جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامگیلگمش در سفر اوّلش پیروز شد و شیطان هومبابا را کشت. سپس به اوروک بازگشت و تاجش را بر سر گذاشت تا جنگ دوّم با دنیا (الههء ایشتار یا اینانا) را آغاز کند:
1. المصدر (طه باقر - ملحمة جلجامش).
«وقتی گیلگمش تاج خود را به سر گذاشت، ایشتار شکوهمند سر بالا گرفت و زیبایی گیلگمش را دید و او را گفت: گیلگمش به حضور من بیا و داماد من باش،
ثمرهات را به من عطا کن تا از آن بهرهمند گردم،
بگذار من عروس تو شوم و تو داماد من باشی،
برای تو مرکبی از سنگ لاجورد و طلا مهیا خواهم کرد،
با چرخهایی از طلا و دستههای برنزین،
و دیوهای توانمند صاعقه به جای قاطران بارکش آن را خواهند کشید،
وقتی به خانهء ما وارد شوی، میبینی عطر سِدر در آن پیچیده است،
وقتی به خانهء ما وارد شدی، آستانه و سریر آن به پاهایت بوسه خواهند زد،
پادشاهان حکمرانان و شاهزادگان در برابرت تعظیم خواهند کرد. ...
گیلگمش لب به سخن گشود و به ایشتار شکوهمند پاسخ داد: ...
چنانچه با تو ازدواج کنم، به چه نکویی خواهم رسید؟
تو!
تو جز آتشدانی که در سرما خاموش میشود، نیستی،
تو چون دربِ ناقصی میمانی که بوران و باد را مانع نیست،
تو کاخی هستی که درون آن شیرمردان شکست میخورند،
و فیلی هستی که کجاوهاش را ویران میسازد،
تو همچون قیری که حامل خود را به آلودگی میکشاند
و مَشکی هستی که حاملش را خیس میکند،
تو سنگ مرمری هستی که دیوارش فرو میریزد،
تو چون سنگ یشم میمانی که دشمن رو به آن کرده و فریبش را میخورد
تو کفشی هستی که پوشندهاش را میگزد،
بر عشق کدام یک از عاشقانت پایدار ماندهای؟
و از کدام یک از بندگانت همیشه راضی بودهای؟ .................
ایشتار با شنیدن این سخنان در خشم شدید شد و به آسمان بالا رفت،
ایشتار صعود کرد و به محضر پدرش انو و مادرش آنتوم رفت و گریهکنان گفت:
ای پدرم، گیلگمش مرا تحقیر کرد و بر من اهانت روا داشت،
مرا ناسزا گفت و اعمال پلیدم را نکوهش کرد.
انو زبان به سخن گشود و به ایشتار شکوهمند گفت:
تو خود به او تعرّض کردی و از این رو گیلگمش به تو اهانت کرد،
و بدیها و اعمال آلودهات را بازشمرد،
ایشتار زبان به سخن گشود و به «انو» گفت: ای پدر، برای من گاوی آسمانی بیافرین تا گیلگمش را نابود کند،
و اگر از آفریدن گاو آسمانی امتناع ورزی، درب عالم زیرین را در هم خواهم شکست،
و هر دو لنگهاش را باز خواهم کرد و مردگان را میگذارم تا برخیزند و زندگان را بخورند،
و شمارِ مردگان بیش از زندگان شود،
انو دهان گشود و به ایشتار شکوهمند پاسخ داد:
اگر آنچه را خواهانی به انجام برسانم، هفت سال خشکسالی خواهد آمد که هیچ محصولی باقی نخواهد ماند،
آیا تو به قدر کافی محصول برای مردم گرد آوردهای؟
و آیا علوفهای برای چهارپایان به انبار گذاشتهای؟
ایشتار دهان گشود و پدرش انو را پاسخ داد:
خرمنهای غلات برای مردم و علوفه برای چهارپایان انبار کردهام،
و اگر هفت سال بیحاصل فرا آید، حبوبات و علوفه به قدر کافی برای مردم و حیوانات هست »(1).
1. المصدر : طه باقر، حماسهء گیلگمش.
و در قرآن نیز آمده است: ﴿ و کام خواست زنی که در خانهاش بود از او و ببست درها را و گفت هان بشتاب گفت پناه برم به خدا همانا او پروردگار من نکو داشت جایگاه مرا همانا رستگار نشوند ستمکاران ﴾(يوسف:٢٣).
﴿ گفت کشت کنید هفت سال پیاپی پس آنچه را درویدید بگذاریدش در خوشه خود جز اندکی از آنچه میخورید * پس بیاید پس از این هفت سال سخت که میخورند آنچه آماده کردید برای آنها بجز اندکی از آنچه نگه میدارید * پس بیاید پس از آن سالی که در آن باران بارد بر مردم و در آن رهائی یابند ﴾(يوسف:٤٧-٤٩).
******