جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
سخن آنان: «زمان از انفجار بزرگ آغاز شده است، بنابراین قبل از انفجار بزرگ زمانی وجود نداشته تا در آن خالقی وجود داشته باشد».
نکته: این اشکال نادرست است؛ از آنجا که زمان یکی از ابعاد مادی کیهانی است که ما در آن زندگی میکنیم و خداوند نامحدود، مطلق، قدیم و ازلی است و آغاز و ابتدایی ندارد، ابعاد نمیتوانند او را دربرگیرند و احاطه نمایند چرا که در این صورت، او حادث خواهد بود. حتی از نظر علمی براساس آنچه تئوری جهانهای چندگانه مطرح میکند، جهانها یا عوالم فرضی و موازی با جهان ما وجود دارد که نمیتوان آنها را در چهارچوب ابعاد جهان ما که یکی از آنها زمان است محدود نمود. حتی اگر به لحاظ اینکه این جهانها نیز در هر صورت آغازی دارند، آنها را با زمان مناسب خودشان محدود کنیم، چگونه میتوان فرض وجود داشتن خداوند از عدمَش را مقید به اثبات دخالتداشتن مستقیم او در شروع زمان از نبودنش مخصوصاً در جهان ما دانست؟! به علاوه برخی از جهانها متقدم و برخی متأخر هستند و در آنِواحد جمع نمیشوند.
سخن آنها: «کیهان توسط انفجار بزرگ تفسیر میشود، و انفجار بزرگ را قوانین کوانتومی و نیروی جاذبه تفسیر میکنند. به این ترتیب نیاز به وجود خدا منتفی میگردد؛ زیرا شناخت ما محدود به همین کیهان مادی است و ما علت وجودی آن را یافتهایم».
نکته: نادرست است؛ زیرا موضوع باید دربارهء وجود سبب اصیل یا علتِ اصلیِ بینیاز از علت باشد. به عنوان مثال فرض وجود داشتن قانون جاذبه در ابتدا، وجود علتی قبل از آن را که پدیدآورندهاش بوده است الزامی میسازد؛ چرا که طبق نظریهء M ، گرانش الزاماً از ذرات گراویتون یا ریسمانهای گراویتون ناشی میشود و این ذرات یا ریسمانها یا پوستهها قطعاً باید از سببی که آنها را بوجود آورده است، برخوردار باشند و این تسلسل همچنان ادامه دارد. اگر آنها چنین درمییابند که قانون جاذبه، علت پیدایش هستی در زمان صفر است، این مطلب نافی وجود خداوند نمیباشد، بلکه بر عکس مؤید وجود او میباشد؛ زیرا اینها حدوث عالم مادی را اثبات کردهاند و اینکه آغازش با انفجار بزرگ و براساس قوانینی چند بوده است و این قوانین خود بر وجود قانونگذار دلالت مینماید. به این ترتیب آنها ثابت کردهاند که این تسلسل تا قبل از انفجار بزرگ ادامه دارد تا اینکه به علت ازلی منتهی و متوقف شود. ما میگوییم: این علت ازلی همان خداوند سبحان و متعال میباشد.
نکته: کسانی که گمان میکنند عدم مطلق به معنی برابر بودن انرژی منفی و انرژی مثبت میباشد چرا که حاصل جمع این دو مساوی با صفر است و از همین رو اینها همان عدم مطلق میباشند، به خطا رفتهاند. به نظر این افراد عدم مطلق عبارت است از 1−1 و حال آنکه عدم مطلق فقط به معنی عدم وجود چیزی نیست، بلکه اصولاً عدم مطلق عاری از هر نوع موجودیتی میباشد. بنابراین این تصور که 1−1 بیانگر عدم مطلق است، نادرست میباشد. آری 1−1 در ریاضی عدم است و برابر با هیچ، ولی نه عدم مطلقی که فاقد هر نوع موجودیتی میباشد. بین این دو تفاوت بسیاری وجود دارد.
مثالی برای روشن شدن بحث: تصور میکنیم فردی اقدام به حفر گودالی در عدم کرده و خاک یا آنچه از گودال خارج نموده را کنار گودال ریخته است. در اینجا ما گودال داریم و خاکی در کنار آن (یا آنچه از گودال خارج نمودهایم) مجموعهء این دو، چیز جدیدی محسوب نمیشود، به این معنا که اگر ما یک بار دیگر خاکها را به گودال برگردانیم، قضیه به همان صورتی که بوده یعنی به هیچ چیز بازمیگردد. به دیگر سخن، نه گودالی در کار خواهد بود و نه خاکی یعنی ما فقط عدم داریم. در این حالت، چیزی از بیرون وارد معادله نشده که گفته شود اینجا موجودیتی حقیقی وجود دارد، بلکه همیشه عدم بوده است. ولی این، عدمِ مطلقی که فاقدِ هیچ موجودیتی باشد، نیست. این عدمی که در اینجا دربارهاش صحبت میکنیم، عبارت است از گودال و تَل خاکی که کاملاً با آن برابر است و در نتیجه در این عدم، ما موجودیتی تقدیری (غیر حقیقی) داریم و این چیزی که عدمش را با خود دارد، از هیچ چیز ظهور نیافته بلکه کسی باعث پیدایش او بوده و او همان فرد یا نیرویی است که گودال را حفر کرده است.
بنابراین حتی اگر موجودیت، موجودیتی تقدیری در عدمِ وجود باشد، مانند پیدایش ذرات یا ریسمانهای ذرات زیراتمی و ضد آنها و نابود شدن برخی بهوسیلهء برخی دیگر ، طبق اصل عدم قطعیت در مکانیک کوانتوم، که پیشتر شرح داده شد، این را پیدایش از هیچچیز نام نمینهند؛ بلکه حقیقت آن است که چیزی که پدیدار گشته ذرهء دارای انرژی مثبت است و در مقابل آن نیز ذرهء دارای انرژی منفی ظهور یافته است. پیدایش ذرهء دارای انرژی مثبت قطعاً سببی دارد و علتی آن را پدید آورده است. همان طور که پیشتر اشاره شد، طبق تفسیر کپنهاگن، مکانیک کوانتوم با الغای اصل علیّت میکوشد از بحث دربارهء علت و سبب بگریزد، ولی این فرار باعث نمیشود علت و سبب حقیقی ملغیٰ گردد، بلکه نهایتاً میتوان چنین گفت که علت و سبب ناشناخته مانده است. در مثال قبلی علت ناشناخته، عاملی است که گودال را حفر کرده است.
1. القرآن الكريم ـ سورة الذاريات ـ الآية: 47.
این دقیقاً وجود خداوندگار را ثابت میکند و نیز اثباتکنندهء چیزی است که همواره گفتهایم؛ اینکه: هستی را خدا آفریده است و برپا ماندن مستمر آن به دست خداوند میباشد. البته مقصود این نیست که خداوند به طور مستقیم پدیدآورندهء خلق یا برپادارندهء آن میباشد؛ بلکه مراد همان است که در قرآن فرموده: ﴿ و آسمان را با دستانی برافراشتیم و حقاً که ما وسعتدهنده هستیم﴾(1)، خداوند از داشتن دستان واقعی منزه است. “أید” (دستان) در اینجا یعنی اسباب یا کارگزارانی که خداوند سبحان آنها را پدید آورده است.
1- قرآن کریم، سورهء ذاریات، آیهء۴۷.
نکته: موضوع ناپایداریهای کوانتومی در فضا یا پیدایش ذرات یا ریسمانهایی با انرژی مثبت و نیز ضد آنها و فنا شدنشان، به روشنی مؤید سخن همیشگی ما میباشد؛ اینکه اولین مخلوق (محمد) بین ظهور و فنا در نوسان است، یا اگر بخواهیم آن را به شیوهء فیزیکدانان امروزی بیان کنیم، میتوانیم بگوییم مجموع انرژی مثبت و منفی ظاهر میشود و پنهان میگردد. تمام کیهانها که کیهان ما نیز جزئی از آنها است، در این نوسان پیرو او هستند؛ بنابراین کاملاً ممکن و حتی طبیعی است که انرژی در سطح ذرات زیراتمی، در فرآیندی شِبهنوسانی که امام صادق (عليه السلام) توصیف میفرماید، پیدا و پنهان گردد؛ یعنی همچون حجابی که تکان میخورد یا به عبارت دیگر پردهای که جلوی در قرار دارد و باد آن را حرکت میدهد و میجنباند.
1. المصدر (الكليني - الكافي): ج1 ص442.
ابوبصیر از امام صادق (عليه السلام) پرسید: [جانم به قربانت. پیامبر (صلى الله عليه وآله) چند بار به معراج رفت؟ حضرت (عليه السلام) فرمود: دو بار، جبرئیل او را در موقفی متوقف نمود و گفت: بر جای خود باش، ای محمد، در جایگاهی ایستادهای که هیچ فرشته و پیامبری در آن نَایستاده است. پروردگارت تسبیح میگوید. فرمود: ای جبرئیل، چگونه تسبیح میگوید؟ جبرئیل گفت: او میفرماید: سبوح قدوس، منم پروردگار فرشتگان و روح، رحمتم بر خشمم پیشی دارد. آن گاه پیامبر عرض کرد: خداوندا، از ما درگذر و بیامرز. فرمود: و همانطور که خدا فرمود: "قاب قوسين أو أدنى" (تا به قدر دو کمان، یا نزدیکتر) فاصلهء پیامبر تا مقام ربوبی به اندازهء دو کمان یا کمتر از آن بود». ابوبصیر گفت: جانم به قربانت. مراد از “دو کمان یا نزدیکتر” چیست؟ فرمود: میان دو طرف کمان تا سر آن. و فرمود: میان این دو حجابی میدرخشید و خاموش میشد. راوی گوید: در این قسمت حضرت چیزی فرمود که متوجه نشدم، تا اینکه فرمود: «از زبرجد بود. پیامبر گویی تا آنجا که خداوند اراده فرمود از میان چیزی شبیه سوراخ سوزن به نور عظمت نگریست. آن گاه خدا فرمود: ای محمد. حضرت عرض کرد: لبیک پروردگارم. خداوند فرمود: پس از تو چه کسی برای امتت خواهد بود؟ عرض کرد: خداوند داناتر است. فرمود: علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، و سرور مسلمانان و رهبر شرافتمندان». سپس امام صادق (عليه السلام) به ابوبصیر فرمود: «ای ابامحمد! به خدا سوگند ولایت علی (عليه السلام) از زمین برنخاست، بلکه بهطور شفاهی از آسمان آمد ] (1).
1. مصدر : کلینی، کافی، ج۱، ص۴۴۲.
نکته: فضا فقط به مناطق خالی از ماده که بین سیارات، ستارگان و کهکشانها وجود دارد، اطلاق نمیشود، بلکه بخش عمدهای از خود ماده، فضایی مملو از ناپایداریهای کوانتومی است. این به آن معنا است که فضا قسمت عمدهای از هر ذره را تشکیل میدهد؛ یعنی به عنوان مثال بدن انسان شامل فضایی سرشار از ناپایداریهای کوانتومی یا ذراتی است که پیدا و پنهان میشوند.
نکته: وقتی میگوییم خدا خالق عدم است، مقصود این نیست که او عدم مطلق را خلق کرده است، زیرا عدم مطلق چیزی نیست تا خدا آن را خلق کرده باشد؛ بلکه منظور ما آن است که خداوند سبحان عدم هر چیزی را در کنار آن چیز آفریده است. همان طور که اکنون روشن شده است که در سطح زیراتمی، ذرات پیدا و پنهان میشوند و همدیگر را نابود میسازند، زیرا اینها دارای انرژی منفی و مثبت یا به عبارت دیگر ماده و پادماده هستند. این موضوع مهمی است و پاسخی معقول و منطقی به این اشکال است که میگوید: وجود حادث در ذات خداوند است یا در خارج از آن؟ یا به دیگر سخن، از آنجا که فقط خداوند سبحان ازلی است و جز او وجود ازلی دیگری نیست، خدا خلق را کجا به وجود آورده: در داخل خود یا خارج از خود؟ اگر درون خدا باشد، حدوث برای خدا پیش میآید و قدیم بودن و لاهوت مطلق بودنش باطل میگردد. اگر هم خارج از خدا باشد، قدیم و ازلی بودن غیرخدا لازم میشود، آن هم در جایی خارج از آنجا که خدا آفرینش را پدید آورده است. اکنون روشن شد که نه این درست است و نه آن. چیزی که آن را وجود حادث مینامیم، چیزی نیست جز وجودی که عدمش را با خود بههمراه دارد، که در دانش نوین آن را ماده و پادماده یا انرژی مثبت و انرژی منفی مینامند. بر این اساس، آفرینش نه در درون ذات خداوند است و نه خارج از آن؛ زیرا بهطور کلی آفرینش در حقیقتِ وجودیاش هنگامی که در قیاس با خداوند سبحان و متعال که موجودی حقیقی است، قرار میگیرد، هیچ میباشد.
نکته: امروزه براساس دانش و با توجه به قوانین فیزیک، جهل علمای وهابی و بطلان دین شیطانی و منحرف آنها برملا شده است، که میگویند: آفرینش از خداوند جدا است و خدای سبحان نزول میکند و او در جایگاه اعلی و بالای آسمانها قرار دارد ..... و دیگر سخنان مبالغهآمیزی که در مذهب سلفی بتپرستی یافت میشود.
نکته: همانطور که آشکار نمودم و دلایل علمی روشن ارائه نمودم، این یک حقیقت محض است ولی احتمالاً بسیاری از افراد نمیپسندند که به آنها بگویی: شما هیچ چیزی نیستید. این انکارگویی در برخی رجال دینیِ متکبر شدیدتر است؛ ولی بهنظر من این عده امروز یا فردا مجبور میشوند بپذیرند که ما از مادهای که پادمادهاش را با خود بههمراه دارد، تشکیل یافتهایم ، و در یک کیهان مادی که پادمادهاش را با خود دارد و انرژی مثبت و منفیش با هم برابر است، زندگی میکنیم. مگر اینکه این افراد مدت زمانی چند ، بر مواضع خود اصرار بورزند، همان طور که پیشتر اصرار داشتند که زمین نمیچرخد؛ یا شاید با توجه به اینکه دهها سال از نظریهء نسبیّت عام اینشتین میگذرد، خود را با این احتمال که مردم همچنان از درک و فهم این علوم ناتوان میمانند، دل خوش کنند. متأسفانه هنوز افراد فرهیختهء اندکی با این نظریه آشنا هستند و گروهی کمشمار با معنای زمان-مکان، نسبیت زمان و مکان ، و اینکه عامل پدیدآورندهء جاذبه، انحنای بافت کیهانی (زمان-مکان) است، آشنایی دارند. چقدر زمان باید بگذرد تا مردم نظریهء M را درک کنند و بدانند در جهان بیش از ده بُعد وجود دارد؟ چقدر آنها -پیشوایان جهالت- فرصت دارند تا مردم بدانند و بفهمند که اکنون علم ثابت کرده است که آنها پادمادهشان را با خود بههمراه دارند، و جهانی که در آن زندگی میکنند نیز پادمادهاش را بههمراه خود دارد؟!
بهطور قطع بسیاری از مردم تا کنون چیزی به نام پادماده یا مادهء تاریک را نشنیدهاند. این فراخوان خطاب به هر کسی است که میتواند این مسائل را درک کند، تا این مطالب را مطالعه نماید و از آنها آگاهی پیدا کند و با دیگران به اشتراک بگذارد، و بکوشد آنها را به گونهای صحیح برای یاری دین، اثبات وجود خدا و اثبات این مطلب که خدا نه جدای از خلق است و نه در درون آنها، به کار گیرد؛ همان طور که در مقابل، ملحدان نیز با تمام توان میکوشند از این علوم برای ابطال دین بهرهبرداری کنند؛ و نیز وهابیهایی که با استفاده از جهل و نادانی، در پِی آن هستند تا مردم را گمراه سازند و آنها را از توحید و عبادت خدا به سمت عبادت بت بزرگی که زاییدهء اوهام و نادانیهای آنها است، منحرف نمایند؛ همان خدایی که جدا از خلقش است و بالای آسمانها قرار دارد. امیدوارم مردم این بار، مسئولیّتپذیر باشند و بر خلاف گذشتهء قرنهای طولانی، به حقیقت پشت نکنند.
نکته: آنچه علم نوین به آن دست یافته است، دارای شواهد و ادلهای اجمالی در قرآن و در روایات خلفای الهی گذشته (صلوات الله عليهم)، میباشد. انفجار بزرگ و انبساط جهان جسمانی که محل زندگی ما است، در قرآن بیان شده است. خداوند میفرماید: ﴿ و آسمان را با دستانی برافراشتیم و حقاً که ما وسعتدهنده هستیم﴾؛ یعنی: آسمان “با دستهایی” بنا شده است؛ یعنی علل و اسبابی وجود دارد که خداوند آنها را مسبّب شده، و همانها آسمان را برافراشته اند. آسمان در حال گسترش است و مشاهدات و رصد کهکشانهای پیرامون ما این مطلب را ثابت کرده است؛ زیرا طبق پدیدهء دوپلر و دیگر دلایل که در این کتاب بیان شد، کهکشانها با سرعت در حال دور شدن از یکدیگر میباشند.
مخلوقاتی که پیش از آدم بر این زمین پدیدار شدند و همچنین زندگی در دیگر سیارات و جهانهای متعدد، موضوعاتی است که بیش از هزار سال پیش، آل محمد (عليهم السلام) همهء آنها را بیان داشته و با جزئیاتی نیکو تشریح نمودهاند. اینها برخی از روایاتی است که برای طالبان حقیقت و معرفت فضل محمد و آل محمد سودمند میباشد. همچنین اینها را میتوان معجزهء اِخبارهای غیبی دانست که علم نوین اجمالاً اثبات و تأیید کرده است. بر ملحدان است که به دنبال شناسایی حقیقت باشند، اگر واقعاً در پی رسیدن به آن هستند. به نظر من فرد عاقل بر اساس قاعدهء دفع ضرر احتمالی میاندیشد و احتیاط میکند، چه برسد به اینکه ضرر، تقریباً قطعی شده باشد!
به گمانم تطبیق سخنان آل محمد (عليهم السلام) با نظریات و حقایق علم جدید، انسان عاقل را به بحث و بررسی و دقت در این سخنان سوق میدهد، اما فرد غیرعاقل هر کاری که میخواهد انجام میدهد.
1. المصدر (الصدوق - التوحيد): ص277؛ وذكره أيضاً: (الصدوق - الخصال).
امام محمد بن علی باقر (عليه السلام) فرمود: [..... چنین میپنداری که خداوند بجز شما بشری خلق نکرده است؟ ، آری به خدا سوگند! خداوند متعال هزار هزار جهان و هزار هزار آدم آفریده که تو در پایان این جهانها و آن آدمیان میباشی ] (1).
1. مصدر : صدوق، توحید، ص۲۷۷، و نیز: صدوق خصال.
2. المصدر (الصدوق - الخصال): ص639.
امام جعفر بن محمد صادق (عليه السلام) فرمود: [به راستی که خداوند متعال دوازده هزار عالَم را خلق کرده است که هر یک از آن عوالم، از هفت آسمان و هفت زمین بزرگتر است. هیچ عالَمی از آن عوالم تصور نمیکند که خدای تعالی را عالَمی سوای آنها بوده باشد و من بر آنها حجت هستم ](2).
2. مصدر : صدوق، خصال، ص۶۳۹.
3. المصدر (الصفار - بصائر الدرجات): ص420 ـ 421.
امام علی بن حسین سجاد (عليه السلام) به منجمی فرمود: [آیا تو را به مردی دلالت نکنم که از وقتی بر ما داخل شدی، بر چهارده عالم گذر کرده است، که هر عالم سه برابر دنیا است، ولی با این حال وی از جای خود جابجا نشده است؟ گفت: او کیست؟ فرمود: منم] (3).
3. مصدر : صفار، بصائر الدرجات، ص۴۲۰ و۴۲۱.
قال الإمام الصادق (عليه السلام) عن نفسه أنه: [يسير في ساعة من النهار مسيرة شمس سنة حتى يقطع اثنى عشر ألف مثل عالمكم هذا ما يعلمون أن الله خلق آدم ولا إبليس، قال: فيعرفونكم؟ قال: نعم، ما افترض عليهم إلا ولايتنا والبراءة من عدونا] (4).
4. المصدر (الصفار - بصائر الدرجات): ص420 ـ 421.
امام جعفر بن محمد صادق (عليه السلام) دربارهء خودش فرموده است: [در یک ساعت از شبانهروز مسیر یک سال خورشید را طی میکند و از دوازده هزار عالَم عبور مینماید که هر یک مثل این عالم شما است، اهالی آن عوالم هرگز از وجود آدم و ابلیس خبر ندارند. گفت: آیا شما را میشناسند؟ فرمود: بله، تنها چیزی که بر آنها واجب شده، ولایت ما و برائت از دشمنان ما است ] (4).
4. مصدر : صفار، بصائر الدرجات، ص۴۲۰ و۴۲۱.
روایات آل محمد (عليهم السلام) به جز مقولهء چندجهانی دو بُعد دیگر از زندگی هوشمندانه و آگاه را بیان کردهاند. در همین جهانی که در آن زندگی میکنیم، زندگی هوشمندانهای در سیارات دیگر و منظومههای شمسی دیگر جریان دارد. در واقع ائمه چیزی را بیان داشتهاند که اکنون علم آن را تأیید و ثابت کرده است؛ اینکه وجود خورشید برای رشد زندگی ضروری نیست. جاندارانی در اعماق دریاها کشف شدهاند که از مواد شیمیایی و گرمای درون زمین برای رشد و تولید مثل استفاده میکنند. مهم این است که انرژی برای رشد زندگی فراهم باشد. ستارگان (مانند خورشید ما) یگانه منبع انرژی در کیهان نیستند:
1. المصدر (الحلي - مختصر بصائر الدرجات): ص89.
از امام جعفر بن محمد صادق (عليه السلام) روایت شده که فرمود: [به راستی در پس این مغرب شما، سیونُه مغرب دیگر است، سرزمینهای سپیدی که پر است از مخلوق خدا و همگی از نور آن بهرهمند هستند و در چشمبرهمزدنی خدا را نافرمانی نکنند، و آنها نمیدانند که آدم خلق شده یا نه ...] (1).
1. مصدر : حلی، مختصر بصائر الدرجات، ص۸۹.
2. المصدر (الصفار - بصائر الدرجات): ص510.
امام جعفر بن محمد صادق (عليه السلام) فرمود: [پشت این چشمهء خورشید شما، چهل چشمهء خورشید است که در آنها خلقی کثیر وجود دارد و پشت ماه شما چهل ماه است که در آنها خلقی بسیار وجود دارد، و آنها نمیدانند که آدم خلق شده است یا نه ..] (2).
2. مصدر : صفار، بصائر الدرجات، ص۵۱۰.
3. المصدر (الصفار - بصائر الدرجات): ص513؛ وقريب منه في (حسن بن سليمان الحلي - مختصر بصائر الدرجات): ص89.
امام محمد بن علی باقر (عليه السلام) فرمود: [پشت این خورشید ما، چهل چشمهء خورشید است و بین هر خورشید چهل سال راه است، در آنها خلقی بسیار وجود دارد که ندانند آدم خلق شده است یا نه، و پشت این ماه شما چهل ماه است که بین هر ماه چهل روز راه است، در آنها خلقی بسیار وجود دارد که ندانند آدم خلق شده است یا نه. ] (3).
3. مصدر : صفار، بصائر الدرجات، ص۵۱۳، و نزدیک به این حدیث در: حسن بن سلیمان حلی، مختصر بصائر الدرجات، ص۸۹.
پیش از ما بر زمینی که محل زندگی ما است، حیات هوشمندانهای وجود داشته است:
1. المصدر (الصدوق - الخصال): ص359؛ وفي (العياشي - تفسير العياشي) مثله.
امام محمد بن علی باقر (صلوات الله عليه) فرمود: [خداوند عزوجل از آن گاه که زمین را آفریده، هفت عالمیان خلق کرده است که از فرزندان آدم نیستند، آنان را از خاک روی زمین آفرید و آنها را یکی پس از دیگری با عالَمی که داشتند در زمین جای داد، سپس خداوند عزوجل آدم پدر بشر را آفرید و فرزندانش را از او خلق کرد ] (1).
1. مصدر : صدوق، خصال، ص۳۵۹، و نیز: عیاشی، تفسیر عیاشی.
2. المصدر (الحر العاملي - وسائل الشيعة) ـ كتاب الحج.
از زُراره نقل شده که گفت به امام جعفر بن محمد صادق (عليه السلام) عرض کردم: [خدا مرا فدای تو کند، چهل سال است که من دربارهء حج از شما میپرسم و شما فتوا میدهید. حضرت فرمود: ای زراره، خانهای که دو هزار سال قبل از آدم محل حج بوده است، آیا میخواهی مسائل آن در چهل سال به پایان برسد؟ ](2).
2. مصدر : حر عاملی، وسائل الشیعه، کتاب حج.
بنابراین بیش از هزار سال قبل، محمد و آل محمد (صلى الله عليه وآله) بیان داشتهاند که:
* پیش از ما زندگی هوشمندانه و آگاهانهای بر این زمین وجود داشته است. سنگوارهها و شواهد ژنتیکی این مدعا را اثبات کردهاند و ما این موضوع را در این کتاب بیان داشتهایم.
* در کیهانی که محل زندگی ما است، زندگیهای هوشمندانه و آگاهانهای غیر از ما وجود دارد. طبق اطلاعات کیهانشناسی نوین این موضوع بسیار محتمل است، بهویژه پس از شناسایی و رصد سیارات مشابه سیارهء زمین در فضاهای بسیار دور.
* نه تنها در کیهانی که محل زندگی ما است، بلکه در کیهانهای دیگری غیر از آن نیز زندگی هوشمندانه و آگاهانهای جریان دارد. و ما این موضوع را پیشتر به هنگام بررسی مکانیک کوانتوم و فرضیهء چندجهانی و نظریهء هیو اِوِرت بیان داشتهایم.
و سپاس و ستایش تنها از آنِ خداوند یکتا است .
*****