جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
این گفته که جهان از انفجارِ بزرگ از یک تکینگی (singularity) پدید آمده، به آن معنا است که هستی در ابتدا از چیزی شبیه سیاهچاله یا بهطور دقیقتر از مرکز سیاهچاله پدیدار گشته است؛ چرا که اگر طبق مدل استاندارد، هستی را به آغاز احتمالیش بازگردانیم و سیارات، ستارگان، کهکشانها و همه چیز موجود در هستی را در یک فرآیند بازگشت به ابتدا، به آغازش یعنی زمان صفر ببریم، با حجم صفر روبرو خواهیم شد؛ به طوری که دیگر نه مادهای در کار است، نه فضایی و نه زمانی؛ و در عین حال چگالی و نیروی گرانش بسیار زیاد خواهد بود. یعنی بهطور خلاصه ما با یک تکینگی روبرو خواهیم بود. در تکینگی، قوانین جاری فیزیک از درجهء اعتبار ساقط میشود و از همین رو قوانینی که رخدادهای تکینگی را بهطور دقیق توصیف کند، وجود نخواهد داشت.
برای توضیح بیشتر ایدهء انفجار بزرگ، بهسراغ سیاهچاله میرویم. مرکز سیاهچاله نیز دارای تکینگی است. همچنین آنگونه که برخی فیزیکدانان نظری احتمال دادهاند، سیاهچاله با وقوع انفجار به پایان خود میرسد. در اینجا تعریف سیاهچاله را دوباره تکرار میکنم:
سیاهچاله، یک جرم مادی است که در ابتدای شکلگیری هستی، فشار بسیار زیاد محیط خارج از آن، چگالی آن را بسیار بالا برده، به طوری که در پایان، به یک سیاهچالهء کوچک تبدیل شده است. این نوع که سیاهچالهء اولیه نامیده میشود، یک نوع فرضی است؛ زیرا تا کنون دلایل مستحکم و ملموسی بر وجود آن یافت نشده است.
یا طبق تعریف دیگر، سیاهچاله عبارت است از ستارهء بزرگی که بههنگام پایانیافتن انرژی هستهای خود، بهدلیل جاذبهء زیادی که دارد، متراکم شده و در خود فرو میریزد.
وقتی در یک ستاره، نیروی انفجارهای اتمی که با مقاومت در برابر جاذبه باعث میشود حجم و اندازهء ستاره محفوظ بماند، از دست میرود، نیروی جاذبهء درونی ستاره برتری مییابد و باعث کوچک شدن ستاره، فروپاشی کامل آن و نیز خم کردن کامل زمان-مکان میشود. اندازهء سیاهچالهء فرضی، به چگالی و دوران آن بستگی دارد. جسمی که وارد افق رویداد شود، نمیتواند از سیاهچاله بگریزد. افق رویداد، مرزی است که در پایینتر از آن نور بهدلیل جاذبهء شدید سیاهچاله، قادر نیست از آن بگریزد. واضح است که بیشترین سرعت شناختهشدهء علمی در حال حاضر به نور تعلق دارد و این سرعت یک ثابت کیهانی به شمار میآید. پس از افق رویداد در همسایگی سیاهچاله، به سمت خارج از آن، بلافاصله یک منطقهء فرضی در فضا وجود دارد که نیروی جاذبه و نیروی الکترومغناطیسی در آنجا اثرگذارند و در این منطقه نوسانات یا ناپایداریهای کوانتومی به وقوع میپیوندند که عبارت است از زوج ذرات مجازی که با هم ظاهر میشوند و یکی، دیگری را نابود میسازند و به این ترتیب، چیزی که در واقع، وجود نداشته است، از عدم، موجودیّت مییابد. برخی از این ذرات مجازی که انرژی مثبت و یا منفی دارند، ممکن است سبب سقوط همدیگر در سیاهچاله شوند و ذرات یا ضدذرات واقعی با انرژی منفی در داخل سیاهچاله بیافریند که این به علت جاذبهء شدید سیاهچاله صورت میگیرد. بهدنبال آن، ذرهء مجازی در مقابل ذرهء واقعی سقوط کرده در سیاهچاله پدید میآید که یا زوجش را دنبال میکند و در سیاهچاله سقوط مینماید و یا ممکن است انرژی مثبت آن را قادر سازد از سیاهچاله فرار کند و ذرهای واقعی پدید آورد. این همان تابشی است که از سیاهچاله ساطع میگردد. بر این اساس انرژی مثبتی که از سیاهچاله به بیرون تابیده میشود، با ذرات دارای انرژی منفی که در داخل سیاهچاله سقوط کردهاند و بر اساس معادلهء اینشتین، از جرم تخمین زده شده برای سیاهچاله کم میکند، معادل میباشد. بر اساس معادلهء اینشتین، انرژی برابر است با حاصلضرب جرم در مربعسرعتنور ( Ε=mc² ) به این ترتیب از آنتروپی سیاهچاله کاسته میشود؛ ولی آنتروپیِ تابشیِ ساطعشده از سیاهچاله و نیز افزایش حرارت سیاهچاله، کاهش آنتروپی آن را جبران میکند. این رویداد با قانون دوم ترمودینامیک سازگار است؛ قانونی که میگوید: “وقوع هر تغییر خودکار در یک سیستم فیزیکی، الزاماً با افزایش مقدار آنتروپی آن همراه است” یا “در چرخهء برگشتپذیر (حالت تعادل)، آنتروپی ثابت است، اما در چرخهء برگشتناپذیر (عدم تعادل)، باید بر مقدار آنتروپی افزوده شود”.
آنتروپی عبارت است از مقدار بینظمی در سیستم؛
و بر اساس قانون دوم ترمودینامیک:
در یک سیستم بسته، کاهش آنتروپی غیرممکن است.
همانطور که هنگامی که دو سیستم با هم به مبادلهء انرژی بپردازند، آنتروپی کلی در این دو کاهش نمییابد.
در سیستمی که گرما از دست میدهد، آنتروپی کم میشود و در سیستمی که گرما به دست میآورد، افزایش مییابد.
در مورد سیاهچالهای که جرمش را از دست میدهد ـ سیاهچاله پرتوزا ـ آنتروپی در آن باید رو بهکاهش نهد، از آنجا که با یک سیستم غیرمعکوس روبرو هستیم، الزاماً آنتروپی باید در آن افزایش یابد؛ به این علت که ذراتی که در ابتدا از آن خارج میشوند، معادل کاهش (آنتروپی) میباشند ولی با زیاد شدن درجهء حرارت، درنهایت آنتروپی افزایش مییابد و به این ترتیب قانون دوم ترمودینامیک نقض نمیشود.
با استمرار این فرآیند، در نهایت به سیاهچالهای میرسیم که جرم بینهایت کوچک و گرمای بسیار زیادی که نزدیک به بینهایت است، دارد. استیون هاوکینگ میگوید:
1. المصدر (هوكنج - موجز تاريخ الزمن).
«کاملاً روشن نیست که وقتی جرم سیاهچاله در نهایت بسیار کوچک میشود، چه روی میدهد. بهترین تخمین معقول آن است که سیاهچاله بر اثر یک انفجار تابشی عظیم و پایانی که معادل میلیونها بمب هیدروژنی است، به طور کامل ناپدید میشود »(1).
1. مصدر : هاوکینگ، تاریخچهء زمان.
بر اساس نظریهء انفجار بزرگ، کیهان از یک تکینگی (مشابه تکینگی موجود در دل سیاهچاله) آغاز شده است. بنابراین سرآغاز کیهان یک تکینگی است که حجم آن برابر با صفر میباشد. در آن هنگام، فضا و آنچه بهنام ابعاد چهارگانه معروف است وجود نداشت، و دما و چگالی بسیار بالا بود. به این ترتیب نیروی گرانش در نهایت باعث پیدایش انرژی غیرقابلکنترل شده و سپس انفجار بزرگ روی داده است ـ همانطور که در مورد سیاهچاله بیان شد ـ این انفجار به پیدایش هستی منجر شد و با گذشت میلیاردها سال، به شکلی که امروز آن را میبینیم، رسیده است.
*****