جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
داستان دین و دینداری سومریان، اکدیان و بابلیها در بینالنهرین، ماجرایی است که سر دراز دارد و چه بسا بتوان آن را بزرگترین قصهء دینی که تاریخ کهن نقل نمودهاست و نیز باستانیترین مورد در تاریخ بشر نام نهاد. این داستان نه تنها آکنده از تعداد زیادی خدایان یا الٰههها است، بلکه در دین سومری به صورت سمبلیک بر فردی عادل که نجاتدهندهء انسان از حیوانیّت او میباشد اشاره شده است؛ صورت سمبلیکی که تقریباً هیچ دینی از آن بیبهره نیست.
کسانی که میپندارند دین سومری بهدلیل داشتن خدایان فراوان، نوع عقبماندهای از ادیان اولیه است، باید در فرضیهء خود تجدیدنظر کنند و با دقت بیشتری دست به پژوهش بزنند، زیرا دین سومریان از ادیانی که پس از آن آمدند، عقبماندهتر نبودهاست؛ البته اگر نگوییم دین سومری پایه واساس ادیان بعدی بشر را تشکیل میدهد. خدایان پرشمار که خود سومریان آنها را الٰهه نام نهادهاند در برخی داستانها، حماسهها و لوحهای گلی سومری بعضاً بهصورت انسان، پادشاه و فرمانرواهایی که ازدواج میکنند، تولیدمثل میکنند، کشته میشوند، مورد ستم قرار میگیرند و مردم بر آنها میگریند، توصیف شدهاند؛ بهعبارت دیگر آنها فقط سمبلیک و نمادین هستند. مثلاً هنگامی که میبینیم الٰههء ایشتار بر هلاکشدگان طوفان نوح (اوت ناپیشتیم) میگرید، درک این مطلب که وی همان “دنیا” است، دشوار نمیباشد:
1. المصدر (طه باقر - ملحمة جلجامش).
«سپس ایشتار چون زنی در هنگام زایمان بانگ برآورد و با صوتی حزین مویه آغاز کرد: افسوس که روزگار کهن به خاکستر تبدیل شد، چرا که در همراهی با خدایان به شَر حکم راندم. چگونه در همراهی با خدایان به شر حکم راندم؟ نابودی را بر مخلوقاتم چیره کردم، در حالی که من خود این مردمان را زاییدم. اینک آنان چون ماهیانی کوچک در آب پراکندهاند »(1).
1. مصدر: طه باقر، حماسهء گیلگمش.
چه بسا کسی که داستان دینداری سومریان را بخواند، چنین گمان کند که در حال خواندن داستان دین به صورت نمادین و سمبلیک میباشد، و گویی داستان ادیان سهگانه یا ماجرای منجی و رهاییبخش یا مهدی را مطالعه میکند. وی همچنین درمییابد که خدایان سومریها در حقیقت فقط عبارتند از افراد و نماد تمام چیزهایی که میتوان آنها را به حق یا به باطل به الوهیّت رساند؛ مانند پیامبران و جانشینان شایستهء خدا از فرزندان آدم (عليهم السلام)، و یا دنیا و منيّت و جماعت.
اکنون شایسته است بگوییم: هیچ عاقلی پیدا نمیشود که مدعی گردد همهء این دستآوردهای شگرف که آشکارا هزاران سال پیش بر صفحهء تاریخ نقش بسته، از هیچ و عدم بهوجود آمده یا از فرهنگی عقبمانده و بدوی تکامل پیدا کرده است؛ با وجود اینکه هیچ اثر و نشانی از این فرهنگ عقبماندهء تخیلی در دست نیست و خصوصاً پس از اینکه گفتههای خود سومریان هر دلیل و نشانهای بر وهم و تخیل را باطل میکند و هیچ دلیلی که نشان دهد فرهنگ، تمدن و سلوک والای سومریان از اقوام بدوی تکامل یافتهاست، وجود ندارد.
اکنون حق داریم بپرسیم: آیا این دستآوردها نشان از آن ندارد موجودی که چنین دستآوردهایی را تولید کرده یا آنها را به منصهء ظهور درآورده، ساختیافته و دارای نظم و نظام بوده و درنتیجه عامل مؤثر آن نیز نظمدهنده و دانا بودهاست؟ این خود ثابتکنندهء وجود خداوند میباشد. بهگمانم هر فرد عاقلی که از عناد و لجاج برکنار باشد، به این سؤال پاسخ مثبت خواهد داد.
و اما پایان این بخش: متن زیر نشان میدهد که فرهنگ سومری - بابلی در واقع فقط میراث فرهنگ و تمدن بشری ماقبل آن بوده و چه بسا این تمدن، از اخلاق و سلوکی والاتر و تکاملیافتهتر از آنچه از طریق الواح گِلین سومریها از فرهنگ سومری به ما رسیده برخوردار بوده است. در حماسهء
انمرکار و سرزمین ارته چنین آمده است:
1. المصدر (كريمر - من ألواح سومر).
«در روزگاران دیرین، سرزمینهای شوبر و همازی، و سرزمین چندزبانی سومر، سرزمین باعظمت فرمانروایی و قوانین مقدس، و سرزمین آوری، سرزمینی که چیزهای شایسته داشت، و سرزمین مارتو در امن و آسایش بود، در سراسر کیهان، یگانگی و وحدت بر مردم حکمفرما بود، و همگان با یک زبان، انلیل را میستودند. آن گاه پدری که سرور او است، پدری که شاهزاده است، پدری که پادشاه است، پدری که ....... کمی سخنان منقطع را ادامه میدهد، سپس پنج خط از متن خُرد شدهاست »(1).
1. مصدر: کریمر، از الواح سومر.
متن فوق تنها متنی نیست که دیدگاه سومریان نسبت به تمدن، فرهنگ و علوم خویش را تبیین مینماید. بسیاری از پژوهشگران سومرشناس یا محققانی که در خصوص تاریخ بینالنهرین باستان دست به کاوش میزنند، دریافتهاند این قومی که نسبت به ما، کهنترین تمدن زمینی بهشمار میرود، نهتنها خویشتن را میراثدار تمدنی (پیش از خود) میداند، بلکه اصل و اساس این تمدن، فرهنگ و علم را آسمانی و الٰهی بشمار میآورد.
١. شارل فيروللو (Charles Virlleaud) (1879م- 1968م) بروفسور فرنسي وأستاذ في جامعة السوربون وباحث متخصص بالدراسات السامية والسومرية والإيرانية.
شارل ویرولو(١) میگوید:
١- شارل ویرولو (Charles Virlleaud) (۱۸۷۹تا۱۹۶۸) پروفسور فرانسـوی و اسـتاد دانشـگاه سـوربن بـود. وی محقـق متخصص در زمینهء تحقیقات سامی، سومری و ایرانی بود.
٢. المصدر (فيروللو - أساطير بابل وكنعان).
«بنابر عقیدهء بابلیها، دستیابی انسانها به آنچه بشر و حیوان را از یکدیگر تمییز میدهد، از قبیل شخمزدن مزارع و شهرسازی، نه از راه جستجو و کندوکاو و نه از راه تجربهاندوزی و تلاشهای گوناگون و نه با کار گروهی صورت گرفته، بلکه دانش به صورت ناگهانی و یکجا از سوی خدایان به سوی آنان آمد »(٢).
٢. مصدر: ویرولو، اسطورههای بابل و کنعان.
در نوشتههایی که به خط خودشان نوشتهاند و به ما رسیده، اشاره شده است که آنها تمدن، فرهنگ و علومشان را از پیشینیان خود به ارث بردهاند. نظر آنها درباره پیشینیان خودشان این گونه است که از اخلاق و علم فزونتری برخوردار بودهاند. مهمتر از همه، آنها داستان کاملی پیشروی ما میگذارند و مجالی برای گمانهزنی ملحدان بر جای نمیگذارند، چرا که توضیح میدهند منشأ و مبدأ این علوم و تمدن و فرهنگ، صبغهء آسمانی و الٰهی دارد. چگونه ملحدان از انسان عاقلی که عقلش را پاس میدارد، میخواهند چشم به روی این حقایق علمی ببندد و در پی سراب آنها بیفتد؛ حال آنکه این پندار و خیال نهتنها آنان را به هیچ واقعیت علمی راهنمایی نمیکند، بلکه صرفاً توهماتی است که بر پایهء هوا و هوس و نیز پشتپا زدن به واقعیتهای علمی باستانی و لجبازیکردن با این حقایق ثابتشده که هیچ شک و تردیدی در آن راه ندارد، بنا شدهاست. این دلایل همان نسخههای خطی هستند که به دست نیاکان ما در بلاد سومر و اکاد که مهد بشر و تمدن بشری میباشد، نوشته شدهاست و اگر ثابت گردد که انسانی که چنین صفاتی دارد و دارای چنین اندیشه و درکی در این سطح است، در دورهای خاص بهطور ناگهانی پیشرفت و جهش یافته، حکایت از آن دارد که مؤثری دانا باعث چنین پیشرفتی شده است.
******