جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام۳ - شناخت امام مهدی (ع)
این، علاوه بر دانستن اسم، ولادتش، غیبت صغری او و سفرای حضرت در آن، و غیبت کبری تا به امروز، یا احادیث ایشان و احادیث پدرانش (علیهم السلام) که در مورد غیبت، ظهور و قیامش وارد شده، است که شامل شناخت علامات ظهور ایشان و روش آن حضرت پس از ظهورش میباشد. با شناخت علامات ظهورش نزدیکی زمان ظهورش را شناخته، خود را مهیای یاری رسانیدن به ایشان (ع) خواهیم نمود.
با شناخت سیرهی ایشان (ع) پس از ظهورش خود را برای پذیرش آن آماده میکنیم تا خدای ناکرده از کسانی که بر آن حضرت خرده میگیرند و بر سیاستها و تصمیمگیریهای حضرت اعتراض میکنند نباشیم. از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: «هنگامی که قائم خروج کند کسانی که به نظر میرسید از یاران حضرت هستند، از این امر خارج میشوند»[824].
پس بر مؤمنین است که همواره پیرو علمای عاملی باشند که بر راه پیامبران، فرستادگان و ائمه (علیهم السلام) سیر میکنند، و از دنبالهروی از علمای بد نهاد بیعمل بر حذر باشند؛ همان کسانی که برای خشم خداوند هنگامی که کتاب قرآن کریمش مورد اهانت قرار می گیرد خشمگین نمیشوند[826] و کسانی که بسیاری از آنها در مقابل امام مهدی (ع) خواهند ایستاد و چه بسا با او پیکار کنند.
از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود: «زمانی بر امّت من خواهد رسید که از قرآن جز خطش و از اسلام جز نامش باقی نمیماند، خود را منتسب به آن میدانند در حالی که دورترین مردم از آن هستند، مسجدهایشان آباد اما خالی از هدایت است، فقهای آن زمان شرورترین فقهایی هستند که آسمان بر ایشان سایه انداخته است، از آنها فتنه خارج میشود و به آنها بازمیگردد»[828].
رسول خدا (ص) درحدیث معراج فرمودهاند: «.... گفتم: خداوندا! آن موقع (یعنی قیام قائم (ع)) چه وقت خواهد بود؟ خداوند عزوجل به من وحی فرمود: هنگامی که علم برداشته شود و جهل ظاهر گردد، قاریان فراوان شوند و عمل اندک، کُشت و کشتار فراوان شود و فقهای هدایتگر اندک در حالی که فقهای گمراهی خیانتکار فراوان گردند. شاعران فراوان گردند و امّت تو قبرهایشان را به عنوان مسجد برگیرند، مصحفها آراسته گردد و مسجدها مزیّن گردند، ظلم و ستم بسیار گردد....»[830].
از امام باقر (ع) روایت شده است: «هنگامی که قائم (ع) به پا خیزد به سوی کوفه میرود. چند ده هزار نفر از بتریه که با خود سلاح دارند به او میگویند: به همان جا که آمدهای برگرد، ما به فرزندان فاطمه نیازی نداریم. پس شمشیر را در میانشان قرار میدهد و تا آخرینشان را میکشد. سپس به کوفه داخل شده، تمام منافقین شکاک را از بین میبرد، کاخهایشان را ویران میکند و مبارزینشان را میکشد تا خداوند عزوجل راضی گردد»[832].
امام باقر (ع) میفرماید: «وارد کوفه میشود در حالی که در آنجا سه پرچم با هم درآمیختهاند، اما با ورود امام مطیع فرمان او میشوند. او داخل میشود، از منبر بالا میرود و خطبه میخواند....»[834].
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «ای مالک بن ضمره! چگونه خواهی بود وقتی شیعیان این گونه اختلاف میکنند»، و حضرت انگشتان دو دست مبارکش را در هم کردند. عرض کردم: ای امیرالمؤمنین! در آن زمان هیچ خیری وجود ندارد. حضرت فرمود: «تمام خیر در آن زمان است. ای مالک! آن موقع قائم ما قیام میکند. سراغ هفتاد نفر که به خدا و پیامبرش دروغ میبندند میرود و آنها را میکشد و سپس خداوند شیعیان را بر یک امر (امام زمان) متحد میسازد»[836].
«سراغ هفتاد نفر که به خدا و پیامبرش دروغ میبندند میرود»؛ یعنی علمای بیعمل، و چه بسا مردم را براساس غیر از آنچه خداوند بر فرستادهاش نازل فرمود فتوا میدهند؛ طبق ظنّیات عقلی و خواستهای شخصیشان.
از ابا جعفر (ع) روایت شده است که فرمود: «ای گروه شیعه، ای پیروان آل محمد (ص)! همانگونه که سرمه در چشم زیر و رو می شود، شما هم، هر آینه، به شدت زیر و رو خواهید شد؛ زیرا صاحب سرمه، میداند کِی سرمه را در چشم خواهد کرد ولی نمیداند کِی این سرمه از چشم بیرون میرود. پس هر کدام از شما ممکن است صبح، خود را در راه ما ببیند در حالی که شب از آن خارج شده است، و ممکن است شب در مسیر ما باشد و صبح از آن خارج گردد»[838].
از ابا عبد الله امام صادق (ع) روایت شده است: «چگونه خواهید بود هنگامی که بدون امام هدایتگر بمانید؟ و بدون پرچمی برافراشته که آن را ببینید؟ برخی از برخی دیگر تبری و بیزاری جویند! در آن هنگام متمایز شده، امتحان میشوید و غربال میگردید و پس از آن اختلاف سالها است[841]؛ پادشاهی در اول روز، و کشتن و بریده شدن در انتهای روز است»[842].
بیزنطی میگوید: از امام رضا (ع) در مورد مسئلهی رؤیا پرسیدیم. ایشان درنگی نمود و فرمود: «اگر آنچه را که میخواهید به شما بدهیم، برایتان شرّ میشود و گریبان صاحب الامر (ع) را میگیرید» و ادامه داد: «و شما در عراق اعمال این فرعونیان را خواهید دید و آنچه با تقوای الهی به ایشان مهلت داده شده است؛ پس این دنیا شما را نفریبد و با آن کس که به او مهلت داده شده ، فریب نخورید. پس گویی امر به شما رسیده است»[844].
[۸۲۳]- غيبة النعماني: ص332، معجم أحاديث الإمام المهدي (ع): ج3 ص501، ميزان الحكمة: ج1 ص186.
[824] - غیبت نعمانی: ص 332 ؛ معجم احادیث امام مهدی (ع): ج 3 ص 501 ؛ میزان الحکمت:ج1ص186.
[825]- يشير (ع) إلى ما فعله الطاغية صدام من تنجيسه للقرآن، وتخاذل الحوزة العلمية عن نصرة القرآن والدفاع عنه، وقد تقدّم في الهامش توضيح ذلك في الجزء الأول من الكتاب فراجع.
[826] - ایشان (ع) به آنچه صدام در نجس کردن قرآن انجام داد اشاره میفرمایند و اینکه حوزهی علمیه از یاری دادن به قرآن و دفاع از آن شانه خالی کرد. این ماجرا در پاورقی در جلد اول این کتاب توضیح داده شد؛ مراجعه فرمایید.
[827]- الكافي: ج8 ص801، ثواب الأعمال: ص253، الفصول المهمة في اصول الأئمة: ج1 ص610، بحار الأنوار: ج2 ص109.
[828] - کافی: ج 8 ص 801 ؛ ثواب الاعمال: ص 253 ؛ فصول مهم در اصول مهم: ج 1 ص 610 ؛ بحار الانوار: ج 2 ص 109.
[829]- مختصر البصائر: ص248، بحار الأنوار: ج51 ص70،غاية المرام: ج2 ص73، تفسير نور الثقلين: ج3 ص124.
[830] - مختصر بصائر: ص 248 ؛ بحار الانوار: ج 51 ص 70 ؛ غایة المرام: ج 2 ص 73 ؛ تفسیر نور الثقلین: ج 3 ص 124.
[831]- الارشاد: ج2 ص384، الصراط المستقيم: ج2 ص254، بحار الأنوار: ج51 ص338، معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) : ج3 ص308.
[832] - ارشاد: ج 2 ص 384 ؛ صراط مستقیم: ج 2 ص 254 ؛ بحار الانوار: ج 51 ص 338 ؛ معچم احادیث امام مهدی (ع): ج 3 ص 308.
[833]- الارشاد: ج2 ص380، غيبة الطوسي: ص468، الصراط المستقيم: ج2 ص251، بحار الأنوار: ج52 ص331.
[834] - ارشاد: ج 2 ص 380 ؛ غیبت طوسی: ص 468 ؛ صراط مستقیم: ج 2 ص 251 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 331.
[835]- غيبة النعماني: ص214، بحار الأنوار: ج52 ص115، معجم أحاديث الإمام المهدي (ع): ج3 ص30.
[836] - غیبت نعمانی: ص 214 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 115 غ معجم احادیث امام مهدی (ع): ج 3 ص 30.
[837]- غيبة الطوسي: ص339، بحار الأنوار: ج52 ص101.
[838] - غیبت طوسی: ص 339 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 101.
[839]- أي جدب وقحط، منه (ع).
[840]- كمال الدين: ص348، بحار الأنوار: ج52 ص 212، معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) : ج3 ص422 .
[841] - منظور خشکسالی و قحطی است؛ از ایشان (ع).
[842] - کمال الدین: ص 348 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 212 ؛ معجم احادیث امام مهدی (ع): ج 3 ص 422.
[843]- الكافي: ج1 ص255، بصائر الدرجات: ص105، بحار الأنوار: ج52 ص110.
[844] - کافی: ج 1 ص 255 ؛ بصائر الدرجات: ص 105 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 110.