جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامآنچه از الواح گلین سومری بدست آمدهاست، ادبیات را در قالب والاترین سطح ارزشهای اخلاقی و به بهترین صورت ادبی بیان میدارد. گاهی اوقات رمزآلود است و سمبلیک، با رمزهایی که نویسنده را از نوشتن دهها جمله بینیاز میسازد. محتویات این ادبیات مشتمل بر حکمت عالیه و موقعیتهای غمانگیز و دردناک است که بر وجدان انسانی اثر میگذارد و خواننده را به همدردی با این شخصیتهای آرمانی و حکیم وامیدارد؛ شخصیتهایی که از اخلاقی متعالی برخوردارند و برای دستیافتن به اهداف گرانمایهء خود در معرض شکنجه و قتل قرار گرفتند؛ مانند گیلگمش و دموزی. همچنین است تصویر نوحه و گریهء کسانی که این شخصیتها را یاری نرساندند؛ زیرا این شخصیتها مسائلی را بر محور عدالت مطرح میکردند و خود، مورد ستم قرار گرفتهبودند.
——————
اگرچه سومریها از این شخصیتهای بارز به الهه تعبیر میکنند ولی هنگامی که سرگذشت این شخصیتها را در الواح گِلین سومری بخوانیم درمییابیم که آنها نیز بشر بودهاند؛ یعنی میخوردند، میآشامیدند، میخوابیدند، ازدواج میکردند و فرزنددار میشدند. واضح است که این شیوه، تحریف دین الهی است و این الٰههها در واقع فقط عبارت از یک گروه غیبی که نشاندهندهء پیامبران و صالحان و فرشتگان، و نیز افراد نخبه و حتی دنیا میباشند. از زمانی که خدا آدم را خلق کرد، غلو و تحریف در دین وجود داشته و تاکنون نیز ادامه دارد. گاهی اوقات مراد از الٰه، خداوندگار مطلق نیست؛ بلکه منظور هر چیزی است که مورد اطاعت و بندگی قرار میگیرد. من در کتاب توحید، معنای الوهیت و ربوبیت را شرح دادم و گفتم که اینها الفاظی است که میتوان اصالتاً بر مخلوق اطلاق نمود (1).
——————
1. ( الوهیّت در مفهوم عام آن یعنی موجود کاملی که خلق برای تحصیل کمـال و برطـرف سـاختن نـواقص خـود، بـه او رو میآورند. الوهیّت نیز همانند ربوبیت است و همان طور که پدر به عنوان رئیس خانواده را شامل مـیشـود، جانشـین خـدا در زمین را نیز به این اعتبار که وی پروردگار زمین است، شامل میگردد. "و درخشید زمین به نور پروردگار خویش" (زمر، آیهء٦٩)، از امام صادق (ع) دربارهء آیهء فوق سؤال شد، فرمود: "پروردگار زمین، امام زمین است". به آن حضرت عرض شـد: هرگـاه ظهور کند، چه میشود؟ فرمود: "در آن صورت مردم از نور آفتاب و نور ماه بینیاز میشوند و به نـور امـام اکتفـا مـیکننـد". (تفسیر صافی، ج٤، ص٣٣١)، ربوبیّت در این عالم جسمانی هم مصداق دارد؛ یعنی کسی که متکفل برآوردهساختن نیازهای فرد دومی اسـت، و او در ایـن صورت مربی آن فرد میشود؛ زیرا در این عالم جسمانی، کاملکنندهء نقص او و برطرفسـازندهء احتیاجـاتش میباشـد. بنابراین در قرآن میبینیم که از زبان یوسف پیامبر (ع)، فرعون را پروردگار ساقیش تعبیر کرده اسـت: " و گفت بدان که میپنداشتش نجاتیابنده از آن دو یاد کن مرا نزد خداوند خویش پس فراموشش ساخت شیطان یادآوری خداوندش را پس ماند در زندان چند سال"(يوسف:٤٢) حضرت یوسف همچنین از عزیز مصر که متکفل معیشت او شده بود و به آنحضرت عنایت و توجهی خاص داشت، با عنوان "پروردگار من" یاد میکند: " و کام خواست زنی که در خانهاش بود از او و ببست درها را و گفت هان بشتاب گفت پناه برم به خدا همانا او پروردگار من نکو داشت جایگاه مرا همانا رستگار نشوند ستمکاران"(يوسف:٢٣). کسی که به حسب ظاهر و در این عالم جسمانی منزلتی نیکو به یوسف داده بود، عزیز مصر بود؛ چرا کـه در همـان سـوره آمـده اسـت: " و گفت آنکه خریدش در مصر به زن خود گرامی دار جایگاه او را شاید سودی به ما دهد یا برگیریمش فرزندی و بدینسان فرمانروائی دادیم به یوسف در زمین و تا بیاموزیمش از تعبیر خوابها و خدا چیره است بر کار او و لیکن بیشتر مردم نمیدانند"(يوسف:٢١).)
(به نقل از کتاب توحید، برای تفصیل بیشتر به این کتاب مراجعه کنید: احمد الحسن، کتاب توحیـد، تفسـیر سـورهء توحیـد، چاپ اول: ١٤٣١ه. ق، ٢٠١٠م.)
1. المصدر (كريمر - من ألواح سومر).
«این افسانه تصویری روشن از ویژگی بشری یا ویژگی تشبیه که خدایگان سومری به آن تصویر شدهاند برای ما پدیدار میسازد. حتی قدرتمندترین الٰههها و داناترین و حکیمترین آنها، ظاهر و افکار و اعمالی انسانگونه داشتهاست. بهعبارت دیگر الٰههها نیز مانند انسانها، خواستههایی داشتند، تدبیر میکردند، وارد عمل میشدند، میخوردند، مینوشیدند، ازدواج میکردند، خانواده تشکیل میدادند و از خانوادههای بسیاری مراقبت مینمودند. اینها دارای احساسات و عواطف انسانی بودند و نیز برخوردار از صفات ضعف بشری؛ و اگر چه این الٰههها صداقت و عدالت را بر دروغ و ستم ترجیح میدادند، ولی انگیزههایی که به اعمال آنها سمتوسو میبخشیده، بعضاً برای بشر روشن نبوده و چه بسیار مواردی که انسان از فهم آنها ناتوان و سرگشته مانده است »(1).
1. مصدر: کریمر، از الواح سومر.
با مطالعهء الواح گلین سومری درمییابیم که سومریان در ادبیات خود بهدنبال نجاتدهندهء انسان از حیوانیّت او هستند و برخی از این شخصیتهای لاهوتی را به صورت رهاییبخش، نجاتدهندهء منتظَر (مورد انتظار) و سمبل عدالت انسانی که سومریان ظهور او را انتظار میکشیدهاند، به تصویر درمیآورند. چگونه میتوان ادعا کرد این حماسههای فکری و ادبی بهصورت ناگهانی و بدون وقوع یک جهش بزرگ تمدنی روی داده باشد؟! چگونه میتوان تصور کرد بدون ورود چیز جدیدی به معادله تمام شرایط به یکباره در بینالنهرین دگرگون شده و انسان خردمند (هومو ساپینس) به این سطح از اندیشههای متعالی و آرمانی رسیدهباشد؟!
2. المصدر (طه باقر - ملحمة جلجامش).
«دستآوردهای ادبی در تمدن بینالنهرین اهمیت بسیار عمیقی در تاریخ ادبیات بشر دارد؛ زیرا اولین تلاشهای انسان برای بیان درک زندگی و ارزشها و مفاهیم آن در چهارچوب تخیل و هنر محسوب میگردد. علیٰرغم اینکه این اقدامات، اولین عملکرد در تاریخ تکامل بشری بهشمار میرود، شگفتانگیزترین و باشکوهترین چیزی که کاوشگر ادبیات بینالنهرین با آن روبرو میشود، این است که با وجود کهن بودن این تمدن و پیشتر بودن آن نسبت به تمام ادبیات جهانی، دارای ویژگیهای بنیادینی است که آن را برتر و بالاتر از آثار ادبی مشهور در جهان قرار میدهد، چه این برتری در حوزهء تکنیکها و روشها باشد، چه مربوط به مقولهء موضوع و محتوا یا در حوزهء تصاویر هنری »(2).
2. مصدر: طه باقر، حماسهء گیلگمش.
سومریان نهتنها خود را وارثان تمدن، ادبیات، اخلاق و ارزشهای والای پیش از خود میدانند، بلکه در حسرت و آرزوی آن روزگار کهن بسر میبردهاند، و این موضوع به وضوح در حماسهء انمرکار و سرزمین ارته نمود یافتهاست.
******