جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
داستان عیسی و اینکه چگونه برای آنان مُشتبه شد ، چیست؟ (١)
(١)- اين پيوست از كتاب "متشابهات - جلد چهارم٬ س۱۷۹" سيد احمد الحسن مأخوذ شده .
پرسش ۱۷۹: داستان حضرت عیسی (علیه السلام) چیست و چگونه طبق فرمایش حق تعالی بر آنان مشتبه شد؟ : ﴿ و نيز به آن سبب که گفتند: ما مسيح پسر مريم فرستادهی خدا را کشتيم؛ و حال آنکه آنان مسيح را نکشتند و بر دار نکردند بلکه امر بر ايشان مشتبه شد. هر آينه آنان که دربارهی او اختلاف میکردند، خود در ترديد بودند و به آن يقين نداشتند جز آنکه تنها پيرو گمان خود بودند و عيسی را به يقين نکشته بودند﴾ [النساء: ۱۵۷] ؟
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین.
حضرت عیسی (علیه السلام) در شبی که بالا برده شد، با حواریون خود وعدهء دیدار گذاشت. همه به جز یهوذا که علمای یهود را به مکان عیسی (علیه السلام) هدایت کرد در پیشگاه او حاضر شدند. یهوذا به سراغ مرجع اعلای یهود رفت و بر سر تسلیم کردن عیسی (علیه السلام) به آنان، با او معامله نمود.
پس از نیمه شب که حواریون خوابیدند و حضرت عیسی (علیه السلام) باقی ماند، خداوند او را مرفوع نمود (بالا برد)، و شبیه او را که به دار آویخته و کشته شد، را فرو فرستاد. او سپر و فداییِ عیسی (علیه السلام) شد و این شبیه، از اوصیا از آل محمد (علیهم السلام) میباشد؛ او بهخاطر قضیهء امام مهدی (علیه السلام)، مصلوب و کشته شد و عذاب را به جان خرید.
حضرت عیسی (علیه السلام) به دار کشیده نشد و کشته نشد، بلکه بالا برده (رفع) شد و خداوند او را از دست یهود و علمای گمراه و گمراهکنندهشان که خداوند لعنتشان کند، نجات داد. حق تعالی میفرماید : ﴿ و نيز به آن سبب که گفتند: ما مسيح پسر مريم فرستادهی خدا را کشتيم؛ و حال آنکه آنان مسيح را نکشتند و بر دار نکردند بلکه امر بر ايشان مشتبه شد.﴾.
در روایتی در تفسیر علی بن ابراهیم از ابو جعفر (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: (عیسی (علیه السلام) در شبی که خداوند او را به سوی خودش بالا برد، شبهنگام یارانش را وعده گذاشت؛ در حالی که آنها دوازده مرد بودند. آنها را به خانهای داخل کرد. سپس از چشمهای که در کنج خانه بود، به سوی آنان آمد در حالی که بر سرش آب میریخت و فرمود: خداوند در این ساعت مرا به سوی خودش بالا میبرد و از یهود پاکم میگرداند. کدامین شما شبح من بر وی خواهد افتاد، کشته و به صلیب کشیده میشود و با من همدرجه میگردد؟ جوانی از بینشان گفت: من، ای روح خدا. فرمود: تو همانی ...سپس امام (علیه السلام) فرمود: یهود در همان شب در طلب عیسی (علیه السلام) آمدند ... و آن جوان که شبح عیسی (علیه السلام) بر وی افتاده بود را گرفتند، کشتند و به صلیب کشیدند).(تفسير القمي: ج۱ ص۱۰۳.)
امام باقر (علیه السلام) میفرماید: (دوازده نفر گرد آمدند)، در حالیکه آن تعداد از حواریون که آمده بودند (یازده تن) بودند، و یهوذا نیامده بود بلکه به نزد علمای یهود رفته بود تا عیسی (علیه السلام) را تسلیم کند؛ این از موارد متواتر است و قابل انکار نمیباشد. نفر دوازدهمی که آمد یا میتوان گفت از آسمان نازل شد، یکی از اوصیا از آل محمد (علیهم السلام) بود، که پس از آنکه شبیه عیسی (علیه السلام) گردید، به صلیب کشیده و کشته شد.
آخرین کلماتی که این وصی هنگام بهصلیب کشیده شدنش بر زبان میراند: (ایلیا، ایلیا، چرا ترکم نمودی) میباشد. در انجیل متی آمده است: «...۴۶ یسوع به آواز بلند صدا زده گفت: ايلی ايلی لَما شَبَقْتنی؛ يعنی الهی الهی چرا مرا ترک کردی؟ ۴۷ برخی حاضران وقتی شنیدند گفتند او الیاس را میخواند ... ۴۹ و ديگران گفتند: بگذار تا ببينيم آيا الياس میآيد تا او را برهاند ۵۰ یسوع باز به آواز بلند صيحه زده، روح را تسليم نمود. ۵۱
كه ناگاه پردهء هيكل از سر تا پا پاره شد و زمين متزلزل و سنگها شكافته گرديد ...».(إنجيل متى -باب ۲۷)
در حقیقت ترجمهء کلماتی که بر زبان آورد چنین میباشد: (ای علی! ای علی! چرا مرا فرو فرستادی؟)، و مسیحیان آن را به (الهی! الهی! چرا مرا ترک کردی؟) ترجمه میکنند، همانطور که از متن پیشین از انجیل چنین دریافت میشود.
و فرو فرستادن یا انداختن از آسمان به زمین، نزدیک به "ترک کردن" میباشد.
این وصی این کلمات را بهدلیل جهلش نسبت به علت فرو فرستاده شدنش یا از روی اعتراض بر فرمان خداوند سبحان و متعال نگفت بلکه این پرسشی است که پاسخ را در بطن خود نهان دارد و خطابش به مردم میباشد؛ یعنی بدانید و آگاه باشید که چرا من فرو فرستاده شدم، چرا بهدار آویخته شدم و چرا کشته شدم تا مبادا یک بار دیگر که همین سوال تکرار شد، در امتحان شکست بخورید؛ آنگاه که دیدید رومیان (یا همانندهای آنان) زمین را به اشغال خود درآورند و علمای یهود (یا همانندهای آنان) با آنها سازش میکنند و من بر این زمین خواهم بود و این سنّت الهی است که تکرار میشود، عبرت گیرید و مرا وقتی آمدم یاری کنید و بار دیگر در بهدار آویختن و بهقتل رسانیدنم مشارکت نکنید!
او میخواهد با این پرسش که برای هر عاقل پاکسرشتی پاسخش روشن است، بگوید: من به صلیب کشیده شدم و آزار و اهانتهای علمای یهود را تحمّل کردم و کشته شدم به خاطر قیامت صغری، قیامت امام مهدی (علیه السلام) و دولت حق و عدل الهی بر روی این زمین.
و هنگامی که علمای یهود و حاکم رومی از این وصی میپرسد: آیا تو پادشاه یهود هستی؟ در پاسخ میگوید: تو اینطور گفتی، یا آنها میگویند، یا شما میگویید. او نمیگوید آری؛ که برای کسی که حقیقت را نداند پاسخی است غریب و شگفتآور؛ اما اکنون آشکار و واضح گردید.
او نگفت: آری، زیرا او پادشاه یهود نبود بلکه پادشاه یهود، عیسی (علیه السلام) بود که خداوند او را بالا برد، و او شبیه، همان کسی است که فرود آمد، تا بهجای عیسی (علیه السلام) مصلوب و بهقتل رسیده شود.
این متن پاسخ او از انجیل ـپس از آنکه دستگیر شدـ میباشد:
«۶۳ ...رئيس كهنه روی بهوی كرده، گفت: تو را به خدای حیّ قسم میدهم ما را بگو كه آیا تو مسيح هستی؟ ۶۴ یسوع به وی گفت: تو میگویی....»،(إنجيل متى - باب ۲۶.)
«۱۱ عيسی در حضور والی ايستاده بود. پس والی از او پرسيده، گفت: آيا تو پادشاه يهود هستی؟ عيسی به او گفت: تو میگويی!...» (إنجيل متى – أصحاح ۲۷.)
«.. ۲ پیلاطس از او پرسید: تو پادشاه یهود هستی؟ او پاسخ داد و به او گفت: تو میگویی..»،(إنجيل مرقس- باب۱۵.)
«.. همگان گفتند: آیا تو مسیح هستی؟ مسیح به آنها گفت: شما میگویید که من او هستم ..»،(إنجيل لوقا - باب۲۲.)
«.. ۳۳ پس پيلاطس دوباره داخل ايوانخانه شد و عيسی را طلبيده، به او گفت: آيا تو پادشاه يهود هستی؟۳۴ عيسی به او جواب داد: آيا تو اين را از خود میگويی يا ديگران دربارهء من به تو گفتند؟۳۵ پيلاطس جواب داد: مگر من يهودی هستم؟ امّت تو و رؤسای كهنه تو را به من تسليم كردند. چه كردهای؟۳۶ عيسی پاسخ داد: پادشاهیِ من متعلّق به این دنیا نیست. اگر پادشاهیِ من از اين جهان میبود، خادمان من میجنگیدند تا به يهود تسليم نشوم. ولی اكنون پادشاهی من از اين جهان نيست. ۳۷ پيلاطس به او گفت: مگر تو پادشاه هستی؟ عيسی جواب داد: تو میگويی كه پادشاه هستم. برای این من متوّلد شدم و به این جهت به این جهان آمدم تا به راستی شهادت دهم ..».(إنجيل يوحنا - باب ۱۸.)
در این متن اخیر، وصی روشن میسازد که از اهل زمین در آن زمان نیست، بلکه برای انجام مأموریتی در آن فرود آمده است و آن، فدا شدن برای حضرت عیسی (علیه السلام) میباشد، و شما میبینی که این وصی میگوید: «پادشاهیِ من متعلّق به این دنیا نیست»، «ولی اكنون پادشاهی من از اين جهان نيست» و «و به این جهت به این جهان آمدم تا به راستی شهادت دهم».
از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) روایت است: (عیسی ابن مریم (علیه السلام) در هنگام شکافته شدن صبح میان دو جامهء زرد فرود میآید؛ دو لباس زرد رنگ از زعفران؛ بدنش سفید، موی سرخ و بور و فرق وسطش باز شده و بر سرش روغن زده است. نیزهای در دست دارد که صلیب را میشکند، خوک را میکشد و دجّال را به هلاکت میرساند و اموال قائم را باز میستاند. پشت سر او اصحاب کهف قرار دارند. او وزیر و دست راست قائم و پردهدار و نایب او است و از کرامت حجّت بن الحسن (علیه السلام) در شرق و غرب عالم امنیّت را برقرار میسازد).
از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: (.. و حکومت به زورا باز میگردد و امور، شورایی میشود و هر که بر هر چه غالب شود، همان کند. در آن هنگام سفیانی خارج میشود و نُه ماه در زمین سوار میشود و آنها را عذابی دردناک میچشاند. پس وای بر مصر، وای بر زورا، وای بر کوفه و وای بر واسط! گویا من به واسط و آنچه در آن است، مینگرم؛ در آن، خبر دهندهای خبر میدهد. آری در آن هنگام سفیانی خروج میکند، غذا کم میشود، مردم دچار قحطی میشوند، باران کم میبارد، گیاهی در زمین نمیروید و آسمان نمیبارد. سپس مهدیِ هدایتگرِ هدایتشده خارج میشود؛ کسی که پرچم را از دست عیسی بن مریم میستاند....».
احادیث بسیاری یافت میشود که نشان میدهد عیسی (علیه السلام) به صلیب کشیده و کشته نشد بلکه کسی که بر صلیب رفت و کشته شد، شبیه عیسی (علیه السلام) میباشد.
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: (عیسی (علیه السلام) با لباسی از پشم که مریم (علیها السلام) ریسیده و دوخته بود صعود کرد. آنگاه که به آسمان رسید ندا آمد: ای عیسی بن مریم! زینت دنیا را بیَفکن.
امام رضا (علیه السلام) میفرماید: (امر هیچ کدام از انبیای الهی و حجتهایش برای مردم شبهآور نشد مگر امر عیسی بن مریم (علیه السلام)؛ چرا که او زنده به آسمان رفت و روحش بین زمین و آسمان قبض شد. سپس به آسمان بالا رفت و روحش به او بازگشت و این، سخن خداوند عزّوجل میباشد : ﴿آنگاه که خداوند گفت: ای عيسی! من تو را برگرفته، به سوی خود بالا میبرم﴾ آل عمران:٥٥)).
از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) روایت شده است که فرمود:
(عیسی (علیه السلام) نمرد و پیش از قیامت به سوی شما بازمیگردد).
توجّه داشته باشید که عیسی (علیه السلام) پیامبر مرسَل (فرستادهشده) است و از خداوند سبحان و متعال درخواست مینماید که معاف شود و بهدار آویخته شدن و عذاب و قتل از او برداشته شود. خداوند سبحان و متعال دعای پیامبر مرسَل را هرگز رد نمیکند. بنابراین خداوند دعایش را مستجاب نمود، او را بالا برد و به جای او، آن وصی که مصلوب و مقتول شد را فرو فرستاد. در انجیل متنهای مختلفی وجود دارد که در آنها عیسی (علیه السلام) دعا میکند که به صلیب کشیده شدن و قتل از او برداشته شود.
از جملهء آنها: «... ۳۹ سپس قدری پیش رفته، به روی زمین در افتاده و دعا میکرد، در حالی که میگفت: ای پدر، اگر ممکن باشد این پیاله را از من بگذران...».
«... ۳۵ و قدری پيشتر رفته، بهروی زمين افتاد و دعا كرد تا اگر ممكن باشد آن ساعت از او بگذرد۳۶ پس گفت: ای پدرِ پدران، هر چيزی برای تو امکانپذیر است. اين پياله را از من بگذران ...».
«... ۴۱ و از ايشان بهمسافت پرتاب سنگی دور شده، به زانو درآمد و دعا كرده۴۲ گفت: ای پدر، اگر تو بخواهی اين پياله را از من بگردانی...».
در تورات، سِفر اشعیا، و در اعمال رسولان باب هشتم چنین متنی دیده میشود: «... همانند برّهای به سوی قربانگاه و همانند گوسفندی ساکت و آرام در حضور کسی که ذبحش میکند، اینگونه دهانش را نمیگشاید...».
این در حالی است که تمامی انبیا و اوصیا سخن میگفتند و هیچ یک از آنها ساکت و خاموش به قربانگاه نرفتند؛ آنها فرستاده شدند تا سخن بگویند و مردم را هشدار دهند و موعظه کنند؛ مخصوصاً حضرت عیسی (علیه السلام) چه بسیار علما و مردم را هشدار و اندرز داد؛ بنابراین اینکه وی خاموش به قربانگاه رفت بر او صدق نمیکند!
آن کس که ساکت و خاموش به قربانگاه رفت، شخص وصی، یعنی (شبیه عیسی) بود که بدون اینکه سخنی بگوید یا از خدا بخواهد که آزار و بهصلیب کشیده شدن و قتل را از او دور کند، بر دار رفت و کشته شد. او با مردم سخن نگفت و هنگامی که به او اصرار کردند و مصرّانه از او پرسیدند تو کیستی، و آیا تو مسیح هستی، فقط با یک عبارت پاسخ آنها را داد: تو میگویی!
و به این ترتیب او ساکت و خاموش و راضی به امر خدا، به سوی عذاب و به صلیب کشیده شدن و کشته شدن رفت تا فرمانی را که برای آن فرود آمده بود به انجام برساند؛ اینکه به جای حضرت عیسی (علیه السلام) بر دار و کشته شود.
چرا که اساساً هنوز وقت آن نرسیده بود که او ارسال شود و مردم را تبلیغ نماید و با ایشان سخن بگوید؛ همانند برّهای به سوی قربانگاه و همانند گوسفندی ساکت و آرام در حضور کسی که ذبحش میکند، اینگونه دهانش را نمیگشاید.
امیدوارم هر مؤمنی که در پِی درک و شناخت حقیقت است، از این مطلب بهرهمند گردد. این انسان به زمین فرود آمد، به صلیب کشیده شد، کشته شد در حالی که هیچ کس نمیداند، او نخواست که از او یاد شود یا شناخته گردد. ساکت و خاموش پایین آمد، خاموش بر دار رفت، خاموش کشته شد و خاموش به سوی پروردگارش بالا رفت. اگر میخواهید اینگونه عمل کنید، چنین باشید).
———————**********———————