جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
حماسهء گیلگمش آکنده از نمادها و رازها است.
در این حماسه رؤیاهایی رمزآلود به همراه توضیح برخی از رمزهایش نهفته است.
در آن، سخنان و رویدادهایی سمبلیک بیان شدهاست. مثلاً : در میانهء نبردی که بین گیلگمش و اِنکیدو برپا شد، میبینیم که همه چیز آرام میشود، اِنکیدو میایستد و در کمال احترام به گیلگمش میگوید:
۱. المصدر (طه باقر - ملحمة جلجامش).
«تو همان یگانه مردی،
تویی که مادرت تو را آبستن شد،
مادرت نانسون تو را به دنیا آورد، ...
انلیل تو را برتر از مردم قرار داد،
و پادشاهی بر مردمان را برایت مقدر ساخت »(۱).
۱. مصدر : طه باقر، حماسهء گیلگمش.
سؤالی در اینجا پیش میآید: اگر اِنکیدو این را از همان ابتدا میدانست، چرا با وی به نبرد برخاست؟!!
بنابراین معقول نیست که مقصود از این نبرد، جنگ جسمانی بین گیلگمش و اِنکیدو بوده باشد. آری میتوانیم بگوییم این یک جنگ عقیدتی بود که اِنکیدو را در پایان واداشت اعتراف کند که گیلگمش همان پسر نانسونا و پسر انلیل است که وصیت نموده گیلگمش پادشاه گردد.
گفتار اِنکیدو - پس از جنگ - با این جملات بهروشنی بیان میدارد که اِنکیدو، هم نانسونا و هم انلیل را مقدس میشمارد، ولی اقرار نمیکند گیلگمش از نوادگان آنها است و اینَک معترف است که:
«تو همان یگانه مردی، تویی که مادرت تو را آبستن شد، مادرت نانسون تو را به دنیا آورد، ...... انلیل تو را برتر از مردم قرار داد، و پادشاهی بر مردمان را برایت مقدر ساخت».
بر این اساس ما باید این متون را سمبلیک دانسته و آنها را متونی صریح و مصداق مفهوم ظاهری کلمات به شمار نیاوریم. در حقیقت، این طبیعت عموم متون دینی است؛ چرا که این متنها از عوالم دیگری میآیند و حاوی حکمت هستند ، و هدف از آنها گاهی اوقات رساندن پیامی به اهلش است که کسی جز صاحبش آن را نمیداند؛ و چه بسا در بسیاری اوقات مراد از این رمز و رازها که غیر اهلش آن را نمیشناسند، محافظت نمودن آن پیام از دست کسانی باشد که بر مبنای این رازها به فریبکاری روی می آورند. بیتردید رؤیاها، متونی دینی هستند. چه کسی از ما در اینکه معمولاً رؤیاها پر رمز و رازند شک دارد؟!
اولین سفر گیلگمش برای قتل شیطان هومبابا و ریشهکن کردن ظلم و ستم و شر از زمین:
«گیلگمش، انکیدو را خطاب قرار داد و به او گفت: هومبابای دهشتناک در جنگل سکنی گزیده است، پس آن را بکُشیم و شر را از روی زمین ریشهکن سازیم».
قبل از آنکه گیلگمش شیطان را بکشد، رؤیاهای بسیاری میدید که پیروزی وی در مأموریت اولش را به او بشارت میداد:
۲. المصدر (طه باقر - ملحمة جلجامش).
«... و در خواب دوّمم دیدم که کوه نیز سقوط کرد، به من برخورد و پایم را گرفت. سپس نوری متجلی شد و نور و درخشندگیش همهء زمین را دربرگرفت، و مرا از زیر کوه به در آورد و به من آب نوشاند و دلم را شادمان ساخت »(۲).
۲. مصدر : طه باقر، حماسهء گیلگمش.
از دید سومریان هر چیزی که قابل توجه باشد، “اله” محسوب میگردد. از دید آنها دنیا اله است، منیّت اله است، جماعت اله است و افراد صالح و مقدس نیز اله هستند. بنابراین ما میتوانیم کلمهء “اله” را به پیامبران و صالحان یا دنیا یا منیّت تبدیل کنیم و با تأمل در متن، حکمت سرشار نهفته در آن را دریابیم:
«و گیلگمش دهان گشود و به انکیدو گفت:
دوست من! چه کسی میتواند به درجات آسمان اوج گیرد؟
و تنها الٰههها (صالحان) کسانی هستند که با شَمَش تا ابد زندگی میکنند،
اما نسل بشر روزگارش شمرده شده است،
و هر آنچه انجام دادند بر باد هوا است».
در قرآن نیز آمده است: ﴿ و آمدیم بسوی آنچه کردند از کردار پس گردانیدیمش گردی پراکنده ﴾(الفرقان:٢٣).
و گیلگمش که دو سوّمش خداگونه است، در نهایت خواست از یک سوّم تاریکیش خلاص شود، پس به سوی کسی که از تاریکی رها شده بود و با خدایان جاوید شده بود رفت و او جدش اوت ناپیشتیم (نوح) بود. بنابراین بر خلاف تصور برخی خوانندگان حماسه، سفر گیلگمش به سوی نوح، سفری برای کسب جاودانگی جسمانی نبود، بلکه سِیری با هدف کسب جاودانگی روحانی بوده است.
با توجه به مجموع مطالب پیشگفته شده، آیا اگر بگوییم حماسهء گیلگمش کاملاً دینی و گیلگمش نیز شخصیتی دینی است، روا است کسی بر ما خرده بگیرد؟!
*****