ هستیم، ما زکات هستیم، ما روزه هستیم، ما حج هستیم، ما ماه حرام هستیم، ما همان سرزمین هستیم، ما کعبهی خداوند عزّوجلّ هستیم، ما قبلهی خداوند عزّوجلّ هستیم و ما وجه خداوند عزّوجلّ هستیم. خداوند متعال میفرماید: «(پس به هر جای که رو کنيد، وجه خدا همانجا است)». ما آیات هستیم و ما نشانههای روشن هستیم و دشمن ما در کتاب خداوند عزوجل، فحشا، منکر، ستم، شراب، قمار، بتها (انصاب)، تیرهای قرعه، بتها و بتهای سنگی (اصنام و اوثان)، جِبت و طاغوت، مردار و خون و گوشت خوک، میباشند. ای داوود! خداوند ما را خلق فرمود و آفرینش ما را با کِرامت داد و به ما فضیلت عطا نمود و ما را امینان خود و حافظان و خزانهداران آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، قرار داد. برای ما مخالفین و دشمنانی قرار داد. ما را در کتابش نام برده است و نامهای ما را بهترین نامها و دوست داشتنیترینها نزد خودش، یاد کرده است. مخالفان و دشمنان ما را در کتابش نام برده و اسامیشان را ذکر کرده و در کتابش آنها را با بدترین و مغبوضترین اسمها از نظر خودش و بندگان پرهیزگارش، مثال زده است).
خداوند متعال میفرماید: «(مشرق و مغرب از آنِ خدا است؛ پس به هر جای که رو کنيد، وجه خدا همانجا است. خدا فراخ رحمت و دانا است)». خداوند وجه و صورتی مانند صورتهای معمول ندارد و هر کس به چنین چیزی اعتقاد داشته باشد، برای خداوند جسم متصوّر شده است و همانند کفّار قریش و حتی کافری بدتر از آنها میباشد.
صورت یا وجه او، همان چیزی است که با آن روبهرو میشود. وجه حقیقت و کُنه او سبحان و متعال، «هو = او»، و آنچه به واسطهاش با محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) روبهرو شد، ذات مقدس (الله) سبحان و متعال میباشد. اما وجه و صورت ذات مقدس یا «الله» که به واسطهی آن با خلقش روبهرو میشود، حجتهای خداوند ع میباشند. آنها وجه الله و همان نامهای نیکو (اسماء الحسنی) هستند که به واسطهی آنان با آفریدههایش روبهرو شد و با شناخت آنان، خداوند سبحان و متعال شناخته میشود.
به عنوان مثال، شما مردم را با صورتهایشان میشناسی و زمانی که به صورتهایشان نگاه میکنی، میگویی: این فلانی است و آن فلانی. خداوند سبحان و متعال نیز اینچنین است؛ هنگامی که به وجه و صورت او سبحان و متعال نگاه کنی (یعنی پیامبران، اوصیا و فرستادگان) او سبحان و متعال را میشناسی. خداوند متعال میفرماید: «(آنان که با تو بيعت میکنند جز اين نيست که با خدا بيعت میکنند. دست خدا روی دستهايشان است و هر که بيعت بشکند، به زيان خود شکسته است و هر که به آن بيعت که با خدا بسته است وفا کند، او را مزدی کرامند دهد)».
دستی که بالای دستان بیعتکنندگان قرار داده شد، دست حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) بود؛ با این حال خداوند متعال در مورد آن میفرماید «يَدُ اللهِ» (دست خداوند)؛ چرا که محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) الله در خلق میباشد.
به هر سمتی که رو کنید، قبلهی شما به سوی خداوند، وجه الله (ولیّ خداوند و حجت او بر خلقش) میباشد؛ چرا که روح او با قید و بند اجسام، مُقیّد نمیشود. او موجود است و از تمام جهات بر شما اِحاطه دارد؛ از شرق و غرب و شمال و جنوب. اگر در این کلمات به نیکی تدبّر کنید، حقیقت را خواهید شناخت؛ آل محمد (علیهم السلام) همان غذایی است که میخورید، آبی است که مینوشید و هوایی است که تنفُّس میکنید. عیسی ع میفرماید: «من نان زندگانی هستم». آل محمد همان موسی و هامان هستند، همان ابراهیم و نمرود هستند. آنها آتش ابراهیم هستند و خنکی و سلامتی آن نیز میباشند. قلب فرزند آدم، بین دو انگشت از انگشتان رحمان است و آل محمد، رحمان در خلق هستند. آنها آفریدگان خداوند و مخلوقات، آفریدگان آنان میباشند. خداوند آنها را آفرید و از آنها (علیهم السلام) مخلوقات را خلق نمود. «(در خورِ تعظيم است خداوند، آن بهترينِ آفرينندگان)».
بنابراین او بهترینِ آفرینندگان است و غیر او آفرینندگان دیگری نیز وجود دارند؛ ولی او خالق مطلقی است که به غیر خودش نیازی ندارد و دیگران به او سبحان و متعال نیازمند میباشند. عیسی ع میآفریند؛ ولی خود فقیر و نیازمند به درگاه خداوند است. «(و فرستادهای به سوی بنیاسرائيل، که: من از سوی پروردگارتان برایتان نشانهای آوردهام. برايتان از گل چيزی چون پرنده میسازم و در آن میدمم ، به اذن خدا پرندهای شود، و کور مادرزاد را و بَرَص گرفته را شفا میدهم و به فرمان خدا مرده را زنده میکنم و به شما میگويم چه خوردهايد و در خانههای خود چه ذخيره کردهايد. در اينها نشانهای است برای شما، اگر مؤمن باشید)».
محمد و آل محمد (علیهم السلام) نیز اینچنین هستند. دو انگشت رحمان، شیطان و ملَک است و قلب انسان بین این دو میباشد. شیطان وسوسه میکند و گمراه مینماید و ملَک راهنمایی و هدایت میکند. شیاطین و فرشتگان وجود دارند و به واسطهی آل محمد استوار هستند. آل محمد وجود دارند و به واسطهی محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) استوار هستند و محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) وجود دارد و قائم به خداوند میباشد. همچنین همگی وجود دارند و به واسطهی الله قوام یافتهاند. به هر سو رو کنید، آل محمد (علیهم السلام) آنجا هستند؛ چرا که ایشان وجه الله میباشند. «(پس به هر جای که رو کنيد، وجه خدا آنجا است)».
حال که این موضوع روشن شد، به سجدهی یعقوب و مادر و برادران یوسف به سوی یوسف ع بازمیگردیم.
یوسف ع در رؤیا میبیند: «(يازده ستاره و خورشيد و ماه را ديدم، ديدم که سجدهام میکنند)» و این رؤیا در عالَم جسمانی اینچنین به حقیقت پیوست: «(و پدر و مادر را بر تخت فرا برد و همه در برابر او به سجده درآمدند. گفت: ای پدر، اين است تعبير آن خواب پیشینِ من، که اينک پروردگارم آن را تحقق بخشيده است و چقدر به من نيکی کرده است آنگاه که مرا از زندان برهانيد و پس از آنکه شيطان ميان من و برادرانم فساد کرده بود، شما را از باديه به اينجا آورد. پروردگار من به هر چه اراده کند دقيق است، که او دانا و حکيم است)».
پس از اینکه یوسف ع پدر و مادرش را بالای تخت برد، او را سجده کردند و رؤیا مُحقق شد. یعنی پس از اینکه یوسف ع جایگاه پدر و مادرش را آشکار و روشن نمود و اینکه آن دو به فرمان الهی و عرش ربّانی صاحبان حق هستند، سجدهکنان به درگاهش افتادند؛ به جهت بزرگداشت جایگاه او، و اعترافی به اینکه یوسف ع خلیفه و جانشین خداوند، و حجت او بر بندگانش میباشد. بنابراین سجده برای یوسف ع از این رو است که او قبلهای به سوی خداوند است و از طریق او خداوند شناخته میشود و سجده برای یوسف ع به معنای اطاعت از یوسف، و گردن نهادن به فرامین او، همان اطاعت از خداوند میباشد. امام صادق ع میفرماید: «سجدهی آنان عبادتی برای خداوند بود».
باید به این توجه داشته باشیم که یعقوب ع پیامبر است و سجده نمیکند و به اطاعت از یوسف ع گردن نمینهد مگر به فرمان خداوند؛ همان طور که فرشتگان بر آدم سجده کردند و به فرمان خداوند، به دستورات او گردن نهادند و همان طور که ابوطالب ع به اوامر برادر زاده و فرزند خواندهاش محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) هنگامی که مبعوث شد، گردن نهاد؛ با وجود اینکه ابوطالب ع از اوصیای حضرت ابراهیم ع، و پیش از مبعوث شدن حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) حجت خداوند بر او بود. و همان طور که یحیی ع در حالی که در شکم مادرش بود به عیسی ع که او نیز در شکم مادرش بود، سجده گزارد. آن گونه که برخی جاهلان به حقیقت، متوهّم شدهاند، این شِرک محسوب نمیشود؛ چرا که ما به کعبهای که از سنگ است، سجده میکنیم؛ از آن رو که خداوند به ما چنین دستوری داده است. از ملائکه انتظار انجام دادن چه کاری را دارید، آن هنگام که خداوند به آنها دستور داد به آدم سجده کنند و او را قبلهی خود به سوی خداوند قرار دهند؟! آدم، پیامبر و راه شناخت خداوند میباشد. همچنین از یعقوب ع چه انتظاری دارید آن هنگام که خداوند به او فرمان میدهد که یوسف را سجده گزارَد و او را قبلهی خودش به سمت خداوند قرار دهد؟! آیا انتظار دارید که یعقوبِ پیامبر ع فرمان خداوند را نافرمانی کند و برای گروهی از اعراب پست و بیارزش (وهابیها و امثالشان) خضوع و فروتنی کند؟! کسانی که حتی آیهای از کتاب خداوند را نمیفهمند در حالی که بانگ میزنند: این شرک است، این شرک است. شما کجا بودید وقتی رسول خدا قبله را تغییر داد، یارانش تسلیم او بودند و به مجرّد اینکه رسول خدا صورتش را برگرداند، به همراه او ع صورتشان را برگردانیدند.
امام باقر ع میفرماید: «هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) در مکه بود، خداوند متعال به او دستور داد که در نمازش به سمت بیت المقدس رو کند و اگر امکان داشته باشد، کعبه را بین خودش و بیت المقدس قرار دهد و اگر امکانپذیر نبود به هر صورت که باشد به سمت بیتالمقدس رو کند. رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلّم) این عمل را طی سیزده سال اقامتش در آنجا انجام میداد. آنهنگام که در مدینه بود و عبادتش را باید رو به بیت المقدس به جا میآورد، این عمل را انجام داد و به مدت هفده یا شانزده ماه به کعبه رو نمیکرد. گروهی از خودبزرگبینان یهود اینگونه میگفتند: به خداقسم، نمیدانیم چگونه است که محمد به سوی قبلهی ما نماز میخواند و در نمازش هدایتها و اعمال ما را برگرفته است؟ این موضوع بر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) گران آمد. وقتی این مطلب به او رسید و قبلهی آنان بر او ناپسند آمد و کعبه را دوست میداشت، ناگاه جبرئیلع آمد. رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) به او فرمود: ای جبرئیل! دوست داشتم خداوند متعال مرا از بیت المقدس برگراند و به سمت کعبه نماید، که من از آنچه از یهودیان در مورد قبلهشان به من رسیده است، اذیت شدم. جبرئیل عرض کرد: از پروردگارت درخواست کن تا آن را برایت تغییر دهد که او درخواست تو را رد نمیکند و تمنّای تو را بیپاسخ نمیگذارد. وقتی دعای ایشان کامل شد، جبرئیل بالا رفت و در همان ساعت بازگشت و عرض کرد: ای محمد! بخوان: «(ما رو کردن تو به اطراف آسمان را میبينيم. تو را به سوی قبلهای که میپسندی میگردانيم. پس روی به جانب مسجدالحرام کن و هر کجا که باشيد روی خود را به آن سو کنيد)» تا آخر آیات. در این هنگام یهودیان گفتند: «(چه چيز آنها را از قبلهای که به آن رو میکردند، برگردانيد؟)» خداوند به آنان بهترین پاسخ را داد و فرمود: «(بگو: مشرق و مغرب از آنِ خداوند است)» و او مالک آنها است و مکلّف کردن خداوند به تغییر دادن به سویی همانند تغییر دادن شما به هر سوی دیگر است. «(و خدا هر کس را که بخواهد به راه راست هدايت میکند)». این به صلاح آنان است و اطاعتشان آنها را به سوی نعمتهای بهشت میبرد».
ابو محمد ع میفرماید: «گروهی از یهودیان نزد رسول خدا ص آمدند و گفتند: ای محمد! این قبله، بیت المقدس است که چهارده سال رو به آن نماز گزاردی و الآن آن را ترک نمودی. آیا قبلهای که رو به آن نماز میخواندی، حق بود و اکنون آن را به سمت باطل ترک کردی؟! که در این صورت با اهل حق مخالفت مینمایی. یا قبلهی اول باطل بود در حالی که تو در طول این مدت بر این قبله نماز میخواندی؟! چه چیزی باعث اطمینان ما میشود که اکنون بر باطل نباشی؟ رسول خدا ص فرمود: قبلهی اول حق بود و این قبله نیز حق است. خداوند میفرماید: « بگو: مشرق و مغرب از آنِ خداوند است » «(و خدا هر کس را که بخواهد به راه راست هدايت میکند)». ای بندگان! اگر صلاحتان را در رو نمودن به سمت مشرق بداند، شما را به آن دستور میدهد و اگر صلاحتان را در رو نمودن به سمت مغرب بداند، شما را به آن دستور میدهد و اگر صلاحتان را در غیر این دو بداند، شما را به آن دستور میدهد. پس تدبیر خداوند را در میان بندگانش انکار نکنید و هدف او مصالح شما میباشد. رسول الله ص فرمود: عمل در روز شنبه را ترک گفتید و در بقیهی روزها به آن عمل کردید، سپس آن را در شنبه ترک کردید و بعد از آن عمل نمودید، آیا شما حق را به سمت باطل ترک نمودید یا باطل را به سمت حق و یا باطل را به سمت باطل ترک کردید یا حق را با انجام دادن حق؟! چه میگویید؟ این سخن حضرت محمد ص و پاسخ او به شما است. آنان عرض کردند: ترک کردن عمل در روز شنبه حق بود و عمل کردن بعد از آن نیز حق. رسول الله ص فرمود: به همین صورت، قبلهی بیت المقدس در زمان خودش حق بود و قبلهی کعبه نیز در وقتش حق. آنان عرض کردند: ای محمد! آیا در دستور پروردگارت بِدا و تغییری ایجاد شد؛ همان نماز خواندنت به سمت بیت المقدس تا اینکه تو را به سوی کعبه نمود؟ رسول الله ص فرمود: در این خصوص برای او بدا به وجود نیامد؛ که او دانای به عاقبت کارها است و بر مصالح توانا، و اشتباهی در کارش وجود ندارد و نظری ندارد که با نظر قبلیاش مخالف باشد؛ خداوند بسی برتر و بالاتر از آن است. همچنین برای او مانعی وجود ندارد که او را از مقصودش باز دارد. او آغاز نمیکند که در غیر این صورت چنین چیزی ویژگی او نمیبود، او عزوجل از این صفات بسی بالاتر و برتر است. سپس رسول خدا ص به آنان فرمود: ای یهودیان! در مورد خداوند به من خبر دهید. آیا این گونه نیست که او بیمار میکند و پس از آن سلامتی میدهد، و او به سلامت میدارد و پس از آن بیمار میکند؟ آیا در این مورد بدا و تغییری برایش ایجاد میشود؟ آیا او زنده نمیکند یا نمیمیراند؟! آیا در همهی این موارد برایش بدا و تغییر ایجاد میشود؟ گفتند: خیر. ایشان ص فرمود: پس به همین ترتیب خداوند پیامبرش محمد را مکلّف کرد که پس از اینکه به سمت بیت المقدس نماز خواند، رو به کعبه نماز بگزارد و بدا و تغییری در حکم نخستین، حاصل نشده است. سپس فرمود: آیا خداوند پس از تابستان، زمستان، و تابستان را پس از زمستان نمیآورد؟ آیا در همهی اینها بدا و تغییری برایش میباشد؟ عرض کردند: خیر. رسول الله ص فرمود: به همین صورت در موضوع قبله نیز بدا و تغییری برایش ایجاد نشده است. راوی میگوید: سپس ایشان ص فرمود: آیا شما را در زمستان مُلزم ننمود که از سرما با لباس گرم دوری کنید و شما را در تابستان مُلزم ننمود که از گرما به دور باشید؟ آیا در تابستان بدا و تغییری ایجاد شده است که شما را خلاف آنچه در زمستان امر کرده، فرمان داده است؟ عرض کردند: خیر. رسول الله ص فرمود: اینچنین است که خداوند در زمانی شما را به دلیل مصلحتی که خود میداند، به چیزی مکلف میکند، سپس در زمانی دیگر شما را به چیزی دیگر به جهت مصلحتی که میداند، مکلف مینماید. اگر در هر دو صورت از خداوند اطاعت کنید، مستحق ثواب ایشان خواهید شد. خداوند این آیه را نازل فرمود: «(مشرق و مغرب از آنِ خدا است؛ پس به هر جای که رو کنيد، وجه خدا آنجا است. خدا فراخ رحمت و دانا است)» ؛ یعنی اگر به دستور او توجه کنید، آنجا همان وجه خداوند است که از آنجا او را قصد میکنید و امید ثوابش را دارید. سپس رسول الله ص فرمود: ای بندگان خداوند! شما مانند بیماران هستید و خداوند، پروردگار جهانیان، مانند پزشک. صلاح بیمار در آنچه پزشک میداند و به واسطهی آن، تدبیر میکند، میباشد؛ نه در آنچه خواست بیمار است و از خود میبافد. به گوش، که تسلیم دستور او باشید تا از رستگاران گردید. گفته شد: ای فرزند رسول الله! چرا به قبلهی اول دستور داده شد؟ فرمود: زمانی که خداوند عزوجل فرمود: «(قبلهای که بر آن بودی را فقط به این جهت قرار دادیم که)» ـهمان بیت المقدسـ «(کسی که از پيامبر پيروی میکند را از کسانی بر پاشنهی خود و بر عقیدهی خود بازمیگردند، بدانیم)» ؛ جز اینکه چنین چیزی را از آن، دریابیم؛ چیزی است که پس از وجود داشتنش، آن را خواهیم دانست. این موضوع از آن جهت بود که زمانی که میل و کشش اهل مکه به کعبه بود، خداوند اراده فرمود که پیروان محمد ص را از مخالفین او با متابعت و پیروی از قبلهای که آن را خوش نمیداشتند، مشخص سازد و محمد ص را به چنین چیزی دستور داد، و هنگامی که میل و کشش مردم مدینه در بیت المقدس بود، به خلاف آن فرمان داد و اینکه به کعبه رو کنند، تا کسی که با محمد موافقت دارد و او را تصدیق میکند، به واسطهی آنچه از آن کراهت دارد، آشکار گردد. سپس فرمود: این مسألهای سخت و بزرگ بود مگر بر کسانی که خداوند آنان را هدایت فرموده بود. رو کردن به سوی بیت المقدس در آن زمان، مسألهای سخت و گران بود مگر برای کسانی که خداوند هدایتشان کرده بود. در نتیجه دانست که خداوند به خلاف آنچه خواست بنده است، فرمان میدهد، تا اطاعت از خودش را در مخالفت با هوا و هوسش بیازماید».
*****
([۱]) من خطبة لأمير المؤمنين ع: (… فاعتبروا بما كان من فعل الله بإبليس إذا أحبط عمله الطويل وجهده الجهيد، وكان قد عبد الله ستة آلاف سنة لا يدرى أمن سني الدنيا أم سني الآخرة عن كبر ساعة واحدة. فمن ذا بعد إبليس يسلم على الله بمثل معصية ؟ كلا، ما كان الله سبحانه ليدخل الجنة بشراً بأمر أخرج به منها ملكاً إن حكمه في أهل السماء وأهل الأرض لواحد. وما بين الله وبين أحد من خلقه هوادة في إباحة حمى حرمه على العالمين) نهج البلاغة: ج۲، خطب الإمام علي ع، ص۱۳۸.
([۱])- قسمتی از خطبهی امیر المؤمنین ع که میفرماید: «.... پس عبرت گيريد از آنچه خداوند با ابليس كرد: كار طولانى، تلاش سخت و بندگى شش هزار سالهاش را كه روشن نيست بر حسب سالهاى اين جهان برآورد شده است يا سالهاى جهان ديگر، در برابر ساعتى تکبر ورزیدن، پوچ ساخت. پس از ماجراى ابليس، با گناهى همسنگ او، كيست كه از عذاب الهى رهايى تواند؟ هيچ كس! خداوند سبحان هرگز انسانى را با گناهى كه فرشتهاى را با آن گناه بيرون راند، به بهشت اندرون نبرد؛ چرا که حکم او در میان اهل آسمان و اهل زمین یکسان است. بین خداوند و احدی از آفریدگانش هیچ گونه نزدیکی و قرابتی در مُباح کردن چیزی که خداوند بر جهانیان حرام کرده است، وجود ندارد». نهج البلاغه: ج۲ ؛ خطبههای امام علی ع: ص۱۳۸.
([۲])- عن طلحة بن زيد، قال: (سمعت أبا عبد الله ع يقول: العامل على غير بصيرة كالسائر على غير الطريق لا يزيده سرعة السير إلا بعداً) الكافي: ج۱ ص۴۳ ح۱.
([۲])- طلحة بن زید می گوید: از امام صادق ع شنیدم که میفرمود: «عملکنندهی بدون بصیرت، مانند سِِیر کننده در مسیر اشتباهی است که سرعت حرکتش جز به دور شدن او نمیافزاید». کافی:۱ ص۴۳ ح۱.
([۳])- في الجاهلية وقبل الإسلام كانت تلبية قريش: (لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك، تملكه وما ملك). وكانت تلبية كنانة: (لبيك اللهم لبيك، اليوم يوم التعريف، يوم الدعاء والوقوف). وكانت تلبية بني أسد: (لبيك اللهم لبيك، يا رب أقبلت بنو أسد أهل التواني والوفاء والجلد إليك). وكانت تلبية بني تميم: (لبيك اللهم لبيك، لبيك لبيك عن تميم قد تراها قد أخلقت أثوابها وأثواب من وراءها، وأخلصت لربها دعاءها). وكانت تلبية قيس عيلان: (لبيك اللهم لبيك، لبيك أنت الرحمن، أتتك قيس عيلان راجلها والركبان). وكانت تلبية ثقيف: (لبيك اللهم، إن ثقيفاً قد أتوك واخلفوا المال، وقد رجوك). وكانت تلبية هذيل: (لبيك عن هذيل قد ادلجوا بليل في ابل وخيل). وكانت تلبية ربيعة: (لبيك ربنا لبيك لبيك، إن قصدنا إليك)، وبعضهم يقول: (لبيك عن ربيعة، سامعة لربها مطيعة). وكانت حمير وهمدان يقولون: (لبيك عن حمير وهمدان، والحليفين من حاشد وألهان). وكانت تلبية الأزد: (لبيك رب الأرباب، تعلم فصل الخطاب، لملك كل مثاب). وكانت تلبية مذحج: (لبيك رب الشعرى، ورب اللات والعزى). وكانت تلبية كندة وحضرموت: (لبيك لا شريك لك، تملكه أو تهلكه، أنت حكيم فاتركه). وكانت تلبية غسان: (لبيك رب غسان راجلها والفرسان). وكانت تلبية بجيلة: (لبيك عن بجيلة في بارق ومخيلة). وكانت تلبية قضاعة: (لبيك عن قضاعة، لربها دفاعة، سمعاً له وطاعة). وكانت تلبية جذام: (لبيك عن جذام ذي النهى والأحلام ) تاريخ اليعقوبي: ج۱ ص۲۵۵.
([۳])- در جاهلیت و قبل از اسلام، لبیک گفتن قریش این گونه بود: «لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك، تملكه وما ملك» (لبیک، خداوندا لبیک. لبیک، تو شریکی نداری. مالک آن هستی و آنچه در اختیار تو است). لبیک گفتن کنانه به این صورت بود: «لبيك اللهم لبيك، اليوم يوم التعريف، يوم الدعاء والوقوف» (لبیک، خداوندا لبیک. روز، امروز، شناخت و روز دعا و وقوف است». لبیک گفتن بنی اسد نیز این گونه بود: «لبيك اللهم لبيك، يا رب أقبلت بنو أسد أهل التواني والوفاء والجلد إليك» (لبیک، خداوندا، لبیک. پروردگارا! بنی اسد که اهل به کمال رسانیدن و وفا هستند و نیرومند، به تو روی میآورند.» لبیک گفتن بنی تمیم به این صورت بود: «لبيك، اللهم لبيك، لبيك لبيك عن تميم قد تراها قد أخلقت أثوابها وأثواب من وراءها، وأخلصت لربها دعاءها» (لبیک، خداوندا لبیک. لبیک لبیک از سوی تمیم که میبینی، ثوابهایش و ثوابهای افرادی که پیشتر بودهاند و دعا را برای پروردگارشان خالص نمودهاند، خلق کردهای». لبیک گفتن قیس عیلان اینگونه بود: «لبيك، اللهم لبيك، لبيك أنت الرحمن، أتتك قيس عيلان راجلها والركبان» (لبیک، خداوندا لبیک. لبیک، تو رحمان هستی. قیس عیلان نزد تو آمدند؛ پیاده و سواره». لبیک گفتن ثقیف اینگونه بود: «لبيك اللهم، إن ثقيفاً قد أتوك واخلفوا المال، وقد رجوك» (لبیک بارالها. ثقیف نزد تو آمدند و مال را رها کردند در حالی که چشم امید به تو دارند». لبیک گفتن هذیل اینگونه بود: «لبيك عن هذيل قد ادلجوا بليل في ابل وخيل» (لبیک، از سوی هذیل. در شب و بر روی شتر و اسب، کوچ کردند». لبیک گفتن ربیعه اینگونه بود: «لبيك ربنا لبيك لبيك، إن قصدنا إليك» (لبیک، پروردگار ما، لبیک، لبیک، ما فقط قصد تو را نمودهایم» و برخی از آنان نیز میگفتند: «لبيك عن ربيعة، سامعة لربها مطيعة» (لبیک از سوی ربیعه، شنوندگان پروردگارشان و مطیعان او». حمیر و همدان میگفتند: «لبيك عن حمير وهمدان، والحليفين من حاشد وألهان» (لبیک از سوی حمیر و همدان. دو همپیمان از حاشد و الهان». لبیک گفتن اَزَد اینگونه بود: «لبيك رب الأرباب، تعلم فصل الخطاب، لملك كل مثاب» (لبیک، پروردگار پروردگاران. تو فصلالخطاب را میدانی. هر ثوابی از آنِ پادشاه است». لبیک گفتن مََذحَج اینگونه بود: «لبيك رب الشعرى، ورب اللات والعزى» (لبیک، پروردگار شعری. و پروردگار لات و عزّی». لبیک گفتن کنده و حضرموت اینگونه بود: «لبيك لا شريك لك، تملكه أو تهلكه، أنت حكيم فاتركه» (لبیک، هیچ شریکی برای تو نیست. اختیار حفظ یا از بین بردنش را داری. تویی حکمیم، پس او را رها کن». لبیک گفتن غسان اینگونه بود: «لبيك رب غسان راجلها والفرسان» (لبیک، پروردگار غسان. پیاده و سوارهشان). لبیک گفتن بجیله اینگونه بود: «لبيك عن بجيلة في بارق ومخيلة» (لبیک از بجیله در بارق و مخیله). لبیک گفتن قضاعه اینگونه بود: «لبيك عن قضاعة، لربها دفاعة، سمعاً له وطاعة» (لبیک از قضاعه. پشتیبان پروردگارش. به او گوش میسپاریم و از او اطاعت میکنیم». لبیک گفتن جذام اینگونه بود: «لبيك عن جذام ذي النهى والأحلام» (لبیک از جذام؛ آن صاحبان نبوت و رؤیاها). تاريخ یعقوبی: ج۱ ص۲۵۵.
([۴])- في تفسير الفاتحة للملا صدرا: قال الرسول ص : (إن الله لم ينظر إلى الأجسام منذ خلقها).
([۴])- در تفسیر سورهی فاتحه ملاصدرا آمده است: رسول خدا ص فرمود: «خداوند از زمانی که عالم اجسام را آفرید، به آن نگاه نکرد».
([۵])- ([الكتاب المقدس - مجمع الكنائس الشرقية: ص۳۰۷.])
([۶])- قال رسول الله ص : (قلب ابن آدم بين إصبعين من أصابع الرحمن) شرح أصول الكافي: ج۱ ص۳۰۲.
([۶])- رسول خدا ص میفرماید: «قلب فرزند آدم بین دو انگشت از انگشتان رحمان قرار دارد». شرح اصول کافی: ج۱ ص۳۰۲.
([۷])- ([أي الإمام الحسن العسكري ع؛ لأن الحديث وارد في تفسيره.])