جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامآنچه گذشت برای اشاره به تحول، جهش و انتقال بزرگی که دههاهزار سال پیش برای هومو ساپینس حاصل شد و طبق اسنادی که به ما رسیده از بلاد سومر و اکد سر در آورد، کفایت میکند. با این حال بد نیست نگاهی گذرا داشته باشیم به منزلگاههای شناختهشده که بر مطالب گفتهشده تأکید میکنند و چشمانداز بهتری را بر حقایق متونی که از سومر و اکد به ما رسیدهاست ارائه مینمایند.
******
برخی یا بیشتر پژوهشگران تاریخ خاور نزدیک یا خاور میانهء باستان، دین را صرفاً زاییدهء طبیعت انسانی میدانند که شروع آن از مقدسسازی ایشتار، الٰههء زن، با نامهای متفاوتی که داشته و مجسمههایی که از او در اندازههای مختلف در تمدنهای خاور نزدیک باستان یافتشده و تاریخ آن به بیش از نُههزار سال پیش از میلاد میرسد، آغاز گشتهاست. آنها تحلیلی بر سرآغاز دین ارائه نمودهاند به این صورت که در ابتدا، جنس ماده در قالب مادر، بر جامعهء انسانی سیطره و تحکم داشتهاست؛ زیرا فرزندان بهدور مادر اجتماع مینمودند و غیر از او وابستگی و انتساب دیگری نمیشناختهاند. به این ترتیب از دید این عده، جنس مؤنث (ایشتار، مادر والا) مقدس شمرده و برای او پیکرههایی ساخته شد. جامعهء انسانی پس از کشف کشاورزی و بهدنبال آن، دست یافتن به ثبات و نیز ساختن خانه و خانواده، به جامعهای مردسالار تبدیل شد، و این تغییر بهنوبهء خود خدایان مذکر را وارد معابد نمود. به این ترتیب دینی پایهگذاری شد که مدتها بعد به یهودیت، مسیحیت، اسلام و غیره تکامل یافت.
ولی اینها که نظریهء خود را بر پایهء پیکرههای باستانی زنانه استوار میسازند، از یاد میبرند که نظریهء آنها میتواند بهراحتی مورد شک و خدشه قرار گیرد؛ با این فرض که این پیکرهها برای تحریک غریزهء جنسی ساختهشده و به چیز مقدسی اشاره ندارد. یک کاوشگر زبده و دانا با دیدن مؤنث مقدسی که در زمانی مشخص برای او مجسمهای ساختهشده چنین نتیجه نمیگیرد که هر تمثال زنانهای که پیش از آن ساختهشده نیز برای چنین مقصودی میباشد. این نظریه که "انسان دورهء باستان ابزاری برای تحریک غریزهء جنسی میساخته" موجود است و برخی باستانشناسان آن را مطرح نمودهاند.
علاوه بر این، در برخی متون باستانی، الٰههء ایشتار یا اینانا در بلاد سومر و اکد با ویژگیهای دنیایی که انسان در آن زندگی میکند، توصیف شدهاست و در این متون، ایشتار نه تنها مادر نیست، بلکه حتی یک مؤنث واقعی هم بهشمار نرفتهاست.
بلكه این دنیا بود که پادشاهی دُموزی را هنگامی که بر تخت نشست و تاج به سر کرد و بر خلاف دیگر پادشاهان از خضوع و کُرنِش در برابر او ابا ورزید، نپذیرفت و دنیا، دموزی (فرزند نیکوکار) را به شیاطین تحویل داد تا او را به قتل برسانند:
1. المصدر (كريمر - من ألواح سومر).
« "اینانا" (ایشتار) رهسپار دو شهر سومری "اما" و "بادتیپرا" میشود، و خدایان این دو شهر، همانطور که پیشتر گفتیم، با خضوع و خشوع او را سجده میکنند و به این ترتیب خود را از چنگال اهریمن نجات میدهند. سپس به شهر "کلاب" که خدای حامی آن دموزی است میرسد. دنبالهء منظومه از این قرار است:
"دموزی" (تَموز) لباسی فاخر به تن کرد و بر تخت تکیه زد،
شیطانها از رانهایش گرفتند. ...،
هفت شیطان به سویش حمله بردند، آن گونه که بر بالین بیماران حملهور میشوند،
چوپانان از نواختن نای در پیشگاه او دست کشیدند،
"اینانا" چشم بر او دوخت، با دیدهء مرگ به او خیره شد،
با خصومت با او صحبت کرد، کلماتی از روی خشم و عصبانیّت،
با صدای بلند او را گنهکار خواند:
"سزای اوست، ببریدش"»(1).
1. مصدر: کریمر، از الواح سومر.
این همان دنیایی است که وقتی گیلگمش بر تخت نشست و تاج به سر کرد، از خضوع و کرنش در برابرش امتناع ورزید:
1. المصدر (طه باقر - ملحمة جلجامش).
«گیلگمش لب به سخن گشود و به ایشتار شکوهمند پاسخ داد: ...
چنانچه با تو ازدواج کنم، به چه نکویی خواهم رسید؟
تو!
تو جز آتشدانی که در سرما خاموش میشود، نیستی،
تو چون دری ناقص میمانی که بوران و باد را مانع نیست،
تو کاخی هستی که درون آن شیرمردان شکست میخورند،
و فیلی هستی که کجاوهاش را ویران میسازد،
تو همچون قیری که حامل خود را به آلودگی میکشاند و مَشکی هستی که حاملش را خیس میکند،
تو سنگ مرمری هستی که دیوارش فرو میریزد،
تو چون سنگ یشمی هستی که دشمن رو به آن کرده، فریبش را میخورد،
تو کفشی هستی که پوشندهاش را میگزد،
بر عشق کدام یک از عاشقانت پایدار ماندهای؟
و از کدام یک از بندگانت همیشه راضی بودهای؟ .................»(1).
1. مصدر: طه باقر، حماسهء گیلگمش.
بهطور کلی این نظریه که اصل دین عبارت است از الوهیّت قائلشدن برای مؤنث مادر، فاقد دلایل علمی استوار میباشد و بهگمانم نیازی به ارائهء ردیهء تفصیلی برای آن نیست.
با این حال ضروری میبینم اشاراتی به خاستگاه الٰهی دین سومری داشته باشم و دلایلی را بر آن بیان نمایم. بنابراین موضوع برمیگردد به اینکه ثابت شود دین سومری، دینی است الٰهی، باسابقه و تحریفشده. در اینجا به دنبال آن هستیم نشان دهیم سومریانی که وضو گرفتن با آب، نماز، روزه، دعا و تضرع را میدانستهاند، ملتی دیندار بودهاند و دین آنها نیز دینی الهی بودهاست. در حماسهها و داستانسراییهای مردم سومر، پیشگوییهایی غیبی وجود دارد که هزاران سال پس از زمان پرداختن سومریان به آنها به وقوع پیوستهاست.
البته ممکن است دین آنها در برخی دورهها تحریف شدهباشد ولی به هر حال این دین، الهی است؛ همان طور که مردم مکه نیز پیرو دین حنیف ابراهیمی تحریفشده بودند، و بتها را عبادت میکردند و آنها را مقدس میشمردند. امروزه نیز سلفیها یا وهابیها که بتپرست و وارثان بتپرستان قدیم مکه هستند، میگویند ما مسلمانیم؛ حال آنکه آنها بت بزرگی را که به باورشان در آسمان است و در زمین وجود ندارد، میپرستند. بتی که واقعاً دو دست دارد و در هر دست انگشتانی، دو پا دارد و دو چشم. مقولهء تحریف دین الٰهی پیشتر وجود داشتهاست و همچنان ادامه دارد.
اگر ما به سرآغاز پیدایش دین الٰهی بازگردیم، میبینیم که آدم اوّلین ، دین الٰهی را به زمین آورد. در این دین داستانهایی از فرزندان نیکوکار وی که پس از او آمدند درج شدهاست. فرض بر این است که مردم طبق سنّت دیرینهء خود این داستانها را بهیاد بسپارند، روایت کنند و برای یکدیگر به ارث بگذارند.
گاهی اوقات حکایتها و حماسههای سومریان، چیزی جز نقل برخی از این داستانهای مقدس موروثی نمیباشد. سومریان داستان طوفان را با جزئیات فراوان، مدتهای مدیدی پیش از تورات روایت کردهاند:
1. المصدر (كريمر - من ألواح سومر): ص251 ـ 252.
«طوفان - نخستین نوح:
پس از آنکه "جورج اسمیت" از کارکنان موزهء بریتانیا لوحهء یازدهم منظومهء گیلگمش را کشف کرد و رموز آن را گشود، معلوم شد داستان طوفان نوح که در تورات آمده، ساخته و پرداختهء ذهن نویسندگان اَسفار تورات نبودهاست. داستان طوفان بابلی هم اصل و منشأ سومری دارد. در سال١٩١٤ "ارنوپوبل" قطعهای را که یکسوم پایینِ یک لوح ششستونی از مجموعهء "نیپور" موزهء دانشگاه پنسیلوانیا است، را منتشر کرد. مضمون این لوحه بیشتر مربوط به داستان طوفان است. تاکنون نسخهء دیگری از این سند منحصر به فرد، به دست نیامده است ... با همهء شکستگیها و نقصهای لوحه، مطالب آن بسیار ارزشمند میباشد، ... مسألهء آفرینش انسان و اصل حکومت سلطنتی در این لوحه بیان شده و از آن چنین برمیآید که پیش از طوفان حداقل پنج شهر وجود داشته است »(1).
1. مصدر: کریمر، از الواح سومر.
البته ممکن است بعضی از این داستانها ـ خصوصاً از دیدگاه ادیان دیگر ـ تحریفشده باشند، و دلیل آن هم گذشت زمان و داخل شدن حال و هوای متغیر انسانی و وسوسههایش در آن باشد، ولی آیا هر متن تحریفشدهای کاملاً عاری از حقیقت میباشد؟!!!
آیا هیچ پرسیدهایم میراث آدم و نوح کجا رفته است؟!!
و این میراث در زمان سومریان و اکدیان کجا بوده است؟!!
بر سر میراث دین الٰهی که پیش از طوفان بود چه رفتهاست؟!!
عاقلانه نیست که حضرت نوح و همراهانش به انتقال بز و گاو اهتمام ورزند ولی از انتقال دین الٰهی از زمان حضرت آدم (عليه السلام) که در سینههایشان بود غفلت نمایند. حتماً میبایست انسانیت پس از حضرت نوح (عليه السلام) - که در سومریها یا اکدیها و وارثان آنها یعنی بابلیها و آشوریان نمایان بود - و میراث نوح و آدم و آرمانهای مقدس، در داستانهایی که گرچه به صورت تحریفشده، نسلبهنسل دستبهدست میشد، به آیندگان به ارث میرسید؛ همانطور که تاریخ پادشاهان و کشاورزان و صنعتگران به ایشان انتقال یافت. نتیجه اینکه دین سومری همان دین تحریفشدهء آدم و نوح میباشد، که چه بسا برخی اوقات با الٰه دانستن هر چیزی که از این قابلیت برخوردار باشد -مانند دنیا و افراد صالح- همراه بوده است.
یک مثال در مورد تحریف: تحریف حماسهء گیلگمش که از طریق کاوش آثار باستانی بدست آمدهاست،
كه بر دو مطلب دلالت دارد:
اوّل: اینکه حماسهء گیلگمش متنی دینی است؛ زیرا معمولاً کسی پیدا نمیشود که بخواهد متون ادبی را دستکاری و تحریف کند.
دوّم: اینکه متن حماسهء گیلگمش که بهدست ما رسیده است قطعاً خالی از تحریف نیست.
١. طه باقر - من أبرز علماء الآثار في العراق - ( 1912 - 1984) له مؤلفات عدديدة اهمها ترجمته لملحمة جلجامش.
طه باقر(١) میگوید:
١- طه باقر (١٩١٢ تا ١٩٨٤) یکی از برجستهترین باستانشناسان عراق است. وی تألیفات فراوانـی دارد کـه مهمتـرین آنهـا ترجمهء حماسهء گیلگمش به زبان عربی است.
2. المصدر (طه باقر - ملحمة جلجامش).
«شاید جالبترین چیزی که کاوشگران اخیراً در سایت باستانی معروف به "سلطانتپه" در جنوب ترکیه نزدیک به حرّان به دست آوردهاند، بخشهایی از حماسه و نیز نامهء شگفتآوری است که یک نویسندهء قدیمی در سدهء دوّم قبل از میلاد دست به جعل آن زده باشد. این نامه از زبان گیلگمش خطاب به یکی از پادشاهان باستانی آمده و در آن گیگلمش از او خواسته است برای تعویذ(*) دوستش اِنکیدو ، سنگهای قیمتی به وزن سی من ارسال کند »(2).
2. مصدر: طه باقر، حماسهء گیلگمش.
(*)- تعویذ، دعا یا سنگ یا جسم دیگری است که برای محافظت همراه کسی میکنند. (مترجم)
3. المصدر (فيروللو - أساطير بابل وكنعان).
«با مقایسهء این قطعههای اصلی متنوع با متن نینوایی، اطلاعات گرانبهایی بهدست آمد. نه فقط خللها و نواقص متن پر شده بود، بلکه کاملاً مشخص شد که در دورهء آشوریان، قصیدهء گیلگمش به یک صورت نبودهاست. این خود دلیلی است قاطع بر اینکه اسطورهء مزبور نسلبهنسل، بهمیزان قابل توجهی تکامل و تغییر یافته است. به عبارت دیگر نویسندگان تنها به نسخهبرداری از متن قدیمی به صورتی امانتدارانه و حرفهای بسنده نکردهاند بلکه در آن دست برده، بر متن افزوده و یا از آن کاستهاند. این خود دلیل یا بخشی از دلایلی است بر تأیید این نظریهء منتشرشده (گرچه با اشکال و ایراد) مبنی بر اینکه شرق هیچگاه در خود فرو رفته و ایستا نبوده و نیست »(3).
3. مصدر: ویرولو، اسطورههای بابل و کنعان.
اگر برای تحریف متون مکتوب، تلاشهایی هدفمند وجود داشتهاست، قطعاً در مورد متون شفاهی مربوط به دوران پیش از عصر نوشتن، اوضاع وخیمتر بوده و یقیناً در معرض تحریف بزرگتری قرار گرفته، و بههنگام نوشتهشدن در دورهء ابتداییِ تدوین و کتابت، به همان صورت تحریفشده نگارش یافتهاند. بنابراین میتوانیم با اطمینان بگوییم که داستان طوفان، ماجرای دموزی، قصهء گیلگمش و دیگر داستانهایی که خاستگاه سومری-اکدی داشته، پیش از دورهء کتابت به همان صورت اولیهای که داستانسرایان بیان کردهاند، نوشته نشدهاست.
*****