جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام۲ - عمل به شریعت مقدّس اسلامی:
طبیعتاً آنچه در شریعت مهم است عمل به آن میباشد؛ چرا که بدون عمل، شریعت کارکرد خود را از دست خواهد داد. گاهی عمل مختص به فرد میباشد و گاهی به ارتباطش با جامعه اختصاص دارد. بر هر مسلمانی واجب است پس از اینکه بداند شریعت مقدّس چه حقوقی برای او و چه تکالیفی بر گردنش قرار داده است، آنچه بر عهده دارد را به انجام برساند و حقوقش را بدون هیچ زیادتی مطالبه نماید، و از جمله حقوق او است که در حقوقش در جهت رضای خداوند سبحان با مردم آسان گیرد یا بر آنها ببخشاید.
عاقل، کسی است که بهرهاش از این دنیا و فرصتی که در آن برای سِیر به سوی خداوند در اختیار دارد را تباه نسازد. منظور من فقط در ادای واجبات نیست، بلکه آنچه در مستحبات است نیز شامل میشود؛ و مهمترین آنها یعنی دعا و نماز شب، و حتی همهی نوافل روزانه، روزه و زیارت پیامبران و ائمه (علیهم السلام) و صالحین و شهدا، توجه به کردار آنها و پیروی از آثارشان، برآوردن نیازهای مؤمنان و خیرخواهی برایشان و ارشاد آنها و رحمت و رأفت نسبت به آنان، دشمنی با طاغوتها و اعوان و انصارشان و نابودی آنان که آنها جنگ و دشمنی با آل محمد (ص) و به خصوص با خاتم آنها امام مهدی (ع) را به پا کردهاند؛ و رفتار و کردار این طاغوتها و اعوان و انصارشان گواه بر ناصبی بودن آنها (دشمنی آنها با اهل بیت (علیهم السلام)) دارد، پس باید احکام ناصبیها (دشمنان اهل بیت (علیهم السلام)) بر آنها جاری شود. بنابراین عمل به شریعت، فقط به جا آوردن عبادات نیست، بلکه رفتار نیکو با مردم را نیز دربر میگیرد، و رفتار نیکو با مردم فقط رفتار ملایم و با عطوفت و مهربانی نیست، بلکه گاهی اوقات باید شدت و جدیت به خرج داد، و هر رفتار، مخاطب خودش را دارد؛ بنابراین مؤمن با مؤمنان با رحمت و نرمش رفتار میکند، که حق تعالی میفرماید: (به سبب رحمتی از جانب خدا است که تو با آنها اينچنين نرمخوی و مهربان هستی. اگر تندخو و سختدل میبودی قطعاً از گِرد تو پراکنده میشدند. پس بر آنها ببخشای و برايشان آمرزش بخواه و در کارها با ايشان مشورت کن و چون قصد کاری کنی بر خدای توکل کن، که خداوند توکلکنندگان را دوست دارد)[794] و با طاغوتها و همدستانشان با شدت و تندی؛ حق تعالی میفرماید: (ای پيامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر، جايگاهشان جهنم است و چه بد سرانجامی است)[795].
در کتاب کافی از ابو عبد الله (ع) روایت شده است که فرمود: «رسول خدا (ص) رو به یارانش فرمود: کدام یک از ریسمانهای ایمان محکمتر و مطمئنتر است؟ گفتند: خدا و فرستادهاش آگاهتر است؛ برخی گفتند: نماز؛ برخی گفتند: زکات؛ برخی گفتند: روزه؛ برخی گفتند: حج و عمره؛ و برخی گفتند: جهاد! رسول خدا (ص) فرمود: همهی آنچه را که گفتید فضیلتی است ولی پاسخ، هیچ کدام نبود؛ محکمترین و مطمئنترین ریسمان ایمان، دوست داشتن برای خدا و دشمن داشتن برای خداوند است، و دوست داشتن اولیای خدا و دوری جستن از دشمنان خدا»[797].
و از علی بن حسین (ع) روایت شده است که فرمود: «هنگامی که خداوند عزوجل پیشينیان و آیندگان (همگی) را گرد آورد، منادی برمیخیزد و ندا میدهد تا مردم بشنوند؛ میگوید: کجایند دوستدارندگان در را خدا؟ عدهای از مردم برمیخیزند. پس به آنها گفته میشود: بدون حساب به بهشت بروید. پس فرشتگان به آنها گویند: شما کدامین گروه از مردم میباشید؟ گویند: ما دوستدارندگان در راه خدا هستیم.
امام فرمود: میگویند: اعمال شما کدامین است؟ گویند: ما در راه خدا دوست و در راه خدا دشمن میداریم. آنگاه گویند: برترین پاداش عملکنندگان ارزانیتان باد»[799].
از ابا جعفر (ع) روایت شده است که فرمود: «رسول خدا (ص) فرمودهاند: اینکه مؤمن، مؤمنی را به خاطر خدا دوست بدارد از عظیمترین شاخههای ایمان است. آگاه باشید هر کس به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد، در راه خدا ببخشاید و در راه خدا منع کند، او از برگزیدگان خداوند است»[801].
شریعت الهی دعوتی برای فساد و رذیلت اخلاقی، یا محرکی برای سستی و خنثی بودن نیست. کسانی را میبینیم که به اسم دین در راه رفتن، خود را متواضع جلوه میدهند و صدای خود را به قدری پایین میآورند که تقریباً صدایی از آنها شنیده نمیشود و به اسم عرفان و اخلاق کسانی را میبینیم که خود را عالم و دانشمند نام مینهند و یا برخی افراد نادان او را دانشمند مینامند، در حالی که آنها مهمترین واجب در اسلام که به واسطهی آن فرایض و واجبات بر پا، مذاهب ایمن، و درآمدها حلال میگردد را ترک گفتهاند؛ یعنی امر به معروف و نهی از منکر. وضعیت این عده بسیار عجیب است!! و عجیبتر از این، وضعیت کسانی است که اینها را سمبل قرار داده، مقدّسشان میشمارند!! و حال آنکه رسول خدا (ص) در عین حال که نسبت به مؤمنان رئوف و رحیم بوده است، با کافران با شدت برخورد میکرد، تا آنجا که از امیر المؤمنین (ع) با این مضمون وارد شده است که آنها در میادین نبرد به ایشان (ص) پناه میبردند[803].
سپس امیر المؤمنین (ع) او را به مانند پزشکی دورهگرد همراه با داروهایش توصیف میفرمود[805]؛ یعنی: او به امر به معرف و نهی از منکر و تبلیغ مردم اهتمام بسیار داشت. پس این چه عرفانی است و این چه اخلاقی است که به صاحب خود امر میکند بر خلاف روش رسول خدا (ص) حرکت کند؟!
ای برادران و خواهران مؤمن! ابراهیم (ع) تبری برداشت و بتها را شکست، پس از این سیره و روش شریف پیروی کنید، روش پیامبران و فرستادگان خدا که آنها را در قرآن میخوانید، و بر حذر باشید از روش و آیین امثال سامری و بلعم بن باعورا.
تبرها را بردارید و بتها و گوسالهها[808] را بشکنید و پیش از هر چیز هر کدام از ما باید از خویشتن آغاز کند و سپس مردم اطراف خودش، و نهراسید که شما پیروزید، اگر ایمان داشته باشید: (آيا خدا کفایت کنندهی بندهاش نیست؟ در حالی که آنها تو را از آنچه غیر او است، میترسانند! و هر کس را که خدا گمراه سازد برایش هيچ راهنمايی نخواهد بود * و هر کس را که خدا راهنمايی کند، برایش گمراه کنندهای نيست. آيا خداوند پيروزمندِ انتقام گيرنده نيست؟ * و اگر از آنها بپرسی: چه کسی آسمانها و زمين را آفريده است؟ قطعاً خواهند گفت: خداوند. بگو: پس اينهايی را که غیر از خداوند میپرستيد چگونه میبينيد؟ اگر خداوند بخواهد به من آسیبی برساند آيا اينان میتوانند دفعکنندهی آسیب او باشند؟ يا اگر بخواهد به من رحمتی ارزانی دارد، آیا آنها میتوانند بازدارندهی رحمتش باشند؟ بگو: خداوند مرا کفایت میکند، و توکل کنندگان فقط بر او توکل میکنند * بگو: ای قوم من! شما بر حسب امکان خود عمل کنید و من نيز عمل کنندهام، پس به زودی خواهيد دانست * چه کسی به عذابی که خوارش میسازد گرفتار میشود و عذاب جاويد بر او فرود میآيد)[809].
طلبههای حوزهی علمیه باید به یاد داشته باشند که تکلیف عالِم به طور خاص در امر به معروف و نهی از منکر است و این تکلیف، از سایر تکالیف بزرگتر میباشد؛ به دلایل بسیار، از جمله: اینکه او خود را در جایگاه پیامبران و فرستادگان قرار داده، در دروازهی ملکوت ایستاده، و با زبان حال خود ادعا میکند که او یکی از نشانههای راه رسیدن به خداوند است، حتی اگر به صراحت بر زبان نیاورد.
عالِم باید با همهی امکاناتی که در اختیار دارد از منکری که طاغوتها و پیروانشان سعی در انتشار آن در جامعهی اسلامی دارند، نهی کند و بر او مراقبت از جامعهی اسلامی و اصلاح انحرافات در آن، واجب میباشد، که در غیر این صورت او نیز راهزنی از راهزنان طریق الی الله و سربازی از سربازان ابلیس خواهد بود. طاغوتها منکر را با دست و زبان خود، و پیشوایان و علمای بیعمل، با ترک نهی از آن، با اهمال و غفلت خود از رهنمون کردن جامعهی اسلامی و اصلاحش، منتشر میکنند. مَثَل آنان همانند مَثَل کسی است که به انجام عملی معیّن متعهد شود و آن را به انجام نمیساند؛ پس نه خود آن کار را انجام میدهد و نه اجازه میدهد کسی غیر از خودش به انجامش مبادرت ورزد.
باید توجه داشت که در این خصوص کوتاهی بزرگی در جامعهی اسلامی رخ داده است، به خصوص از طرف نخبگان مؤمنِ فرهیختهاش. پس بر آنها واجب است که مسؤولیت نهی از منکر را هر کس به اندازهی علم و تکلیفش بر عهده گیرد، همان طور که گِرد آمدن بر گِرد علمای باعمل مخلص برای خدا، واجب است؛ همان امر کنندگان به معروف و نهی کنندگان از منکر، مجاهدین در راه خدا و دفاع کنندگان از او. از عقل به دور است که این علمای باعمل بار انجام این مسؤولیت را بر دوش کشند در حالی که جوامع اسلامی در پِی پیروی از طاغوتیان و علمای بد نهاد بیعمل، در غفلت و فراموشی به سر برند.
افراد جامعهی اسلامی باید بر حذر باشند، چرا که آنها در روز قیامت در برابر عالِم عامِل و اینکه چقدر با آنها همصدا شدند، مسؤول خواهند بود. از ابو عبد الله (ع) روایت شده است که فرمود: «سه چيز به خداوند عزوجل شکایت میکنند: مسجد ویرانی که در آن نماز خوانده نشود، عالم میان نادانان، و مصحف بسته شدهای که بر آن غبار نشسته باشد و آنچه در آن است قرائت نگردد»[811].
آری ای عزیران، ای مردان و زنان مؤمن! واجبِ شما، یاری رسانیدن به عالمِ عاملِ مخلص برای خداوند و مجاهد در راه اعتلای کلمهی لا اله الا الله است، نه دوری گزیدن از او، تنها گذاردن و ترک گفتنش تا در نهایت، او به سوی پروردگارش مقهور، مظلوم و با چهرهای خونین روانه گردد، تا پس از اینکه نشانه و راهنمایی برای راه مستقیم خداوند بود به درگاه خداوند از نبود یار و یاور شکایت کند.
خداوند سبحان و متعال ذکر را روشنى دلها قرار داد تا در پرتو آن پس از سنگینی بشنود و پس از کمسویی ببیند و پس از لجاجت و دشمنی، رام گردد؛ و خداوند ـکه نعمتهايش بزرگ بادـ در هر عصر و زماني همواره بندگاني داشته که به فکر آنها الهام ميکرده و در وادي عقل و انديشه با آنان سخن ميگفته است. پس آنها نور بيداري را در دیدگان، گوشها و دلها روشن ميساختهاند. روزهای خدای را به یاد میآورند و مردم را از جلال و بزرگی خدا میترسانند. آنان نشانههای روشن خدا در بیابانهایند. كه هر كه از راه ميانه رود طريقهاش را بستايند و او را به رهايى مژده دهند و هر كه به راه راست يا چپ رود طريقهاش را نكوهش كنند و از هلاكتش بر حذر دارند و در اين حال، چونان چراغهايى هستند كه تاريكيها را روشن مىسازند و راهنمايانى كه ديگران را از گرفتار شدن در شبههها بازمیدارند. ياد خدا اهلي دارد که آن را به جاي زرق و برق دنيا برگزيدهاند و هيچ تجارت و داد و ستدي آنها را از ياد خدا بازنداشته است و با همين وضع، زندگي خود را ادامه مي دهند و غافلان را با فريادهاي خود متوجه کيفر محرمات الهي ميکنند، به عدالت فرمان ميدهند و خود به آن عمل مينمايند و مردم را از بدي بازميدارند و خود به گِرد آن نميچرخند. با اینکه در دنیا زندگی میکنند گویا آن را رها کرده، به آخرت پیوسته، سرای دیگر را مشاهده کردهاند، گویا از مسایل پنهان برزخیان و مدت طولانی اقامتشان آگاهی دارند، و گویا قیامت، وعدههای خود را برای آنان تحقق بخشیده است. آنان پردهها را برای مردم دنیا برداشتهاند، تا آنجا که میبینند آنچه را که مردم نمینگرند، و میشنوند آنچه را که مردم نمیشنوند.
و با کمال تأسف کسانی هستند که امر به معرف و نهی از منکر ـاین واجب عظیمـ را به بهانهی تقیه ترک میگویند، و گریزی از ارایهی اندکی روشنگری در این خصوص نمیبینم.
آل عمران : 59.
[793]- التوبة : 73.
[794] - آل عمران: 159.
[795] - توبه: 73.
[796]- الكافي: ج2 ص125، المحاسن: ج1 ص264، وسائل الشيعة: ج16 ص177، بحار الأنوار: ج66 ص242.
[797] - کافی: ج 2 ص 125 ؛ محاسن: ج 1 ص 264 ؛ وسایل الشیعه: ج 16 ص 177 ؛ بحار الانوار: ج 66 ص 242.
[798]- الكافي: ج2 ص126، المحاسن: ج1/ص263، وسائل الشيعة: ج16 ص167، بحار الأنوار: ج66 ص245.
[799] - کافی: ج 2 ص 126 ؛ محاسن: ج 1 ص 263 ؛ وسایل الشیعه: ج 16 ص 167 ؛ بحار الانوار: ج 66 ص 245.
[800]- الكافي: ج2 ص125، المحاسن: ج1 ص263، وسائل الشيعة: ج16 ص166، بحار الأنوار: ج66 ص240.
[801] - کافی: ج 2 ص 526 ؛ محاسن: ج 1 ص 263 ؛ وسایل الشیعه: ج 16 ص 667 ؛ بحار الانوار: ج 66 ص 240.
[802]- يقول أمير المؤمنين (ع): (كنا إذا اشتد البأس لذنا برسول الله ) الرسالة السعدية للعلامة الحلي: هامش ص78، وروى أحمد في مسنده : عن علي (ع) قال: (لقد رأيتنا يوم بدر ونحن نلوذ برسول الله وهو أقربنا إلى العدو وكان من أشد الناس يومئذ بأساً) مسند أحمد: ج1 ص86، مجمع الزوائد: ج9 ص12، وروى الطبري، قال: قال أبو جعفر: (فلما انتهى رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى أهله ناول سيفه ابنته فاطمة، فقال: اغسلي عن هذا دمه يا بنية، فو الله لقد صدقني اليوم، وناولها على بن أبي طالب سيفه، فقال: وهذا أيضا فاغسلي عنه دمه فو الله لقد صدقني اليوم، فقال رسول الله صلى الله عليه سلم: لئن كنت صدقت القتال، لقد صدق سهل بن حنيف وأبو دجانة) تاريخ الطبري: ج2 ص210. وروى ابن سعد: (عن جابر عن محمد بن علي قال: كان رسول الله شديد البطش) الطبقات الكبرى: ج1ص419.
[803] - امیر المؤمنین (ع) میفرماید: «هرگاه نبرد بر ما شدت میگرفت به پیامبر پناه میبردیم». الرسالة السعدية علامه حلی: پاورقی ص 78. احمد در مسندش روایت میکند: از علی (ع) روایت شده است که فرمود: «ما را در روز بدر دیدید در حالی که ما به رسول خدا (ص) پناه میبردیم و او نزدیکترین ما به دشمن بود و از جنگآورترین مردم در آن روز». مسند احمد: ج 1 ص 86 ، مجمع الزوائد: ج 9 ص12. طبری روایت کرده است: ابو جعفر (ع) فرمود: «وقتی رسول خدا (ص) به خانهی خویش رسید، شمشیرش را به دخترش فاطمه داد و فرمود: خونش را از این شمشیر پاک کن ای دخترم که به خدا سوگند امروز او مرا باور نمود. و علی بن ابی طالب نیز شمشیرش را به او داد و همین سخن را گفت: خونش را از این شمشیر پاک کن که به خدا سوگند امروز او مرا باور نمود. پس رسول خدا (ص) فرمود: از آنجا که تو جنگ را پذیرفتی و باور نمودی، سهل بن حنیف و ابو دجانه نیز باور کردند». تاریخ طبری: ج 2 ص 210؛ و این سعد روایت کرده است: از جابر از محمد بن علی: «رسول خدا (ص) سخت حملهور میشد». طبقاتکبری: ج 1 ص 419.
[804]- قال أمير المؤمنين (ع) واصفاً رسول الله : (طبيب دوار بطبه قد أحكم مراهمه، وأحمى مواسمه. يضع ذلك حيث الحاجة إليه من قلوب عمي، وآذان صم، وألسنة بكم. متبع بدوائه مواضع الغفلة ومواطن الحيرة) نهج البلاغة بشرح محمد عبده: ج1ص 207.
[805] - امیر المؤمنین (ع) در حالی که رسول خدا (ص) را توصیف میکرد، فرمود: «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَی مَوَاسِمَهُ یَضَعُ ذَلِکَ حَیْثُ الْحَاجَةُ إِلَیْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُکْمٍ، مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَیْرَةِ» (او (پیامبر) پزشکی است که با طب خویش پیوسته در گردش است، داروها و مرهمهای خود را به خوبی آماده ساخته و ابزار داغ کردن را (برای سوزاندن زخمها) تفتیده و گداخته کرده است، تا بر هرجا که نیاز داشته باشد، بگذارد؛ بر دلهای کور، بر گوشهای کر، بر زبانهای گنگ. او با داروهای خویش بیماران غفلتزده و سرگشته را رسیدگی و درمان میکند). نهج البلاغه با شرح محمد عبده: ج 1 ص 207.
[806]- العجول التي تعبد من دون الله، كعجل السامري.
[807]- الزمر : 36 ـ 40.
[808] - گوسالههایی که به جای خداوند پرستیده میشوند، مانند گوسالهی سامری.
[809] - زمر: 36-40.
[810]- الكافي: ج2 ص613، الخصال: ص142، وسائل الشيعة: ج5 ص202، بحار الأنوار: ج2 ص41.
[811] - کافی: ج 2 ص 613 ؛ خصال: ص 142 ؛ وسایل الشیعه: ج 5 ص 202 ؛ بحار الانوار: ج 2 ص 41.
[812]- نهج البلاغة بشرح محمد عبده: ج2 ص 211، بحار الأنوار: ج66 ص325.