جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
از مطالب پیشین روشن شد که در مکانیک کوانتوم یک سری اشکالات واقعی یا حداقل محدودهای غبارآلود و گیجکننده - بهویژه در خصوص موضوع احتمالات و عدم قطعیت - وجود دارد و مکتبهای بور، هایزنبرگ و دیگران قادر نیستند دربارهء سرنوشت سایر احتمالات مورد انتظار برای ذره یا موج که به هنگام رصد و فروپاشی تابع موج ثبت نمیگردد، هیچ پاسخ قانعکنندهای ارائه نمایند. یک دانشجوی دکترای دانشگاه پرینستون به نام هیو اِوِرت برای حل این مشکل، ایدهء چند جهانی را مطرح نمود:
2. المصدر (جريبين - البحث عن قطة شرودنغر): ص258.
«اهمیت کار اِوِرِت که در سال ۱۹۷۵ منتشر شد در این است که او این ایدهء غریب خیالی را انتخاب کرد و با استفاده از قوانین تئوری کوانتومی، آن را بر پایههای استوار ریاضی بیان نمود. اینکه ما حدسی دربارهء طبیعت کیهان ارائه دهیم، یک مطلب است، اما اینکه این حدسیّات را در قالب یک تئوری کامل و یکپارچه توسعه دهیم، مطلب دیگری است »(2).
2. مصدر : گریبین، تحقیق در مورد گربهء شرودینگر، ص۲۵۸.
در این جهانهای چندگانه، تمام رویدادهای دیگر که میتوانیم آنها را واقعیتهای جایگزین بنامیم واقع میشوند و اتفاق میافتند، هرچند ما از این احتمالات فقط یکی را میببینیم و آن، همان واقعیتی است که شاهد و ناظر آن هستیم. یک پاسخ غیرمنطقی در این خصوص میتواند به این صورت باشد که سایر احتمالات، در لحظهء رصد، مخفی یا ناپدید شدهاند و لحظهء رصد، یکی از این احتمالات را که رویداد واقعی است بوجود آورده و دیگری را که واقعیت جایگزین است حذف نموده است. یک سخن نامعقول دیگر هم این است که مشاهدهگر و فرآیند سنجش، اثر نامفهومی در خلق واقعیت و پنهانسازی دیگر رویداد از خود بر جای میگذارد. به جای اینها، هیو پاسخی داده که مفادش چنین است: تمام این احتمالات در واقع موجودیّت دارد و تحقق یافتهاست، ولی در عوالم یا کیهانهای دیگر. به عبارت دیگر هیچ نوع فرو ریختن تابع موجی رخ نداده است، بلکه بیش از یک واقعیت حقیقی وجود دارد که در عوالم و جهانهای مختلفی به صورت تداخلی - که میتوان آن را در سطح کوانتومی سنجید و اندازه گرفت - نمود مییابد. وقتی ما یک ذره را مشاهده و اندازهگیری میکنیم، آنچه رخ میدهد، این است که ما یکی از این صورتهای واقعی را برمیگزینیم و به آن مینگریم. همین مشاهده باعث میشود که نتوانیم دیگر صورتهای واقعی را ببینیم و بسنجیم. بنابراین ما قادر هستیم فقط یکی از صورتهای واقعی را مشاهده کرده و اندازهگیری نماییم.
طبق این نظریه در آزمایش دو شکاف، هنگامی که یک الکترون به سوی دو شکاف ارسال میشود، و نمایشگر پشتی، اثر تداخل را به ثبت میرساند، به طور واقعی یک ذره از شکاف اول عبور کرده، و نیز یک ذره از شکاف دوم رد شدهاست. ولی هنگامی که ما دو شکاف را زیر نظر میگیریم و میبینیم که ذره از یکی از دو شکاف عبور کرده، آنچه رخ داده این است که ما آنچه را در یکی از کیهانها به وقوع پیوسته، میبینیم و آنچه را که در کیهان دیگری روی داده است، را نمیبینیم؛ زیرا همان مشاهدهای که ذره را رصد نموده، چشم ما را به روی آنچه در کیهان دیگر اتفاق افتاده، بسته است.
در حقیقت، این به آن معنا است که نه فقط کیهانهای متعددی وجود دارد، بلکه یک ذره نیز دارای بیش از یک موجودیّت میباشد؛ یعنی حداقل یک موجودیّت در هر کیهان، و این خود نشانگر آن است که ما نیز در سایر جهانها، موجودیّتهایی داریم.
بهعلاوه معنای مهمتر دیگری نیز از آن برداشت میشود؛ به این صورت که: علیّت به مکانیک کوانتوم بازمیگردد و رویدادهای کوانتومی، منطقی و دارای علت و سبب میشوند.
1. المصدر (جريبين - البحث عن قطة شرودنغر): ص257.
«در مورد گربهء شرودینگر: درک این موضوع، زمانی که دربارهء فرو ریختن تابع موج کل جهان صحبت میکنیم، مشکل است اما با استفاده از یک مثال ملموستر قادر خواهیم بود ببینیم که چگونه رویکرد اِوِرت یک گام به جلو را ارائه میدهد. حداقل در مورد گربهء واقعی که در جعبهء پارادوکس شرودینگر مخفی شدهاست، با استفاده از آنچه جعبه به عنوان یک مثال (که من برای نمایش قدرت تفسیر مکانیک کوانتومی چندجهانی ارائه میدهم) فراهم میآورد، بحث ما به پایان میرسد. مسئلهء عجیب این است که این رشته، به یک گربهء واقعی منتهی نمیشود بلکه به دو تا میرسد.
معادلات مکانیک کوانتوم به ما میگوید که در جعبهء معروف شرودینگر یک تابع موجِ گربهء زنده و یک تابع موج گربهء مرده وجود دارد که هر دو به یک اندازه واقعی هستند. تفسیر استاندارد کپنهاگن به این احتمالات از منظر متفاوتی نگاه میکند و میگوید که در واقع هر دو تابع به یک اندازه غیر واقعی هستند و هنگامی که داخل جعبه را نگاه میکنیم، فقط یکی از آنها صورت واقعی به خود میگیرد. تفسیر اِوِرت، معادلات کوانتومی را به طور کامل از هر نظر مورد قبول قرار میدهد و میگوید که هر دو گربه، واقعی هستند. یک گربهء زنده وجود دارد و یک گربهء مرده؛ اما این دو، در دو دنیای متفاوت قرار دارند. این طور نیست که اتم رادیو اکتیو داخل جعبه، واپاشی میکند یا واپاشی نمیکند، بلکه هر دو عمل را انجام میدهد. بسته به انتخاب، تمام جهان به دو نسخه از خودش تبدیل میشود که در همهء جنبهها دقیقاً یکسان هستند، مگر اینکه در یکی اتم واپاشی کرده و گربه مرده است و در دیگری، اتم واپاشی نکرده و گربه زنده است. درست مثل یک داستان علمی تخیلی، اما بسیار عمیقتر از هر داستان علمی تخیلی دیگر که بر اساس معادلات دقیق ریاضی بنا شده، یک رشتهء منطقی و پیوسته از حروف مکانیک کوانتومی است که رخ میدهند »(1).
1. مصدر : گریبین، تحقیق در مورد گربهء شرودینگر، ص۲۵۷.
براساس راهحل قدیمیِ این اشکال، تمام حالتها و احتمالات در هم تنیده و قابل وقوع هستند، ولی به هنگام رصد، این حالات از یکدیگر جدا شده و فقط یکی از آنها – که همان حالت واقعی است - برای ناظر متجلی میشود و نمود مییابد. در اینجا تفسیری برای پنهان شدن دیگر حالتها یا احتمالات به عنوان واقعیتهای جایگزین وجود ندارد؛ گویی اصلاً هیچچیز واقعی در تفسیر کپنهاگن یافت نمیشود. ولی در راهحلی که هیو اِوِرت ابداعکننده آن است، همهء حالتها یا احتمالات جامهء عمل میپوشند و اینگونه نیست که فرآیند مشاهده یا سنجش، برخی از این حالتها را پدید آورد و برخی را مهمل بگذارد؛ زیرا به هنگام مشاهده، تمام احتمالات یا حالتها واقعی بوده و خلق شدهاند، ولی در بیش از یک جهان. آنچه ناظر میبیند، فقط حالتی است که در یکی از این جهانها رخ داده بهعبارت دیگر در نگرش چندجهانی، تمام احتمالات واقعی است ولی ما فقط آنچه مشاهده میکنیم را بهدست میآوریم و بهطور خلاصه این چیزی است که اتفاق میافتد. بنابراین ایدهء چندجهانی میتواند حدی برای مشکل احتمالات و پنهانشدن آنها را قرار دهد؛ یا همان طور که اینشتین در رد عدم قطعیت گفته است: “خدا با تاس بازی نمیکند”.
روشن است که تفسیر چندجهانی از آنجا که به معنی وجود بیش از یک واقعیت است، علیّت را نقض نمیکند و در نتیجه منطقیتر میباشد. بنابراین ما با مشاهدهء خود، فقط یک واقعیت را برمیگزینیم و به آن توجه میکنیم و به این ترتیب آن واقعیت، جزئی از دنیای ما میشود. در تفسیر چندجهانی، گذشته مشخص است، ولی این گذشته یا تاریخ، مربوط به بیش از یک جهان است. این مشاهدهء ما است که - از بین این تاریخهای واقعی - تاریخی خاص را برای کیهانی که در آن زندگی میکنیم، تعیین میکند و در نتیجه دیگر تاریخهای واقعی که به سبب مشاهدهء ما بوجود آمدهاند، باقی خواهند ماند. نتیجهای که از این مطلب میتوان گرفت این است که تشخیصی که ما از انفجار بزرگ داریم، دستکم به این معنا نیست که بقیهء احتمالات یا تاریخهایی که به این ترتیب پنهان شدهاند، غیر قابل بازگشت میباشند؛ چرا که اینها نیز تاریخهایی واقعی هستند و برای جهانهایی که بخشی از جهان برتر هستند، وجود دارند؛ در حالی که جهان ما نیز، جزئی از این مجموعه میباشد.
طبق تفسیر چندجهانی، شناخت آینده غیرممکن است، زیرا آینده به مسیرهای متعددی تقسیم میشود و ما در هر لحظهء معین، در یکی از این آیندهها به سر خواهیم برد.
این موضوع، ما را به یاد کلماتی که بیش از هزار و چهار صد سال پیش نازل شده است، میاندازد:
﴿ بزداید خدا آنچه را خواهد و بازنهد (ثبت کند) و نزد او است مادر کتاب ﴾ . (قرآن کریم، سورهء رعد، آیهء۳۹.) (خدا هر چه را بخواهد محو یا اثبات میکند و اُمّ الکتاب نزد او است)
فیزیک امروز بر درستی قرآن و بر اسلوب آل محمد (عليهم السلام) صحّه میگذارد؛ چرا که غیر از آنها کس دیگری آیهء مزبور را به “بداء”(*) تفسیر نکردهاست. بلکه مخالفان اهل بیت، بهدلیل عقیده به بدا به آنها خرده گرفتهاند. اکنون ما باگذشت بیش از هزار سال میبینیم که مکانیک کوانتوم درستی کلام آل محمد (عليهم السلام) در خصوص بدا را اثبات نمودهاست.
(*)- بَداء به معنای تغییر مُقدّرات غیرحتمی از سوی خداوند براساس اَفعال اختیاری انسان، و پارهای حوادث و وقـایع و تحـت شرایط و عوامل ویژه است. (مترجم)
همانطور که اشاره شد، نظریهء چندجهانی برای پاسخگویی به اشکال ثابت کیهانی دقیق بهمقداری که به ماده و کیهان محل زندگی ما اجازهء پیدایش میدهد مورد استفاده قرار میگیرد؛ چرا که وجود تعداد زیادی از جهانها، احتمالات فراوانی پیش روی ما مینهد و در آن صورت، عجیب و دور از ذهن نخواهد بود که یکی از این احتمالات، همان کیهان ما باشد که در آن به سر میبریم. پیشتر ضعف این راهحل در رفع اشکال مقدار دقیق ثابت کیهانی را بیان داشتهام.
*****