جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
نمونههایی از تلاشها برای تفسیر دعای عیسی ع که جام عذاب و صلیب از او برداشته شود و بحث و بررسی برخی از آنها
۱- متنی از تفسیر کشیش تادریس یعقوب ملطی از انجیل لوقا که شامل اقتباسی از تعدادی از علمای مسیحی گذشته است.
کشیش تادریس یعقوب ملطی میگوید:
(دوم: "و او از ایشان به مسافت پرتاب سنگی دور شده، به زانو درآمد و دعا کرد". گویا هشت نفر را در ورودی بوستان و سه نفر را داخل آن ترک کرده است، اما از آنها بهاندازۀ پرتاب یک سنگ دور شد؛ مانند کسی که به قدسالاقداس داخل میشود تا با بهصلیبرفتن خود حجاب مانع را از هم بدراند و درهای بیانتها را برای مؤمنانش بگشاید. چرا به زانو درآمد و دعا کرد؟
اول: ناسوتبودن (انسانبودن) خودش را برای ما تأکید کند؛ زیرا بهواقع او انسان شد؛ برخلاف بعضی از غنوسیان که ادعا میکنند او جسمی خیالی و غیرمادی داشت. در انسانیّت با ما شریک شد و همراه ما در بوتۀ دردها وارد شد، نه همانند ما بهسبب گناهی که مرتکب شده باشد، بلکه فقط بهدلیل دوستداشتن ما. رنجیده شد، لیکن در رنجهایش تنها بود؛ زیرا تنها او بیگناه بود؛ و از طرف دیگر میخواست در عمل به ما نشان دهد دست از دعا برنداریم؛ بهخصوص زمانی که در تنگنا هستیم.
اما دورشدن او «به مسافت پرتاب یک سنگ» چنانچه قدّیس اغسطینوس میگوید «سنگ» در اینجا شریعت موسی را که بر سنگ نقش بسته بود به ما یادآوری میکند. به این مقدار دور شد تا نشان دهد هدف شریعت، حرکت بهسمت مسیحی است که از آنها دور نیست و آنها میتوانستند از طریق آنچه در تورات آمده است او را بشناسند و در زمان حیات خود، او را پذیرا باشند.
قدّیس گریگورینیسا معتقد است سیّد بهزانو درآمد و بهتنهایی بدون شاگردانش دعا کرد، زیرا آنها نمیتوانستند در این لحظاتی که او ضعفهای ما را به دوش میکشد و با خون خود نزد پدر، ما را شفاعت میکند همراهش باشند؛ گویا این کار او در نوع خود منحصر بهفرد بوده است.
سوم: "و دعا کرده گفت: ای پدر، اگر میخواهی این پیاله را از من بگردان؛ اما نه بهخواست من بلکه به ارادۀ تو". پیشتر ترجمۀ عبارتی از قدّیس جان کریسوستوم و انتشار آن در کتاب «محبت الهی» تقدیم شد که این دعا را تفسیر میکند؛ به همین دلیل در اینجا به توضیحات مختصری از بعضی از پدران کلیسا در این رابطه بسنده میکنیم:
الف- بعضی از پدران معتقدند عبارت «بگردان» یا «از من بگذران» بهمعنای امتناع سید از پذیرفتن جام نیست؛ بلکه فقط اعلام میکند جام درد بدون اینکه سلطهای بر او داشته باشد از او میگذرد. شایسته است ما نیز اینگونه از خدا بخواهیم حتی اگر جام دردها را به ما بدهد؛ لیکن بخواهیم این درد ما را از پا در نیاورد و جانهای ما را در تنگی قرار ندهد و دچار خستگی نسازد؛ فقط مانند امری گذرا و موقت از ما عبور کند تا ما را پاک بگرداند!
عبارت "این جام را بگذران" به این معنا نیست که جام نزدیک سیّد نمیشود؛ زیرا اولاً ممکن نبود این جام بدون اینکه به او نزدیک شود از او بگذرد... پس اگر این جام به او نزدیک نمیشد از او نمیگذشت.
قدّیس دیونیسوس اسکندری.
ب- قدّیس امپرسیوس بر این باور است آنچه رخ داده است بر این موضوع تأکید میکند که سیّد مسیح جسمی حقیقی داشت و به نیابت از بشریت آمده بود تا ارادۀ پدر را محقق سازد.[888]
جوهرۀ این دعا این بود که سیّد مسیح وضعیت ما را تصحیح کند؛ پس گناهی را که نخستین آدم انجام داده بود و بشر با آن زندگی میکند تغییر داد. آدم دومین که نایب ماست، آمد تا موقف ما را اصلاح کند و تسلیم ارادۀ پدر شویم؛ هرچند ارادۀ او و پدرش یکی است.
همانطور که قدّیس دیونیسوس اسکندری میگوید: «زیرا انسانی شد که آنچه را که برای انسان است بر دوش کشید... و او اموری را که اختصاص به پدر دارد (ارادۀ پدر) درخواست میکند؛ با اینکه از جهت لاهوتبودنش ارادهاش با پدر یکی است... تأکید میکنم رهاییبخش، آنچه را که محال، غیرعملی و مخالف با ارادۀ پدر بود درخواست نکرد.)
و قدّیس امپرسیوس میگوید:
«ارادۀ پدر تفاوتی با ارادۀ پسر ندارد؛ بلکه این دو خطِ مشی یکسانی دارند و لاهوتی یکسان هستند؛ با این حال، او تواضع در برابر خدا را فراگرفت.»[889]
قدیس اگستینوس میگوید:
«او میتواند لشکریانی از ملائکه حاضر کند تا دشمنانش را هلاک گرداند؛ اما بایستی جامی را که پدر اراده کرده بود به او تقدیم کند بنوشد. اینگونه خود را بهعنوان نمونهای برای نوشیدن این جام تقدیم کرد تا با تسلیمشدن در برابر این جام به پیروان خود نعمت صبر را با سخن نشان دهد؛ همانطور که با عمل نشان داد.»[890]
جان کریسوستوم ما را بهاقتدا به سیّد مسیح تشویق میکند و میگوید:
«اگر از چیزی ترسیدی سخنی را بگو که او (مسیح) بر زبان راند.»[891]
چهارم: "و فرشتهای از آسمان بر او ظاهر شده او را تقویت مینمود". سیّد مسیح نیازی نداشت فرشتهای او را تقویت کند؛ اما او بهعنوان نمایندۀ بشریت، تصویری از ضعف ما را بر دوش کشید؛ بنابر این پذیرفت فرشتهای از آسمان حاضر شود و به او خدمت نماید. آنچه برای سید رخ داد بر اساس محاسبات ما بود؛ اینکه ما به فرشتگان نیاز داریم؛ فرشتگانی که "آنانی که وارث نجات خواهند شد" را خدمت میکنند. (عبرانیان ۱:۱۴)
ـ برای اینکه نیروی دعا را به ما نشان دهد تا در اثنای کشمکشهای خود به آن اقدام کنیم، فرشتهای برای پروردگار ما ظاهر شد تا او را تقویت کند.
پدر ثیو فلاکتیوس.
عدهای معتقدند ظهور فرشته برای بزرگداشت او بود در حالی که به او گفت: "خداوندا! قدرت در اختیار توست. تو قادری که بر مرگ غلبه کنی و بشریت ضعیف را نجات دهی. این همان گفتۀ پدر ثیوفلاکتیوس است و شاید به این علت است که کلیسا تسبیح خود را در طول هفتۀ دردها، پذیرفتن آن روح قرار داده است؛ زیرا تکرار میکند: «نیرو، بزرگی، برکت و عزت تا ابد برای توست، آمین..." .
پنجم: "پس به مجاهده افتاده و به سعی آشکار دعا کرد؛ چنانکه عرق او مثل قطرات خون بود که بر زمین میریخت. سپس از دعا برخاسته، نزد شاگردان خود آمده، ایشان را از حزن، در خواب یافت. به ایشان گفت: چرا در خواب هستید؟ برخاسته دعا کنید تا در امتحان نیفتید!" این توصیفی است که لوقای بشیر به زبان پزشکی بهثبت رسانده است: «به مجاهده افتاد.» بهدرستی که سید مسیح در یک نزاع حقیقی وارد شد تا آنجا که عرق او مانند قطرات خون بر زمین میریخت. تبدیل به هابیل جدیدی شد که زمین خونش را پذیرفت؛ زمین، هابیل اول را بهعنوان نتیجۀ حسد و کینهای که در قلب برادرش قابیل بود پذیرفت؛ اما دومی را بهعنوان نتیجۀ محبت حقیقی تمامی بشریت پذیرفت. خون هابیل، انتقام از قاتلش را درخواست میکند، اما خون سید مسیح خواهان نعمت برای همۀ مؤمنانِ به اوست.
معلم در حال دستوپنجه نرم کردن با حق بود، در حالی که از اینکه حتی در برابر خواب مقاومت کنند نیز عاجز بودند؛ به همین دلیل سیّد آنها را سرزنش کرده، توصیه به شبزندهداری و دعا نمود تا در امتحان وارد نشوند.
ـ دردهای مرا در خودش حمل نمود تا شادی خود را به من ببخشد!
با اطمینان از حزن او یاد میکنم؛ زیرا با صلیبش موعظه کرد. او بایستی غمها را بهدوش میکشید تا غالب شود...
او میخواست ما بیاموزیم چگونه بر مرگ غلبه کنیم و تا حد امکان مرگ پیشِرو (مرگِ ابدی) را در هم بشکنیم.
ای پدر! درد و رنج کشیدی! نه برای دردهای خود، بلکه بهسبب دردهای من؛ زیرا او بهسبب گناهان ما مجروح شد...
بعید نیست او بهسبب کسانی که به او ستم کردند دردمند شده باشد؛ زیرا میدانست آنها بهسبب آلودهکردن مقدسات عقوبت خواهند شد.
قدیس امپروسیوس.
ـ در حالی که پروردگار ما دعا میخواند، عرق همچون خون جاری میشد، و این تمثیلی از استشهادی بود که با تمامِ بدن خودش گواهی میداد؛ یعنی کلیسا.
قدیس آ گوستینوس.
ـ قطرههای عرق بهطرزی عجیب مانند خونی که از بدن درآمده باشد از او جاری بود؛ در حالی که از ترس خالی بود؛ ترسی که شایستۀ طبیعت ماست.
اگرچه کسی که در امتحان ثابتقدم مانده و آن را تحمل کرده، مورد آزمون واقع شده است؛ اما در آن داخل نشده و به زیر آن سقوط نکرده است. اینگونه روح، یسوع را به پیش برد، نه برای اینکه داخل آزمون بشود؛ بلکه برای اینکه شیطان او را بیازماید (متی ۴:۱) ابراهیم نیز وارد آزمون نشد و خدا او را وارد آزمایش نکرد؛ بلکه فقط او را امتحان کرد بدون اینکه او را به زیر آزمایش بکشد... شیطان با تمام نیرو ما را میکِشد تا هلاک گرداند؛ اما خدا با دست خود ما را رهبری میکند تا ما را برای رهاییمان آماده سازد. قدّیس دیونیسوس اسکندری.) (تفسیر انجیل لوقا ۲۲ ـ دوست دردمند)
• بررسی قسمتی از متن کتاب رنجهای مسیح و قیامت، رسالهای در باب انجیلهای چهارگانه، کشیش آنتونیوس فکری. وی میگوید:
آیۀ 39: "پس قدری پیش رفته به روی در افتاد و دعا کرده، گفت: ای پدر من، اگر ممکن باشد این پیاله از من بگذرد؛ اما نه به خواهش من بلکه به ارادۀ تو".
ارادۀ پدر و پسر یکی است و آنها روح یکسانی هستند؛ اما عیسی به نیابت از ما که ارادۀ خدا را نپذیرفتیم آمد و با سروری که حاصل اطاعت از پدر بود در برابر صلیب خاضع شد. مسیح در همان زمان نیز همین را خواهان بود. در کلام مسیح میبینیم او ارادۀ خدایِ با محبت را آشکار میکند. (یوحنا ۳: ۱۶)
چرا مسیح تقاضا کرد جام از او بگذرد؟
۱- آیا ترسید؟
۲- آیا او نمیداند بهزودی برخواهد خاست؟
۳- آیا ارادۀ او چیزی غیر از ارادۀ پدر است؟...) .
وی این پرسشها را پاسخ داده میگوید:
«1- مسیح نفس خود را با ارادۀ خود تسلیم کرد. زمانی که گفت من همان هستم و سربازها بر زمین افتادند او میتوانست فرار کند (یوحنا 18: 6) حتی میتوانست ـهمانطور که گفته شد و با درخت زیتون انجام دادـ آنها را آزار دهد و حتی به شاگردانش گفت: «کسی که میخواهد مرا تسلیم کند نزدیک شده است.» پس اگر قصد فرار داشت این کار را انجام میداد و میتوانست برود؛ چنانچه قبل از آن، این کار را بدون اینکه دست کسی به او برسد انجام داده بود (لوقا 4: 29و30، لوقا 22: 53، یوحنا 10: 10، فیلیپیان 2: 6-8، یوحنا 10: 17، یوحنا 17: 1، متی 16: 21-23، متی 21: 46، یوحنا 7: 44 و یوحنا 8: 59). اما چون روزهای صعود او نزدیک میشد روی خود را با عزم ثابت بهسوی اورشلیم نهاد (لوقا 9: 51). از اینجا متوجه میشویم او از مرگ نمیهراسید. اگر کسی بپرسد چرا او بهسوی بوستان جثسیمانی در کوه زیتون رفت؟ آیا این کار فرار محسوب نمیشود؟ پاسخش چنین است که یهود نمیخواست در وسط شهر او را دستگیر کند؛ زیرا به این ترتیب سروصدای زیادی بهپا میشد. دلیل این سخن این است که یهودا میخواست در بیرون از جمع او را تسلیم کند و مسیح میدانست یهودا آگاه است که او به بوستان جثسیمانی میرود (یوحنا 18: 2). اگر فتنه و کشتاری اتفاق میافتاد دستآویزی برای یهود بود که بهسبب او چنین شده و او مستحق مرگ است و حجت آنها چنین میشد که برای جلوگیری از فتنه او را کشتهاند. همچنین او به بیابان رفت تا شاگردان او بتوانند بعد از دستگیریاش بگریزند (یوحنا 18: 8و9). در نتیجه شاگردانش بهدلیل ضعفی که داشتند همگی ایمان خود را انکار میکردند؛ چنانچه پطرس این کار را کرد. علاوه بر این سیّد عادت داشت در بیابان دعا کند و نمیخواست در بلندی دعا کند تا شاگردانش صدای او را بشنوند. اگر دستگیری او در شهر اتفاق میافتاد، دوستدارانش از او دفاع میکردند و او نمیخواست کسی از او دفاع کند. بنابراین او به ارادۀ خود تسلیم شد و خواهان کرامت بشری از سوی هیچکس نبود؛ همانطور که نمیخواست کسی به خاطرش کشته شود.»
میگویم:
ـ تسلیمشدن مسیح به ارادۀ خود، آن هم در حالی که میتوانست فرار کند، دلیل بر علم او در اهمیت بهصلیبرفتن است. حال چگونه هم میخواهد این واقعه از او دور شود و هم در عین حال خود را تسلیم میکند؟!
بهعلاوه، این سخن نوعی مصادره بهمطلوب است؛ چرا که دعا و توسل، قبل از چیزی بوده که کشیش به آن استناد میکند؛ یعنی قبل از آرامش و اطمینانِ خاطر شخصی که خودش را تسلیم کرده است. کسی که خود را تسلیم میکند همان شبیه است که برای استجابت دعای عیسی ع آمد و بههمین دلیل است که موضعگیری ایندو شخص کاملاً متفاوت است!
ـ مطلبی که کشیش آنتونیوس فکری بیان میدارد بهمعنای یکی از این دو مورد است؛
مسیح ع خود را تسلیم کرد در حالی که اطمینان دارد خداوند دعای او را اجابت میکند و از دست آنها نجاتش میدهد،
یا اینکه کسی غیر از او خود را تسلیم کرده و او همان شبیهی است که بعد از دعای مسیح ع نازل شده است؛
و غیر از این دو مورد، مطلب سفیهانهای خواهد بود که به عیسی ع نسبت داده میشود؛ و حاشا که چنین باشد!
کشیش آنتونیوس فکری میگوید:
«2- او شاگردانش را از رستاخیز خود آگاه کرد (متی ۲۱:۱۶) و حتی همه چیز را تعلیم داد و گفت پطرس او را سه مرتبه انکار خواهد کرد. او یک ماهی میگیرد که در آن چهار درهم وجود دارد (متی ۱۷: ۲۷). او دربارۀ سامریون خبر داد. از ضمیر مردم آگاه بود و از حوادث آیندۀ اورشلیم خبر میداد. بزرگترین سخن او در اینجا چنین است: هیچکس بهجز پسر نمیتواند پدر را بشناسد (متی ۱۱: ۲۷). بنابراین او به آنچه برایش رخ خواهد داد آگاه بود؛ پس چرا دعا کرد که این جام از او بگذرد؟ اینگونه بیان میدارد که او انسان کاملی است که دچار اضطراب و حزن میشود؛ همانطور که گرسنه و تشنه میشود... او با بلندنظریاش اضطراب خود را نشان میدهد تا به انسانبودنش پی ببریم و بعد از آن شجاعت خود را در برابر سربازان بروز میدهد. اضطرابش را اظهار میکند تا شیطان را فریب دهد تا او را ذرهذره به خودش نزدیک کند و خداوند بر او غلبه کند؛ بنابراین او تدبیر خود را از ابلیس پنهان میکرد. اینچنین دعا کرد تا ما اینگونه دعا کنیم: باید مشیت تو به انجام برسد.»
میگویم:
ـ اگر مسیح میدانست عذاب و صلیب بر او واقع میشود و این واقعه به اراده و مشیت خداوند است، پس چرا دعای او مخالف مشیت خداوند بوده است؟ این سخن از قدر و منزلت این پیامبر بزرگ کم میکند؛ و حاشا از او!
ـ اما در رابطه با اضطراب؛ کشیش مذکور یک مرتبه میگوید او همانند انسان مضطرب است و بار دیگر میگوید او مضطرب نیست! عیسی فریبکاری میکند و دروغ میگوید (و حاشا از او) تا موجب فریبخوردن شیطان شود! متأسفانه این سخنی متناقض و تلاشی نومیدانه در غایت نادانی است که امام احمدالحسن ع به آن اشاره فرمودهاند.
ـ اگر عیسی ع در حالی که به حتمیبودن بهصلیبرفتنش یقین داشته است چنین درخواستی از خدا کرده باشد، این تناقضی خواهد داشت با این موضوع که او خلیفه و مطیع خدا، و ارادهاش ارادۀ خدا باشد! در نتیجه فقط دو حالت باقی است:
اول: عیسی ع زمانی که از خدا چنین درخواستی کرده، به حتمیبودن بهصلیبرفتن آگاهی نداشته است و این یعنی در عیسی ع نادانی وجود دارد که عقیدۀ مسیحیان در رابطه با الوهیّت عیسی را نقض میکند.
دوم: او یقین دارد واقعۀ بهصلیبرفتن رخ خواهد داد و نیز یقین دارد کسی که به صلیب میرود ممکن است او یا شخص دیگری باشد؛ یعنی از سوی خدا علم و آگاهی دارد که میتواند از خدا بخواهد اگر توانایی تحمل این تکلیف را نداشته باشد شخص دیگری بهجای او این وظیفه را بهانجام برساند... که در این صورت خواستۀ عیسی ع موافق حکمت است.
کشیش آنتونیوس فکری میگوید:
«3 سیّد میگوید: من و پدر یکی هستیم (یوحنا ۱۰: ۳۰) هرچیزی برای پدر باشد برای من است (یوحنا ۱۶: ۱۵). وقتی این دو در ذات یکی باشند خواست و مشیت آنها نیز یکی است. زمانی که لاهوت با ناسوت یکی باشد مشیت الهی نیز با مشیت انسانی یکی خواهد شد. حتی این سخن عیسی که: نیامدهام تا خواستۀ خود را برآورده سازم، بلکه برای مشیت کسی که مرا فرستاده است آمدهام (یوحنا ۶: ۳۸ و ۵: ۱۹) این سخن بهمعنای وجود دو مشیت و دو خواسته نیست، بلکه جسم بهجهت ضعف معمول خود، چیزی را اراده میکند، اما مسیح آن را برآورده نمیکند؛ زیرا او میخواهد خواستۀ پدر را برآورده سازد؛ حتی قدّیسان نیز چنین وضعیتی دارند. آنها فقط خواستۀ خدا را انجام میدهند و نداهای جسم خود را اجابت نمیکنند. بنابراین لاهوتِ بیشتر آنها با ناسوتشان یکی است. به همین سبب است که عیسی حتی در رابطه با مرگِ با صلیب هم مطیع بود. هریک از ما انسانها زمانی که بداند مصیبتی در انتظار اوست قطعا مضطرب شده، آرزو میکند آن اتفاق واقع نشود و دعا میکند. مدتی که از دعا میگذرد، روحالقدس او را قانع میکند که امور را به خدا واگذار کند؛ بنابراین میگوید: «باید مشیت تو انجام شود.» مسیح بهسبب آنکه دارای انسانیّت کامل بود، زمانی که وقت آن واقعه فرا رسید دست بهدعا شد، در حالی که قبلاً از این قضیه مطلع بود. اما بین «اگر ممکن است این جام از من بگذرد» و «نه به خواهش من بلکه به ارادۀ تو» وقت زیادی از او نگرفت و این زمان بسیار ناچیز بود. پس ارادۀ او همان ارادۀ خداست؛ همان ارادۀ الهی...
...چرا ماجرای اندوه مسیح از انجیلی به انجیل دیگر متفاوت است؟
هریک از نگارندگان انجیلها، یکی از احوال او را گزارش دادهاند و در بعضی از گزارشها نیز اشتراک دارند. بهطور کلی آنها اخبار را بین خود تقسیم کردهاند و به این جهت، انجیلهای چهارگانه مکمل یکدیگرند... .»
(دردهای مسیح و رستاخیز، رسالهای در انجیلهای چهارگانه، روز پنجشنبه از حوادث هفتۀ دردها: 4- عیسی مسیح در بوستان جسثیمانی)
ـ فاصلۀ زمانی میان این دو سخن، هرقدر هم کوتاه بوده باشد، بلافاصله نبوده؛ بلکه فاصلۀ زمانی کوتاهی وجود داشته است. در این مدت حتی اگر اندک باشد، مسیح ع از خدا میخواهد این واقعه را از او بردارد؛ در نتیجه اشکالی که مطرح است با کوتاهی یا بلندی زمان برطرف نمیشود!
ـ سیّد مسیح ع روشن کرده است دعایی که انجام داده ـیعنی اینکه خداوند سبحان این شکنجه و به صلیب کشیدهشدن را از او برداردـ خواست و ارادۀ خداوند بوده است؛ پس این دعا، تمایل و امیدی برای این عمل است؛ همانگونه که بهوضوح بیان میکند که این دعا در ضمن ارادۀ خداوند است: «لیکن برای اینکه ارادۀ تو واقع شود و نه ارادۀ من.» یعنی این معافکردن در ضمن رضای توست و عیسی از تحمل صلیب ناتوان است و به اذن خدا از او میخواهد این واقعه از او دور شود (برای اینکه ارادۀ تو واقع شود). این عبارتها برای کسی که خواهان حق است کفایت میکند.
یک نکته باقی میماند و آن گفتۀ برخی از علمای مسیحی است که گفتهاند حزن و اضطراب مسیح بهدلیل تحمل گناهان بشر است؛ منظور آنها این است که زمانی که عیسی ع تحمل گناهان قوم خود را پذیرفت، به این سبب جامۀ این گناهان را پوشید و گناهکار شد و این کار او را در این وضعیت قرار داد. این سخن نیز از نقطهنظرهای مختلفی مردود است که ما در اینجا به دو نکته از آن بسنده میکنیم:
اول: صرفنظر از قضیۀ بهصلیبرفتن، این موضوع که خلیفۀ خدا ع متحمل گناهان مؤمنان و کسانی میشود که امید به ایمان آنها وجود دارد، به این معنا نیست که خلیفۀ خدا (پناه بر خدا) به این سبب گناهکار میشود؛ بلکه به این معناست که او با پذیرفتن اختیاری این مسئله، سختی و مشقت را پذیرفته است، و بر قوم خود و آنچه بهجهت هدایت مردم به او میرسد صبر میکند. شرح این مسئله به بهترین شکل در سخنان امام احمدالحسن ع در توضیح قضیۀ حجرالاسود یا «سنگ زاویه» تقدیم شد.
دوم: این اعتقاد با عقیدۀ مسیحیان در تناقض است؛ چرا که آنها به الوهیت مطلق سید مسیح ع معتقدند؛ اگر عیسی متحمل و آلوده به گناهان شده باشد او دارای ظلمت خواهد بود، در حالی که لاهوت مطلق نوری است که هیچ تاریکیای در آن راه ندارد!
* * *