جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين
روشنگریهایی از دعوت نوح ع
۱- نوح ع اولین پیامبر اولو العزم مبعوث شده، و دعوت او برای قومش، آمیخته با نرمی و موعظهی نیکو بود و پیدا است که حتی انذار دادن در دعوت نوح ع در چنین قالبی ریخته میشد «(من جز بيم دهندهای آشکار نيستم)». ایشان ع حتی در انذار دادن نیز به آنان سخت نگرفت؛ علی رغم اینکه آنها طغیانگر و متکبر بودند «(گفتند: ای نوح، اگر دست برنداری، به طور قطع سنگسار خواهی شد)».
این سخن ایشان ع در سورهی اعراف میباشد: «(آيا به شگفت آمدهايد از اينکه بر مردی از خودتان از جانب پروردگاتان وحی نازل شده است تا شما را بترساند و باشد که پرهيزگاری پیشه کنید و مورد رحمت قرار گيريد؟!)».
و همچنین میفرماید: «(و نوح را بر مردمش به پيامبری فرستاديم. گفت: من برای شما بيمدهندهای آشکار هستم * که جز خدای يکتا را نپرستيد؛ زيرا از عذاب روز سخت بر شما بيمناکم)».
و همچنین ایشان ع میفرماید: «(گفت: ای قوم من، چه میگوييد اگر از جانب پروردگارم حجتی به همراه داشته باشم و او مرا رحمت خويش ارزانی کرده باشد در حالی که شما از ديدن آن ناتوان باشيد؛ آيا در حالی که خود نمیخواهيد، شما را به اکراه به قبول کردن آن واداريم؟!)».
یک بار انذار همراه با رحمت و مهربانی است و بار دیگر همراه با ترسانیدن آنان از عذاب. این نرمش از سوی نوح ع، یا از روی تقیه و پرهیز از برخورد شدید با کافران و زیانهایی که به دنبال آن بر مؤمنین میرسد، میباشد و یا به جهت رقیق کردن دلهایشان و نرم شدن آنان، و در نهایت از روی اشتیاق به ایمان آوردن آنان؛ این احتمال آخری، محتملتر از تقیه میباشد؛ چرا که ایشان هنگامی که از سوی خداوند آگاه شد که از میان قومش غیر از افرادی که ایمان آورده بودند، کس دیگری ایمان نخواهد آورد، با آنان به سختی برخورد نمود و آنان را مسخره و تهدید مینمود و زحمت و سختی را به آنان وعده میداد. خداوند متعال میفرماید: «(و به نوح وحی رسيد که از قوم تو جز آن گروه که ايمان آوردهاند، ديگر ايمان نخواهند آورد؛ از کردار آنان اندوهگين مباش * کشتی را زير نظر و وحی ما بساز و دربارهی ستمکاران با من سخن مگوی، که همه غرقهاند * نوح کشتی میساخت و هر بار که مهتران قومش بر او میگذشتند، مسخرهاش میکردند. میگفت: اگر شما ما را مسخره میکنيد، زودا که ما هم همانند شما مسخرهتان خواهيم کرد * به زودی خواهيد دانست که عذاب بر چه کسی رسد و خوارش سازد و عذاب جاويد بر که فرود آيد)».
۲- صبر و مدارا: «(گفت: ای پروردگار من، قوم خود را شب و روز دعوت کردم.... پس به آواز بلند دعوتشان کردم * باز به آشکار گفتم و در نهان گفتم)».
صبر و مدارا دو عاملی هستند که برای ایمان آوردن کسانی که مورد دعوت قرار میگیرند، لازم میباشند. بسیاری از مردمی که به حق دعوتشان میکنید، در همان ابتدا ایمان نمیآورد و حتی با سختی و شدت با شما برخورد میکنند؛ ولی با گذشت مدتی، به توفیق ایمان آوردن به حق نایل میشوند و چه بسا خود، از دعوتکنندگان مخلص به سوی حق گردند.
۳- پناه بردن به خداوند و توکل به خداوند سبحان و اعتماد داشتن به نقشه و تدبیر او سبحان و متعال، و حتی درخواست یاری از خداوند پس از نا امید شدن از ایمان آوردن کسانی که بر کفر باقی مانده بودند: «(من مغلوب شدهام؛ پس یاریام کن)».
۴- رحمت و شفقت بر مؤمنین و بال گشودن برای آنان و نادیده گرفتن گذشتهشان پیش از داخل شدنشان به دعوت ـاین گذشته به هر صورت که میخواهد بوده باشدـ و حتی دفاع از این گروه اندک و گرامی داشتن آنان: «(گفتند: آيا به تو ايمان بياوريم و حال آنکه فرومايگان پيرو تو هستند؟ * گفت: من به کارهايی که انجام میدهند، آگاهی ندارم * اگر میفهميد، حساب ایشان تنها با پروردگار من است * و من طرد کنندهی مؤمنان نمیباشم * من جز بيم دهندهای آشکار نيستم)».
۵- کار پیوسته برای نجات از سیل. این کار با ساختن کشتی مبارک و تهیهی آذوقه برای مردم و حیوانات و تهیهی امکانات و افراد، صورت پذیرفت. نباید تصور شود که این، موضوعی سهل و آسان است؛ بلکه برعکس، کاری است دشوار. کسی که اقدام به این عمل میکند، باید با مشکلات بسیاری روبهرو شود؛ مخصوصاً زمانی که از طرف قومش طرد شده باشد؛ در نتیجه این شخص امکانات زیادی برای انجام دادن این کار بزرگ و مهم در اختیار ندارد. از اینجا میتوانیم متوجه شویم که صبر نوح تا چه اندازه بزرگ، و تا چه حدّی توکل و اعتماد او بر خداوند یگانهی قهّار عظیم، و تا چه حد رحمت و فضل الهی که شامل نوح شد، بزرگ و عظیم بود؛ ایشان ع با دستانی که از هر چیزی جز رحمت خداوند خالی بود، کار میکرد و در جامعهای به فعالیت میپرداخت که چیزی جز ریشخند و استهزا و مسخره کردن، نمیشناختند.
۶- یقین. منظورم یقین به وجود خداوند سبحان یا نسبت به نبوّتش ع نیست؛ بلکه منظورم یقین داشتن به پیروزی بر ستمگران و مُسلّط شدن بر آنان میباشد. این یقین آن قدر نوح ع با ارادهای نموده بود که رسالت آسمانی را به انجام برساند، بر آزار و اذیتها صبر پیشه کند و مسخرهکردن قومش، برایش مهم نباشد؛ حتی او کسی بود که آنان را مسخره میکرد؛ چرا که به سخن خداوند متعال اطمینان کامل داشت: «(قطعاً ما دربارهی بندگانمان که به رسالت میفرستيم از پيش تصميم گرفتهايم * که هر آينه آنان، یاریشده هستند * و لشکر ما پیروز است)».
خلاصه:
دعوت به حق با نرمی و رقّت و مهربانی. سپس اصرار ورزیدن بر رحمت و مهربانی به کسی که به حق ایمان آورده است و صبر در برابر کسی که در همان ابتدا ایمان نمیآورد، شاید پس از آن به حق ایمان آورد، و فعالیت شبانهروزی و در نهان و آشکار برای رسانیدن حق، بدون اینکه خسته و ناتوان گردد «(و چيزی مده که بيش از آن چشم داشته باشی)». در تمامی این وضعیتها باید به یاری الهی یقین داشت، به خداوند پناه برد، در پناهگاه او قرار گرفت و به او توکل نمود؛ توکلی حقیقی، به این معنا که بنده مصداق این آیهی کریم شود «(هیچ نیرویی نیست مگر به خداوند)».